فیلم I Care a Lot پس از اکران در جشنوارهی فیلم تورنتو توسط سرویسهای استریمی نتفلیکس و آمازون پرایم در آمریکا و سپس در سایر نقاط جهان به پخش رسید. اثری که میتوانست یک کمدی سیاه تکان دهنده باشد اما در سطح یک فیلم کلیشهای باقی ماند.
فیلمنامهی فیلم I Care a Lot در سبک و سیاق تمام کمدی- تریلرهای سالهای اخیر ساخته شده. یک نمایش سرخوشانه و گاهی طنز و خندهآور از عدهای کلاهبردار، دزد یا قاچاقچی که با حرفهایگری تمام و البته با وجود خطرات جدی و سهمناکی که به دنبالشان است – اکثر لحظاتی که به قولی باید بانگ خنده حضار به آسمان ببرد در دل همین موقعیتها نهفته است – از مهلکه میگریزند و پول، ثروت یا هرچه که به دنبالش بودند را کسب میکنند. اما آنچه باعث پدید آمدن بعد تراژیک یا بهتر باشد بگوییم جنایی (تریلر) داستان میشود، جهان اخلاقی فیلمساز است که در انتها موفقیت بیچون و چرای عدهای شارلاتان را بر نمیتابد و معمولا این داستانها، بر خلاف سیر صعودی شخصیت اصلی در کسب پول و قدرت، پایانی نه چندان خوش و در موارد دیگر پر از خون را رقم میزنند.
شکست فیلمی چون I Care a Lot در این است که به روایت تازه باب شدهی وصف شده، چیزی نمیافزاید. اگر دور نقشآفرینی کاریزماتیک و جذاب رزمند پایک در نقشی شبیه همان که در Gone Girl دیوید فینچر ایفا کرده بود را خط بکشیم، روایت، کارگردانی و داستان «من خیلی اهمیت میدهم» به هیج وجه کشش کافی برای نگه داشتن مخاطب را ندارد. تلاش زنی به اسم مارلا برای دستیابی به موفقیت و رویای آمریکایی این بار در عصر حاضر، فیلم را در ردیف آثار زنانهی این روزهای سینمای آمریکا قرار میدهد؛ تلاش یک زن برای اثبات برتری خود در جهانی مردانه. اما اینبار داستان کمی فرق میکند. آنتاگونیست زن، همراه دوست دخترش، در جریان یک کلاهبرداری حساب شده در پی خالی کردن جیب سالمندانی هستند که ثروت قابل توجهی دارند.
شاید جان مایهی اصلی داستان I Care a Lot را بتوان غریزهی بقا، کسب قدرت و جاه طلبی دانست که در دو سمت طیف جامعهی فقیر و ثروتمند تعریف میشوند. با چند مونولوگ ابتدایی مارلا و گفتن چند نکته دربارهی فقرا و اغنیا، فیلمساز سعی میکند معنایی بر پیکر بی جان فیلم بدمد و مثلا شخصیتهایش را مفعول شرایط حاکم بر جامعه بداند. البته که نمیتوان منکرش شد؛ اسناد زیادی مبنی بر سوء استفاده در رابطه با سالمندان، با یک سرچ کوچک در اختیارتان قرار میگیرد و این رشد و نمو بیاندازهی سرمایه در غرب کمکم دارد ارباب جان آدمی نیز میشود و در حالت کلی این دست از روابط و وجود دادگاههایی که هیچ اثری از عدالت در آنها نیست، جای تعجب ندارند. اما جی بلکسونِ کارگردان اصلا نمیتواند در بازنمایی جهان زیستهاش درست عمل کند، حتی جهانی که ما به خوبی میشناسیمش! او حتی نمیداند که دارد فیلم طبقهی فقیری را میسازد که در مبارزهای دائمی به دنبال بالاتر کشیدن خود است یا فیلم طبقهی مفرح را میسازد که قرار است در جلال و جبروت ثروت خود غرق شوند؟
انگار بعد از فیلم انگلِ بونگ جون هو و موفقیت بیبدلیش در سال گذشته، مد شده که فیلمسازان با برپایی یک حمام خون در پلان انتهایی پیامی فلسفی به ما منتقل کنند
بنابر سنت تمام فیلمهایی که در دستهی آثاری چون I Care a Lot قرار میگیرند، کلاهبرداران این داستان هم خیلی زود با چالش اصلیشان مواجهه میشوند و اوضاع طبق برنامه جلو نمیرود. با افزوده شدن یک ضد قهرمان دیگر با بازی پیتر دینکلیچ روایت میتوانست قدمی فراتر بر دارد و حتی در مبارزهی جنسیتی زن و مرد معاصر حرفهایی برای گفتن پیدا کند اما «من خیلی اهمیت میدهم» حتی از این هم عاجز است. مبارزهی دو ضد قهرمان مطابق انتظار با پیروزیهای یکی در میان هر کدام همراه است که گاهی از فرط پیشبینی پذیری حوصله سر بر میشوند. مبارزهای که البته با هوشمندی شخصیت زن پایان مییابد و مرد داستان شکست میخورد. پیروزی که البته منجر به شکستی بزرگ میشود.
سکانس نهایی از باور سازندگان به کارما و اخلاق نشات میگیرد و سادهترین راه برای نمایش این چرخهی اخلاقی است. شاید بشود از سادگی مذبوحانهی بخش پایانی اینگونه دفاع کرد که کارگردان قصد حفط یکدستی روایتش را داشته و البته انتقال پیامی اخلاقی. اما انگار بعد از فیلم انگلِ بونگ جون هو و موفقیت بیبدلیش در سال گذشته، مد شده که فیلمسازان با برپایی یک حمام خون در پلان انتهایی پیامی فلسفی به ما منتقل کنند که البته همگی از ایجاد از آن باز ماندهاند. طرح ریزی برای کنش نهایی داستان باید از اولین لایههای آن مشخص باشد، نه اینکه با یک دعوای مضحک و بد و بیراه گفتن ختم به قتلی بیشتر مضحک شود تا اثر گذار.
استفاده از پالتهای رنگی جذاب و بازی قابل قبول بازیگران نمیتواند فیلم را از ورطهی بلاهتی که درگیر آن شده نجات دهد. رابطهی اثر با جامعه، درک نشدنی باقی میماند و مسائلی چون رابطهی همجنسگرایانهی مارلا، چون وصلهای ناجور به پیرنگ فیلم چسبیده و انگار فقط بانگ ناکامیهای فیلم را فریاد میزنند.
فیلم I Care a Lot نه از پس ساخت کمدی بر میآید و نه میتواند اثری مهیج و جنایی بسازد. اندک لحظات مفرح فیلم در بازی باورپذیر رزمند پایک خلاصه میشود و داستان هیچ اتفاق جذابی برای پیگری در خودش ندارد.
- بازی روان تیم بازیگری
- روایت یک داستان تکراری
- شخصیتسازی غیر قابل باور
- ضعف کارگردانی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید