فیلم Infinite فیلمی به کارگردانی آنتوان فوکوآ در ژانر علمی و تخیلی است که در سال ۲۰۲۱ اکران شد. ایدهی تناسخ، محور اصلی این فیلم است که سازندگان نتوانستند داستان جذابی بر پایه آن روایت کنند.
بزرگترین دستاورد فیلم Infinite تقلیل یک ماجراجویی چند هزارساله به یک کمدی- اکشن به درد نخور بود. استفادهی Infinite از ایدهی تناسخ و چرخهی زندگی بینهایت، بدون خلاقیت و عاری از هرگونه نوآوری در پردازش قصهای بود که پتانسیلهای بالایی برای تبدیل به اثری شگرف داشت. آنتوان فوکوآ کارگردان فیلم حتی نتوانست بدعت سینمایی سری جیسون بورن را احیا کند و مردی را برای دستیابی به چشماندازهای زندگی گذشتهاش درون درامی ملتهب به کشف پله پله حقیقت رهنمون کند. پس تصمیم او دوختن لباسی از تار و پود درامهای آخرالزمانی اخیرا مد شده (از مد افتاده) و تلفیق آن با هیجان و اکشنی دلنچسب بود که در پسزمینهای مثلا معنوی و فلسفی روایت میشود.
«بینهایت» توانایی ساخت اکشن را ندارد چرا که ظرفیتهای قصه برای این کار ساخته نشدهاند و از ایجاد یک درام پرکشش نیز بیبهره است چرا که قابها و عوامل اجرایی چون بیگانهای، حضوری سرد در فیلم دارند
کتابهای تاریخ سینما و مطالبی که بررسی سینما را از روز اول اختراع چرخ سینما توضیح میدهند، در تعریف «سینما» یادآور میشوند که هنر هفتم، از جایی به بعد، بهشکلی عمیق با صنعت، تکنولوژی و علم پیوند میخورد. استفاده از بستر پهن شده توسط این امکانات حالا بیشتر در دسترس گرفتهی سینما باعث شده تا سینماگران سراغ مضامینی بروند که نه درکی از آنها دارند و نه داستان خوبی برای به تصویر کشیدن آنها. فقط تجهیزات و ایدهی تک خطی جذاب آنها را به سمت ساخت چنین آثاری سوق میدهد. باکی نیست، صنعت دارد پا به پای علم رشد میکند و جلو میآید و اصلا موافقت یا مخالفت با آن جایی ندارد چرا که به هر حال هر لحظه در حال وقوع است. اما مشکل از جایی منشا میگیرد که تجهیزات، صنعت و تکنولوژی راهشان را از «هنر» جدا میکنند. حالا انگار استودیوهای عظیم فیلمسازی تصور میکنند میلیونها دلاری که صرف ساخت آثارشان میکنند میتواند جایگزینی بر تمام ضعفهای هنری و داستانی آن باشد.
در نگاهی به قابهای سینمایی و سکانسهای مهم فیلم Infinite میتوان کمبودهای زیادی را حس کرد. «بینهایت» توانایی ساخت اکشن را ندارد چرا که ظرفیتهای قصه برای این کار ساخته نشدهاند و از ایجاد یک درام پرکشش نیز بیبهره است چرا که قابها و عوامل اجرایی چون بیگانهای، حضوری سرد در فیلم دارند. دورهمی بازیگران فیلم که مارک والبرگ در راسشان قرار دارد از ایجاد یک موقعیت عاطفی عاجز هستند، چیزی که در این مواقع میتواند چتر نجات فیلمنامه برای وصول به حداقلها باشد.
دوگانههای فیلم موثر نیستند. شخصیت نورا (با بازی سوفیا کاکسن) و فقدان معشوقهاش از اضافات فیلم هستند. با حذفشان هیچ اتفاقی در کلیت قصه جا به جا نمیشود. حتی ایدهی عشق قدیمی تردوی (با بازی مارک والبرگ) و نورا نیز مثلث عاشقانهی پیشبرندهای را شکل نمیدهد. فیلمنامه از ظرفیتهای ایدهی خود استفاده نمیکند. تنها نکتهی مثبت فیلمنامه این است که ما را معطل خود نمیگذارد. از همان ابتدا تکلیف ما و جهانی که قصه در آن روایت میشود را مشخص میکند. زود به ما میگوید منظورش از بینهایت چیست و درگیر توضیحات الکی نمیشود.
فیلم Infinite در مسیر داستانیاش درگیر کلیشههای مهلکی میشود. نابودی جهان توسط یک بذر و باز هم قهرمانانی که این بار در شمایلی متفاوت برای نجات بشریت بسیج میشوند. قصه عاجز از این اینکه منطقی برای اتفاقات خود بچیند. احتمالات، بیشترین حضور در فیلم را دارند. دلیل نابودی جهان، تراشههایی که روح در آنها قرار میگیرد و … از مسائلی هستند تا انتهای داستان نمیتوان سر از کارشان در آورد.
فیلم Infinite ملغمهای از کلیشههای قصهنویسی روز در کنار چند صحنهی اکشن است که تبدیل به آشوبی غیر سینمایی باشد. با اینکه «بینهایت» فیلم خوبی نیست اما برای عشاق اکشن و طرفداران سینمای ابرقهرمانی شاید گزینه بدی نباشد.
- سریع شروع داستان بدون معطلی
- شخصیتپردازی ضعیف
- کارگردانی غیر یکدست
- داستان کلیشهای و تکراری
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید