بازی Greedfall که توسط استودیوی فرانسوی Spiders ساخته شده، یک نقشآفرینی اکشن متوسط است که از ابتدا تا انتها تقریباً هیچ چیز جالبتوجهی به مخاطب ارائه نمیکند.
این روزها ژانر نقشآفرینی به چنان پختگی و تکاملی رسیده که سخت است میتوان بدون صرف هزینههای بسیار، داشتن ایدههای نو و پیادهسازی بینقص آنها، اثری درخور و ماندگار در ذهن مخاطبان ساخت. عناوینی چون The Witcher 3 و Dragon Age بهعنوان دو نماد درخشان از این سبک، تبدیل به استانداردهایی شدهاند که ذهنمان هنگام تجربه هر بازی RPG دیگری، ناخودآگاه به سراغ آنها میرود و قیاسی ناخواسته ترتیب میدهد. حال استودیوی Spiders که پیش از این با بازیهای متوسطی چون Bound By Flame و Technomancer شناخته میشد، با ریسک زیاد بازی Greedfall را در این سبک ارائه داده که ظاهری بسیار گولزننده دارد، اما در باطن شدیداً معمولی و کمعمق است، به طوری که هرگز در ذهن باقی نمیماند.
وقایع بازی در دنیایی که از لحاظ ظاهر به اروپای قرن هفدهم میلادی شباهت دارد رخ میدهد. در یک سوی جهان، «قاره کهن» قرار دارد که میزبان سه ملت کاملا متفاوت است: «اتحاد پل» (The Bridge Alliance) که به دست سکولارها اداره میشود، «تِلِیمِی» (Theleme) که تحت تسلط مذهبیون افراطی است و «اجتماع بازرگانان» (The Congregation of Merchants) که همانطور که از نامش پیداست، در اختیار تاجران و سرمایهداران است. مطابق انتظار پیروان علم و مذهب در این قاره دائما در حال جنگ هستند و اجتماع بازرگانان در این میان بیطرف است. علاوه بر جنگ، بیماری کشندهای به نام Malichor نیز در این سرزمین شیوع پیدا کرده که هیچ راه درمانی ندارد و مردم زیادی از جمله مادر قهرمان داستان را آرام آرام به کام مرگی دردناک میکشاند. شما در این بازی کنترل «دو ساردِی» (De Sardet) را دست دارید؛ سفیر اجتماع بازرگانان که وظیفه دارد همراه با پسر عمویش کنستانتین به جزیرهی «تیِر فریدی» (Teer Fradee) که به تازگی در آن سوی جهان کشف شده برود. این جزیرهی مرموز پر است از نیروهای جادویی و حیات وحش ناشناخته که امید میرود راه چاره درمان ملیکور را در خود داشته باشد.
داستان بازی Greedfall پیشزمینهای مناسب برای پرداختن به قصههای مختلف و جذاب را داراست و اتفاقا در طول بازی داستانهای متعددی هم روایت میشوند، اما شاخصه اصلی آنها کمیت است، نه کیفیت. در طول حدودا ۳۰ ساعت گیمپلی بازی، موضوعات مختلفی از جمله استعمارگری، قدرتطلبی، افراطیگری مذهبی و تقابل فرهنگی به میان میآید، اما نحوه پرداخت آنها به قدری کلیشهای، نخنما و خالی از ظرافت است که هیچگونه احساساتی را در مخاطب برنمیانگیزد و صرفا به وسیلهای برای پر کردن بازی و کش دادن آن تا پایان تبدیل میشود. استعمارگران قاره کهن صرفا اهریمنان بیرحمی هستند که لباسهای تر و تمیز و سلاحهای فولادی درخشان دارند و تا منفعت خود را از تیر فریدی به دست نیاورند، به خانه برنمیگردند. از آن سو مردمان بومی جزیره با صورتهای رنگشده و لهجه غلیظ بشدت مصنوعی و احمقانهشان، به شکل کاریکاتورگونهای در سمت مظلوم ماجرا قرار دارند. نمایش این سیستم استعمارگر و مستعمره هیچگاه از این عمیقتر نمیشود و به هیچ نقطه یا پیام مشخصی هم نمیرسد.
محیط بازی اساسا داستانگو نیست و طراحی بسیار یکنواختی دارد
علاوه بر نگارش ضعیف داستان، Greedfall کمبودها و ایرادات پرشماری دارد که تقریباً هیچ جای امیدواری برای لذت بردن از روایت بازی باقی نمیگذارد. انیمیشن چهرهها با وجود پیشرفت نسبت به بازی قبلی استودیو Spiders، همچنان خشک، بیروح و رباتگونه است که در کنار ناهماهنگی صدا و لب زدن کاراکترها، ارتباط گرفتن با شخصیتها را دشوار میکند. محیط بازی اساسا داستانگو نیست و طراحی بسیار یکنواختی دارد. با آنکه هر گروه در بازی دارای ویژگیها و فرهنگهای کاملا متفاوت است، اما طراحی شهرهای آنها هیچ فرقی با هم ندارد و حتی نقشه ساختمانهای هر شهر و روستا عینا یکسان است! تنها نکته مثبت را میتوان پرداخت کاراکترهای همراه دو ساردی دانست که بهطور دست و پا شکستهای خوب از آب درآمده است.
یاران شما شامل کرت، افرا، پتروس، وسکو و سیورا میشوند که هر کدام به یکی از گروهها تعلق دارند و نوع رابطهتان با آنها در پایانبندی بازی اثرگذار است، هر چند بسیار خفیف. بسته به اینکه چه جنسیتی برای دو ساردی انتخاب کردهاید، میتوانید با تعدادی از آنها وارد رابطه عاطفی بشوید که لازمه آن انجام چند کوئست و یک انتخاب دیالوگ است. حاصل آن البته صرفا یک میانپرده بیروح است که هیچ تاثیری هم در ادامه بازی ندارد. با وجود آن که چندان مهم نیست نوع رابطهتان را با آنها به حد دوستانه برسانید، اما حضور آنها بهخصوص کرت به عنوان همصحبتهایی که حرفهای نسبتا جالبی برای گفتن دارند خوشایند است. خوشبختانه صداگذاری کاراکترها از نکات قابلقبول بازی است و با وجود اینکه چندین بار صداهایی تکراری از کاراکترهای کلیدی میشنوید، اما اجرای خوب صداپیشگان عمق بیشتری به کاراکترها داده است.
بازی Greedfall از روایت یک داستان خوب عاجز است و حداقل امید میرود که یک گیمپلی روان و لذتبخش داشته باشد، اما حتی در این مورد هم حرف زیادی برای گفتن ندارد. Spiders در ساخت المانهای نقشآفرینی این بازی، مجموعهای رنگارنگ از قابلیتهای مختلف را از بازیهای بزرگ همسبک وام گرفته و نتیجه آن، گسترهای وسیع اما کمعمق از مکانیکهای مختلف است. دو ساردی به طور همزمان میتواند دو یار همراه خود داشته باشد که هر کدام قابلیتهای متمایز دارند و میتوان زرهها و سلاحهای آنها را ارتقا داد. سیستم کرفتینگ بازی هم از نکات مثبت آن است که اجازه میدهد داشتههای خود را با ساخت آیتمهای مختلف تقویت کنید، اگرچه چندان در طول بازی نسبت به آن احساس نیاز پیدا نمیکنید. هنگام شکل دادن به کاراکتر دو ساردی، میتوانید او را در یکی از سه کلاس مبارز، تاکتیسین یا جادوگر قرار دهید و سه سطح از مهارتهای او را با کسب اکسپی در جریان بازی، متناسب با سبک دلخواهتان ارتقا دهید. وجود المان جادو در بازی اگرچه خوشایند است، اما بالانس گیمپلی را برهم زده، بهطوری که با ارتقا مهارتهای مربوط به آن و کسب حلقه لول بالا در میانه بازی، شکست دادن دشمنان بیش از حد آسان میشود.
استودیو Spiders در ساخت المانهای نقشآفرینی این بازی، مجموعهای رنگارنگ از قابلیتهای مختلف را از بازیهای بزرگ همسبک وام گرفته و نتیجه آن، گسترهای وسیع اما کمعمق از مکانیکهای مختلف است
همه چیز مهیا بوده تا نبردهای بازی با دشمنان تبدیل به تجربهای دلنشین شود، اما وجود چند مشکل بزرگ لطمه بزرگی به آن وارد کرده است. Greedfall مملو از باگهای ریز و درشتی است که هنگام مبارزات تبدیل به یک کابوس تمام عیار میشوند و حتی میتوانند مجبورتان کنند بازی را ریلود کنید. امکان مدیریت همراهان به تغییر تجهیزات آنها خلاصه میشود و نمیتوان نوع رفتار و استراتژیهای مبارزهی آنها را کنترل کرد. نتیجه این شده که دو همتیمیتان بلافاصله پس از آغاز نبرد به دل دشمن میزنند و خیلی زود کشته میشوند تا دست شما را در پوست گردو بگذارند. به لطف قابلیت توقف تاکتیکی میتوانید در میانه نبرد اکشن را متوقف کرده و قدم بعدیتان را انتخاب کنید، اما این قابلیت نمیتواند چندان عمقی به مبارزات ببخشد چرا که ضعفهای مذکور در کنار هوش مصنوعی افتضاح دشمنان و همراهان کار را خراب میکنند. تنوع دشمنان هم در ابتداییترین حالت ممکن است اما خوشبختانه باسها طراحی جذاب و خلاقانهای دارند و شکست دادن آنها اندکی زحمت و مهارت بیشتر میطلبد.
یکی از نقاط قوت Greedfall، طراحی کوئستهای بازی است. با اینکه مراحل اصلی و فرعی از لحاظ داستانی تعریفی ندارند، اما به گونهای طراحی شدهاند که برای اتمام آنها راههای متعددی در اختیار دارید. بسته به اینکه میخواهید چگونه رابطهتان را با گروههای مختلف مدیریت کنید، میتوانید با خشونت، رشوه یا کاریزما راه خودتان را باز کنید که طبیعتاً درگیری با NPCها روی شهرتتان اثر منفی خواهد گذاشت. برای ممانعت از خونریزی، باید به مخفیکاری روی بیاورید که پیادهسازی ابتدایی و مضحکی دارد. دقیقا مشخص نیست که پشت چه چیزهایی میتوان مخفی شد و دشمنان صرفا با یک نوار هشدار در بالای سرشان از حضورتان آگاه میشوند. جالب است که هنگام پنهانکاری، تنها دو ساردی است که باید از چشم دشمنان مخفی بماند و اهمیتی ندارد حتی اگر همراهانتان با سر داخل شکمشان بروند!
جزیره تیر فریدی جلوه چشمنوازی دارد اما کمکاری سازندگان در ساخت محیطهای متمایز اجازه نمیدهد از آن لذت کامل ببریم. بیشتر مناطق بازی ساختار و ظاهری یکنواخت دارند و با توجه به اینکه برای پیشبرد مراحل باید مسافتهای طولانی را طی کنید، پس از مدتی بسیار خستهکننده میشوند. سازندگان هنگام ساخت بازی اساسا چیزی به نام پلتفرمنیگ را در ذهن نداشتهاند و این نکته از عدم وجود قابلیت پرش مشخص است، اما شاید همین مسئله باعث کمدقتی در ساخت لبهها و پرتگاهها شده، بهطوری که بارها پیش میآید در آنها گیر کنید و مجبور به ریلود بازی شوید. موسیقی در بازی کمیاب و کمکیفیت است و به تعدادی آوا و صدای ناخوشایند و تکراری هنگام مبارزه و گشتوگذار خلاصه میشود. افکتهای صوتی محیط و موجودات هم در ابتداییترین حالت ممکن است تا در کل با محیطی تکرارشونده و کسالتآور طرف باشیم.
در نهایت باید بگوییم که بازی Greedfall با وجود تمام بلندپروازیهای تیم Spiders، چیزی بیشتر از یک اکشن نقشآفرینی متوسط و کسلکننده نیست. ضعفهای متعدد بازی بر نقاط قوت کمتعداد آن چیرگی کامل دارند تا تجربه آن چندان دلنشین نباشد. بازی هیچ ایده تازهای برای ارائه ندارد و صرفاً بر فرمولهای برندهای که پیشتر توسط بازیهای دیگر بنا نهاده شده تکیه میکند. متاسفانه همین کنار هم قرار دادن مکانیکهای مختلف هم ایراداتی دارد که نمیگذارد بازی گیمپلی روان و لذتبخشی برای مخاطب فراهم کند. این کاستیها در کنار داستان ضعیف، کار را برای پیشنهاد کردن این بازی به شما سخت میکند.
- طراحی جذاب باسها
- امکان پیشبرد مراحل به روشهای مختلف
- جلوه چشمنواز محیط
- شخصیتپردازی و صداگذاری نسبتاً خوب کاراکترهای همراه
- روایت داستانی ضعیف، نخنما و کاریکاتوری
- باگهای مشکلزای فراوان
- یکنواختی طراحی محیطها
- سیستم مبارزات پرایراد
- موسیقیهای کمتعداد و کمکیفیت
- اجرای ناقص ایدههای قدیمی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید