فیلم House of Gucci روایتیست تلفیقی از دو ژانر جنایی و درام زندگینامهای، به کارگردانی ریدلی اسکات و محصولی از کمپانی مترو گلدوین مایر. این فیلم بر اساس کتاب خاندان گوچی: داستانی شورانگیز از قتل، دیوانگی، فریبندگی و طمع، نوشتهی سارا گی فوردن، تهیه و تولید شدهاست. فیلم خانه گوچی در مرکز توجه خود، داستان زندگی پاتریتسیا رجانی (لیدی گاگا) و مائوریتزیو گوچی (آدام درایور) را دنبال میکند؛ نمایشی از تغییرات روابط عاطفی آنها و گردبادی از عشق، جاه طلبی، خیانت، نفرت، سقوط، انتقام و قتل. روایتی از تبدیل شدن یک داستان عاشقانه به عرصهای از درگیری و اختلافات، در راستای تحت سلطه درآوردن یکی از مشهورترین برندهای مد و فشن ایتالیایی، یعنی گوچی. این فیلم در تاریخ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۱ میلادی در ایالات متحده اکران شد.
فیلم جدید ریدلی اسکات بر پایهی یک سری رسواییهای واقعی، از گذشتهای در هم تنیده سرچشمه میگیرد. پیشرانِ اصلی این داستان پاتریتسیا رجانیست، پدر او صاحب یک تجارت حمل و نقل است؛ برخلاف جایگاه خانوادگیاش اما، اهداف او بلندای قابل توجهی دارد. با توجه به همین ویژگی شخصیتی، او به واسطهی ارتباط عاشقانهاش با مائوریتزیو گوچی، درگیر امور پیچیدهی خاندان گوچی میشود. طبیعتا اولین و برجستهترین اثر فیلم خانه گوچی به بازیگران آن ارتباط دارد؛ در کنار آدام درایور و لیدی گاگا، آل پاچینو در نقش آلدو گوچی و جرد لتو در نقش پائولو گوچی به ایفای نقش در این فیلم پرداختهاند. در این رابطه، لهجهی ایتالیایی عنصر چالش برانگیزیست برای بازی طبیعی بازیگران؛ از طرفی چنین چیزی شاید به عامل حواسپرتی ترجمه شود، در این صورت بخش زیادی از فیلم به عرصهی قضاوت عملکرد بازیگران تغییر شکل پیدا میکند. اسکات با این تدبیر و سنت سینمایی، کار خود را تقریبا بر یک لبهی باریک به حرکت در میآورد، اما به هر حال او از این نظر موفق است و در این زمینه شاهد مجموعهای از ایفای نقشهای نسبتا بینقص هستیم.
اوایل فیلم خانه گوچی مشتاق کننده به نظر میرسد و با منطقِ هیجان سر و کار دارد، سرعت ورود مخاطب به جزئیات ابتدایی مناسب است و در خصوص مکث و توقفِ سکانسهای اولیه مشکل خاصی به چشم نمیخورد؛ به مرور زمان اما فیلم طولانیتر و طولانیتر جلوه میکند. گذشتن از یک سری مقدمات الزامی، لطمهی غیرقابل جبرانی به داستان وارد کرده است؛ نسبت به مدت زمان فیلم خانه گوچی، تغییر رفتار شخصیتها تند و ناگهانی صورت گرفته که در نتیجهی این سرعت از تغییرات، جای کمی برای زمینهچینیها باقی میماند. به این ترتیب در ادامهی کار، تدابیر ریدلی اسکات برای کنترل و قوام داستان کارساز نیست. (منظور از سرعت فیلم، کات خوردنها یا تدوین نامناسب نیست، چراکه در این زمینه به خوبی از پرداختن به موارد اضافی صرف نظر شده)
گذشتن از یک سری مقدمات الزامی، لطمهی غیرقابل جبرانی به داستان وارد کرده است
این فیلم نگاهیست به اوضاع داخلی خاندان گوچی، نه صرفا مروری بر آثار تجاری آن در بازار مد؛ بر همین اساس از جنبهی توضیح افکار و شفاف سازی تصمیم شخصیتها، نیاز به بررسی عمیقترِ روابط خانوادگی احساس میشود. به عنوان نمونه تمایل این فیلم برای اضافه کردن قدری چاشنی کمدی واضح است، عنصری که روند آشنایی مخاطب با این خانواده را تسهیل میکند، اما در عمل از بروز چنین چیزی، در تنها جای مناسب آن -یعنی در بافت خانوادگی- امتناع شده است. مباحث مالی و حقوقی در گوشههای داستان دیده میشود اما جایی که مسائل دادگاهی وارد بحث میشوند، این فیلم به طرز عجیبی به سمت نتیجهگیریها فرار میکند، یا در حقیقت برای اجتناب از هیجان و پیچشهای مطلوب داستانی، میان بر میزند.
در طول فیلم برخلاف پرداخت خوب جزئیات و شکل دادن یک تجربهی غنی، چه در خصوص دکوپاژ و چه در مسیر توسعهی داستان از نظر مکانی و زمانی، روند فیلمنامه گاهی بیش از حد روایی و خام جلوه میکند؛ البته که در آثار زندگینامهای متعهد ماندن به بیانی صادقانه، ارزشمندتر از افراط در تخیل و حدسیات است، اما نقاط عطف و تصمیمات مهم فیلم خانه گوچی گویا پشتوانه محکمی ندارند. سبک و هنر چشمگیر ریدلی اسکات در این فیلم از بینش و الهام خاصی برخوردار نیست، چراکه حداقل میتوانست از نمایش جر و بحثها بکاهد و با قدری موشکافی، تحلیل و فضا دادن به شخصیتهای اصلی، مخاطب را با شدت بیشتری درگیر خود کند.
در کل وجود آدام درایور و لیدی گاگا در کنار هم ترکیب جالبیست اما این ارتباط به مرور به یک تقابل سرگرمکننده محدود میشود. در دل فیلم نیرویی وجود دارد که همیشه چند قدم قبل از وقوع یک اتفاق شوم، امکان رخداد آن را محسوس میکند. البته با این که چارچوب داستانی آشکار است، اما حس کنجکاوی تماشاگر همچنان فعال میماند؛ با این حساب اگر کمی بیشتر روی ظرافتها دقت میشد، شاهد اثری گیرا و ماندگار بودیم.
اشتباه نکنید! در حالت کلی عمل کارگردانی به شکل خوبی انجام گرفته و مشکل اصلی ظرافتهای نادیده گرفته شده در فیلمنامه است. اتفاقا این که از پرداختهای غیرضروری صرف نظر شده و به طور مستقیم، اصل مطلب -یعنی پول و شرافت خانوادگی- در کانون توجه کارگردان قرار میگیرد، حرکت جسورانه و هوشمندانهایست؛ اما این فیلم کم کم در افکار خود گم شده، به مقدمات زمینهی اصلی توجه نمیکند و به جای اینکه همه چیز را در خدمت تکمیل داستان قرار دهد، بیشتر روی تحقیر کردن شخصیتها متمرکز است. طولانی بودن فیلم مشکل شمرده نمیشود، مگر آنکه در این مدت طولانی صرفا شاهد نمایشی مهندسی نشده از ارتباطات سادهی انسانی باشیم. اوضاع در فیلم خانه گوچی تقریبا به این شکل تمایل پیدا میکند. در طول روایت، بازی آل پاچینو هر چند عامل آشتی کردن تماشاگر با این فیلم است؛ جرد لتو هم در این زمینه بیتاثیر نیست، هم به واسطه عملکرد خوب خود و هم به علت یک شخصیتپردازی ماهرانه؛ اما درایور احتمالا به سبب ملاحظات شخصیتی کمی آرامتر ظاهر میشود.
دلیل وجودی فیلم House of Gucci روشن نیست، دیدن این فیلم قرار نیست تا حد دیوانهواری لذت بخش باشد، همینطور کاملا خستهکننده هم از آب در نیامده؛ نه یک تراژدی آهسته است نه یک اثر تجاری یا یک تبلیغ شرکتیِ عظیم، شاید حتی دقیقا برخلاف این موارد تصور شود. این اثر رویکردی به ظاهر خبری دارد، اما همیشه بیانش آشکار نیست؛ پایان خوشی دارد اما از سویی تیره و تار به نظر میرسد. کار اسکات حالت یک چرخه را به خود گرفته و به همین دلیل عطف نهایی آن یا حس نمیشود یا اگر حس شود آن هیجان شایستهی روایتش را ندارد.
فیلم House of Gucci در آغازِ خود اثری جدی بهنظر میرسد، اما با گذشتن از برخی جزئیات مهم به یک داستان سرگرمکننده تغییر شکل میدهد. به هر حال ریدلی اسکات در نهایت با تغییر جهتِ تمرکز خود از پول و تجارت به سمت انتقام، بستهای درخورِ توجه از مراتب طمع و خواستههای انتقام جویانهی انسان ارائه کرده است؛ در واقع این فیلم از طریق همین پیام به سطح خوبی از تاثیرگذاری دست مییابد.
- بازی خوب بازیگرانی مثل آل پاچینو، آدام درایور و دیگر بازیگران
- فیلمبرداری
- طراحی صحنه
- درون مایه و پیام کلی داستان
- در نسبت با زمان طولانی فیلم، به اندازهی کافی به زمینهچینیها پرداخته نشد
- واکاویِ ذهنیت شخصیتها ضعیف است
- از اواسط فیلم، روند توسعهی داستان در فیلمنامه حالتی تکراری پیدا میکند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید