گییرمو دل تورو را برخی سینمادوستها یک کارگردان مطرح و شناخته شده در سبک وحشت میدانند اما چرا در گذر زمان، عشق و محبت دل تورو نسبت به کارگردانی آثار وحشتناک کم شده؟
گییرمو دل تورو در طول زندگی حرفهای خود، برای اهداف و آرزوهایش جنگید. او تنها یک کارگردان نیست. دل تورو نمادی است برای کارگردانهایی که قصد دارند در یک ژانر به خصوص همانند ژانر وحشت، خودی نشان بدهند و با تهیه آثار هنری، کارنامه ماندگاری از خود به یادگار بگذارند.
شاید دلتورو فکرش را هم نمیکرد ساخت و کارگردانی فیلم Cronos زندگی آیندهاش را بدین شکل تغییر بدهد. به هر حال هر هنرمند از یک نقطه به بعد، زندگی حرفهایش تحت تاثیر قرار میگیرد که در اصطلاح آن را نقطه عطف میدانیم. اگر کمی با دل تورو آشنایی داشته باشید، حدس اینکه نقطه عطف حرفه کاری دل تورو از کجا بوده برای شما چندان سخت نیست.
هزارتوی پن، محصول سال ۲۰۰۶ میلادی به قدری توانست در شهرت دل تورو نقش داشته باشد که از آن نقطه به بعد، سینمادوستان دل تورو را به عنوان یک کارگردان سبک وحشت یاد میکنند. اوفلیا و قصه تلخ و ترسناکش باعث شده بود دل تورو ذهنش را بیشتر جهت ساخت آثار ترسناک معطوف کند. در حقیقت این کارگردانِ مکزیکی پس از اکران بسیار موفقیتآمیز هزارتوی پن، دو راه پیش روی خود میدید. یا مثل اسپیلبرگ به سراغ سایر ژانرها رفته و شانسش را در شاخههای دیگر سینما امتحان کند یا همچنان در این ژانر بماند.
دل تورو گزینه اول را انتخاب کرد. او تصمیم گرفت به سراغ کارگردانی در سبکهای متفاوتی مثل اکشن برود. او به خودش ایمان داشت که میتواند همچنان قصهای ناب را تعریف کند و حسِ درونی بینندهها را قلقلک بدهد. ساخت دنباله مستقیمی بر ماجراهای پسر جهنمی (HellBoy) باعث شده بود دل تورو به ژانر اکشن-فانتزی گرایش پیدا کند. راجرت ایبرت، نقاد و ژورنالیست مطرح سینما که به شدت روی ماندگاری آثار سینمایی حساس است، در رابطه با پسر جهنمی ۲ مینویسد:
گییرمو دل تورو، کارگردان خلاقی است که در فانتزینویسی تبحر دارد. گویا او در ساخت پسر جهنمی ۲ از سری فیلمهای جنگ ستارگان الهام گرفته است.
ایبرت حرف جالبی زد. هزارتوی پن نیز از یک قصه فانتزی بهره برده و این نوع قصهگویی، کار هر کسی نیست. چرا که الزاما با حرف و صحبت از اجنه، شیاطین و سایر موجودات افسانهای نمیتوان یک قصه چفت و بسطدار را تعریف کرد؛ چه برسد به اینکه در چند قسمت، داستان یک اهریمن انسانمسلک را به تصویر بکشید که از این شخصیت، هیچ تصویر درستی تا به آن روز روی پرده نقرهای سینما مشاهده نشده بود.
جالب است بدانید دل تورو خودش را یک کارگردان خاص و بینقص نمیداند اما او همواره به یک چیز اعتقاد راسخ داشت: یا اثر هنری نساز یا اگر میسازی یک اثر خوشساخت و منحصر به فرد بساز که دیگران حسرتش را بخورند! دل تورو اعتقاد دارد فیلمسازی مثل یک ارکستر سمفونی میماند که همه چیز هماهنگ و به یکباره اجرا میشود.
او خودش را وقف سینما کرد اما در کارگردانی و پذیرش پروژههای متعدد سینمایی، بسیار محتاطانه رفتار میکند. با این حال پس از سه الی چهار سال، دل تورو از چارچوب و حصاری که برای خود درست کرده بود خارج شده و شانس خود را در ساخت یک فیلم سراسر اکشن به نام حاشیه اقیانوس آرام (Pacific Rim) امتحان میکند. هواداران دو آتشه دل تورو از این رویه چندان خوششان نیامده بود. هر چند فیلم حاشیه اقیانوس آرام با در بر داشتن لیست بلند بالایی از بازیگران مطرح هالیوود توانسته بود از لحاظ کیفی در سطح بالایی قرار داشته باشد اما هواداران برایشان سوال شده بود چرا اکشن؟ چرا کارگردان محبوبشان پس از چند سال وقفه یک اثر ترسناک را تحویلشان نداد؟
دل تورو خودش را یک کارگردان خاص و بینقص نمیداند اما او همواره به یک چیز اعتقاد راسخ داشت: یا اثر هنری نساز یا اگر میسازی یک اثر خوشساخت و منحصر به فرد بساز
دل تورو شاید مثل هر کارگردان مطرح دیگر ترجیح داد برای پولسازی بیشتر به سمت دنیای اکشن برود. هر چند نمیتوان روی کاغذ به این راحتی تخمین زد که آیا یک فیلم سینمایی بلند در سبک وحشت فروش بیشتری دارد یا یک فیلم اکشن و هیجانی. با این اوصاف دل تورو مسیر خودش را تغییر داد تا اینکه بالاخره به اصرار هواداران و شاید هم دلتنگی خودش، مجدد مسیرش را به دنیای وحشت کج کرد. این بار اما پای دل تورو به تلویزیون باز شد.
گییرمو دل تورو به همراه چاک هوگان، رمانی در سه جلد به نام رگه (The Strain) را به مرحله چاپ رساند. دل تورو ثابت کرد که میتواند قصهگوی خوبی باشد که حتی روی کاغذ نیز قادر است مخاطبش را تا مرحله زهره ترک شدن پیش ببرد. البته همکاری او با چاک هوگان اندکی حاشیه درست کرد. چرا که هوگان نیز مثل او دستی بر تولید و تهیهکنندگی فیلمهای سینمایی داشته اما هوگان خودش را یک نویسنده و رماننویس میداند تا یک هنرمند دنیای سینما. به همین سبب کفه ترازو در موفقیت و شهرت جهانی این کتابِ سه جلدی، بیشتر سمت اسم و رسم هوگان سنگینی میکند. با آگاهی از مسائلی این چنینی و حواشی پیرامون این رمان، شبکه FX تصمیم گرفت تا از قصه پساآخرالزمانی دل تورو سریال تلویزیونی بلندی بسازد؛ چرا که داستان این رمان، قالبی مشابه با سریال مردگان متحرک دارد. با این تفاوت که به جای زامبی، خونآشامها در کوچه و خیابان پرسه میزنند و همچنین خونآشامها در این داستان، موجودات بسیار باهوشی هستند که در جامعهی خود، از لحاظ مقام و منزلت، ردهبندی میشوند.
سریال The Strain تا حدودی در فصل اول خود سر و صدا کرده بود و هواداران دل تورو از تماشای این سریال تلویزیونی تا حدودی لذت ميبردند تا اینکه دل تورو رفته رفته از روند تولید سایر فصول جدا شد. به گونهای که صرفا نام او به عنوان شو رانر سریال در تیتراژ حضور داشت. درست روندی که جیمز وان و سایر چهرههای برجسته دنیای سینما از این سیاست به نفع خود بهره میبرند.
فیلم Crimson Peak علنا یک شکست تجاری برای دل تورو محسوب شد و فیلم تنها توانست نیمی از بودجه را به جیب شرکت تهیهکننده برگرداند.
دل تورو به این راحتی از یک پروژه پا پس نکشید که بیکار بماند. او در سال ۲۰۱۵ میلادی با فیلم Crimson Peak تلاش کرد جانی دوباره به دنیای وحشت ببخشد اما این اثر چندان از دید یک بیننده عام جذاب نبود. دل تورو قصهای عاشقانه را در دل یک فیلم سینمایی روایت کرد. کریمسون پیک علنا یک شکست تجاری برای دل تورو محسوب شد و فیلم تنها توانست نیمی از بودجه را به جیب شرکت تهیهکننده برگرداند. احتمالا دل تورو نباید جو تبلیغاتی و مطبوعاتی زیادی پیرامون این اثر خود درست میکرد. او رسما سطح انتظار منتقدین و مردم را از جدیدترین اثرش بالا برده بود.
با این اوصاف دل تورو تسلیم نشد. او شخصیتی لجوج و سرسختی دارد و شاید به همین خاطر است که فیلم «شکل آب» (The Shape of Water) را دقیقا دو سال پس از پروژه شکست خوردهاش تولید کرد. او مجدد قصهای فانتزی و عاشقانه را به تصویر کشیده بود اما این بار از تمام جوانب تکنیکی به این اثر نگاه کرد و با وسواس، فیلم را به مرحله تدوین رساند. او این بار تا جایی که امکان داشت از نشان دادن هر چه بیشتر جلوههای ویژه خودداری کرد.
اگر از من بپرسید، «شکل آب» لایق بهترین کارگردانی فیلم بلند را نداشت. حداقل نه در سال ۲۰۱۷ میلادی که نام آثار برجسته و تحسینبرانگیز دیگری نظیر دانکرک، نخ خیال و لیدی برد در لیست نامزدهای جشنواره میدرخشیدند. به همین سبب افراد مطرحی مثل کریستوفر نولان، گرتا گرویگ، پائول توماس اندرسون و حتی جوردن پیل با فیلم «برو بیرون» خود در آن سال یک جنگ تمام عیار مطبوعاتی به راه انداخته بودند اما در کمال بهت و ناباوری اسکار بهترین کارگردانی به شکل آب رسید.
داورهای جشنواره اسکار چند سالی است که جهتدار و بعضا معنادار، برندههای سال را انتخاب میکنند. کما اینکه فیلم مهتاب، دست پخت بری جنکینز را به علت در میان گذاشتن مسائل نژادپرستانه در سال ۲۰۱۶ به عنوان بهترین فیلم انتخاب کردند، «شکل آب» را نیز اعتقاد دارم با جهتداری خاصی بهترین سال نامیدند. شاید آنها میخواستند دل تورو را ترغیب کنند تا به دنیای وحشت برگردد و قصههایش را در قالبهای جدید در سبک ترسناک برای مخاطبش تعریف کند.
جالب است بدانید درجهبندی سنی «شکل آب»، مخصوص بزرگسالان (R) تعریف شد اما چرا پس صحنههای خشونتبار یا اروتیک را در فیلم به وفور تماشا نکردیم؟ چون شاید دل تورو قصد داشته توجه مخاطبین جوان را به خود معطوف کند. این طور فکر نمیکنید؟
عقیده دارم دل تورو با اینکه شکستهایی در طول حرفهاش داشته اما به اهدافش در طول این همه سال، تمام و کمال رسیده و قصههایی کاملا منحصر به فرد تحویلمان داد. هر چند پیرنگ برخی از کارهایش تا حدودی کلیشهای به نظر میرسد اما انتقال معنای فیلمهایش بر اساس فرم روایی جالبی که دارند، تنها از عهده خودش بر میآمد. مثل این میماند دلتورو بخواهد یک لیتر شربت نابی را داخل یک پارچ بریزد. او یا باید از پارچهای موجود در بازار استفاده کند یا خودش دست به کار شود و یک پارچ مطابق سلیقه خودش درست کند. البته که دل تورو گزینه دوم را انتخاب میکند و همانطور که پیش از این در یادداشت توضیح دادیم، او همانند یک کلکسیونر دلش میخواهد آثار منحصر به فردی را در ویترین خود داشته باشد.
با این حال دل تورو با همکاری کمپانی نتفلیکس قرار است داستان پینوکیو را برای ما در سال ۲۰۲۱ روی پرده سینما تعریف کند اما نه در قالب یک اثر ترسناک. او تصمیم دارد این بار با بهرهبرداری از تکنیک شناخته شده استاپ موشن، فیلم بلندی را از این قصه دوستداشتنی و آموزنده تحویل هوادارانش دهد اما آیا او همچنان میتواند با قدرت مسیرش را ادامه دهد و یک قصهگوی زیرک باقی بماند؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید