تازهترین نمایش تلویزیونی آمازون پرایم به یکی از پرسروصداترین کمیکهای ابرقهرمانی چند وقت اخیر اختصاص یافته و توانسته یکی از بهترین سریالهای انیمیشنی سالهای اخیر را به ارمغان آورد. انیمیشن سریالی Invincible که با اقتباس از روی کمیکی با همین عنوان به نوشتهی رابرت کرکمن معروف ساخته شده، یکی از غافلگیرکنندهترین روایتهای ممکن در ژانر ابرقهرمانی را به تصویر میکشد و به جرات میتوان گفت با کاملترین نوع یک انیمیشن ابرقهرمانی مخصوص بزرگسالان طرف هستیم. این سریال در مجموع ۸ اپیزود ۴۵دقیقهای، یک جلوهی کاملا متفاوت از داستانهای ابرقهرمانی را به تصویر میکشد و در تک تک لحظات نمایش خودش سعی میکند تمامی انتظارات طرفداران بزرگسال آثار ابرقهرمانی را برآورده کند و تجربهای جدید و شگفتانگیز را برای دوستداران این ژانر به ارمغان آورد. در ادامهی این مطلب با ما همراه باشید تا به بررسی فصل اول سریال Invincible بپردازیم که به تازگی پخش آن از شبکهی Amazon Prime به اتمام رسیده است.
آثار ابرقهرمانی در سالهای اخیر به لطف تکامل روزافزون و پرسرعت تکنولوژیهای سینمایی، مرزهای جدیدی را در صنعت سرگرمی فتح کردهاند و دیگر نمیتوان آنها را محدود به کتابهای مصور دانست. از انیمههای ژاپنی گرفته تا فیلمهای سینمایی چند میلیون دلاری که زندگی ابرقهرمانان را به شکلی کاملا جدید و قابل لمس به تصویر میکشیدند. دیسی با انیمیشنهای اقتباس شده از روی کمیکهای ابرقهرمانیاش ثابت کرد که بیرون کشیدن ابرقهرمانان و داستانهایشان از صفحات کمیک و زندگی بخشیدن به آنها از طریق متحرک کردنشان باعث پدیدار شدن یک روایت به مراتب باورپذیرتر میشود و از سویی دیگر مارول توانست با خلق یک دنیای سینمایی وسیع با بیش از ۲۰ بلاکباستر بزرگ سینمایی، سطح جدیدی را برای روایتهای ابرقهرمانی تعریف کند و همزمان با راضی نگه داشتن طرفداران خود، سطح انتظارات دیگر طرفداران داستانهای ابرقهرمانی را بالا ببرد.
همواره شاهد طیف وسیعی از مخاطبین سینما و تلویزیون بودیم که مدام زندگی ابرقهرمانان و داستانهایشان را به بار نقد میگرفتند و از غیرقابلباور بودن سبک زندگیشان صحبت میکردند
ابرقهرمانان هر ساله با ظاهری جدید و زیباتر با فرمهای تازهای از روایت داستان به نمایش در میآمدند و روز به روز به جامعهی طرفداران این آثار افزوده میشد. اما همواره شاهد طیف وسیعی از مخاطبین سینما و تلویزیون بودیم که مدام زندگی ابرقهرمانان و داستانهایشان را به بار نقد میگرفتند و از غیرقابلباور بودن سبک زندگیشان صحبت میکردند. این دسته از مخاطبین سینما و تلویزیون، مشکلی با سبک و سیاق علمی – تخیلی این آثار نداشتند، بلکه با رویهی “همیشه پیروز میدان بودن” ابرقهرمانان مشکل داشتند و معتقد بودند که آثار ابرقهرمانی نمیتوانند در روایت داستان خود بینندهشان را غافلگیر کنند و صرفا این نمایش خیرهکنندهی مبارزات آنهاست که طرفداران را مجذوب خود میکند. این شیوهی نقد به آثار ابرقهرمانی به قدری جدی شد که حتی کارگردانان بزرگ و کارکشتهی سینما مثل مارتین اسکورسیزی نیز به نقد فیلمهای مارول پرداختند و آنها را یک سیرک تمام عیار عنوان کردند.
حالا وقت آن رسیده بود که نسل جدیدی از آثار ابرقهرمانی ظهور کند و شاهد شیوهی جدیدی در روایت داستانهای ابرقهرمانی باشیم. شیوهای که خطرات قدرتهای بالای ابرقهرمانان را بدون هیچ سانسوری به تصویر بکشد و میل قدرتمندترین ابرقهرمانان به کنترل همهجانبهی جهان را روایت کند.
در اولین تلاش هالیوود برای به تصویر کشیدن یک دنیای ابرقهرمانی واقعی و باورپذیر، شاهد سریال The Boys بودیم که از بسیاری جهات توانسته بود جهانی به مراتب قابل لمستر از آثار مارول و دیسی را به تصویر بکشد. این سریال هیچ ابایی از به تصویر کشیدن خون و خونریزی نداشت و داستانی را روایت میکرد که در آن ابرقهرمانان درحال سو استفاده کردن از قدرتهای فرازمینی خودشان هستند. هوملندر در مقام قویترین و البته محبوبترین ابرقهرمان فصل یک این سریال، یک ورژن پلید و شیطانی از سوپرمن دیسی بود که برخلاف منش انسانی و اخلاقی سوپرمن، از قدرتش سو استفاده میکرد و با بیرحمی تمام هرکسی را که در راستای تبدیل شدنش به قدرتمندترین فرد روی زمین مانع شود، از میان بر میدارد.
یکی از اصلیترین دلایل محبوبیت بالا و شهرت ناگهانی سریال The Boys این بود که همانند یک آینه در مقابل دیگر آثار ابرقهرمانی مارول و دیسی ایستاده بود و واقعیتهای سانسور شده در جهان آن آثار را به تصویر میکشید. جایی که ابرقهرمانان نهایت بهره را از قدرتهای فرازمینی خود میبرند تا هیچکس تحت هیچ شرایطی برتر از آنها به نظر نرسد. جایی که ابرقهرمانان جلوی دوربین در تلویزیون کودکان را مهربانانه در آغوش میکشند و در کورترین نقطهی زمین با بیرحمی کودکان بیگناه را قتل عام میکنند. جلوهای که سریال The Boys از ابرقهرمانان به تصویر میکشید، احتمالا نزدیکترین نمونه از شیوهی برخورد ابرقهرمانان با مردم جهان در دنیای واقعی است. دنیایی که در آن حتی آدمهای معمولی نیز بدون در دست داشتن قدرتهای فرابشری، به دنبال عناوین و مقامهای عالی میگردند و برای رسیدن به اهداف جاهطلبانهی خود از هیچ جنایتی چشمپوشی نمیکنند. بدون شک سبک و سیاقی که سریال The Boys در پیش گرفته بود، ایدهی اصلی خلق Invincible را در ذهن سازندگان آن ایجاد کرده است.
اگر The Boys را اولین تلاش تلویزیون برای به تصویر کشیدن یک جهان پر از ابرقهرمانان جاهطلب و باورپذیر بدانیم، سریال Invincible را میتوان اولین تلاش موفقیتآمیز برای به تکامل رساندن این شیوهی روایت در آثار ابرقهرمانی دانست. سریال Invincible که به طور کامل از روی سری کمیکی با همین نام ساخته شده و حتی در طراحی ظاهری کاراکترهایش هم به منبع اقتباس خود وفادار بوده، بدون شک خونینترین اثر ابرقهرمانی تلویزیون است که به صریحترین شکل ممکن میخواهد واقعیتهای حضور ابرقهرمانان در زمین را به تصویر بکشد.
البته اینبار هم مثل سریال The Boys شاهد ابرقهرمانان مهربان و انساندوست نیز هستیم، اما اصل مطلب ابرقهرمانان محبوب و مشهوری هستند که در راس قدرتهای جهانی و دولتها قرار میگیرند و ظاهرا بسیار مهربان و دلسوز به نظر میرسند. اما تنها کافی است یک نقطهی کوچک از قسمت تاریک زندگیشان روشن شود و برای مردم به نمایش در آید تا همه به پلید بودنشان پی ببرند. آمنیمن (Omni-Man) دقیقا همین ابرقهرمان به ظاهر دلسوز و انساندوستی است که شعار دفاع از زمین در مقابل هر نوع خطری را سر میدهد اما در عمل نمیتواند از اهداف جاهطلبانهی خودش دست بردارد
آمنیمن نمونهای کامل و قابل لمس از سوپرمنی است که چگونگی کنترل کردن قدرتهایش در مقابل ناتوانان را نمیداند و برای جایگاهی که زمین برایش به عنوان یک ناجی بزرگ در نظر گرفته، ارزشی قائل نیست و تنها میخواهد از آرمانهای خاکگرفته و جاهطلبانهی سیارهای که از آن به زمین آمده دفاع کند. سوپرمنی را تصور کنید که سیارهاش هیچوقت نابود نشده و صرفا با هدف نفوذ در زمین و فتح بزرگترین ارکان قدرت در آن به این سیاره مهاجرت کرده است. شاید مهربانی بیش از اندازهی سوپرمن با مردم جهان و همچنین فداکاری همیشگیاش و چشمپوشی کردنش از تبدیل شدن به یک قدرت مطلق در آثار سینمایی دیسی باورپذیر نباشد، اما آمنیمن منطقیترین کاراکتری است که در قالب یک ابرقهرمان شرور به تصویر کشیده میشود.
ابرقهرمانی که از هر نظر قویترین شخص روی زمین است و در یک چشم بهمزدن میتواند شهرهای بزرگ جهان را به خاک و خون بکشد. آمنیمن در ابتدای سریال عنوان میکند که از سیارهی ویلتروم (Viltrum) با هدف دفاع از سیارهی زمین در مقابل تهدیدات مختلف به این سیاره آمده و آرمان برقراری نظم در سرتاسر کهکشان را دنبال میکند. اما در ادامه متوجه میشویم که در این راستا هیچ حد و مرزی برای شناسایی تهدیدات مختلف تعیین نکرده و رسما منظورش از تهدیدات، خطراتی هستند که جایگاه او به عنوان قدرتمندترین شخص زمین را زیر سوال میبرند. از ارگانهای دولتی گرفته تا دیگر قهرمانانی که پیش از ورود آمنیمن به زمین در آنجا حضور داشتهاند، آمنیمن تمامیشان را به چشم تهدیداتی نگاه میکند که باید با قاطعیت هرچه تمام از میان برداشته شوند.
اولین اپیزود سریال Invincible با یک پایانبندی غافلگیرکننده و شگفتانگیز به اتمام میرسد. یک سکانس سریع، خونین و خشن که چهرهی اصلی آمنیمن را به مخاطب نشان میدهد و تنها مخاطب سریال است که این چهرهی پنهان آمنیمن را نظاره میکند. از این نقطهی داستانی مهم سریال که زودهنگام رخ میدهد به بعد، سریال سعی میکند پرده به پرده شخصیت آمنیمن را کاوش کند و هویت واقعی او را به تصویر بکشد. آمنیمن با ورود خود به زمین، یک عشق زمینی پیدا میکند و از او بچهدار میشود.
این فرزند پسر که مارک نام دارد و در آغاز سریال یک نوجوان دبیرستانی است، به نوعی شخصیتاصلی داستان و نقطهی مقابل آمنیمن محسوب میشود. مارک برخلاف آمنیمن که سالهای اصلی رشد و به تکامل رسیدنش را در سیارهی ویلتروم تحت آموزشهای سخت نظامی و فرا گرفتن آرمانهای جاهطلبانهی مردم این سیاره گذرانده است، به طور کامل در زمین و کنار مردم زمین رشد کرده و شخصیتش پر شده از ارزشهای انسانی و خلق و خوی یک انسان شریف که هدف دیگری جز تبدیل شدن به یک ابرقهرمان محبوب در سر ندارد. مارک که از جزئیات گذشتهی پدرش بیخبر است، یک قهرمان تمام عیار و کامل از او در ذهنش ساخته و منتظر روزی است که قدرتهایش را دریافت کند و مانند پدرش به نجات دنیا بپردازد.
برخلاف سریال The Boys که به نوعی انسانهای معمولی را در مقابل ابرقهرمانان شرور قرار میدهد، در اینجا شاهد یک تقابل نفسگیر بین پدر و پسری هستیم که هر دو از قدرتهای فرازمینی یکسان برخوردارند اما در شرایط متفاوتی بزرگ شدهاند و آرمانهای مختلفی را دنبال میکنند. مارک درحال تبدیل شدن به قهرمانی است که پدرش تمام عمر شعارش را میداده. آمنیمن نیز در تلاش است تا همزمان با حذف دیگر ابرقهرمانان بزرگ زمین که ممکن است قدرتمندتر از او به نظر برسند، مارک را با ارزشهای یک ویلترومیایی (Viltrumite) آشنا کند. مارک و آمنیمن شاید به همین زودی در یک مبارزهی نفسگیر روبهروی هم قرار نگیرند، اما این تقابل نقطهنظرها و طرز فکرهای این دو نفر است که در تمام طول سریال در مرکز روایت داستان قرار میگیرد و شخصیتهای متفاوتی را از این دو نفر به تصویر میکشد.
بدون شک لقب خشنترین اثر ابرقهرمانی را میتوان به سریال Invincible اهدا کرد. سکانسهای مبارزه در این سریال با سرعت بسیار زیادی جریان پیدا میکنند و از این بابت میتوان آنها را باورپذیرترین مبارزهی ابرقهرمانان در این ژانر دانست. برخلاف آثار دیسی و مارول که بارها سرحد قدرت ابرقهرمانان خود را زیر سوال میبرند و سطوح متفاوتی از مقدار قدرت آنها را در موقعیتهای داستانی مختلف به تصویر میکشند، در اینجا با شخصیتهایی همراه میشویم که یک بار برای همیشه مقداری معین از قدرت برایشان تعریف شده و در تمامی مبارزات به باورپذیرترین شکل ممکن، قدرتهای خود را به کار میگیرند.
برای مثال اگر یک ابرقهرمان شرور و بسیار قدرتمند در سریال حضور دارد که تنها با یک حرکت دستش میتواند یک ساختمان بزرگ را با تمامی ساکنینش تخریب کند، پس در تمامی موقعیتهای مشابه شاهد تخریب ساختمانها و قتل عام مردم خواهیم بود. در این سریال وقتی ساختمانها فرو میریزند تنها گرد و خاک نیست که به هوا بلند میشود، بلکه به طور همزمان شاهد هستیم که خون قربانیان در خیابان به راه میافتد و صدای جیغشان گوش مخاطب را پر میکند. اعضای بدن مردم عادی به راحتی در انفجارهای بزرگ متلاشی میشوند و حتی بیگناهترین قربانیان نیز حین وقوع اتفاقات غیرقابل پیشبینی به بدترین شکل ممکن قتل عام میشوند. راستش را بخواهید این واقعیترین شکل به تصویر کشیدن مبارزهی چند ابرقهرمان در محیط شهری است.
آخرین باری که آثار بزرگ ابرقهرمانی قصد پرداختن به تبعات مبارزات ابرقهرمانان در فضای شهری و قربانی شدن انسانهای بیگناه را داشتند، دنیای سینمایی مارول و ماجرای شهر سوکوویا بود که از لحاظ بصری نقصهای بسیاری داشت. هرچند به تصویر کشیده نشدن قتل عام مردم به خشنترین شکل ممکن را میتوان جزو سیاستهای ردهبندی سنی مارول در نظر گرفت، اما سریال Invincible با پذیرفتن محدودیتهای ردهسنی بزرگسال، توانسته یک نمایش باورپذیر و قابل لمس را از تقابل ابرقهرمانان در محیطهای شهری به تصویر بکشد. در اینجا یک ابرقهرمان واقعی به جای حملهور شدن به دشمن سعی میکند جلوی زیادتر شدن قربانیان را بگیرد و در قسمتی شاهد تلاش مارک برای نجات جان یک پیرزن هستیم که حقیقتا نقطه عطفی بسیار مهم و ارزشمند در طول شخصیتپردازی او محسوب میشود.
سریال Invinvible پر شده از قهرمانان کوچک و بزرگی که هر یک قدرتهای فرازمینی مختص به خود را دارند. بخش زیادی از این شخصیتها با الهام گرفتن از ابرقهرمانان معروف مارول و دیسی خلق شدهاند اما از سویی دیگر شاهد شخصیتهای کاملا جدیدی هستیم که ایدههای جذابی را در نحوهی شخصیتپردازیشان جای دادهاند. به طور کلی جهان Invincible را میتوان یک گالری بزرگ و رنگارنگ از تعداد بسیار زیادی از ابرقهرمانان دانست که هر یک به شیوهای متفاوت قصد دفاع از آرمانهای خود و البته زمین را دارند.
یکی از جذابترین شاخصههای سریال Invincible در شخصیتپردازی قهرمانانش این است که در قرار دادن آنها روبهروی یکدیگر کاملا منطقی عمل میکند. یعنی قرار نیست یک قهرمان دلسوز که قدرتهای کمتری نسبت به رقیبش دارد، صرفا به خاطر ارزش بالای آرمانهایش و اهداف خیرخواهانهاش پیروز میدان شود. بلکه ممکن است تنها در کسری از ثانیه از وسط به دو نیم تقسیم شود و پروسهی شخصیتپردازیاش را به پایان برساند. سریال Invincible برای حمایت از این آرک داستانشاش و همچنین برای جلوگیری از حذف زودهنگام شخصیتهای مهم داستانیاش، یک بیمارستان دولتی بسیار قدرتمند را وارد داستان کرده که از تجهیزات بسیار پیشرفتهای بهرهمند است و پزشکان در آنجا حتی میتوانند ابرقهرمانان مرده را نیز به زندگی بازگردانند.
این مورد شاید از لحاظ روایی کمی توی ذوق بزند، اما دو نکته کاملا مثبت را به ارمغان آورده است. یکی غیرقابل پیشبینی بودن روند داستان که به مخاطب ثابت میکند مرگ یک شخصیت لزوما به معنای پایان حضور او در داستان نیست و دیگری اینکه تمامی مبارزات درون داستان قرار است به واقعیترین و خشنترین شکل ممکن جریان پیدا کنند. چه بسیار ابرقهرمانان و مبارزین قدرتمندی که در این سریال به خاک و خون کشیده میشوند و راوی داستان حتی لحظهای هم برای کشته شدنشان مکث نمیکند تا روند سریع و غافلگیرکنندهی داستان از نفس نیفتد. سریال Invincible اما تماما پر شده از سکانسهای خشن و پرخون نیست و دقایق زیادی را هم به درامهای شهری و جذابی که حول محور مارک رخ میدهند اختصاص داده است.
مارک مثل خیلی دیگر از ابرقهرمانان حاضر در دیگر آثار سینمایی و انیمیشنی، هویت ابرقهرمانی خودش را پنهان کرده و دوستانش در محله و مدرسه از قدرتهای او بیخبرند. سر و کله زدن مارک با دوستانش و مهمتر از همه دختر مورد علاقهاش حین تلاش کردنش برای امن نگه داشتن شهر که معمولا به تاخیرهای متداول در قرارهای عاشقانه ختم میشود، روایت درگیرکننده و بامزهای را در سریالی خشن و بیرحم مثل Invincible به ارمغان آورده تا هر چند دقیقه یکبار لحظات آرامشبخش و کمدیهای درامی که معمولا در زندگی یک ابرقهرمان با هویت مخفی رخ میدهند را تجربه کنیم.
شبکهی آمازون پرایم در تازهترین نمایش انیمیشنیاش یکی از بهترین کمیکهای ابرقهرمانی چند وقت اخیر را اقتباس کرده است. سریال Invincible که در تمامی جزئیاتش به منبع اقتباس خود وفادار مانده و شخصیتهایش را مشابه نمونهی کمیکیشان به تصویر کشیده، تمامی امکانات یک نمایش تلویزیونی را به کار میگیرد تا تاثیر بسیار بیشتری نسبت به صفحات مصور کمیکها داشته باشد. از ریتم سریع رخدادهای نفسگیر سریال گرفته تا موسیقیمتن جذابی که به وقتش حماسی میشود و گاهی هم تاثیر لحظات آرامشبخش داستان را دوچندان میکند.
این سریال باری دیگر در تاریخ اقتباسهای انیمیشنی از کمیکها ثابت میکند که مدیوم انیمیشن قدرت بسیار بیشتری برای به تصویر کشیدن اتفاقات درون کمیکها دارد و در بسیاری از موقعیتها حتی بهتر از فیلمهای سینمایی و لایو اکشنهای چند میلیون دلاری عمل میکنند چون نه محدودیتی برای به تصویر کشیدن رویدادهای بزرگ وجود دارد و نه کسی دلش به حال شخصیتهای کارتونی درون داستان میسوزد که قرار است در کسری از ثانیه قطعه قطعه شوند و تمام محیط را با خونشان قرمز کنند. عملکرد این سریال به قدری رضایتبخش بوده که شبکهی آمازون پرایم به محض به نمایش درآمدن قسمت پایانی فصل اولش، خبر از در دست تولید بودن فصل دوم و سوم آن داد. فصل اول سریال Invincible در بسیاری از نقاط رواییاش، پیشزمینهی رویدادهای فصلهای بعدی را پیریزی میکند و شاهد حوادثی هستیم که پایانبندیشان در فصل اول تکمیل نمیشود.
از این طریق میتوان به چشمانداز وسیع سازندگان خلاق سریال پی برد که برنامههای طولانیمدت زیادی برای ادامهی سریال در فصلهای بعدی در سر دارند. بدون شکل کمیک و سریال Invincible را میتوان یک نقطه عطف مهم در کارنامهی سرگروه نویسندگانش یعنی رابرت کرکمن و همچنین شبکهی تلویزیونی و تازهتاسیس آمازون پرایم دانست.
سریال Invincible بدون شک نزد تمامی طرفداران بزرگسال کمیکهای ابرقهرمانی مورد استقبال قرار میگیرد. این سریال انیمیشنی تمامی پارامترهای مورد نیاز برای خلق یک تجربهی بصری و صوتی خشن، سریع، نفسگیر و غافلگیرکننده را در خود جای داده و با نبوغ خاصی آنها را به کار گرفته است.
- روایت بیحد و مرز و غافلگیرکنندهی داستان همراه با نوآوریهای تازه در شخصیتپردازی
- خشونت عریان و نفسگیر سکانسهای اکشن مطلوب یک اثر ابرقهرمانی بزرگسالانه
- اپیزودهای طولانی و روایتی که هیچوقت از نفس نمیافتد و با سرعت اتفاقات بزرگ و بزرگتری را رقم میزند
- عملکرد تیم شگفتانگیز هنرپیشهها و صداگذاران و هچنین تیم تولید
- پیریزی رویدادهای داستانی برای فصلهای بعدی
- خاکستری بودن شخصیت آمنیمن میتوانست چالش بزرگتری را برای مارک ایجاد کند اما داستان بدون وقفه او را به یک ابرشرور خشمگین و بدون مغز تبدیل میکند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید