نقد فیلم Godzilla Minus One – گودزیلا منهای یک
بُهت، اشک و لبخند
در نقد فیلم Godzilla Minus One به ارائه دلایلی میپردازم که باعث شده چندین سطح بالاتر از آثار گودزیلامحور غربی قرار بگیرد.
شاید ایالات متحده آمریکا با هالیوود حرف اول را در صنایع سینما و سریال بزند اما ژاپن هم به لطف گودزیلا (Godzilla) و انیمههای جذابش حرفهای زیادی برای گفتن دارد. گودزیلا با الهام از فیلم The Beast from 20,000 Fathoms اواسط دهه ۵۰ میلادی خلق شد و خیلی زود توانست به محبوبیت زیادی در میان مخاطبان ژاپنی دست یابد. برخی ازکارشناسان این هیولای ماقبل تاریخ و عظیم الجثه را به سلاحهای هستهای تشبیه کردهاند؛ زیرا هر دو توانایی به بار آوردن خسارات غیرقابل جبرانی دارند. برخی دیگر هم آن را به آمریکا تشبیه کردهاند؛ زیرا هر دو یک عامل بیرونی بوده که تنها نتیجه قدم گذاشتنشان در خاک سرزمین آفتاب تابتان، ویرانی است.
گودزیلا اشاره به هر کدام باشد، امروز نه تنها محبوبیت زیادی در میان ژاپنیها دارد، بلکه به عنوان نمادی از صنعت فیلمسازی این کشور به شمار میرود. همین محبوبیت بالا هم باعث شد استودیوهای آمریکایی به ساخت فیلمهایی براساس آن علاقه نشان داده و شاهد شکل گیری فرنچایزی به نام مانسترورس (MonsterVerse) باشیم. در ضمن، این موجود عظیم الجثه طی ۷ دههای که از خلقتش میگذرد، با انواع و اقسام دشمنان، از موجودات بیگانه گرفته تا ربات و دیگر هیولاهای فراموش شده، جنگیده و گاهی در قامت یک نابودگر و گاهی هم در قامت یک ناجی ظاهر شده است.
همزمان با وارنر و لجندری پیکچرز که مشغول گسترش دنیای داستانی مانسترورس هستند، استودیو توهو (TOHO) که صاحب امتیاز شخصیت گودزیلا بوده، فیلم جدیدی را با محوریتش ساخته است؛ اثر مزبور تحت عنوان Godzilla Minus One شناخته شده و روی یک خلبان کامیکازه (خلبان انتحاری) به نام کویچی شیکیشیما تمرکز دارد که قادر نیست از زندگی دل کَنده و برخلاف دستور، به بهانه نقص فنی از ادامه عملیات انصراف میدهد. با اتمام جنگ، سعی میکند زندگی خود را در غیاب والدینش بسازد اما احساس گناهی که در وجودش شکل گرفته، رهایش نمیکند؛ احساس گناهی که بخاطر عدم شرکت در عملیات انتحاری و از همه مهمتر، ترسیدن حین مواجهه با گودزیلا و عدم نجات دوستانش است.
اگرچه جنگ جهانی دوم به انتها رسیده، جنگ درونی کویچی شیکیشیما هنوز تمام نشده و کابوسهایش ادامه دارد. حتی اضافه شدن یک دختربچه یتیم و یک دختر جوان به زندگیاش هم قادر نیست شرایط روحی او را بهبود ببخشد. در چنین شرایطی، سر و کله گودزیلا که بخاطر آزمایش هستهای ایالات متحده آمریکا جهش یافته و قدرتمندتر شده، دوباره پیدا میشود. حالا کویچی و دوستانش که تا چند روز پیش مشغول پاکسازی مینهای دریایی بودند، باید راهی برای توقف این موجود بیابند.
فیلم Godzilla Minus One در مقایسه با آثار گودزیلایی غربی که طی یک دهه گذشته ساخته شده و روی پرده نقرهای آمدهاند، تفاوتهای زیادی دارد؛ نخستین مورد، به ماهیت گودزیلا مربوط میشود. این موجود در مانسترورس ویژگیهای انسانی دریافت کرده و اگر بگوییم مانند ما فکر و عمل میکند، بیراه نگفتهام. همین موضوع هم باعث شده اتحاد با کینگ کونگ را پذیرفته و کاری به کار انسانها نداشته باشد. گودزیلا در جدیدترین اثر توهو به یک هیولای ویرانگر و ترسناک تبدیل شده که قرار نیست ناجی انسانها باشد، بلکه قرار است فاجعهای بزرگتر از جنگ جهانی دوم را برای مردم بی پناه و زخم خورده ژاپن به ارمغان بیاورد. او کاملاً آگاهانه روی موجودات ریزی که روی زمین حرکت میکنند، گام برداشته و زیر پاهایش لهشان میکند! از همه مهمتر، با نفس اتمی خود کاری میکند که همه چیز به خاکستر تبدیل شود.
اینکه گودزیلا یک هیولای ترسناک و ویرانگر بوده، جدا از بحث بازگشت به ریشهها (چون گودزیلا هرگز ویژگیهای انسانی نداشته)، باعث میشود مخاطب حین تماشای فیلم استرس، اضطراب و دلهره را تجربه کند. تفاوت دیگری که میان آثار مانسترورس و فیلم Godzilla Minus One وجود دارد، به تمرکز روی شخصیتهای انسانی ربط دارد. اگرچه فیلمهای ابتدایی مانسترورس سعی کرده بودند شخصیتهای جذابی را خلق کنند، دست اندرکاران پس از چند تلاش ناموفق تصمیم گرفتند انسانها را به حاشیه رانده و آثار خود را حول محور مبارزات موجودات غول پیکر بسازند.
حضور گودزیلا جلوی دوربین Godzilla Minus One به اندازه آثار مانسترورس مخرب نیست اما این موضوع به فیلم ضربه زده است؟ اصلاً و ابداً خیر. این اقدام جلوی عادت کردن مخاطب به مواجهه با این موجود را گرفته است. به هر حال، مواجههای مکرر با یک موجود، هر چقدر هم که ترسناک باشد، باعث میشود ترس مخاطب به مرور زمان از بین برود. از همه مهمتر، فرصتی را به وجود آورده تا شاهد روایت یک داستان انسانی باشیم؛ فرصتی که به خوبی از آن استفاده شد. کویچی شیکیشیما شخصیت پردازی فوق العادهای داشته و مایی که مخاطب باشیم، بدون تجربه تعامل با افراد کهنه سربازها کاملاً درک میکنیم چرا علیرغم گذشت چند سال نتوانسته زندگی خوبی را آغاز کرده و از همه مهمتر، با دختری که عاشقش است، ازدواج کند. همین شخصیت پردازی قوی قادر است مخاطب را همراه خود نگه دارد. در این بین، نباید از عملکرد فوق العاده و کم نقص ریونوسکه کامیکی (Ryunosuke Kamiki) در نقش اول غافل شد که کویچی را به بهترین شکل ممکن جلوی دوربین به تصویر کشیده است.
بین اولین و دومین مواجهه با گودزیلا، فاصلهای حدوداً نیم ساعته وجود دارد که بطور کامل روی کویچی، شرایط روحی و روابطش با دیگر شخصیتها متمرکز است. ریتم داستان در این بخش مقداری کُند شده و میتواند برای برخی آزاردهنده باشد اما با رسیدن به نیمه، داستان جانی دوباره گرفته و از آن نقطه به بعد، مخاطب را لحظهای رها نمیکند. از اینجا به بعد، فیلم Godzilla Minus One به همان چیزی تبدیل میشود که از آثار ژاپنی انتظار داریم؛ تلخ، تاریک، بهت آور و تاثیرگذار. مهم نیست چقدر در برابر صحنههای احساسی مقاوم باشید، چون کارگردان و همکارانش به خوبی قادر هستند اشکتان را دربیاورند. از همه مهمتر، محصول جدید توهو به خوبی موفق میشود روی مفاهیم بسیار مهمی مانند احساس گناه، عذاب وجدان، جنگ طلبی دولت مردان و پرداخت بهایش توسط مردم عادی و پایین بودن ارزش جان انسانها در فرهنگ قدیمی ژاپن دست گذاشته و مخاطب را مجبور میکند در افکارش پیرامون آنها بازنگری کند.
فیلم Godzilla Minus One نمیخواهد با جلوههای ویژه سنگین و با خاک یکسان شدن آسمان خراشها مخاطب را سرگرم کند. البته که جلوههای ویژهاش علیرغم بودجه ۱۵ میلیون دلاری دلار خیره کننده بوده و جای هیچ گونه انتقادی باقی نمیگذارد، میخواهد قصه انسانهایی را به تصویر بکشد که بدنبال بقا در برابر هیولایی ماقبل تاریخی هستند. در همین حین هم حرفهایش را بزند و مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. همین ویژگیها دست به دست هم دادهاند تا یکی از بهترین سینماییهای سال ۲۰۲۳ میلادی را شاهد باشیم.
- شخصیت پردازی قوی کویچی شیکیشیما
- پرداختن به مفاهیم مهمی از جمله پایین بودن ارزش جان انسانها در فرهنگ ژاپن
- داستان غیرقابل پیش بینی و دلهره آور در نیمه دوم
- عملکرد عالی و تاثیرگذار ریونوسکه کامیکی در نقش اصلی
- جلوههای ویژه خیره کننده
- سرعت نسبتاً پایین داستان در مواجهه اول و دوم با گودزیلا
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید