بازی تاج و تخت – بهترین نقلقولهای جان اسنو
شوالیه سفید وستروس
در این مطلب نگاهی به بهترین نقلقولهای جان اسنو داشته که در شخصیت پردازی این کاراکتر محبوب نیز نقش بسزایی را ایفا کردهاند.
سریال بازی تاج و تخت یا همان Game of Thrones بدون شک یکی از بهترین آثار ساخته شده در تاریخ تلویزیون محسوب میشود. اثری که مملو از شخصیتهای شگفتانگیز، سکانسهای مبارزه بزرگ و حماسی، طرحهای داستانی جذاب و نویسندگی غنی و قدرتمند است. این سریال نه تنها از از شخصیتهای متفاوتی برخوردار بوده که همگی در طول سریال مورد پرداخت قرار گرفته و از قوس شخصیتی با نویسندگی عمیق مخصوص خود همراه میشوند بلکه اگر بخواهیم به عقب بازگردیم، بسیاری از لحظات شخصیت پردازی برجسته این سریال درون بهترین دیالوگها یا تک عبارات آنها پنهان شده است.
شخصیت جان اسنو، کاراکتری به شمار میرود میتوان آن را به راحتی به عنوان یکی از پروتاگونیستهای اصلی این مجموعه در نظر گرفت. علیرغم آن که اکثر کاراکترهای گیم آو ترونز خاکستری محسوب میشوند، کاراکتر جان اسنو همواره شخصیتی بوده که میتوان آن را یک شوالیه سفید با نیتی مثبت قلمداد کرد. از این رو، بهترین نقلقولهای جان اسنو برخی از درخشانترین لحظات در تاریخ این سریال را نمایان میکنند.
“با این نوک تیز به دشمن ضربه بزن”
- خطاب به آریا استارک
- اولین باری که آریا، توصیهای درباره مبارزه دریافت میکند
نوعی رابطه بسیار ویژه بین دو شخصیت جان اسنو و آریا استارک علیرغم مسیر متفاوتی که پیشروی این دو کاراکتر قرار میگیرد و زمان محدودی که این دو کاراکتر در طول داستان و روی تصویر تلویزیون به همراه یکدیگر دارند، وجود دارد. این رابطه یکی از صمیمیترین و نزدیکترین ارتباطاتی بوده که بین اعضای مختلف خانواده استارک به نمایش گذاشته میشود. خانوادهای که به مدت طولانی و تا پیش از شروع اتفاقات سریال به همراه یکدیگر زندگی میکردند. این لحظه صمیمی بین این دو شخصیت پیش از آن که برای بازه زمانی طولانی از یکدیگر جدا شوند بسیار احساسی محسوب میشود.
جان، شمشیر آریا را به او میدهد. شمشیری که نیدل (Needle) نام دارد و آریا به شکلی دائمی در طول روند سریال از آن استفاده میکند. این نصیحت جالب و دوستانه، اولین مورد از توصیههای فراوانی به شمار میرود که توسط استادان مختلف در مدت زمانی که آریا در حال بزرگتر شدن است به او داده میشود. همچنین این سکانس یکی از محدود لحظات صمیمانهای محسوب میشود که جان میتواند با یک نفر از اعضای خانوادهاش داشته باشد. زیرا بیشتر آنها زمانی که جان از دیوار بزرگ باز میگردد از بین رفتهاند.
“سم با بقیه ما تفاوتی ندارد”
- خطاب به اعضای نایت واچ
- آغاز یک دوستی نزدیک
جان اسنو و سمول تارلی علیرغم تفاوتهایی که با یکدیگر داشته و راهشان نیز در اواخر از هم جدا میشود، دوستان بسیار نزدیکی برای یکدیگر در طول سریال هستند. در ابتدا، جان تنها مانع موجود بین سم و یک زندگی جهنمی در نایت واچ که از دیوار مراقبت میکنند است. بلافاصله پس از حضور سم، این شخصیت توسط آلیسون تورن و دیگر سربازهای نایت واچ مورد آزار و اذیت قرار میگیرد.
با این حال جان که از طعنهها و تمسخرهای اعضای نایت واچ به ستوه آمده به کمک سم شتافته و به سایر افراد میگوید که او را تنها بگذارند. این موضوع در همان ابتدا، انعطاف پذیری جان را به عنوان یک کاراکتر به نمایش میگذارد. شخصیتی که درست به مانند پدرش، هرگز برای نقشه کشیهای پیچیدهای که توسط جنوبیها در سرزمین پادشاهی صورت میگیرد ساخته نشده است. چنانچه جان ناعدالتی را مشاهده کند، باید نسبت به تصحیح نمودن آن اقدام نماید. همین موضوع در همان ابتدای داستان بیان میدارد که جان، شوالیه سفید سریال به شمار میرود.
“من چیزهایی میدانم”
- خطاب به ایگریت
- لحظهای لطیف از عشقی حقیقی
به خاطر آوردن رابطه عاشقانه جان با دنریس در انتهای سریال و از یاد بردن رابطه او با ایگریت میتواند توسط هر مخاطبی به آسانی صورت بگیرد. با این حال تجربهای که جان از رابطه با ایگریت به دست میآورد به او کمک میکند تا در پایان، تصمیمی که لازم است را در رابطه با دنریس بگیرد. در این بخش از سریال، جایی که جان سوگندش به نایت واچ را ترک میکند، عشق خود را به ایگریت ابراز میکند. بدین ترتیب یکی از بهترین نقلقولهای جان اسنو عبارت معمول ایگریت یعنی “تو هیچ چیز نمیدانی جان اسنو” را به زیبایی معکوس میکند.
اگرچه این لحظه با شلیک سه تیر توسط ایگریت به سمت جان دنبال میشود، با این حال جان هرگز امید خود را تا روزی که ایگریت زنده است از دست نمیدهد. حتی در این زمان نیز قلب جان هرگز سخت و سفت نمیشود و حتی مرگ نیز نمیتواند سبب شود تا او عشقی که در آینده به دنریس پیدا میکند را نادیده بگیرد. با این حال او این موضوع را در هر دو بار از راه سختش یاد میگیرد که عشق موجب کور گشتن انسان میشود.
“اینکه آنها در سمت اشتباه دیوار به دنیا آمدهاند، لزوما از آنها هیولا نمیسازد”
- خطاب به استنیس باراتئون و سر داوس
- یادآوری آشکاری از شرایط موجود و تقسیمبندیها
جان اسنو تقریبا همیشه در تشخیص این موضوع که چه چیزی عادلانه محسوب میشود، درست عمل میکند. او حتی به دشمنان خود نیز احترام میگذارد و تلاش میکند تا با همه به شکلی یکسان رفتار نماید. این موضوع حتی بیشتر زمانی خود را نشان میدهد که جان مدت زمانی را با وحشیهای (وایلدلینگز) خارج از محدوده دیوار میگذراند، هنگامی که به عنوان لرد فرمانده نایت واچ منصوب میشود به دفاع از آنها پرداخته و بدین ترتیب پیش از فرا رسیدن زمستان، هزاران نفر از آنها را با آوردن به بخش جنوبی دیوار نجات میدهد.
برابری، امری بوده که هیچ جایی در وستروس ندارد. با این حال جان اسنو یکی از معدود افراد شرافتمندی است که در داستان سریال حضور دارد. او همواره در پی آن است تا به افراد فرصت بدهد و تمامی این ویژگیها، بخش بزرگی از دلایلی به شمار میروند که جان اسنو را به یکی از برترین گزینهها برای تصاحب تخت آهنین تبدیل میکند، البته اگر اتفاقات دیگری در پایان مانع وقوع این امر نمیشدند.
“نگهبانی من به پایان رسیده است”
- خطاب به اعضای نایت واچ
- به معنای واقعی کلمه، حرکت از یک زندگی قدیمی به یک زندگی دیگر
مرگ شخصیت جان اسنو یکی از شوکه کنندهترین لحظات در تمام طول مجموعه بازی تاج و تخت به حساب میآید که در یکی از بهترین اپیزودهای آن به وقوع میپیوندد. طرفدارانی که انتظار داشتند جان یکی از مهرههای اصلی در پایانبندی داستان وستروس باشد نمیتوانستند باور کنند که نقش او به اتمام رسیده و کشته شده است. با این حال شخصیت ملیساندره، جان را با اجرای مراسمی به دنیا باز میگرداند. پس از آن جان محبور میشود تا از افرادی که به او خیانت کردهاند انتقام بگیرد.
جان افرادی که او را به صورتی خائنانه به قتل رسانده بودند را اعدام کرده و این طور به نظر میرسد که نقش خود را به عنوان لرد فرمانده نایت واچ مجددا برعهده میگیرد. با این حال، جان شنل فرماندهی خود را به دوستش اد سپرده و به او میگوید که وظیفه فرماندهی را برعهده بگیرد. زیرا وظیفه او با مرگ قبلیاش به پایان کار خود رسیده است. جان همیشه به صورت تمام و کمال به نایت واچ وفادار بوده و زندگی خود را در گروی سوگندش میدانسته است. یکی از بهترین نقلقولهای جان اسنو به طور کامل این موضوع را نشان میدهد که جان آماده است تا نقش خود را در بازی بزرگ نهایی داستان برعهده بگیرد، حال آن که او در نهایت همان شاهزاده وعده داده شده یا آزور آهای نبوده که ملیساندره فکر میکرده است.
“تمامی عباراتی که قبل از کلمه اما میآیند بیمعنی هستند”
- خطاب به سانسا استارک
- کلماتی از یک پادشاه، خرد یک پدر
پس از دریافت لقب پادشاه شمال، جان اسنو مجبور است تا با مشکلات رهبری کردن مواجه شود. هنگامی که سانسا به او میگوید که لردها او را دوست دارند جان ناگهان سخن او را با استفاده از منطق و خرد ند استارک قطع میکند. علیرغم آن که متوجه میشود ادارد (ند) هرگز پدر واقعی او نبوده است، جان همواره به ند عشق ورزیده، به او احترام گذاشته و از بسیاری جهات مراقب لرد سابق وینترفل بوده است.
به عنوان یکی از بهترین نقلقولهای جان اسنو، این عبارت خردمندانه از طریق او به ادارد نسبت داده میشود و به طرفداران یادآوری میکند پسر به ظاهر نامشروع ند تا چه اندازه شبیه به او است. نحوه رهبری جان از این لحظه به بعد به آسانی قابل توضیح است بدین معنی که شخص ادارد در موقعیتهای مشابه چه رویکردی را اتخاذ میکرده و انجام میداده است.
“فقط پسرها نه”
- خطاب به لردهای شمالی
- آگاهی از دوران تغییر
در این اپیزود لردهای شمالی در حال صحبت پیرامون این موضوع هستند که چگونه باید از منطقه شمال در برابر خطر اجتناب ناپذیر ارتش وایت واکرها دفاع نمایند و این که چگونه دراگون گلس و فولاد والریایی میتواند به منظور کشتن وایت واکرها مورد استفاده قرار بگیرد. هنگامی که شخصی اظهار میکند که وقت آن رسیده تا به پسران بیتجربه یاد بدهیم تا چگونه باید بجنگند، جان یادآوری میکند که همه باید در این نبرد مشارکت داشته باشند و بدین ترتیب مورد تایید شخصیتهایی چون برین از تارث قرار میگیرد.
البته این موضوع کاملا منطقی محسوب میشود. تفکر قدیمی موجود در وستروس به این شکل بوده که زنها نباید درگیر مبارزه در چنین نبردهایی شوند. با این حال جان پس از تجربهای که در برخورد با وایت واکرها دارد به خوبی از این موضوع آگاه است که آنها به تمامی افراد در نبرد پیش روی خود نیاز دارند. این موضوع همچنین یادآور زمانی است که جان با وحشیها مدت زمانی را سپری کرد. افرادی که به جان ثابت کردند که زنها تا چه اندازه خوب میتوانند در مبارزه مشارکت داشته باشند.
“من متعهد به سوگندهای اجداد خود نیستم”
- خطاب به دنریس تارگریان
- کنایهای که قرار است به زودی فاش شود
طرفدارانی که از میراث واقعی جان مطلع هستند با کنجکاوری جالبی به تماشای اولین ملاقات او با دنریس نشستند. جان تنها از سوی یکی از والدهای خود استارک بوده و در اصل به عنوان یک تارگریان متولد شده است. به عنوان برادرزاده دنریس، ارتباط بین این دو شخصیت یک مورد عجیب و پیچیده به شمار میرود. در فصلهای پایانی، بسیاری از شخصیتها از حضور در برابر دنریس معذب بوده و احساس ناراحتی میکنند و اولین تعامل جان اسنو با مادر اژدهایان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
علیرغم آن که توسط دنریس به جان دستور داده میشود تا در مقابلش زانو بزند، جان در ابتدا موضع خود را حفظ کرده و از او برای شب طولانی و حمله وایت واکرها درخواست کمک میکند با این حال جان به شکل واضح خطاب به دنریس اعلام میکند که او حاضر نیست تنها به این دلیل که اجدادش این کار را میکردند در مقابل دنریس زانو بزند. حال آن که در ادامه کاشف به عمل میآید که به همان اندازه که دنریس وارث تخت پادشاهی است، جان نیز وارث تخت پادشاهی محسوب میشود با این حال هیچ کدام از آنها در این لحظه از این موضوع آگاهی ندارند.
“آنها سپرهایی بودند که از منطقه انسانها محافظت کردند”
- خطاب به همه
- برآیندی از کلیت مسیری که جان پیموده
بسیاری از طرفداران گیم آو ترونز ناراحت بودند که نبرد وینترفل، جایی که نایت کینگ سرانجام شکست میخورد به عنوان پایانبندی فصل نهایی مورد استفاده قرار نگرفت. مخصوصا با توجه به این موضوع که فرا رسیدن شب طولانی از ابتدای داستان مورد اشاره قرار میگرفت. با این حال فداکاریهایی که در این نبرد صورت میگیرد بسیار برجسته و درخشان بوده و توسط افرادی که زنده ماندند به خاطر آورده میشود. جان دقیقا به مانند اعضای نایت واچ، به تمامی این افرادی که جان خود را از دست دادند ادای احترام میکند.
سخن رایجی که درباره اعضای نایت واچ گفته میشود بدین شرح است که آنها سپرهایی هستند که از منقطه انسانها محافظت میکنند اما جان این گفته را به تمامی افرادی که در نبرد وینترفل کشته شدند نسبت میدهد. علیرغم نقش بزرگی که هنوز جان در دو قسمت پایانی ایفا میکند، این بخش نوعی سرانجام برای جان به شمار میرود بدین ترتیب که او در نهایت به رویای خود از زمان پیوستن به نایت واچ به منظور هدایت یک ارتش به سمت یک پیروزی ارزشمند دست پیدا میکند.
“عشق، مرگ وظیفه است”
- خطاب به تیریون لنیستر
- ندای کلماتی که نتیجه سختترین تصمیم جان است
یکی از بهترین نقلقولهای جان اسنو باری دیگری تکرار عباراتی از انسانهایی خردمند و این بار از شخصیت مستر ایگان است جایی که در قسمت پایانی، تیریون لنیستر در تلاش است تا جان را تشویق کند یک بار برای همیشه به کار دنریس خاتمه دهد. این یکی از زیباترین، تراژیکترین و به یاد ماندنیترین نقلقولها در تمام طول سریال به شمار میرود. این عبارت، انعکاسی از تجربه جان با شخصیت ایگریت بوده و به او اطمینان میبخشد که مجبور است دست به انجام چه کاری بزند.
جان مردی عاشق بود و این عشق تنها به ایگریت و دنریس خلاصه نمیشد. عشقی که برای خانواده خود داشت، برای نایت واچ و دوستانی که در آن جا به دست آورد و برای مفهوم زندگی، فاکتورهای محرکی هستند که او را در زندگی رو به جلو هدایت کردند. جان در انتها متوجه میشود که اعمالش کمک کرده تا وستروس به دست یک زن دیوانه بیفتد تنها به این دلیل که او عاشق دنریس بوده و هنگامی که تیریون به او یادآوری میکند که “گاهی وظیفه به معنی مرگ عشق است”، جان میداند که باید چه کاری انجام دهد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید