داستان فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood با بازی تام هنکس، روایتگر ماجراهای فرد راجرز، مجری آمریکایی بسیار محبوب برنامههای کودکان است که همواره از او به عنوان فردی خوشقلب و تاثیرگذار یاد میشود. پس از تماشای فیلم برای مخاطب این موضوع مطرح میشود که آیا داستان فیلم بر اساس شخصیتها و اتفاقات واقعی، به شکلی واقعگرایانه روایت میشود یا فیلمساز در نمایش اتفاقات، رویکردی اغراقآمیز یا حتی تخیلی در پیش میگیرد.
ساخت یک فیلم بیوگرافی براساس زندگی یکی از بزرگترین چهرههای تاریخ تلویزیون آمریکا، فرد راجرز، با فیلمنامهای به نام “You Are My friend” شروع شد. این فیلمنامه برخلاف معمول روی زندگی شخصی فرد راجرز بهعنوان شورانر و مجری برنامهی مخصوص کودکانِ «محلهی آقای راجرز» که بیش از ۳۰ سال از تلویزیون پخش شد، متمرکز نبود. در عوض به رابطهی او با ژورنالیستی به نام لوید وُگل میپرداخت که از جانب مجلهی Esquire مامور شده تا مطلبی در رابطه با راجرز بنویسد. لوید که این کار را با اکراه میپذیرد، در زندگی شخصیاش دچار مشکلات فراوانی است و از لحاظ امید به زندگی و اعتماد به نفس دقیقا در مقابل آقای راجرز خوشاخلاق و خوشقلب قرار میگیرد. در ادامهی داستان، راجرز چنان به تدریج روی وگل تاثیر میگذارد که جهانبینی او را دگرگون کرده و زندگیاش را سر و سامان میبخشد.
این فیلمنامه در سال ۲۰۱۳ در «فهرست سیاه» بهترین متنهایی که هنوز به فیلم تبدیل نشدهاند قرار گرفت و بالاخره بعد از پنج سال با تغییر عنوان و انتخاب بازیگران بسیار مطرحی چون تام هنکس و متیو ریس در نقش راجرز و وگل، وارد فرایند تولید شد. نتیجهی کار، فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood بود که سال گذشتهی میلادی به روی پرده رفت و در فصل جوایز هم نامزدی گلدن گلوب و اسکار را برای هنکس به ارمغان آورد. این فیلم بهعنوان یک ببوگرافی رویهی متفاوتی در پیش گرفته، اما آیا وقایع داستان آن را میتوان معادل اتفاقات دنیای واقعی دانست؟ پاسخ در بسیاری از موارد منفی است.
تفاوت ژورنالیست فیلم با نسخهی واقعی
ژورنالیست داستان فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood برداشتی از خبرنگاری واقعی به نام تام جونِد است که در سال ۱۹۹۸ توسط مجلهی Esquire برای نگارش مقالهای در رابطه با فرد راجرز و اینکه آیا او واقعا پشت دوربین هم خوشقلب است یا خیر گمارده شد. در واقع مقالهی جوند به نام «آیا میتوان گفت… قهرمان؟» یکی از بزرگترین منابع کلی داستان فیلم است. با این حال نسخهای را که از او در فیلم میبینیم، بسیار با جوند واقعی متفاوت است؛ آنقدر متفاوت که سازندگان به درخواست شخص جوند، نام کاراکتر و خانوادهاش را در داستان تغییر دادند. جوند، ژورنالیست مطرح و تقدیرشدهای بود که تندی و روراستی مقالههایش به نظر نقطهی تضاد با شخصیت مهربان فرد راجرز میآمد، اما برخلاف فیلم که علت انتخاب او را ترمیم شهرت منفیاش نشان میدهد، این ژورنالیست صرفا برای این برگزیده شد که از نظر مدیران مجله، تقابل شخصیت رک و بیپروای او با «خوشخُلقترین آدم دنیا» ایدهی جالبی به نظر میرسید.
در فیلم میبینیم که لوید وگل با بازی متیو ریس فردی بیاعتقاد، عصبانی و افسرده است که رابطهی ناسالمی با پدرش دارد. تام جوند تایید میکند که فرد راجرز توانست چیزی را در او ببیند که خودش از کشف آن عاجز بود، اما شخصیتش در آن زمان به هیچ وجه به این اندازه منفی نبود. بهعلاوه شخصیت پدر وگل در داستان، جری (با بازی کریس کوپر)، تقریبا به طور کامل براساس تخیل نویسندگان ساخته و پرداخته شده است. جوند اشاره میکند که پدرش – که نام واقعی او «لو» است – با وجود الکلی و زنباره بودن، هرگز مورد غضبش نبود و او با وجود کاستیها، همواره به پدرش ایمان داشته است. راجرز در دنیای واقعی هیچگاه با کیک به عیادت پدر جوند در بستر مرگ نرفت.
البته اینطور هم نیست که داستان فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood کاملا تخیلی باشد. در واقع به گفتهی میکا فیتزرمن-بلو، یکی از نویسندگان فیلم، با وجود خیالی بودن درگیریهای شخصی ژورنالیست داستان، رابطهی نزدیک و صمیمی او با فرد راجرز «بسیار دقیق» به تصویر کشیده شده است. جوند خود اذعان میکند که راجرز به او اعتماد داشت، حتی وقتی خودش چنین حسی نسبت به خود نداشت. راجرز و جوند به طور مستمر از طریق تلفن، ایمیل و البته ملاقات حضوری با هم در ارتباط بودند و در سال اول آشنایی بیش از ۷۰ ایمیل رد و بدل کردند. البته بیشتر مکالمات بین او و وگل در فیلم خیالی هستند. از جمله در یک صحنه که وگل میگوید: «تو عاشق آدمهایی مثل من هستی» و وقتی راجرز میپرسد که منظورت چه آدمهایی است، وگل پاسخ میدهد: «آدمهای درهمشکسته». جوند اقرار میکند که در آن زمان دوران سختی را سپری میکرده، اما هرگز چنین جملهای را به راجرز نگفت. از جمله موارد خیالی دیگر در فیلم، درگیری فیزیکی جوند با پدرش در عروسی خواهرش و تولد فرزندش است. خواهر جوند هیچگاه مراسم عروسی برگزار نکرده و جوند و همسرش (که هرگز راجرز را ندیده) هم در آن زمان بچهدار نشدهاند. البته راجرز در تشویق تام و همسرش به قبول سرپرستی یک کودک نقش بهسزایی داشته است.
فرد راجرز و آقای راجرز در برابر هم
از جمله بزرگترین تفاوتهای فرد راجرز فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood و نسخهی واقعی، غیبت باورهای شدیدا مذهبی او در فیلم است. یکی از راههای درک بهتر شخصیت راجرز، اعتقاد عمیق او به مسیحیت پرسبیتری است؛ باورهایی که به او در طی سی سال اجرای برنامه برای کودکان و توضیح دادن مسائل مختلف زندگی چون مرگ، طلاق، رفتن به مدرسه و… به آنها کمک کرد. راجرز فردی مذهبی بود اما هرگز موقع اجرا، اعتقاداتش را به زبان نمیآورد و استفاده از تمثیل را راه بهتری میدانست. تمام این موارد در فیلم غایب هستند؛ غیر از این مورد بزرگ، سایر مواردی که از او در فیلم میبینیم تا حد زیادی واقعی هستند. راجرز با وجود تمام ویژگیهای مثبت خود، واقعا با یکی از دو فرزندش رابطهای تیره و تار داشت و چنین چیزی را در فیلم هم دیدیم. بهعلاوه صحنهای که از آواز خواندن کودکان مدرسهای برای آقای راجرز در مترو میبینیم هم کاملا واقعی است. این قسمت از مقالهی «آیا میتوان گفت… قهرمان؟» تام جوند استخراج شده که طبق توصیف آن، مترو با بچههای کوچک پر شده بود که هیچکدامشان نزد آقای راجرز نرفت. در عوض همهی آنها با هم، شروع به خواندن آهنگ ابتدای برنامهی «محلهی آقای راجرز» کردند که صحنهای بسیار دراماتیک و احساسی به وجود آورد.
راجرز فردی مذهبی بود اما هرگز موقع اجرا، اعتقاداتش را به زبان نمیآورد و استفاده از تمثیل را راه بهتری میدانست. تمام این موارد در فیلم غایب هستند
شخصیت راجرز در فیلم در واقع نسبت به سایرین بسیار دقیقتر به تصویر کشیده شده است. فرد واقعا گیاهخوار بود و خوردن گوشت را در سال ۱۹۷۰ کنار گذاشت. او جملهی «من هیچوقت چیزی که مادر داشته باشد را نمیخورم» را زیاد به زبان میآورد و در فیلم هم شاهد آن بودیم. یکی دیگر از حقایق داستان که از زبان جُوان، همسر راجرز شنیده میشود آن است که او هر روز را با شنا و دعا برای مردم با ذکر نامشان آغاز میکرد. عملکرد فوقالعادهی تام هنکس در نقش فرد راجرز هم دقیقا مطابق شخصیت واقعی او بوده: صحبت کردن آهسته و فکر کردن به هر کلمه پیش از به زبان آوردنش و رفتار با وقار، از جمله بارزترین ویژگیهای فرد راجرز بودند. از شیوهی لباس پوشیدن او هم به شکل دقیقی الگوبرداری شده که بافتنی قرمز معروف راجرز از مصداقهای آن است. یکی از الگوبرداریهای جالب نویسندگان از اتفاقات واقعی، زمانی است که راجرز از وگل میخواهد ۱۰ ثانیه سکوت کرده و به کسانی که واقعا به او عشق میورزند فکر کند. راجرز واقعا چنین کاری کرده، البته در موقعیتی متفاوت. او هنگام دریافت جایزهی یک عمر دستاورد هنری در مراسم امی سال ۱۹۹۷ میلادی، از حاضرین خواست که ۱۰ ثانیه سکوت کرده و به آدمهای ویژهی زندگیشان که در رسیدن به جایگاه فعلی کمکشان کردهاند فکر کنند. اتفاقی که یکی از احساسیترین لحظات تاریخ مراسم امی را رقم زد.
A Beautiful Day in the Neighborhood واقعا چقدر دقیق است؟
این سوالی است که حتی پیش از ساخته شدن فیلم برای بسیاری از طرفداران پیش آمده بود. به هر حال راجرز یکی از محبوبترین و نمادینترین شخصیتهای جامعهی آمریکاست و ساختن یک بیوگرافی براساس زندگی او کار آسانی نیست. مشکل بزرگ فیلم بیوگرافی فرد راجرز آن است که خیلی در زندگی و شخصیت او عمیق نمیشود. نویسندگان صرفا برای آن که نشان دهند راجرز چه انسان ممتازی بوده و چه اثرات فوقالعادهای روی زندگی دیگران گذاشته، کل داستان فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood را به چگونه دگرگون کردن یک ژورنالیست بیاعتقاد جامعهستیزِ [خیالی] به دست او تقلیل دادهاند. البته که این مثال خوبی است، اما چیزی فراتر از نمونههای پر شماری که مخاطبین فیلم از پیش میدانستند نیست. تمرکز زیاد داستان به مشکلات وگل، فرصت پرداختن به فرد راجرز واقعی را نمیدهد؛ نه به کودکی او اشاره میشود، نه زمانی که تصمیم به بازنشستگی گرفت و سه سال کار نکرد تا در نهایت با برنامهی محبوبش برگردد. حتی به تاثیر شدید اعتقادات مذهبی او در زندگی شخصی و حرفهای او هم پرداخته نمیشود. خط داستانی لوید وگل خیالی احساسبرانگیز است، اما راجرز در فیلم بیوگرافی خودش، یک نقش مکمل است که تنها نیمی از زمان را جلوی دوربین سپری میکند. همانطور که در بررسی این فیلم در سرگرمی هم اشاره شده، مایهی حسرت است که از پتانسیل تام هنکس برای نقشی که گویا برای بازی کردنش زاده شده، چنین ناکافی استفاده شده است.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید