آن: قسمت ۲ «It: Chapter 2» ادامه دهندهی داستان فیلم قبلیست و قصهی شخصیتهای نوجوانش را در بزرگسالی و ۲۷ سال پس از وقایع قسمت قبلی دنبال میکند. با بازگشت «پنیوایز» به قصه، آیا این دنباله توانسته پایان قابل احترامی باشد بر یک رمان معروف در سبک وحشت؟
بعد از وقایع قسمت نخست و شکست «پِنیوایز»، دلقک شیطانی شهر «دِری»، هفت قهرمان قصه بعد از بیست و هفت سال دوباره به زادگاهشان برگشتهاند تا برای بار آخر با او مواجه شوند و در این بین باید با چندی از عمیقترین ترسهای خود هم روبهرو شوند. ترسهایی که بسیاری از آنها ریشه در گذشته و کودکیشان دارد. اگر فیلم نخست در خصوص مواجهه با ترسها و مشکلات بود، قسمت دوم درمورد یادآوری گذشته و تمامی آن ارزشها و اتفاقاتی است که ما را بدل به کسی کردهاند که اکنون هستیم.
فیلم It: Chapter 2 دقیقا در همان مسیری حرکت میکند که قسمت قبلی پایهگذاری کرده و اقتباسی از رمانی به همین نام به قلم «استیفن کینگ» است که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد. مشابه قسمت نخست، کارگردان سعی میکند که اقتباس کاملا وفادارانهای بسازد و همین مسئله بدل به پاشنه آشیل اصلی فیلم شده است. رمان It، یکی از حجیمترین کتابهای استیفن کینگ بوده و دلیل اصلیای که اقتباس جدید در دو قسمت ساخته شده نیز همین مسئله است. کارگردان و فیلمنامهنویس سعی داشتهاند که وقایع رمان را به طور کامل پوشش داده و اقتباسی کامل بسازند ولی متاسفانه به قدری درگیر این وفاداری بودند که یادشان رفته مدیوم هنری سینما ویژگیهای کاملا متفاوتی از حیث قصهگویی و شخصیتپردازی دارد و وفاداری صرف به منبع ادبی، قرار نیست فیلمی سرگرمکننده و جذاب خلق کند.
فیلم It: Chapter 2 کشدار و بسیار طولانی است. مدت زمانی بالغ بر ۱۷۰ دقیقه دارد که ۳۵ دقیقه از قسمت قبلی بیشتر است. ولی این دقایق و زمان بیشتر هم نتوانستهاند مشکلات عدیده در شخصیتپردازی و روایت فیلم را حل کنند و صرفا ریتم روایی بد را هم به معضلات فیلم اضافه میکنند.
پررنگترین مشکل فیلم، خستهکننده بودن و ریتم بسیار کندش است. نتیجه ساخت اقتباسی وفادارانه، باعث شده که کارگردان به کل ویژگیهای بنیادینی را که برای یک روایت جذاب و درگیرکننده در مدیوم سینما نیاز است، از یاد ببرد و صرفا روایتگر داستانی بسیار کشدار و حوصلهسربر باشد.
کارگردان با صبر و حوصله بسیاری به معرفی شخصیتهای خود میپردازد که حالا در دهه چهارم زندگی خود به سر میبرند. همان هفت قهرمان نوجوان قسمت پیشین که با گذشت ۲۷ سال، اکنون درگیر زندگی بزرگسالانه و دغدغهها و مسائلی کاملا متفاوت با گذشته هستند. فیلمساز سپس تجدید دیدار آنها را به تصویر میکشد و آرام آرام مقدمه مبارزهی نهایی با دلقک شیطانی فیلم را پایهریزی میکند. متاسفانه تمامی این زحمات برای شخصیتها و قصهای انجام شده که ابدا هیچ جذابیتی ندارند و ذرهای احساسات و همذاتپنداری مخاطب خود را برنمیانگیزند.
قسمت نخست هم با مشکل مشابهی روبهرو بود با این تفاوت که آن فیلم قصه و روایت قویتری داشت و از شخصیتپردازیهای به نسبت بهتری بهره میبرد. به طور قطع گروه نوجوان فیلم It حتی نزدیک به شخصیتهای فیلمهایی همچون E.T، Super 8 و حتی سریال Stranger Things نیستند ولی باز آنها اندکی مخاطب را با خود و مشکلات شخصیشان همراه میکردند. قسمت دوم حتی همان سطح حداقلی را هم از دست میدهد. از طرفی بازیگران درجه یکی در این فیلم حضور دارند، اما وقتی شخصیتی برای بازی وجود ندارد، توقع معجزه غیرممکن است.
این فیلم را میتوان به سه بخش کلی تقسیم کرد. بخش نخست به معرفی قهرمانان بزرگسال فیلم میپردازد و بازگشت آنها به شهر «دری» را به تصویر میکشد. بخش دوم مکاشفهای شخصی است و کاراکترهای قصه باید با عمیقترین ترسهای گذشته خود روبهرو شوند و بخش سوم نیز تماما به مبارزه نهایی با دلقک شیطانی فیلم اختصاص دارد.
پرش مداوم فیلم از یک شخصیت به شخصیتی دیگر، هم به انسجام فرم روایی فیلم صدمه میزند و هم ریتم فیلم را حسابی کند میکند
بخش نخست فیلم It: Chapter 2 زندگی خصوصی هفت شخصیت خود را دنبال میکند. هرکدام در گوشهای از آمریکا مشغول به کاری هستند و هیچ خاطرهای از وقایع قسمت نخست به یاد ندارند ولی تمامیشان در دو ویژگی یکسان هستند، یکی زخم کف دستشان است و دیگری مشکلات مختلفی است که در زندگی شخصی خود دارند. شاید از حیث مادی و ظاهری به موفقیت خوبی رسیده باشند ولی تجربه تلخ کودکی و ترس عمیقی که در ناخودآگاه خود دارند، بدل به ترومای بزرگی شده که همهجا به دنبال آنهاست و در شکلهای مختلف، بر زندگیشان اثر میگذارد. بازگشت قهرمانان قسمت نخست بعد از ۲۷ سال به زادگاه خود و مواجهه با «پِنیوایز» و تمامی ترسهایشان، حکم رستگاری را برایشان دارد. مواجهه دوباره با ترسها و مشکلاتی که در تمامی این سالها آنها را تعقیب کرده و به شیوههای گوناگون بر زندگیشان تاثیر گذاشته است.
بخش دوم فیلم It: Chapter 2 به تجدید دیدار این دوستان و مواجهه با ترسها و عقدههای شخصیشان اختصاص دارد. متاسفانه هم نیمه اول و هم نیمه دوم، به خاطر تعدد شخصیتها و روایتهایشان، بیشتر شبیه به مجموعهای از چند کلیپ یا ویدئو کوتاه است که به یکدیگر موناژ شدهاند. بخش نخست، دقایق زیادی را در گوشهوکنار آمریکا به معرفی شخصیتها اختصاص میدهد. بخش دوم هم بعد از دیداری کوتاه، آنها را به طور انفرادی راهی مکاشفهای شخصی برای روبهرو شدن با ترسهای گذشته خود میکند. یعنی تقریبا صد دقیقه از فیلم به خرده روایتهای کوتاهی میگذرد که حتی جذاب هم نیستند.
پرش مداوم فیلم از یک شخصیت به شخصیتی دیگر، هم به انسجام فرم روایی فیلم صدمه میزند و هم ریتم فیلم را حسابی کند میکند. مخاطب به طور مداوم از یک قصه کوتاه چند دقیقهای راهی قصهای دیگر میشود. متاسفانه ماجرا زمانی بغرنجتر میشود که میفهمید حتی با شخصیتهای دوستداشتنیای هم همراه نیستید که این مکاشفه درونی برایتان جذاب و احساسی شود و حتی با پرسوناژهای تیپیکالی هم روبهرو نیستید. صرفا یک سری انسان در فیلم مشغول انجام یک سری فعالیتها و گفتن یک سری جملات هستند که متاسفانه تمامی این کارها سه ساعت طول میکشد.
بخش سوم و نهایی فیلم It: Chapter 2 اختصاص به مبارزهای طولانی با «پِنیوایز» دارد. این بخش فیلم با فاصله از دو بخش دیگر، هم ریتم بهتری دارد و هم فرم روایی آن قدرتمندتر است. یکی از دلایل این موضوع، کندهشدن فیلم از بند روایتهای شخصی ضعیف و خستهکننده است که بالاخره فیلم را در مسیری مشخص و صحیح برای روایت قصه قرار میدهد. در این بخش حداقل به لطف اتفاقات مختلفی که میافتد، شخصیتهای خام و دمدستی فیلم چندان آزاردهنده نیستند و کارگردان به یک استاندارد حداقلی دست پیدا میکند که متاسفانه این بخش هم اسیر معضل توضیح زیاد است و از جایی به بعد، به قدری کش میآید که حتی اتفاقات مختلف و جالبش هم نمیتوانند آن را نجات دهند.
از بین این سه بخش، جالبترین سکانسهای فیلم اختصاص به سکانسهای کوتاهی دارد که «پِنیوایز» در آنها حضور پیدا میکند. مدت زمان حضور دلقک شیطانی فیلم تا حد قابل توجهی در قیاس با قسمت نخست کمتر شده و کارگردان حضور جدی او را تا مبارزه نهایی نگه داشته ولی همان حضورهای کوتاه گاه و بیگاه، نفسی تازه به کالبد بیجان فیلم میدمد و مخاطب را از خواب بیدار میکند. «بیل اسکارسگارد»، مشابه قسمت پیشین در نقش «پِنیوایز» در فیلم ظاهر شده و موفق شده که با فاصله بسیاری از دیگر بازیگران فیلم، اجرای بهتری را به نمایش بگذارد. حضور او در فیلم کوتاه، ولی تاثیرگذار است و به لطف حضور قدرتمندش، حتی کارگردانی و حس جاری در فیلم نیز برای مدت زمان کوتاهی بهبود پیدا میکند ولی به محض رفتن او، فیلم دوباره به همان جایگاه معمولی و میانمایهی خود برمیگردد.
فیلم It: Chapter 2 پر است از ارجاعات مختلف به قسمت اول و نوجوانی شخصیتها. از آنجایی که قصه فیلم درخصوص مشکلات نوجوانی و مواجهه با گذشتهای است که پروندهاش بسته نشده و همچنان شخصیتهای بزرگسالش را آزار میدهد، استفاده مجدد از بازیگران قسمت نخست و اختصاص زمانی به آنها، تصمیم معقولی به نظر میرسید ولی همین کار، با وجود اینکه یادآوری شیرینی است، از قسمت نخست و شخصیتهایی که بسیار بهتر از نسخه بزرگسالشان شخصیتپردازی شده بودند، فیلم را حتی از قبل هم چند پارهتر میکند. فیلم در شرایط معمول قصهای تکه تکه را روایت میکند. به تمامی این موارد، فلشبکهای متعدد به گذشتهی شخصیتها را هم اضافه کنید تا ببینید با چه اثر شلختهای روبهرو هستید.
داستان فیلم It: Chapter 2، در ادبیات کاملا جواب میدهد. فصل به فصل نویسنده به توضیح شرایط شخصیتهای مختلف خود و ترسهایشان میپردازد و در نهایت آنها را راهی مبارزه بزرگ نهایی میکند؛ بدون عجله و ترس از مشکلات روایی که در سینما مطرح است. نویسنده مکاشفههای شخصی هرکدام از شخصیتها را توضیح میدهد و مخاطب را بیشتر و بیشتر از شرایط و درونیاتشان آگاه میکند. دقیقا همین توضیحات و توجه به جزییات ریز زندگی خصوصی شخصیتهای رمان It است که آن را اینچنین محبوب ساخته؛ نه صرفا حضور «پِنیوایز» و اتمسفر دلهرهآوری که بر آن حاکم است. در اقتباس سینمایی، نمیتوان به همین شکل به روایت قصهای جذاب پرداخت. باید آن را با ویژگیهای مدیوم جدیدی که در آن اقتباس صورت میگیرد همسو کرد و از دل اثر اصلی، محصولی مناسب با سینما استخراج کرد. اتفاقی که ابدا در این فیلم رخ نداده است.
این پراکندگی روایت و وابستگی زیاد فیلم و شخصیتهایش به گذشته و وقایع قسمت نخست، باعث شده که کارگردان نتواند فرم روایی صحیحی برای فیلمش بهوجود آورد
پراکندگی روایت، وابستگی زیاد فیلم و شخصیتهایش به گذشته و وقایع قسمت نخست، باعث شده که کارگردان نتواند فرم روایی صحیحی برای فیلمش بهوجود آورد. حتی بخش نهایی فیلم که به نسبت یکدستتر است، ریتمش مشکل دارد و مبارزه نهایی آنطور که باید و شاید توقعات را براورده نمیکند. با سه ساعت فیلم کشدار طرف هستید که به مبارزهای کشدار خطم میشود و در نهایت هم مخاطب را راضی نمیکند.
فیلم It: Chapter 2 گویا قرار است ترسناک هم باشد. در راستای این عمل اتفاقات مثلا دلهرهآوری هم در فیلم میافتد، ولی جنس وحشتشان به درد ادبیات و رمان میخورد و تصویرسازی سینمایی آنها تمامی جادو و اثرگذاریشان را از آنها گرفته. استفاده زیاد از جلوههای ویژه سه بعدی برای خلق موجودات مختلف فیلم، از آنها مضحکهای ساخته که بیشتر مناسب فیلمهای فانتزی «گیلرمو دل تورو» مثل Hellboy است تا اثری که قرار است شما را بترساند.
تنها سکانسهایی از فیلم که اندکی دلهره به جان مخاطب میاندازند متعلق به بخشهایی است که «پِنیوایز» در آنها حضور پیدا می کند. به خصوص سکانس مواجه او با «بورلی مارش» و سکانس شهربازی که با وجود کوتاه بودن، با فاصلهی زیادی بهترین بخشهای فیلم هستند و به حداقلی از اثرگذاری حسی دست پیدا میکنند. کارگردانی نیز در این دو سکانس کیفیت به مراتب بهتری دارد و با وجود اینکه قصه و ایدههای فرمی این دو سکانس ابدا هیچ ایدهی تازهای در دل خود ندارند، به واسطهی قرارگیری درست اجزای مختلفشان در کنار هم، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهند.
تمامی سکانسهایی از فیلم It: Chapter 2 که در اتاق یا محیطی کوچک با بازیگران محدود اتفاق میافتد، کیفیت و اثرگذاری خیلی بیشتری دارند. فیلمساز آشکارا نتوانسته از محیطهای باز استفاده درستی ببرد، ولی وقتی محیط و شخصیتها محدود میشوند، تمرکز و کیفیت کار بالا میرود. همه اجزا سر جای خود قرار میگیرند و فیلم برای مدت کوتاهی از میانمایگی فراتر میرود. ولی حیف که چندان دوامی ندارند و دردی از کلیت فیلم دوا نمیکنند.
بازیگران فیلم با وجود اینکه چندی از معروفترین بازیگران حال حاضر دنیا هستند، هیچکدام بازی خوب و چشمگیری ارائه نکردهاند. «جیمز مک آوی»، «جسیکا چستین» و «بیل هیدر» هرکدام بازیگران توانایی هستند که متاسفانه یکی از معمولیترین اجراهایشان را در این فیلم به نمایش گذاشتهاند. این فیلم معیار سنجش بسیار خوبی است که وقتی شخصیتپردازیها و قصه خوب نباشد، تواناترین بازیگران هم نمیتوانند در افزایش کیفیت آن کمترین کمکی کنند و نهایت سودی که داشته باشند افزایش بار تبلیغات و فروش فیلم است.
فیلم It: Chapter 2 با وجود توضیحات بسیار و وفاداری بالایی که منبع اقتباس خود دارد، اثری میانمایه و ضعیف است. ریتم روایی بد و شلختگی که در تمامی ایدههای فرمی و بصری فیلم وجود دارد مانع از آن میشود که فیلم مخاطب خود را تحت تاثیر قرار دهد و او را به خوبی سرگرم کند.
- بازی خوب بیل اسکارسگارد در نقش پِنیوایز دلقک
- سکانسهای مواجهه با پِنیوایز
- ریتم روایی بسیار بد
- فیلمنامه حجیم و شلخته
- مدت زمان بالای فیلم که منجر به اثری کشدار و بسیار طولانی شده
- با وجود تیم بازیگری قدرتمند، اجراهایی بسیار معمولی و ضعیفی را شاهد هستیم
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید