حمله به تایتان: لیوای آکرمن از فصل اول انیمه چه تغییراتی را تجربه کرده است؟
قدرتمندترین سرباز بشریت!
لیوای آکرمن، کاپیتان جوخهی عملیاتهای ویژه از دسته دیدبانی و قدرتمندترین سرباز بشری موفق شده است به یکی از محبوبترین شخصیتهای انیمه حمله به تایتان تبدیل شود. این کاراکتر دوستداشتنی سختیهای بسیاری را در طول زندگیاش تجربه کرده است، بنابراین بدیهی است با تغییرات بسیاری روبرو شده باشد. در این مطلب با رسانه سرگرمی همراه شوید، چرا که قرار است به بررسی تغییراتی که کاپیتان لیوای از فصل اول با آنها مواجه شده است بپردازیم.
سال گذشته پرونده انیمه حمله به تایتان برای همیشه بسته و به پایان رسید، و در طول سالهای پخش خود با استقبال گرم طرفداران مواجه شد، گرچه برخی از آنها با نحوه به پایان رسیدن این مجموعه شگفتانگیز مخالف میکنند. مانگاکای محبوب، هاجیمه ایساما (Hajime Isayama) سعی میکند در خلق کردن داستان حمله به تایتان از بهترین عناصر موجود استفاده کند تا در بهترین شرایط تماشاگران را تحت تاثیر اثر خود قرار دهد؛ او با به کارگیری پیجش داستانی خارقالعاده و طراحی شخصیتها با ویژگیهای منحصر به فرد به افزایش جذابیت این مجموعه پرداخته است. در این میان، لیوای آکرمن با طراحی شخصیتی جالب و دوستداشتنی به یکی از محبوبترین کاراکترهای دنیای انیمه تبدیل شده است.
هنگامی که صحبت از یک داستان پس زمینه دردناک و تاثیرگذار میشود، کاپیتان لیوای میتواند از جایگاه خاصی بهرهمند شود. لیوای در دنیای زیرزمینی مارلی، و شب کریسمس چشم به جهان بیرحم گشود و تا زمانی که در سپاه استخدام شد زندگی پر دردی را تجربه کرد. براساس ویژگیهای خونی آکرمنها، لیوای از مهارتهای رزمی و چابکی خاصی هنگام مبارزات برخوردار است که به او کمک میکند حین سختترین شرایط جان سالم به در ببرد. او برای اولینبار در قسمت چهارم انیمه حمله به تایتان با عنوان “شب مراسم اختتامیه: بازگشت بشریت، قسمت ۲”، هنگامی که در کنار فرمانده اروین اسمیت (Erwin Smith) و سانجی (Hange) ایستاده است حضور مییابد. در حالی که ممکن است چهره او نهایت خونسردی یک انسان را نشان دهد، اما در اعماق وجود لیوای طوفانی مهار نشدنی در جریان است.
معرفی لیوای آکرمن در فصل اول
لیوای در اولین حضور خود چگونه به مخاطبان معرفی شد؟
در طول فصل اول انیمه حمله به تایتان، لیوای زمانی که نمیخواهد کوچکترین ذرهای از گرد و غبار را در خانهاش بگذارد، جنبه خندهدار و ناخواستهای را از خود به تماشاگران نشان میدهد. به نظر میرسد وسواس تمیزی لیوای برگرفته از شرایط کثیف زندگی او در گذشته و دنیای زیرزمینی مارلی است. در حالی که به ظاهر لیوای از شخصیتی سرد و بیتفاوت برخوردار است، اما هنگامی که با دیگران مواجه میشود میتواند در به بهترین حالت آنها را درک کند و در ادامه سعی دارد ضعفهای آنها را التیام بخشیده و به فردی قدرتمند تبدیل کند، البته به روشی خشن و سختگیرانه! از طرفی دیگر، نزدیک شدن به کاپیتان لیوای کاری به شدت سخت به نظر میرسد، چرا که او اکثرا رفتاری سرد را از خود نشان میدهد و گاهی اوقات هنگام رویارویی با افرادی که از درجهای پایینتر برخوردار هستند رفتار پرخشگرانهای را از خود نشان میدهد. اعتماد به نفس لیوای در شرایط خاص، ویژگی کاربردی خطاب میشوند، به همین ترتیب افرادی که نقشههای شومی را در سر دارند هنگام مواجه شدن با اعتماد به نفس لیوای قید نقشه خود را میزنند.
همانطور که در مطالب فوق ذکر شد، قبل از پیوستن او به عنوان یک سرباز در سپاه، شرایط سختی را در دنیای زیرزمینی سپری میکرد. او برای یافتن غذا و وسایل مورد نیاز خود حاضر میشد دیگران را به قتل برساند. براساس سبک زندگی لیوای، او قوانین را نادیده میگرفت و نسبت به افراد بالا رتبه، از خود بیزاری نشان میداد، اما این شرایط پس از ملاقات اروین اسمیت تغییر پیدا کرد. اروین به لیوای پیشنهاد داد به سپاه بپیوندد تا بتواند مهارتهای خود را افزایش دهد. لیوای نیز این پیشنهاد را پذیرفت و پس از مدتی به عنوان فرمانده خود برای اروین احترام و ارزش خاصی پیدا کرد، سپس با از بین بردن تایتانهای بسیاری عنوان کاپیتان را بدست آورد.
آنالیز شخصیت لیوای آکرمن
لیوای چه زمانی به پیشرفت کردن پرداخت؟
هنگامی که افراد جدید به لیوای معرفی میشوند، خوشآمد گویی و رفتاری دلپذیرانه برای او کار سختی محسوب میشود. لیوای از شخصیتی کمال گرا برخوردار است و ترجیح میدهد کارهای خود را به تنهایی و به بهترین حالت ممکن انجام دهد. در واقع، زندگی لیوای به دو بخش تقسیم میشود؛ زندگی او پیش از کشته شدن جوخه اولیه خود و پس از این اتفاق. این جوخه تشکیل شده از لیوای، اروین و تعدادی سرباز رده پایین بود، که طی عملیاتی توسط یک تایتان کشته میشوند. پس از اینکه لیوای به مرگ دوستانش پی میبرد اندام تایتان قاتل را به گونهای تکه تکه میکند که چیزی از آن باقی نمیماند. این اتفاق باعث شد لیوای نسبت به دوستان خود ارزش بیشتری قائل شود و به آنها اهمیت بدهد.
در طول انیمه حمله به تایتان اروین به لیوای پیشنهاد میکند هنگام مطرح کردن تصمیمات خود مصمم عمل کند، چرا که تصمیمات او میتواند دیگر تصمیمات آینده را تغییر دهد. این نصیحت اروین توانست تا حد قابل توجهی بر لیوای تاثیرگذار واقع شود، اما همچنان به موفقیت صد در صد دست نیافت. یکی از نقاط ضعف لیوای کنترل خشم او است؛ لیوای آکرمن هنگام مواجه شدن با مشکلات خونسردی خود را حفظ میکند و اجازه نمیدهد خشم احساسات او را جریحهدار کند، اما در شرایط خاص خشم او فوران میکند و منجر به اتفاقات تکرار نشدنی میشود.
ارزیابی رشد و پیشرفت لیوای آکرمن
رشد لیوای و تاثیر آن بر ادامه روند انیمه حمله به تایتان
از آنجایی که لیوای اوقات طولانی را با افرادی مانند ارن یگر (Eren Yaeger) و میکاسا آکرمن (Mikasa Ackerman) که از نسل خونی او است گذراند موجب شد وجه دلسوزانه او به ویژگیهای شخصیتی او بازگردد. لیوای در مبارزات خود به عنوان یک مواد منفجره عمل میکند و هنگام رویارویی با برخی افراد از کوره در میرود که به عنوان مثال میتوان به ملاقات عموی او، کنی آکرمن (Kenny Ackerman) اشاره کرد. در ابتدای رویارویی لیوای و کنی، احساسات لیوای برافروخته شد و در ادامه اعمالی را بدون تفکر برای او به ارمغان آورد. لیوای بیرحمانه به جنگیدن میپرداخت و به هیچچیز دیگری فکر نمیکرد. اما پس از گذشت مدتی خشم او پایان یافت و با سری سبکتر به چیدن نقشهها و اعمال دنبال آن پرداخت.
دوستی و رابطه لیوای و فرماندهاش، اروین چیزی فراتر از تصور بود. هنگامی که لیوای بر سر دو راهی نجات اروین و آرمین آرلت ( Armin Arlert) قرار گرفت، برخلاف چیزی که در ذهن خود داشت تصمیم گرفت به نجات آرمین بپردازد. این انتخاب لیوای گامی دیگر در پیشرفت او بود و موجب شد باری دیگر درد از دست دادن را تجربه کند.
در نهایت چه اتفاقی برای لیوای آکرمن افتاد؟
در نتیجه قدرتمندترین سرباز بشریت با چه سرنوشتی مواجه میشود؟
در قسمتهای پایانی حمله به تایتان هانجی جان خود را برای بشریت فدا میکند، اما در این زمان لیوای نصیحتهای اروین را به یاد میآورد اجازه نمیدهد خشم مانع تصمیمگیریهای او شود. لیوای با کمک دیگر سربازان به مقابله در برابر ارن و نجات بشریت میپردازند و نمیگذارند خون سربازان دلیر پایمال شود. در حالی که در این مسیر خطرناک لیوای بخش بزرگی از قدرتهای خود را در اثر از دست دادن یک چشم، انگشتان و قابلیت راه رفتن فدا میکند اما همچنان میتوان به عنوان یک سرباز شجاع به او تکیه کرد.
پس از نجات دادن بشریت، لیوای دوستان گذشته خود را میبیند و آنها را با چشمانی اشکبار در حالی که مشت خود را به قلبش میکوبد بدرقه میکند، و باید گفت که این سکانس یکی از ناراحت کنندهترین لحظات مجموعه حمله به تایتان است. به دلیل معلولیتهای لیوای، در صحنههای پایانی او را روی ویلچر نشان میدهند. گابی (Gabi) و فالکو (Falco) به عنوان دانشآموزان لیوای تحت نظر او تعلیم میبینند. و در آخر، این شخصیت دوستداشتنی در حالی که لیوان چای، نوشیدنی مورد علاقه خود را در دست دارد خاطرات دوستان از دست دادهاش را مرور میکند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید