بالاخره با انتشار فیلم Godzilla vs. Kong چشممان به جمال دو هیولای مخوف و پرطرفدار دنیای سینما روشن شد؛ دو هیولایی که تماشا کردنشان در یک قابِ مشترک سینمایی، آرزوی هر فیلمباز کهنهکاری بوده و راستش را بگویم، این همه صبر و انتظار ارزشش را داشته.
فیلم Godzilla vs. Kong حاصل اتاق فکری است که کمپانیِ برادران وارنر و لجندری در چند سال گذشته به راه انداخته بودند. به همین منظور برای تماشای فیلم گودزیلا در برابر کونگ بهتر است چند فیلم گذشتهی این جهانِ سینمایی را ببینید؛ چراکه برای گودزیلا و همچنین کینگ کونگ چند فیلم سینمایی تولید شده که به طور تقریبا میتوان گفت خوبی دربارهی هر یک از این هیولاها قصهای هر چند گذرا اما اکشن و جذاب تعریف میشود. به عبارتی سادهتر شما ابتدا باید فیلم Godzilla محصول سال ۲۰۱۴ به کارگردانی گرث ادواردز را ببینید؛ سپس فیلم Kong: Skull Island و در نهایت فیلم Godzilla: King of the Monsters که در سال ۲۰۱۹ به اکران رسید. البته از شاهکار بیبدیل و ماندگار کینگ کونگ به کارگردانی پیتر جکسون نباید غافل ماند اما قصهی سه ساعتهی پیتر جکسون دربارهی کینگ کونگ آنچنان دخل مهمی به حوادث فیلم آخر یعنی گودزیلا در برابر کونگ ندارد؛ با این حال اثری است همچنان جذاب و بدیع که در زمان خودش توانسته ۳ جایزهی اسکار را تصاحب کند. در حال حاضر اگر از فیلم پیتر جکسون فاکتور بگیریم، قطع به یقین فیلم گودزیلا در برابر کونگ بهترین اثر سینمایی دربارهی تایتانهاست که سرش به تنش میارزد.
فیلم گودزیلا در برابر کونگ را اگر بخواهیم صرفا از جنبهی سرگرمی بررسی کنیم، اثری است قابل ستایش که نه ریتم بسیار عجولانهای دارد و نه آنقدر کند و خستهکننده است که گذر زمان، به روندی بسیار ملالآور در ذهنمان تبدیل شود. قصه هم روایت مستقلی ندارد و کاملا وابسته است به آنچه قبلا در فیلمهای گذشته دیدهایم. البته برای یادآوریِ بیننده که ما باشیم در ابتدا حرفهایی زده میشود اما کافی نیست و برای به خاطر آوردن اتفاقات مهم داستانی مجبور میشوید که به فیلمهای گذشته رجوع کنید. برای مثال اینکه چرا گودزیلا ابهت و هیبت متفاوتی پیدا کرده یا اینکه چرا کینگ کونگ در محیطی شبیهسازی شده توسط یک ارتش تا دندان مسلح نگهداری میشود، نقطه ابهاماتی است که برای بینندهی غریبه با این جهان سینمایی ایجاد میشود. اگر از این موارد چشمپوشی کنیم، آنچه میماند یک طرح داستانیِ تمام عیار و جذاب است که مدت زیادی بوده منتظر این صحنه بودیم؛ نبرد گودزیلا در برابر کینگ کونگ.
هیولای کینگ کونگ در فیلم Godzilla vs. Kong شخصیتپردازی بهتر و ابهت بیشتری نسبت فیلم مستقلش در سال ۲۰۱۷ دارد. قصهی فیلم جدیدی که میبینیم به کینگ کونگ بیشتر بها میدهد و این موضوعی است که اندکی خاطرِ هواداران گودزیلا را آزرده میکند. حتی بخشِ اعظم زمانِ فیلم نیز به کینگ کونگ و تعاملش با محیط و آدمیانِ قصه اختصاص دارد. البته ناگفته نماند که در فیلم قبلی، یعنی «گودزیلا: پادشاه هیولاها» آنچه که در روند تعریف داستان خودنمایی میکند، قدرت و ابهتِ گودزیلا است که از ابتدا تا پایان داستان به چشم میآید. با این اوصاف انتظار میرفت در فیلمی که دو تا از قدرتمندترین تایتانها جلوی هم قرار میگیرند، هر دو به یک اندازه یا حداقل نزدیک به هم در سکانسهای سینمایی به تصویر کشیده میشدند. البته در این میان، داستانِ دیگری نیز از سمتی دیگر روایت میشود که در نهایت این داستان نیز به مجرای اصلی در انتها میپیوندد و جنگِ تمام عیاری را از این بابت و موازی کاری شاهد هستیم.
هیولای کینگ کونگ در فیلم Godzilla vs. Kong شخصیتپردازی بهتر و ابهت بیشتری نسبت فیلم مستقلش در سال ۲۰۱۷ دارد
دستاندرکاران در بخش جلوههای ویژه سنگ تمام گذاشتهاند. نبرد دو تایتان به شکلی جذاب و نفسگیر کارگردانی میشود و از این بابت خیالمان جمع است که نباید چشم از صفحهی نمایش برداریم. از این بابت باید به نبرد پایانی دو تایتان در شهر هنگ کونگ اشاره کرد که رنگبندی نئونی و زاویهی دوربین به همراه موسیقی هیجانانگیز و پر تنش موجب میشود تا ما با هیجان و ذوق، بِگیر و ببندهای دو هیولای عظیم الجثه را دنبال کنیم. فیلم در هیجانزده کردن مخاطب به شدت موفق عمل میکند؛ کاری که قبلا در چند فیلم گذشته در درجهای بسیار سطحی انجام میشد.
فیلم گودزیلا در برابر کونگ تلاش میکند به انتقال مفاهیمی که در سری فیلمهای پیشین به چشم ندیده بودیم یا حداقل تصنعی کار شده بود. مفاهیمی همچون نوعدوستی، انساندوستی و صد البته محبتی که بین موجودات کره زمین در جریان است در فیلم گودزیلا در برابر کونگ هم حس و هم دیده میشود. قابهایی را در این اثر تماشا میکنیم که تمام و کمال در خدمتِ این کارکرد است؛ نماهایی که آرزو داشتیم در این فیلم بیشتر میدیدیم، اما این دسته از پلانها تبدیل شدهاند به گوهر کمیابی که تعدادشان از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمیرود. شاید آدام وینگارد، کارگردان فیلم حدس زده همین چند قابِ کم به اندازهی کافی تاثیرگذار است تا در پایان فیلم با کونگ بهتر ارتباط برقرار کنیم، اما عجیب است که وینگارد از قصهی کونگ به کارگردانی پیتر جکسون درس نگرفت. اگر حدسِ این کارگردانِ جویای نام درست بود که هیچ وقت ۳ ساعت فیلم برای کینگ کونگِ جکسون در نظر گرفته نمیشد و هیچوقت هم آن فیلم نمیتوانست سه جایزهی اسکار به انضمام جوایز ریز و درشت دیگر ببرد. با این اوصاف اگر به کارنامهی نه چندان دراز و طویلِ وینگارد نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که این هنرمند حداقل میفهمد که هیجان چیست و چطور میتوان یک مخاطب معمولی سینما را هیجانزده کرد. او متوجه است که گودزیلا و کینگ کونگ در مقام تایتان یعنی چه و با استفاده از تمام ابزار و تجهیزاتی که در اختیارش بوده توانسته معنی تایتان را از زبانِ سینما به طور کامل به بیننده منتقل کند. به همین منظور، جدا از ایرادات متفرقه، کارگردان توانسته رسالتش را انجام دهد.
تماشای فیلم Godzilla vs. Kong جذابیت بسیار بالایی دارد و اثری است به شدت سرگرمکننده. اگر از شخصیتپردازیهای تک بعدی و سطحی کاراکترهای اصلی فیلم به انضمام برخی از ایرادات جزئی بگذریم، ظلم بسیار بزرگی است که خودتان را از نبرد دو تایتان پر ابهت محروم کنید.
- سرعت روایت مناسب
- تدوین قابل قبول
- جلوههای ویژهی بسیار خوب
- کارگردانی نبردها
- قابهای سینمایی جذابی در خدمتِ انتقال مفاهیم اخلاقی
- توضیح ناکارآمد ابتداییِ فیلم درباره حوادث گذشته
- تمرکزِ بیش از اندازهی فیلم روی شخصیتپردازی کینگ کونگ
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید