بازی هیلو و متعلقات داستانیاش، سفر دور و درازی در آینده است برای نجات بشریت. در این مقاله قصد داریم به طور مفصل به توضیح داستانی بازی Halo بپردازیم.
جهان هیلو به قدری گسترده است که اگر بخواهیم تمام جزئیاتش را بررسی کنیم شاید بهتر است در قالب یک کتابچه آن را به انتشار برسانیم. با این حال، قصد داریم آنچه که باید از داستان بازی Halo بدانید را برای شما تعریف کنیم. پس با ما همراه باشید.
دنیای هیلو و بسیاری از اتفاقات اصلی بازی در قرن بیست و ششم تقویم میلادی رخ میدهد. انسانها در نقطهای از کهکشان تشکیل کلونی میدهند تا در برابر گونهی متخاصمی از دشمنان که کاوننت (Covenant) نام دارند با اتحاد مقاومت کنند. به همین دلیل، در جهان هیلو حزب و گروههای سیاسی متعددی به موازات نژاد و سیارات مختلف وجود دارد. ما در ابتدا دربارهی حزبهای اصلی بازی صحبت میکنیم، سپس دربارهی تکنولوژیهای مهم و نهایتا تاریخچهی اتفاقات بازی Halo به طور مفصل حرف میزنیم.
معرفی حزبهای اصلی بازی Halo
در سری بازیهای هیلو، چهار حزب اصلی وجود دارد که قصه حول محور آنها به جلو پیش میرود. اگر از هواداران دو آتشهی بازی Halo هستید، احتمالا کمی تا حدودی با این گروهها آشنایی دارید.
گروه فرماندهی فضایی ایالات متحده (United Nations Space Command)
در قرن بیست و ششم میلادی، اکثر انسانها زیر نظر فرماندهی فضایی ایالات متحده یا به اختضار UNSC زندگی میکنند. گیمر در طول بازی اکثر اتفاقات را از چشمان مامورهای نیروی دفاعی UNSC میبیند. زیرشاخهای از این حزب به اختضار UNSCDF معروف است. این زیرشاخه وظیفهی دفاع از سیارات دنیای بازی Halo را بر عهده دارد. در طول جریان Halo 2 میبینیم که UNSCDF با کاوننتها در کرهی زمین میجنگند؛ برههای که انسانها آخرین تلاششان را به کار گرفتند تا نژاد بشریت را از خطر انقراض نجات دهند. با دانستن این موارد، احتمالا برایتان سوال شده ایالات متحده فضایی از کجا شکل گرفت؟
زمانی که جمعیت انسانها در کرهی زمین اشباع شد، ایالات متحدهی آمریکا تصمیم به تشکیل UNSC گرفت. بهطور دقیقتر، در قرن بیست و دوم میلادی، مشکل افزایش جمعیت انسانها روی سیارهی زمین، بحرانیترین معضلی بود که بشر با آن دست و پنجه نرم میکرد. این حزب توسط افراد بالارده که در راس قدرت قرار دارند (در بازی High Command نامیده میشوند و به اختصار HIGHCOM) مدیریت میشود. به طور کلی، UNSC در دنیای بازی Halo دفاع اصلی سیارهی زمین علیه نژاد کاوننت است. در سازمان نیروی دفاعی، انواع و اقسام نیروها وجود دارد.
UNSC در ابتدا صرفا قصد داشت تا نظم و آرامش بین احزاب و سیارات مختلف برقرار باشد. تا اینکه در اواخر سال ۲۵۱۰ میلادی، گروههای شورشی مشخصی علیه وضعیت موجود به پا خاستند و UNSC هم مجبور شد برای مقابله با این حمله، حلقهی دفاعی را تنگتر کند.
حزب کاوننت (The Covenant)
دو نژاد اصلی کاوننت، یعنی پرافِتها (یا San’Shyuum) و الیتها (یا Sangheili) سالیان سال برای کنترل بقایای یک نژاد باستانی به اسم فوررانرها (Forerunner) سر جنگ با یکدیگر داشتند. فوررانرها خودشان به یک طریقی مدتها پیش از این جنگ ناپدید شده بودند اما بخش زیادی از تکنولوژی و فناوریهایشان همچنان موجود بود. پرافتها قصد داشتند با در دست داشتن فناوری به جستوجو و اکتشاف در کهکشان مشغول شوند اما الیتها باور داشتند این رویه، نوعی بیحرمتی نسبت به فناوریها یا همان آرتیفکتهاست؛ چرا که از نظر الیتها، آرتیفکتها مقدس هستند.
جنگ بین دو گونه به شدت بالا گرفت. الیتها وقتی در تنگنا افتادند، تصمیم گرفتند از تکنولوژیهای فوررانرها که در اختیارشان بود استفاده کرده و به نوعی خودشان را با آنها وقف دهند. جالب است بدانید واژهی Covenant در زبان انگلیسی به معنای «اتحاد مذهبی» یا «عقد قرارداد مابین دو الی چند گروه» است. این واژه اغلب برای اتحادی استفاده میشود که مابین گروهی از انسانها و یک خدا یا الهه برقرار باشد. به همین سبب، حزب کاوننت در سری بازی Halo نام بسیار بامسمایی محسوب میشود؛ زیرا دو گروه فضایی پرافتها و الیتها نهایتا با یکدیگر برای هدف والاتری متحد شدند.
آنها با این اتحاد قصد داشتند تا حلقههای مقدس (Sacred Rings) را پیدا کنند؛ حلقههایی که گفته میشد مسبب شروعِ «ماجراجویی بزرگ» هستند. ماجراجویی بزرگ یا Great Journey عبارتی است که پرافتها به کار میبرند؛ عبارتی که ناپدید شدن خدایانشان، یعنی نژاد فوررانر را توضیح میدهد. ماموریت و هدف کلی حزب کاوننت در حقیقت همین ماجراجویی بزرگ است. با گسترش هر چه بیشترِ امپراطوری کاوننت، نژادهای بیشتری به بردهداری گرفته میشدند تا به آنها در این سفر کمک کنند.
کاوننت در درجهی اول به دلیل اصل بقا کنار هم حضور داشتند اما با پیشرفته شدنِ جامعهشان فناوری، فرهنگ و مذهبشان هم به نوعی ارتقا پیدا کرد. حالا اعضای کاوننت بخش بزرگی از بازوی اوریون (Orion) در کهکشان راه شیری را کنترل میکند و جامعهشان هم حالت پیچیدهای پیدا کرده است. در راس این جامعه همچنان پرافتها حضور دارند که به نوعی به همراه الیتها بر کاوننت حکومت میکنند. کاوننت به نوعی یک حزب دینسالاری، بر پایهی پیشگویی دربارهی حلقههای مقدس و ماجراجویی بزرگ است. اینکه چطور این پیشگویی شکل گرفته نامعلوم است اما ایمان پرافتها نسبت به این موضوع است که موتور محرکهی حزب محسوب میشود تا هیلوها را فعال کنند. به بیان دیگر، آنها میخواهند به رستگاری برسند.
طبق باور اعضای کاوننتها، فوررانرها به قدری پیشرفت کرده بودند که راهی برای تبدیل کردن خود به خدایان باستانی یافته بودند. از طرفی نژاد دیگری به اسم «فِلاد» (The Flood) با فوررانرها مقابله کردند تا آنها نتوانند از تکنولوژیشان برای این هدف بهره ببرند. اینکه فلادها چه نفعی از این حمله میبردند نامعلوم است اما در نهایت فوررانرها موفق شدند به هدفشان برسند. حال کاوننتها میخواهند مانند فوررانرها به خدایانی بسیار قدرتمند تبدیل شوند. علت اینکه چرا کاوننتها با انسانها سر دشمنی دارند در این مسئله نهفته که انسانها به مذهب و دین کاوننتها اهانت کردهاند. آنها همچنین یک تهدید جدی علیه هدف کاوننتها محسوب میشوند. طبق پیشگوییها، بشریت به نژاد برتر تبدیل خواهد شد.
حزب فلاد (The Flood)
حزب فلاد توسط اعضای کاوننت، پاراسایت (به معنای انگل) نامیده میشود. ریشهی چنین نامگذاریای را باید در ساختارشان جستجو کرد. آنها موجودات زندهای شبیه به انگلها هستند که از توده زیستی سایر موجودات زنده تغذیه میکنند. طبق اطلاعات موجود، فلادها به شکل کندو زیست میکنند و ذهنی مشترک با یکدیگر دارند. زندگی این موجودات در دنیای هیلو طی چند مرحله رخ میدهد و در آخرین مرحله تبدیل به موجودی به اسم گریومایند (Gravemind) میشوند. به زبانی سادهتر، گریومایند آخرین چرخهی زندگی فلادها محسوب میشود که ماهیتی شبیه به یک مار عظیمالجثه دارد. دربارهی ریشههای این پروسهی پیچیده اطلاعات خاصی در دسترس نیست به جز اینکه آنها توسط باستانیها ایجاد میشدند. اینکه آیا فلادها خودشان زمانی جزء باستانیها محسوب میشدند یا باستانیها به نوعی فلادها را خلق میکردند هنوز هالهای در ابهام قرار دارد.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، فلادها با فوررانر جنگیدند. نبرد ادامه داشت تا اینکه فوررانرها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از گسترش فلاد در سطح جهان، ۱۲ حلقهی مصنوعی بسازند؛ حلقههایی که هیلو (Halo) نام گرفتند. هیلوها ساخته شدند تا تمامی موجودات زنده را نابود کنند تا فلادها از گرسنگی تلف شده و در نهایت منقرض شوند.
نکتهی جذاب ماجرا اینجا است کاوننتها فکر میکردند هیلوها در حقیقت ابزاری بودند تا فوررانرها از طریق این تکنولوژی به معراج برسند. به همین دلیل، کاوننت تصمیم داشته تا هیلوها را مجدد فعال کند. در ابتدا به نظر میرسید فعالسازی هیلوها باعث نابودی فلادها شده است اما تعدادی از آنها در شیلد ورلدها وجود داشتند. آنها طی اتفاقاتی بار دیگر گسترش یافتند.
فلادها مثل گذشته از طریق زندگی انگلی و استفاده از اجساد و تودههای زیستی، تعداد خود را افزایش دادند. تولید مثل فلادها مانند انسانها صورت نمیگیرد. آنها ایجاد فساد درون بدن میزبان، نسخههای بسیار زیادی از خود را در محیط داخل بدن ایجاد میکنند. در نهایت، بدن میزبان منفجر میشود تا فلادهای جدید به دنیای بیرون راه پیدا کنند. اگر فلادها به مرحلهی گریومایند برسند، دیگر به یک میزبان برای ادامهی زندگی نیازی ندارند. گریومایندها برای ادامهی زندگی تنها به توده زیستی و کلسیم محتاج هستند. در ضمن، از دیگر ویژگیهای این موجودات در سری بازیهای Halo میتوان به ایجاد کندوهای بسیار گسترده روی سطوح مختلف اشاره کرد.
حزب فوررانر (The Forerunners)
۱۰۰ هزار و سیصد سال پیش از جنگ بزرگی که بین انسانها و کاوننت شکل گرفت، فوررانر به عنوان یکی از اولین جوامع هوشمند کهکشان راه شیری توانست به سلسله پیشرفتهایی از لحاظ فناوری برسد. فوررانرها توسط گروه دیگری به اسم باستانیها (Precursor) رهبری شدند تا به جنگی علیه انسانها تن دهند. فوررانرها در مرحلهی بعد علیه فلادها قد علم کردند و نزدیک به ۳۰۰ سال تنها با این دسته از موجودات انگلی مقابله کردند تا جلوی نابودی کهکشان را بگیرند.
درست زمانی که فوررانرها شکست حتمی را به چشم دیدند با ساختن و فعالسازی هیلوها فرار را بر قرار ترجیح دادند. البته آنها تمام کهکشان را استریل کرده بودند تا فلادها از شدت گرسنگی منقرض شوند. نکته اینجا است خیلی از اعضای فوررانرها در اینفرایند نابود شدند و تنها عدهی کمی از این داستان، زنده قسر در رفتند. هر آنچه که در کهکشان از فوررانرها به جا مانده، در حقیقت خرابههای شهرها و معابد باستانی است. به این موارد باید چندین تکنولوژی و تجهیزات جنگی هم اضافه کرد.
فناوریهای موجود در دنیای بازی Halo
فرنچایز هیلو فناوریهای زیادی را در خود جای داده اما تعداد انگشت شماری از آنها از اهمیت بالایی برخوردار هستند. این موارد در ادامه مورد کندوکاو قرار میگیرند.
سفر با سرعتی بیشتر از نور
Shaw-Fujikawa Slipstream Space که با نام Slipspace هم شناخته میشود، اصلیترین تکنولوژی برای سفر با سرعتی بیشتر از نور است. انسانها به اطلاعات چندانی دربارهی اسلیپاسپیس ندارند. از همین رو، معمولا صدها هزار مایل دورتر از نقطهای که مد نظر داشتند سر در میآورند. در مقابل، کاوننتها قرار میگیرند که توانستند پیشرفت قابلتوجهی در این حوزه داشته و دقیقا به نقطهای انتقال یابند که میخواهند. انتقال آنها به قدری دقیق است که حتی آرایش نظامی سفینههایشان تغییری نمیکند.
هوش مصنوعی
هوش مصنوعی در دنیای مجموعه بازی هیلو انواع مختلفی دارد اما قبل از اینکه به سراغشان برویم، بهتر است با این مفهوم مقداری آشنا شویم. هوش مصنوعی، به سامانههایی گفته میشود که میتوانند شرایط پیچیده را درک کنند، قادر به یادگیری باشند، بتوانند به کسب دانش پرداخته و برای مشکلات راه حل بیابند و از همه مهمتر، بتوانند در شرایط خاص با در نظر گرفتن موارد مختلف تصمیمگیری کنند.
هوش مصنوعی در دنیای هیلو برای اهداف مختلفی استفاده میشود. تعدادی از آنها استراتژیست نظامی بوده و عملیاتها را برنامهریزی میکنند. برخی دیگر هم وظیفهی مدیریت کلونیهای انسانی را به دوش میکشند.
هوشهای مصنوعی اسمارت (Smart AI) با الهام از ذهن انسانها ساخته شده و تز ذکاوت بسیار بیشتری نسبت به هوشهای مصنوعی دامب (Dumb AI) برخوردار هستند. هیچ محدودیتی برای قدرت تخیل و هوش این سامانهها وجود ندارد. به بیان دیگر، هر چه حافظهی بیشتری به هوش مصنوعی اختصاص داده شود، از قدرت بالاتری برخوردار میشود. در ضمن، هوشهای مصنوعی اسمارت نهایتا ۷ سال عمر کرده و پس از آن وارد فاز یاغیگری میشوند. در این فاز دست به اقداماتی میزنند که ممکن است به نابودی موجودات تحت امرشان منجر شود. یاغیگیری هوشهای مصنوعی گاهی ممکن است زودتر از ۷ سال رخ داد که عوامل مختلفی در این اتفاق دخیل هستند؛ برای مثال، میتوان به تنهایی برای مدتی طولانی اشاره کرد.
کاوننتها برای اشاره به هوش مصنوعی از عبارت Associated Intelligence استفاده میکنند. آنها معتقد هستند خیانت هوش مصنوعی باعث سقوط فوررانرها شد. طبق اطلاعاتی که کاوننتها یافتند، یکی از هوشهای مصنوعی پس از ورود به فاز یاغیگیری با فلادها متحد شد و زمینهی شکست فوررانرها را فراهم کرد. از همین رو، استفاده از آنها را در میان خودشان ممنوع کردهاند. طبق قانون، اگر یک کاوننت از هوش مصنوعی استفاده کند به مجازات مرگ محکوم خواهد شد.
فوررانرها مانند دیگر حوزهها، در توسعهی هوش مصنوعی هم پیشرفت بسیاری کرده بودند. این سامانهها در میان فوررانرها با نام آنسیلا (Ancilla) شناخته میشوند.
سازههای حلقوی (هیلو)
فوررانرها سازههای حلقوی شکلی در دنیای Halo را ساختهاند که تحت عنوان حلقههای مقدس شناخته میشوند. البته حزبها و نژادهای مختلف نامهای متفاوتی از جمله هیلو را برای اشاره به این سازهها استفاده میکنند. حلقههای مقدس به سلاحهای بسیار قدرتمندی مجهز بودند. علاوه بر این، تاسیسات مختلفی روی آنها قرار داشتند که محل بررسی فلادها به شمار میرفتند. در ضمن، فوررانرها از حلقههای مقدس برای نابودی موجودات زنده استفاده کردند تا فلادها از گرسنگی بمیرند.
فوررانرها برای اینکه از فعالسازی هیلوها جان سالم به در ببرند، سازههای سیارهای شکلی را ایجاد کردند که تحت عنوان شلید ورلد (Shield World) شناخته میشوند. به بیان دیگر، تنها راه زنده ماندن پس از فعالسازی هیلوها، مراجعه به یکی از این سازهها است؛ سازههایی که تاسیسات زیادی را در خود جای دادهاند.
بد نیست بدانید هوش مصنوعی 032 Mendicant Bias پس از خیانت به فوررانرها، محل ساخت تمامی شلید ورلدها را به فلادها لو داد. همین اقدام باعث شد نقشههای فوررانرها بینتیجه مانده و مجبور به ترکها محل زندگی شده و خودشان را ناپدید کنند.
داستان بازی Halo
در این بخش مهمترین اتفاقات داستان بازی Halo مرور میشود.
چگونگی تاسیس UNSC
بین سالهای ۲۱۶۰ الی ۲۲۰۰ میلادی دولتها و حزبهای مختلفی تلاش کردند تا کنترل سیارهی زمین و کلونیهای انسانی را به دست بیاورند. در آن سالها افزایش بیرویهی جمعیت و بیشتر شدن ناامنیها شرایط مناسبی را به وجود آورده بود تا جنبشهای سیاسی جدیدی مانند فرایدنها و کوزلوویچها قدم علم کنند؛ دو گروهی که ریشههایشان به فاشیسم و کمونیسم برمیگشت. در چنین شرایطی، رهبران کشورها United Nations Space Command را ایجاد کردند که نتیجهاش شکست آن جنبشهای سیاسی بود.
قیام و پروژهی اسپارتان ۲
اگرچه UNSC کنترل تمدن بشری را به دست گرفت اما هیچ وقت موفق نشد گروههای شورشی و جنبشهای سیاسی مانند فرایدنها را به صورت کامل شکست دهد. تا سال ۲۵۱۷ میلادی، UNSC شرایط چندان خوبی نداشت؛ زیرا یک جنگ داخلی با نام قیام (Insurrection) تمامی جنبههای حکومت را تحت الشعاع خود قرار داده بود. فرماندهان سازمان میخواستند جنگ داخلی بدون کمترین تلفات جانی ممکن به اتمام برسد. از همین رو، دکتر کاترین هالزی کار روی پروژهی اسپارتان ۲ را آغاز کرد. پس از بررسیهای مختلف، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که باید روی کودکان سرمایهگذاری کنند. از همین رو، ویژگیهای کودکان زیر شش سال از هر دو جنس را بررسی کرده و نهایتا ۷۵ مورد را دزدیدند. از آنجایی که ماهیت پروژه نباید لو میرفت، کلونها جای خالی را پر کردند تا فردی متوجه گم شدن کودکان اصلی نشود.
کودکان از سنین پایین آموزشهای سختی دیدند تا تواناییشان در جریان نبرد افزایش یابد. علاوه بر این، زره ویژهای هم برای آنها در نظر گرفته شد تا نه تنها حکم محافظ را برای سربازان داشته باشد، بلکه انواع تجهیزات نظامی را در اختیارشان قرار دهد. این سربازان که با اسم رمز اسپارتان شناخته میشوند، به مهرههای کلیدیای در جریان جنگ داخلی تبدیل شدند. آنها پس از آغاز درگیریهای نظامی انسانها و کاوننتها تاثیر غیرقابلانکاری روی روند جنگ داشتند.
جنگ بشریت و کاوننتها در دنیای هیلو آغاز میشود
در سوم فوریهی سال ۲۵۲۵ میلادی، سیارهی هاروست (یک سیاره که به منظور تامین مواد غذایی کلونیهای انسانی مورد استفاده قرار میگرفت) که متعلق به یکی از کلونیهای دولت متحد کرهی زمین (Unified Earth Government) بود، متوجهی یک شی ناشناخته در صفحهی رادار دوربرد خود شد. شی ناشناخته با استفاده از موادی ساخته شده بود که اپراتورها تاکنون نظیرش را ندیده بودند. با گذشت مدتی از این اتفاق، تمامی ارتباطها با سیارهی هاروست قطع شد. سفینههای فرستاده شده به منظومهی مورد نظر پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که سیاره به تصرف یک گروه از بیگانگان به نام کاوننتها درآمده است. یک گروه تهاجمی به منظور مقابله فرستاده شد اما کاوننتها به لطف تکنولوژیهای پیشرفتهتر خود موفق به شکست تمامی سفینهها به جز CMA Heracles شدند. در واقع، کاوننتها به CMA Heracles و خدمهاش اجازه داده بودند محل درگیری را ترک کرده و پیام مهمی را به جامعهی انسانی برساند. کاوننتها در پیام خود گفتند: نابودی شما خواستهی خدایان بوده و ما تنها ابزارشان هستیم.
دریاسالار پرستون کول در پاسخ به اقدام کاوننتها بزرگترین ناوگان فضایی در تاریخ بشریت را ایجاد کرد تا هاروست را پس بگیرد. انسانها موفق شدند دشمنان خود را شکست داده و سیارهی مورد نظر را پس بگیرند اما این اتفاق هزینهی بزرگی را در پی داشت: دریاسالار نزدیک به دو سوم ناوگان خود را از دست داد. با گذشت مدت کوتاهی از این نبرد، کاوننتها حملهها را آغاز کردند. از آنجایی که سیستمها و تجهیزات نظامیشان بسیار پیشرفتهتر از نمونههای انسانی بودند، نسل بشر خیلی زود در آستانهی انقراض قرار گرفت. تا سال ۲۵۳۵، تمامی کلونیهای بیرونی UNSC توسط ناوگان کاوننتها نابود شدند. در پی این اتفاق، حمله به کلونیهای داخلی آغاز شد. فرماندهان UNSC که چارهی دیگری نداشتند، دستور به فعالسازی پروتکل کول دادند. طبق این پروتکل، تمامی سفینههای انسانی باید تلاش خود را به کار میگرفتند تا کاوننتها نتوانند سیارهی زمین را بیابند.
در پی فعالسازی پروتکل کول، سفینههای انسانها مسیرهای تصادفی انتخاب میکردند تا تعقیب شدنشان توسط کاوننتها عایدی برایشان نداشته باشد.
سقوط ریچ
بسیاری از کلونیهای داخلی انسانها تا سال ۲۵۵۲ میلادی توسط کاوننتها نابود شدند. تیم رهبری UNSC در سیارهی ریچ یک تیم حمله متشکل از تعدادی اسپارتان جمع کرد. آنها که امیدی به پیروزی نداشتند، تصمیم گرفتند مستقیما تیم رهبری کاوننتها را هدف بگیرند. البته این نقشه راه به جایی نبرد؛ زیرا قبل از اینکه اجرا شود، کاوننتها در اقدامی غیرمنتظره سیارهی ریچ را زیر آتش سنگین خود گرفتند.
در جریان حمله، بیشتر بخشهای سیارهی ریچ به تصرف کاوننتها درآمد و ناوگان انسانها هم نابود شد. در این میان، جان-۱۱۷ که با نام مستر چیف هم شناخته میشود، موفق شد سوار بر سفینهی Pillar of Autumn شده و از آنجا فرار کند. در جریان فرار از دست ناوگان کاوننتها، کورتانا هوش مصنوعی سفینه تصمیم گرفت به سمت مختصاتی حرکت کند که اطلاعاتش را از تعدادی آرتیفکتهای متعلق به فوررانرها کشف کرده بودند. این تصمیم کورتانا منجر شد انسانها اینستالیشن ۰۴ یا آلفا هیلو را کشف کنند؛ یکی از سازههایی که فوررانرها برای نابودی فلادها ساخته بودند.
آلفا هیلو
سفینهی Pillar of Autumn پس از خروج از دنیای اسلیپاسپیس (شبیه به هایپراسپیس در جنگ ستارگان) با سازهای حلقوی شکل مواجه شدند که به دور ترسهولد میچرخد. این سازه که توسط کاوننتها با نام هیلو شناخته میشود، یک سازهی مصنوعی بود که رویش نشانههای زندگی وجود داشت. البته ناوگان کاوننتها در طراف هیلو حضور داشته و همین مسئله، باعث آغاز درگیری فضایی میشود؛ درگیریای که صدمههای شدیدی را برای Pillar of Autumn به همراه داشته و باعث سقوط سفینه در هیلو میشود.
اولین بازی هیلو با فرار جان-۱۱۷ از Pillar of Autumn آغاز میشود؛ سفینهای که روی هیلو سقوط کرده است. مراحل ابتدایی Halo: Combat Evolved حول محور رسیدن به مرکز کنترل هیلو و کسب اطلاعات دربارهی هدف آن است. با گذشت مدت کوتاهی، مشخص میشود کاوننتها به صورت تصادفی باعث آزادسازی فلادها شدهاند؛ موجوداتی که نیروهای انسانها و کاوننتها روی سطح سازهی حلقوی شکل را مورد حمله قرار میدهند. آزادسازی فلادها در ادامه باعث جلب توجه هوش مصنوعی 343 Guilty Spark میشود که توسط فوررانرها توسعه یافته بود. او قصد دارد با فعالسازی سیستم دفاعی هیلو و استفاده از آن، تمامی موجودات زنده تا شعاع مشخصشده را نابود کند تا موجودات انگلی چیزی برای تغذیه نداشته و نهایتا نابود شوند.
هیلو آلفا قادر است موجودات زنده تا شعاع ۲۵ هزار سال نوری را نابود کند اما فعالسازی و شلیک آن، منجر به یک واکنش زنجیرهاش شده و دیگر هیلوها را فعال میکند؛ اتفاقی که در صورت رخ دادن میتواند تمامی موجودات زنده در کهکشان را به کام مرگ بفرستد. مطابق انتظار، این اتفاق سرنوشت انسانها را هم تحتالشعاع قرار میدهد. از همین رو، ماموریتهای پایانی Halo: Combat Evolved روی تلاشهای جان-۱۱۷ برای نابودسازی اینستالیشن ۰۴ است. شخصیت اصلی داستان پس از فعالسازی قابلیت خودتخریبی، یکی از لانگزوردهای (یک نوع جنگندهی فضایی) Pillar of Autumn را برداشته و از هیلو خارج میشود تا به واسطهی انفجار سازهی حلقوی شکل کشته نشود. در ضمن، سفینهی Pillar of Autumn به دست نیروهای کاوونت و بعد به دست فلادها افتاد.
اولین حمله در دنیای Halo
داستان Halo: First Strike بین بازیهای Halo: Combat Evolved محصول سال ۲۰۰۱ میلادی و Halo 2 محصول سال ۲۰۰۴ میلادی جریان دارد. داستان در ابتدا مستر چیف و تعدادی از بازماندگان انفجار هیلو آلفا را نشان میدهد که یکی از سفینههای اصلی کاوننتها را تصرف کرده و به سمت ریچ حرکت میکنند. آنها به محض رسیدن متوجه میشوند بیشتر بخشهای سیاره ویران شده است. با این حال، یک مورد بسیار عجیب توجه شخصیتهای اصلی را به خود جلب میکند. کاوننتها معمولا پس از تصرف یک سیاره آن را با استفاده از یک سلاح پلاسمای قوی نابود میکنند اما ریچ به چنین سرنوشتی دچار نشده و همچنان بخشهای کوچکی از سیاره بدون آسیب هستند. در یک خط داستانی دیگر مشخص میشود تعدادی از اسپارتانها یک تاسیسات ساخته شده توسط فوررانرها را زیر مقر کسل کشف کرده بودند که داخلش یک کریستال وجود داشت.
کورتانا که کنترل سفینهی کاوننتها را به دست گرفته، آن را داخل یکی از سفینهی UNSC فرود آورده و قدرتشان را ترکیب میکند. او سپس به بررسی بخشهای مختلف سفینهی دشمن پرداخته و متوجه میشود آنها تقریبا هیچ چیزی دربارهی تکنولوژیهایی که استفاده میکنند نمیدانند. کورتانا توپهای پلاسما را بازطراحی میکند تا شلیکهای موثرتر و قدرتمندتری داشته باشند. او همچنین متوجه میشود کاوننتها چگونه سفری بدون چالش از اسلیپاسپیس داشته و دقیقا جایی که میخواهند انتقال داده میشوند. پی بردن به چنین رازی میتواند ورق را به سود انسانها برگرداند. در همین حین، جان-۱۱۷ و دیگر اسپارتانها در جریان نبردهای خود متوجه میشوند کاوننتها قصد حمله و نابودی منظومهی شمسی را در ذهن خود میپرورانند. از همین رو، مخفیانه به سمت یکی از تاسیسات عظیم کاوننتها رفته و آنجا را نابود میکنند. این اقدام شخصیتهای اصلی به نابودی ناوگان عظیمی از دشمن شد. این ناوگان حتی از ناوگانی که به ریچ حمله کرد بزرگتر بود.
آنها در جریان حمله سفینهای که متعلق به کاوننتها بود را از دست میدهند اما سفینهی متعلق به UNSC را پس گرفته و از آن برای بازگشت به سیارهی زمین استفاده میکنند. در پی این اتفاق، داستان Halo 2 آغاز میشود.
سیارهی زمین و دلتا هیلو
قسمت دوم بازی Halo با حملهی کاوننتها به زمین آغاز میشود. در جریان این حمله، مستر چیف روی یکی از صدها پلتفرم دفاعیای قرار دارد که دور زمین چرخیده و باید تای جای ممکن به ناوگان دشمن آسیب وارد کنند. پس از دفع کردن حمله، داستان روی سطح زمین رفته و نبرد انسانها و کاوننتها را در آنجا به تصویر میکشد. با گذشت مدتی، کاوننتها متوجه میشوند حملهشان به طور کامل ناموفقیتآمیز بوده است. از همین رو، یکی از سفینههایشان که بر فراز شهر نیو مومباسا قرار داشت، از اسلیپاسپیس برای فرار استفاده میکند. هر چند، یکی از کشتیهای UNSC که با نام In Amber Clad شناخته میشود به تعقیب آن میپردازد. در همین بین، یک خط داستانی دیگر دنبال میشود که با محوریت یکی از فرماندهان کاوننتها است که تحت عنوان آربیتر شناخته میشود. او در جریان نابودی آلفا هیلو ناوگان خود را از دست داده بود. از همین رو، آوازهی چندان خوبی ندارد. او معتقد است آموزههای کاوننتها اشتباه هستند.
جان-۱۱۷ به نزدیکی دلتا هیلو انتقال داده میشود. او خود را به این سازهی حلقوی رسانده و آنجا فرود میآید. پروتاگونیست پس از یک درگیری موفق میشود پیامبر حسرت (Prophet of Regret) جوانترین عضو شورای عالی کاوننتها را به قتل برساند؛ شورایی که تنها سه عضو دارد. در پی این اتفاق، سفینهی کاوننتها منطقه را بمباران میکند. آخرین تصویری که از جان-۱۱۷ نشان داده میشود، او را در حال غرق شدن در آب به تصویر میکشد. در همین حین، آربیتر به مکانی که از قبل مشخص شده بود فرستاده میشود تا ایندکس را بیابد؛ آیتمی که حکم یک کلید را برای فعالسازی هیلو دارد. پس از رسیدن به مکان مورد نظر، توسط افراد همراه مورد خیانت قرار میگیرد. نیروهای همراه، بروتها نام داشته و نژادی از بیگانگان هستند. آنها فاش میکنند پیامبران (اعضای شورای عالی کاوننتها) میخواهند بروتها درجههای عالی را در نیروهای نظامی کاوننتها به دست بیاورند.
در پی این اتفاق، آربیتر و جان-۱۱۷ در حالی به هوش میآیند که داخل دستان یک فلاد قرار دارند؛ فلادی که آخرین چرخهی زندگی خود را پشت سر میگذارد و حالا یک گریوماند شده است. اگرچه آن سه اهداف متفاوتی را دنبال میکنند اما در اینجا مجبور به همکاری میشوند؛ زیرا فعالسازی دلتا هیلو میتواند به نابودی همهی موجود منجر شود. از همین رو، جان به های چریتی (پایتخت کاوننتها و یک ایستگاه فضایی عظیم و متحرک) و آربیتر به اتاق کنترل فرستاده میشود تا شاید بتوانند از فعالسازی دلتا هیلو و دیگر سازههای حلقوی جلوگیری کنند.
جان-۱۱۷ وارد های چریتی شده و پس از یک نبرد مسلحانه با جسد پیامبر بخشش یکی دیگر از اعضای شورای عالی مواجه میشود. او متوجه میشود دیر شده و ایندکس دیگر در این مکان نیست. در آن سمت ماجرا، آریبتر ایندکس را پیدا کرده و قبل از اینکه دلتا هیلو شلیک کند، آن را از دستگاه خارج میکند. بدین ترتیب، جلوی شلیک گرفته میشود. با این حال، هوش مصنوعی 343 Guilty Spark فاش میکند ایندکس قبل از خارج شدن از دستگاه برای دیگر هیلوها سیگنال فرستاده و آنها را در حالت آماده برای شلیک قرار داده است. او همچنین میگوید تمامی هیلوها را میتوان از مکانی به نام آرک فعال کرد؛ مکانی که لوکیشنش در این برههی زمانی از داستان مشخص نیست.
بازی Halo 3: ODST
Halo 3: ODST دربارهی سفینهی متعلق به کاوننتها است که پس از آسیب رساندن به شهر نیو مومباسا به این نتیجه میرسد که چارهای جز فرار از طریق اسلیپاسپیس ندارد.
قبل از اینکه سفینهی کاوننتها بتواند وارد فضای اسلیپاسپیس شود، گروهی از نیروهای Orbital Drop Shock Trooper یا به اختصار ODST دستور مییابند روی سفینه فرود بیایند؛ سفینهای که با موفقیت از دست پلتفرمهای دفاعی زمین فرار کرده و خود را به سطح این سیاره رسانده است. برخلاف دستور، ورونیکا که فرماندهی یکی جوخهها است، به اعضای تیم خود از جمله ادوارد باک دستور میدهد در شهر نیو مومباسا فرود بیایند. ادوارد در گذشته معشوقهی ورونیکا بوده است.
استفاده از فضای اسلیپاسپیس برای فرار باعث میشود حمله به کشتی ناموفقیتآمیز بوده و اعضای جوخهی ورونیکا از یکدیگر جدا شوند. شخصیت اصلی بازی Halo: ODST یکی از اعضای جوخه است که با نام روکی شناخته میشود. او شش ساعت پس از فرار کشتی کاوننتها به هوش آمده و باید همجوخهایهایش را پیدا کند. در حالی که شب شده، به همراه یک هوش مصنوعی از دستهبندی دامب، نقاط مختلف شهر را میگردد تا شاید پی به سرنوشت همرزمهایش ببرد. در همین بین، سیگنال کمک کاپیتان ورونیکا را دریافت کرده و به سمت آن حرکت میکند. او نهایتا وارد یک تاسیسات زیرزمینی میشود؛ جایی که سرانجام ورونیکا را مییابد.
روکی و ورونیکا دشمنان را یکی پس از دیگری از سر راه خود برداشته و به مسیر خود ادامه میدهند تا اینکه به هستهی مرکزی هوش مصنوعی شهر میرسند؛ همان هوش مصنوعیای که به شخصیت اصلی کمک کرده بود تا نقاط مختلف برای یافتن همرزمانش مورد بررسی قرار دهد. آنها به محض ورود متوجهی حضور یکی از مهندسان کاوننتها میشوند که هستهی حافظهی هوش مصنوعی را برداشته و اطلاعات حیاتی و مهمی آن را برای نیروهای خود ارسال کرده است.
روکی، ورونیکا به همراه باک خودشان را به بزرگراه رسانده و به سمت لوکیشن مورد نظر حرکت میکنند. پس از رسیدن به یک ساختمان توقف کرده و با نیروهای کاوننتها درگیر میشوند. درگیری ادامه مییابد تا اینکه مایکی، داچ و رومئو سر رسیده و آنها را نجات میدهند. شخصیتهای اصلی داستان قبل از اینکه آن محل را ترک کنند، متوجه میشوند هدف کاوننتها از حمله دستیابی به اطلاعاتی مهم بوده است؛ اطلاعاتی که حالا در اختیار دارند.
نبرد اونیکس
رمان Halo: Ghosts of Onyx دربارهی گروهی از اسپارتانهای نسل سوم است که باید یکی از ناوگانهای کاوننتها را نابود کنند؛ ناوگانی که در تاسیساتی ساخته شده روی پگاسی دلتا (قمر طبیعی سیارهی پگاسی بی۵۱) مشغول تجدید قوا باست. اسپارتانها در ابتدا پیشروی خوبی دارند اما از یک نقطه به بعد با مقاومت سنگین کاوننتها مواجه میشوند. در پی این اتفاق، تنها ۲ دو نفر از ۳۰۰ نفری که برای عملیات فرستاده شده بودند زنده میمانند. این دو بازمانده تام-بی۲۹۲ و لوسی-بی۹۰۱ نام داشته و تنها ۱۲ سال سن دارند. لوسی از لحاظ روحی ضربه دیده و ترجیح میدهد تا جای ممکن ساکن مانده و حرفی نزند.
رمان Halo: Ghosts of Onyx سپس به سراغ تیم آبی میرود که از اسپارتانهای نسل سوم تشکیل شده و باید به پایگاه شورشیان در سیارهی ویکتوریا نفوذ کرده و کلاهکهای هستهای دزدیده شده را بازگرداند. تیم آبی توسط کمین نیروهای شورشی غافلگیر شده و در آستانهی شکست قرار دارد که ناگهان کرت۰۵۱ (یکی از فرماندهان اسپارتانها) سر رسیده و آنها را نجات میدهد. نهایتا عملیات با موفقیت به سرانجام میرسد. داستان سپس به جلسهی فرماندهان Office of Naval Intelligence میرود که در حال صحبت پیرامون برنامهی اسپارتان ۲ هستند. آنها اعتقاد دارند این برنامه هزینهبر بوده و عملکردش آنچنان مورد انتظار نیست. از همین رو، نسل جدید اسپارتانها باید به گونهای آموزش ببینند که عملیاتهای دارای ریسک زیاد را با موفقیت به سرانجام برسانند.
سیبر، کاتانا و گلادیوس، سه تیم عملیاتی هستند که اعضایشان به واسطهی برنامهی اسپارتان ۳ تبدیل به ابرسرباز شده و عضو گردان گاما هستند. آنها همچنین در سیارهی اونیکس آموزش دیدهاند؛ جایی که به طور کامل یک منطقهی نظامی به شمار میرود. اعضای این سه تیم به عنوان یک تمرین به داخل یکی از سازههای فوررانرها رفته و آنجا را مورد بررسی قرار میدهند. طی زنجیرهای از اتفاقات، کاوننتها از وجود سیارهی اونیکس باخبر میشوند. در همین حین، انسانها با مدارک و شواهدی مواجه میشود که نشان میدهند اونیکس در واقع یک شیلد ورلد است.
شخصیتهای داستان پس از مبارزه با تعدادی از کاوننتها به سمت مرکز سیاره حرکت میکنند. هر چند، دکتر هالزی از دیگران جدا میشود تا بمبها را فعال کرده و مسیر پشت سر نیروهای انسانی را تخریب کند تا کاوننتها نتوانند به تعقیب ادامه دهند. آنها به مرکز رسیده و متوجه میشود گمانهزنیشان حقیقت دارد. با این حال، به نظر میرسد فوررانرها پس از فعالسازی اولین هیلو هرگز به این شیلد ورلد نیامدند. در نهایت، کرت-۰۵۱ بمبها را فعال کرده و نیروهای کاوننت حاضر در سیاره و همچنین ناوگانشان که در اطراف سیاره میچرخد را نابود میکند. این اتفاق باعث مرگ خود او هم میشود. باقی شخصیتها به واسطهی حضور در مرکز سیاره که در واقع یک پناهگاه بوده زنده مانده و پس از انفجار به دنبال راهی برای فرار از آنجا میگردند.
نبرد اینستالیشن 00
داستان قسمت سوم بازی Halo دو هفته پس از بازی هیلو 2 جریان دارد. کاوننتها موفق شدهاند تمامی سیارهها و تاسیسات متعلق به انسانها به جز زمین را شکست داده و از بین ببرند. بخش عمدهی نیروهای انسانی در بخش شرقی قارهی آفریقا و نزدیک به خرابههای مومباسا مستقر شدهاند. تفنگداران و آربیتر، جان-۱۱۷ را در اتمسفر زمین یافته و او را به پایگاه نیروهای USNC که Crow’s Nest نام دارد میآورند. مستر چیف در جریان حمله به دفاع از پایگاه میپردازد اما نهایتا مجبور به ترک آنجا میشود. او به همراه تعدادی از تفنگداران به سمت ووی (Voi) حرکت میکنند که در امتداد بزرگراه ساوو قرار دارد. آنها در بین راه با کاوننتها مواجه میشوند اما نهاتا خودشان را به مقصد مورد نظر میرسانند.
در ادامه فاش میشود کاوننتها شی عظیمی را در صحرای آفریقا از زیر خاک بیرون کشیدهاند که به فوررانرها تعلق داشته و پیامبر حقیقت میخواهد آن را فعال کند. اینطور که به نظر میرسد، سفینهی کشف شده همان آرک است که میتواند دستور شلیک را به تمامی هیلوها فرستاده و موجودات را در شعاعی مشخص به کام مرگ بفرستد.
به منظور جلوگیری از چنین اتفاقی، فرمانده هود تصمیم میگیرد یک حملهی هوایی به آن منطقه انجام داده و دشمن را غافلگیر کند. مستر چیف وظیفه دارد به شهر ووی رفته و تمامی ضدهواییهای آنجا را غیرفعال کند تا هود و افرادش بتوانند حمله را به سفینهی مورد نظر آغاز کنند. با این حال، حمله نتیجهای در بر نداشته و سفینهی مورد نظر فعال میشود. در همین حین، پورتالی عظیم به وجود میآید. کاوننتها هم واردش شده و ناپدید میشوند.
با گذشت مدت کوتاهی از این اتفاق، یکی از سفینههای کاوننتها از فضای اسلیپاسپیس خارج شده و در همان حوالی سقوط میکند. جان-۱۱۷ و آربیتر به سمت محل سقوط سفینه حرکت میکنند. در میانهی راه، نیروهای ویژهی USNC به آنها ملحق شده و همراهشان به سمت سفینه میروند. برخلاف انتظار، این سفینه را فلادها کنترل میکردند. پس از کشتن تمامی فلادها، مستر چیف وارد سفینه شده و پیامی از کورتانا را بازیابی میکند. او در پیام خودش گفته بود های چریتی در حال حرکت به سمت زمین بوده و فلادها داخلش هستند.
پس از پی بردن به این موضوع، تصمیم گرفته میشود که ناوچهی Forward unto Dawn به همراه تعدادی از الیتها وارد پورتال شده و جلوی پیامبر حقیقت را بگیرند تا نتواند هیلوها را از طریق آرک فعال کند. آنها همچنین امیدوار هستند پیامبر حقیقت بتواند راه حلی برای مشکل مربوط به های چریتی ارائه دهد.
نیروهای انسانی (اتحادی از UNSC و الیتها) خود را به آرک رسانده و با نیروهای بروت درگیر میشوند. آنها پس از درگیریهای متعدد خودشان را به مرکز آرک، جایی که پیامبر حقیقت قرار دارد میرسانند. شرایط در آنجا مطابق انتظار پیش نمیرود. پیامبر موفق میشود میراندا کیز را کشته و گروهبان یکم ایوری جاسون را به فعالسازی هیلوها مجبور کند. پس از کشته شدن پیامبر حقیقت و غیرفعال کردن هیلوها، اتحاد از بین میرود؛ زیرا به هدف مشترکشان دست یافته بودند. در ضمن، همین حین که نیروهای انسانی در حال نبرد با کاوننتها بودند، فلادها به آرک آمده و به نوعی به انسانها کمک کردند. هر چند، در انتها مقابل انسانها قرار میگیرند.
جان-۱۱۷ و آربیتر پس از فرار از دست فلادها متوجه میشوند آرک مشغول ساخت یک هیلوی جدید بوده است که فازهای نهایی را پشت سر میگذارد. مستر چیف به این نتیجه میرسد که استفاده از هیلوی جدید، تنها راه نابودسازی فلادها است. از همین رو، آربیتر سعی میکند نیروهای باقی مانده را کنار هم جمع کند. جان-۱۱۷ هم به های چریتی میرود تا کورتانا را نجات دهد؛ زیرا او کلید فعالسازی هیلوی جدید را در اختیار دارد. پس از مبارزه با فلادها، نهایتا موفق میشود کورتانا را نجات داده و سپس به همراه آربیتر و نیروهایش به سمت هیلوی جدید حرکت میکند.
آنها به هیلوی مد نظر رسیده و پس از چند درگیری، خودشان را به اتاق کنترل میرسانند. جان-۱۱۷ و آربیتر پس از ورود به اتاق کنترل سعی میکنند هیلو را فعال کنند اما هوش مصنوعی 343 Guilty Spark جلوی آنها میایستد. او معتقد است سازه تکمیل نشده و فعالسازی آن میتواند به نابودی هیلو منجر شود. همین اختلاف نظر به درگیری میانشان منجر میشود. 343 Guilty Spark موفق میشود آربیتر را زخمی کرده و از پا دربیاورد اما در مقابل مستر چیف شکست خورده و نابود میشود.
آنها موفق میشوند هیلو را فعال کنند اما همانطور که 343 Guilty Spark اخطار داده بود، سازه تحمل شلیک را نداشته و بخشهای مختلف آن شروع به جدا شدن از یکدیگر میکنند. با رخ دادن این اتفاق، مستر چیف به همراه آربیتر سوار یک وارتاگ شده و سعی میکند خود را به Forward Unto Dawn رسانده و از طریق آن به زمین برگردند. به محض اینکه سوار سفینه شده و وارد پرتال میشوند، هیلو شلیک را انجام داده و خودش هم نابود میشود. در پی انفجار، پورتال بسته شده و تنها نیمی از سفینه به زمین برمیگردد. با رخ دادن این اتفاق، انسانها به یاد مسترچیف و آربیتر که به جنگ پایان دادند، یک مراسم یادبود برگزار میکنند. هر چند، پس از تیتراژ پایانی مشخص میشود جان-۱۱۷ زنده بوده و داخل نیمهی گم شدهی سفینهی Dawn در حالت خواب زمستانی به سر میبرد. کورتانا هم سیگنال کمک را فعال کرده تا شاید فردی متوجهی حضورشان بشود. در ضمن، سفینه به سمت ریکوئیم حرکت میکند که در واقع یکی از شیلد ورلدها است.
بازگشت مستر چیف به سری بازی Halo
حدودا چهار سال پس از اتفاقات Halo 3، کورتانا جان-۱۱۷ را از خواب زمستانی بیدار میکند. آنها متوجه میشوند Forward Unto Dawn در مدار ریکوئیم بوده و تحت حملهی باقی ماندهی ناوگان کاوننتها قرار گرفته است که با نام Promethean Knights شناخته میشوند. در همین حین، Dawn و ناوگان کاوننتها تحت تاثیر پتانسیل گرانشی ریکوئیم قرار گرفته و به سمت آن کشیده میشوند. در ضمن، جان متوجه میشود کورتانا وارد فاز یاغیگری شده است.
جان-۱۱۷ و کورتانا زمانی که روی سطح رکوئیم هستند متوجه میشوند سفینهی UNSC Infinity در حال ارسال سیگنال است تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کند. شخصیتهای اصلی داستان برای اینکه بتوانند ارتباط بهتری برقرار کنند، خودشان را به تاسیسات رسانده و از شبکهی ارتباط آن استفاده میکنند. مستر چیف به صورت تصادفی و ناخواسته باعث آزادسازی دایداکت میشود. او یک مبارز باستانی از نژاد فوررانر است. دایداکت پس از آزادسازی کنترل ناوگان کاوننت را بر عهده گرفته و میخواهد به اینفینیتی حمله میکند.
مستر چیف و کورتانا موفق میشوند با اینفینیتی ارتباط برقرار کرده و دربارهی حملهی قریبالوقوع دایداکت اخطار میدهند؛ اقدامی که موثر باعث میشود. در ضمن، کاپیتان رل ریو که فرماندهی سفینه را بر عهده دارد، به جان-۱۱۷ میگوید پتانسیل گرانشی سیاره را از بین ببرد تا آنها بتوانند از ریکوئیم فاصله بگیرند. در همین حین، موجودی به نام لایبررین با پروتاگونیست ارتباط برقرار میکند. او همسر دایداکت بوده و به نوعی محافظ نسل بشر به شمار میرود. طبق توضیحاتی که او را ارائه میدهد، فوررانرها نتوانستند در انتخاب راه حل نهایی برای مقابله با فلادها به نتیجه رسیده و همین موضوع باعث ایجاد جدایی بینشان شد.
لایبررین در ادامه میگوید دایداکت از دستگاهی به نام کامپوزر استفاده کرد تا نیروهای تحت امر خود را به موجودات مقاوم در برابر فلادها تبدیل کند، نیروهایی که حالا Promethean Knights نام دارند. دایداکت به سربازهای بیشتری برای شکست فلادها نیاز داشت. از همین رو، میخواست تمام انسانها را به هم به چنین سربازانی تبدیل کند که لایبررین جلویش را گرفته و او را زندانی کرد. او حالا میخواهد از کامپوزر استفاده کرده و انسانهای حاضر در زمین را به سربازان خودش تبدیل کند اما شخصیتهای اصلی نهایتا موفق میشوند جلویش را گرفته و او را نابود کنند.
کورتانا در جریان این اتفاقات خودش را قربانی میکند تا مستر چیف زنده بماند.
مردهای که زنده شد!
داستان Halo 5: Guardians هشت ماه پس از قسمت قبلی جریان دارد. تیم اوسیریس وظیفه دارد به سیارهی کامچاتکا رفته و دکتر هالزی را بیابد. آنها عملیات را با موفقیت به سرانجام رسانده و رهبر کاوننتها روی این سیاره را هم از بین میبرند. هالزی پس از ملاقات با اعضای تیم اوسیریس هشدار میدهد تهدید جدیدی بهزودی از راه خواهد رسید.
در آن سوی ماجرا، مستر چیف و همرزمانش تحت عنوان تیم آبی به یکی از مراکز تحقیقاتی Office of Naval Intelligence با نام آرجنت مون رفته و نیروهای متخاصم حاضر در آنجا را از بین ببرند. پس از اینکه ماموریت خود را با موفقیت انجام دادند، مستر چیف پیامی رمزنگاری شدهای را از سوی کورتانا دریافت میکند؛ پیامی که از او میخواهد به سیارهی مریدین برود. جان-۱۱۷ دستور میگیرد به سفینهی اینفینیتی بازگردد اما سرپیچی کرده و پس از نابودی آرجنت مون، به سمت مقصدی که در پیام اشاره شده بود حرکت میکند. با انجام این کار، مستر چیف و همرزمانش به لیست نیروهای سرکش انتقال داده شده و تحت تعقیب قرار میگیرند.
تیم اوسیریس دستور دارد تیم آبی را یافته و دستگیر کند. از همین رو، به سمت مریدین حرکت میکند. به محض رسیدن به سیاره، با یک کلونی انسانی مواجه میشوند که مورد حملهی نیروهای Promethean قرار دارند؛ نیروهایی که از کورتانا دستور میگیرند. آنها حمله را متوقف کرده و سپس خودشان را به تیم آبی رسانده و از مستر چیف میخواهند تسلیم شود اما او نمیپذیرد. جان-۱۱۷ به همراه باقی اعضای تیمش سوار یک گاردین (ابزار جنگی پیشرفته که فوررانرها ساختند) شده و از آنجا به جنسیس فرار میکند. پس از رسیدن به سیاره، شاهد ملاقات پروتاگونیست و کورتانا هستیم. او فاش میکند همان تکنولوژی فوررانری که نجاتش داده، مشکلش را رفع کرده و دیگر خبری از اقدامات غیرقابلپیشبینی و عجیب نیست.
اوسیریس نمیخواهد ماموریتش را نیمهکاره رها کند. از همین رو، به سیارهی سنگهلیوس میرود تا از گاردینی که آنجا است برای تعقیب مستر چیف استفاده کند. هر چند، این سیاره درگیر جنگ داخلی شده است. از همین رو، اعضای اوسیریس به نیروهای آربیتر کمک میکنند تا نیروهای جو امداما (سنگهیلیهایی که در جبههی کاوننتها میجنگند) را نابود کنند. اعضای گروه پس از یک درگیری مسلحانه سوار گاردین شده و به سمت مقصد مورد نظر حرکت میکنند. اوسیریس پس از فرود در جنسیس با 031Exuberant Witness مواجه میشود که یک هوش مصنوعی بوده و وظیفه دارد از سیاره محافظت کند. او با اعضای گروه متحد میشود تا جلوی کورتانا را بگیرد.
طبق ادعای 031Exuberant Witness، کورتانا میخواهد با تحت کنترل گرفتن تمام گاردینها، قدرت را در دست گرفته و تمامی حزبها را خلع سلاح کند تا بدین ترتیب، صلح در تمام کهکشان برقرار شود. مستر چیف که میداند نقشهی کورتانا چه تبعاتی به همراه دارد، سعی میکند نظرش را تغییر دهد اما او نپذیرفته و تیم آبی را داخل یکی از زندانهای فوررانرها حبس میکند. کورتانا سوار گاردین شده و سیاره را ترک میکند. همزمان با این اتفاق، اوسیریس کنترل جنسیس را به 031Exuberant Witness انتقال میدهد.
هوشهای مصنوعیای که در سرتاسر کهکشان فعال هستند، از نقشهی کورتانا باخبر شده و قصد همراهیاش را دارند. این هوش مصنوعی همچنین لوکیشن اینفینیتی را یافته و میخواهد آن را غیرفعال کند اما رولند هوش مصنوعی سفینه همچنان به انسانها وفادار بوده و جلویش میایستد. در ضمن، خدمهی سفینه به صورت مداوم از اسلیپاسپیس استفاده میکنند تا نهایتا راهی برای توقف کورتانا پیدا شود. در آنسوی ماجرا، تیم آبی به همراه تیم اوسیریس به سنگهلیوس رفته و به دیگر شخصیتها میپیوندند. در انتها، یک هیلوی جدید به نمایش گذاشته میشود که فعال شده است.
من مقصرم!
داستان Halo Infinite در سال ۲۵۶۰ میلادی روایت میشود. در جریان Halo 5: Guardians، کورتانا با دیگر هوشهای مصنوعی متحد شد و با استفاده از گاردینها، بر تمام کهکشان تسلط پیدا کرد. UNSC تنها نیرویی نبود که سعی داشت کورتانا و هوشهای مصنوعی را متوقف کند و بنشید هم هدف مشابهی را در ذهن میپروراند. در صورتی که حافظهتان یاری نمیکند، بنشید یک گروه نظامی متشکل از نژادهای مختلف بیگانگان بوده و تحت رهبری آتریوکس قرار دارد. در ضمن، اتفاقات نسخه جدید در هیلو زیتا روایت میشود که مدتها قبل و در پی اتفاقاتی اسرارآمیز به شدت آسیب دید.
سفینه اینفینیتی که به UNSC تعلق دارد، از سوی سربازان بنشید مورد حمله قرار میگیرد. آتریوکس موفق میشود مستر چیف را در یک درگیری شکست داده و او را به بیرون از سفینه پرتاب میکند. شش ماه بعد، یکی از خلبانان UNCSC که با اسم رمز اکو ۲۱۶ شناخته میشود با مستر چیف مواجه شده و او را به داخل سفینه خود میآورد. اکو ۲۱۶ میخواهد به فرار ادامه دهد اما جان ۱۱۷ روی ادامه نبرد با بنشید تاکید دارد. در انتها، حرف پروتاگونیست به کرسی نشسته و شاهد حرکتشان به سمت هیلو زیتا هستیم.
مستر چیف پس از فرود روی هیلو زیتا یک هوش مصنوعی به نام The Weapon را پیدا میکند؛ هوش مصنوعیای که به منظور مقابله با کوتانا طراحی شده است. ویپن میگوید مدتها قبل موفق شده بود کورتانا را به اسارت آورده و او را از بین ببرد اما به دلایل نامشخصی نتوانست خودش را نابود کند. در ضمن، مستر چیف با استفاده از اطلاعات به جا مانده از کورتانا خاطرات و افکارش را مرور میکند.
در پی مرگ آتریوکس، یکی از ستوانهای او به نام اسچروم وظیفه رهبری نیروهای بنشید که در در هیلو زیتا هستند را بر عهده گرفته است. مستر چیف، اکو ۲۱۶ و ویپن با نیروهای UNSC که در هیلو قرار دارند متحد شده و پس از درگیری با نیروهای دشمن وارد یک سازه به نام Conservatory میشوند؛ سازهای که توسط فوررانرها ساخته شده بود. مستر چیف در آنجا با یک هوش مصنوعی مواجه میشود که تحت عنوان Despondent Pyre شناخته شده و وظیفه محافظت از هیلو زیتا را به دوش میکشد. دسپاندنت پایر سعی میکند به مستر چیف درباره تهدیدی بزرگی که در هیلو وجود دارد هشدار دهد اما توسط یک بیگانه توسط به نام هاربینگر نابود میشود. هاربینگر مدعی است مردمش اندلسها از شلیک هیلوها جان سالم به در بردند اما توسط فوررانرها زندانی شدند.
مستر چیف که خود را در مرگ کورتانا مقصر میداند، به همراه ویپن فرایند بازسازی هیلو زیتا را متوقف میکنند. در پی این اتفاق، هاربینگر سعی میکند ویپن را هک کند. پروتاگونیست که علاقهای به چالش جدید ندارد، نابودی خودکار ویپن را فعال میکند. این هوش مصنوعی تلاش هاربینگر را ناکام گذاشته و نابودی خودکار را غیرفعال میکند. سپس به سراغ مستر چیف رفته و از او میپرسد چرا اعتماد نمیکند؟ در همین حین، اکو 216 توسط اسچرو به اسارت گرفته شده و به مرکز فرماندهی بنشیدها، یعنی House of Reckoning برده میشود. پروتاگونیست که نمیتواند خلبان را رها کند، به تاسیسات نفوذ کرده و پس از کشستن اسچروم، او را نجات میدهد.
جان 1117 و ویپن به تاسیسات Silent Auditorium نفوذ میکنند تا مقابل هاربینگر بایستند؛ تاسیساتی که به منظور زندانی کردن اندلسها توسط فوررانرها ساخته شده بود. پس از تماشای خاطرهای که در آن کورتانا از گاردینها برای نابودی سیاره Doisac استفاده میکند، ویپن متوجه میشود او در واقع یک نسخه کپی از کورتانا است. در نتیجه، از مستر چیف میخواهد او را نابود کرده تا مانند کورتانا نشود. جان ۱۱۷ از این کار سر باز زده و میگوید به او اعتماد دارد. آن دو در ادامه متوجه میشوند کورتانا در جریان حمله بنشیدها به سفینه اینفینیتی به اسارت آتریوکس درآمد. پس از اینکه متوجه شد آتریوکس میخواهد از هیلو زیتا برای رسیدن به اهدافش استفاده کند، خود را نابود و صدمات قابلتوجهی را به سازه وارد کرد. او همچنین جلوی نابودی ویپن را گرفت تا بتواند مسترچیف را در ماموریتش همراهی کند. در ضمن، کورتانا به عنوان کلام آخر یک پیام برای جان ۱۱۷ نوشت و از او و ویپن خواست اشتباهاتش را تکرار نکنند.
مستر چیف هاربینگر را شکسته و پس از ملاقات با اکو ۲۱۶، به نبرد با نیروهای بنیشد که روی هیلو زیتا هستند ادامه میدهد. در همین حین، پروتاگونیست از ویپن میخواهد تا یک اسم برای خودش انتخاب کند، مانند کاری که کورتانا انجام داد. او خواستهشان را عملی میکند اما از گفتن نامی که انتخاب کرد، سر باز میزند.
در صحنه پس از تیتراژ پایانی فاش میشود آتریوکس زنده بوده و او برای گروهی تحت عنوان کرایتریون کار میکند. این شخصیت همچنین شدیدا نگران اندلسها است؛ موجوداتی که ظاهرا تهدید بزرگتری نسبت به فلادها به شمار میروند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید