به مناسبت اکران فیلم پرسر و صدای «جوکر»، مروری خواهیم داشت بر ریشههای داستانی متعدد دلقک جنایتکار که تاکنون در کمیکها و فیلمها روایت شدهاند.
این هفته شاهد اکران فیلمی تازه براساس داستان یکی از مشهورترین شخصیتهای کمیکبوکی بودیم؛ فیلمی که از مدتها پیش به سبب حضور ستارهای چون واکین فینیکس و برداشت متفاوت تاد فیلیپس در مقام نویسنده و کارگردان از داستان کاراکتر جوکر، بسیار موردانتظار بود. بیشک حواشی پیشآمده پس از اکران جوکر، در نوع خود بیهمتاست. نوع واکنش منتقدان به محتوای تلخ فیلم و شیوهی عجیب اکران آن در سالنهای سینما به دلیل ترس از اقدامات آنارشیستی تماشاگران، جوکر را به یکی از جنجالیترین فیلمهای سالهای اخیر تبدیل کرده است.
قطعا به خوبی میدانید این اولین بار نیست که به داستان دلقک جنایتکار گاتهام پرداخته میشود. بیشک نسخهی تاد فیلیپس یکی از متفاوتترین و تلخترین آنهاست، اما طی سالهایی که از عمر این کاراکتر میگذرد، ریشههای جنجالی و متعددی از داستان شکلگیری او در کمیکها و فیلمها روایت شده که هر کدام برای خود کاملا منحصر بفرد هستند. این کاراکتر همچنین توانایی فوقالعادهای هم در روایت داستانهای دروغین از زندگی گذشتهی خود دارد تا بتواند بهتر مخاطب خودش را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل یافتن ریشهی واقعی داستان او چندان آسان نیست، با این حال تعدادی از آنها را برایتان دستچین کردهایم:
«The Man Behind the Hood»، کمیک BATMAN Vol.1، شماره ۱۶۸ (سال ۱۹۵۱)
یازده سال پس از اولین حضور جوکر در کمیکهای شرکت DC، بتمن مشغول تدریس جرمشناسی در دانشگاه است (!) و یک بار برای شاگردان خود داستان برخورد با جنایتکاری به نام «نقابْ قرمز» (Red Hood) را روایت میکند. به گفتهی بتمن، نقاب قرمز ده سال پیش با او در تاسیسات شرکت Ace Chemicals روبهرو شده، اما پس از آن دیگر هرگز او را ندیده است. پس از مقداری تحقیق و جستوجو، مشخص میشود که نقاب قرمز درواقع همان جوکر است. خود او داستانش را اینگونه توصیف میکند:
من یک کارگر آزمایشگاه بودم، تا زمانی که تصمیم گرفتم ۱ میلیون دلار بدزدم و بازنشسته شوم! به همین تبدیل به نقاب قرمز شدم! در نهایت به هدفم رسیدم؛ از طریق دزدی از شرکت بازیهای کارتی Monarch. با کمک مخزن اکسیژن نقابم موفق شدم از طریق شنا زیر استخر ضایعات شیمیایی فرار کنم.
پس از بازگشت به خانه، نقاب قرمز متوجه میشود که شناور شدن در مواد شیمیایی رنگ پوستش را سفید، موهایش را سبز و لبهایش را سرخ کرده و از این موضوع بشدت وحشتزده میشود. اما پس از مدتی تحت تاثیر شرکت کارت بازی Monarch، ظاهر جدیدش را میپذیرد و قدم در راه جدیدی میگذارد: گسترش هرج و مرج برای سرگرمی شخصی. بدین ترتیب، جوکر متولد میشود.
کمیک «Batman: The Killing Joke» (سال ۱۹۸۸)
کمیک تکنسخهای Batman: The Killing Joke اثر الن مور، همواره بهعنوان یکی از بهترین روایتهای داستان بتمن و جوکر شناخته میشود. داستان شکلگیری جوکر در این کامیک، بسیار تلخ و تکاندهنده است و تاکنون منبع الهام بسیاری از آثاری بوده که براساس داستان بتمن و جوکر ساخته شدهاند، از جمله فیلمهای The Dark Knight کریستوفر نولان و جوکر تاد فیلیپس. داستان جوکر در این کمیک در قالب چند فلشبک روایت میشود. طبق این فلشبکها، او یک کارگر سادهی آزمایشگاه بوده که در شرکت Ace Chemicals کار میکرده، اما رویای تبدیل شدن به یک کمدین موفق، او را مجاب میکند که شغلش را رها کند. با وجود آنکه همسرش «جینی» حاضر است قسم بخورد که او بامزه است، مسیر جدید زندگیاش خیلی زود به بنبست میخورد.
با وجود یک کودک در راه و مشکلات شدید مالی، تنها یک راه برایش باقی میماند: کمک به چند جنایتکار برای دزدی از محل کار سابقش، Ace Chemicals. این جنایتکارها تا آن زمان از چندین نفوذی در شرکتهای مختلف برای دزدی استفاده کرده بودند و هر بار آنها را مجبور میکردند که با پوشیدن ماسک قرمز، این تصور را القا کنند که دزدیها کار یک ابرجنایتکار مخوف است. اما مطابق انتظار، هیچ چیز خوب پیش نمیرود.
مرگ تصادفی جینی و کودکشان طی یک سانحهی خانگی، مرد بیچارهی داستان ما را تا مرز جنون پیش میبرد، با این حال دزدی باید انجام شود. اما آن هم درست پیش نمیرود و پلیس به سرعت همدستان او را از پا در میآورد. در همین حال بتمن هم از راه میرسد تا اوضاع را مرتب کند. تنها راه فرار، دریاچهای در نزدیکی تاسیسات است و او غافل از آنکه شرکت Ace به طور غیرقانونی ضایعات شیمیاییاش را در آن تخلیه میکند، بر آب میپرد.
لحظهی بیرون آمدن مرد از آب و مواجه شدن با حقیقت، یکی از نمادینترین لحظات تاریخ کمیکهای دیسی است. مرد نگونبخت با دیدن تغییر رنگ پوست و مویش، بیاختیار قهقه میزند تا اولین خندههای جوکر در دنیایی که بهزودی شاهد انتقامگیریاش خواهد بود، شنیده شود.
برداشت آلن مور ابتدا قرار بود که روایتی مستقل از داستان اصلی باشد، اما در نهایت این رمان گرافیکی بهعنوان روایت اصلی پذیرفته و زیربنای داستانی چندین مجموعهی کمیک بعدی شد. در کمیک Batman: Legends of the Dark Knight شماره ۵۰ (سال ۱۹۹۳)، از پسرعموی جوکر بهعنوان سازنده سلاحهای شیمیاییاش یاد میشود (او همچنین اشاره میکند که اسم کوچک جوکر با حروف «J» و «A» آغاز میشود). در داستان «Pushback» که در سال ۲۰۰۴ عرضه شد هم کاراکتر «ریدلر» بخشی از وقایع Killing Joke را تایید میکند، با این تفاوت که به گفته ریدلر، همسر جوکر توسط یک پلیس فاسد کشته شده نه یک سانحهی خانگی.
فیلم «Batman» (سال ۱۹۸۹)
فیلم Batman به کارگردانی تیم برتون، ریشه جوکر را جنایتکاری به نام «جک نَپیر» معرفی میکند که به شیمی و هنر علاقمند است و از قضا قاتل پدر و مادر بروس وین هم هست. رویارویی او با جوکر در تأسیسات Ace Chemicals منجر به تغییر رنگ پوست او میشود، اما لبخند همیشگی صورتش ناشی از زخمی بوده که از بتمن طی درگیری خورده است. جک این اتفاق را نوعی تولد دوباره میبیند و هویت جدیدی پیدا میکند: هنرمندی قاتل که طی اجرایش، گاتهام را هم نابود میکند. او بتمن را مقصر شکلگیریاش میداند، با این حال قتل والدین بروس وین به دست او یعنی برعکس آن هم صدق میکند!
این ریشهی داستانی هرگز به کمیکها راه پیدا نکرد، با این حال انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series نیز نام «جک نپیر» را برای جوکر اتخاذ کرد (یا حداقل نام مستعار او زمانی که یک جنایتکار خردهپا بوده). یکی از قسمتهای سریال به نام «Make ‘Em Laugh» پیچش داستانی جالبی را معرفی میکند: بتمن تصاویری ویدیویی از یک استندآپ کمدین به نام “Smilin Shecky Rimshot” پیدا میکند که طی اجرایش، توسط تماشاگران مسخره میشود و فورا او را میشناسد. این ماجرا اشارهای جالب به داستان The Killing Joke بود، با این حال به خوبی واضح بود که آن اجرای کمدی متعلق به بعد از تبدیل جک نپیر به جوکر بوده است.
«Lovers and Mad Men»، کمیک «Batman Confidential»، شماره ۷ (سال ۲۰۰۷-۲۰۰۸)
مجموعه Batman Confidential توسط تیمهای متعددی نوشته شده که برداشت خاص خودشان را از کاراکترهای دیسی داشتند و بدون نگرانی از بابت اصالت داستان، روایتهای جالب خودشان را تعریف کردهاند. داستانهای منحصر بفرد این مجموعه توانست طرفداران زیادی پیدا کند. یکی از آنها روایتگر زندگی جنایتکاری به نام جک است که پیشتر قاتل اجیرهای خانوادهی برلانتی بوده و حالا تبدیل به یک سارق موفق بانک شده است. جک پس از مدتها فعالیت جنایتکارانه، حوصلهاش بشدت از زندگی سر میرود، اما پس از مواجهه با بتمن، موقعیتی مییابد تا خودش را دربرابر هماوردی قدرتمند، به چالش بکشد. او بلافاصله دست به چند جنایت هولناک پیاپی میزند، به حدی که بروس وین از شدت اعمال وحشتناک او، نسبت به تمام زحماتی که تا آن زمان برای مردم کشیده احساس خطر میکند.
هنگامی که این دو بالاخره دوباره با هم روبهرو میشوند، نبرد فورا اوج میگیرد. بتمن برخلاف میلش از اسلحه برای خلع سلاح جک استفاده میکند اما او بلافاصله برای تلافی، با چاقو فردی را میکشد. بتمن برای جلوگیری از فرار جک، یکی از بومرنگهای خفاشی خود را پرتاب میکند که صورت او را بشدت زخمی کرده و لبخندی همیشگی روی آن میاندازد. بتمن به حدی از دست جک خشمگین میشود که تعدادی جنایتکار عصبانی را به جان او انداخته و به آنها اجازه میدهد هر بلایی میخواهند سر جک بیاورند.
جنایتکاران جک را به مرکز داروسازی Green برده و او را زیر بار کتک میگیرند. جک موفق به فرار میشود و برای نجات جانش از دست اوباش مقاومت میکند. در همین گیر و دار، دستگاههای مرکز داروسازی هم ناخواسته فعال میشوند. بتمن که نسبت به کارش عذاب وجدان گرفته، به مرکز میرود و درست در زمانی که جک را پیدا میکند، ترکیبی شیمیایی بهطور ناخواسته روی او میریزد. بتمن پس از این حادثه موفق نمیشود جک را پیدا کند، تا اینکه مدتی بعد بار دیگر با او که تبدیل به جوکر شده، روبهرو میشود.
«The House of Hush»، کمیک Batman: Streets of Gotham، شماره ۱۴-۲۱ (سال ۲۰۱۰-۲۰۱۱)
در این داستان طی چند فلشبک، مارتا کین را میبینیم که بهعنوان دستیار در کلینیک دکتر لزلی تامپکینز کار میکند. او در کلینیک مرتبا به پسری به نام «سانی» که قربانی آزار و اذیت بوده سر میزند و از او مراقبت میکند. سانی زمانی که مارتا برای اولین بار با دکتر توماس وین (پدر بروس) ملاقات میکند هم شاهد ماجراست. چند هفته بعد، گروهی جنایتکار که میخواهند منطقه را از وجود طبقهی فقیر پاک کنند، سانی را آلوده به یک ویروس بشدت مسری میکند. سانی مارتا و توماس را از آنچه رخ داده باخبر کرده و گروه پزشکی پیش از آنکه اتفاقی رخ دهد، سانی و مردم منطقه را از نجات میدهند.
یکی از جنایتکاران آن گروه به نام سالی گاتزو که از این امر بشدت عصبانی شده، کلینیک را به آتش میکشد و سانی را میدزدد. برای مدتی بعد، سانی در خانهی او کار کرده و دائما مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. داستان سانی همینجا پایان مییابد اما در خط داستانی زمان حال در House of Hush، جوکر سالی گاتزو را کشته و کلماتی که سانی یک بار از جنایتکاران شنیده بود را بر زبان میآورد. مدتی بعد، پاول دینی، نویسنده این کمیک، در پاسخ به سؤال یکی از کاربران در توییتر مبنی یکی بودن جوکر و سانی در این داستان تلخ، این پاسخ را داده بود: «بله».
«Batman: Zero Year»، کمیک Batman Vol.2، شماره ۰ و ۲۱-۳۳ (سال ۲۰۱۳-۲۰۱۴)
در این نسخه از وقایع که بخشی از داستان اصلی دنیای دیسی است، جنایتکاری به نام «نقاب قرمز» یا (نقاب قرمز شماره یک)، رئیس گروه بزرگی از بزهکاران است که نقاب قرمز رنگ بر چهره داشته و هر کدام عدد و مهارتهای خاص خودشان را دارند. گروه آنها اعمال مخرب خود را پیش از برآمدن شوالیهی تاریک گاتهام آغاز میکند. «شماره یک» پس از ظهور بتمن، بشدت هیجانزده میشود و حتی به او پیشنهاد میکند که به گروه بپیوندد. «شماره یک» همچنین احساس نزدیکی خاصی به بروس وین میکند، چرا که طبق ادعای خودش، پدر و مادر ناتنی او هم در همان شبی که والدین بروس کشته شدند، توسط همسایههایشان به قتل رسیدهاند. این اتفاق موجب شده که «شماره یک» نه تنها به فکر جنایت کردن، بلکه گسترش هرج و مرج بیفتد.
پس از سقوط نقاب قرمز شماره یک درون مخزن مواد شیمیایی در مرکز Ace Chemicals، پلیس بقایای جسد فردی به نام «لیام دیستال» را پیدا میکند که گفته شده سرکردهی گروه جنایتکاران نقاب قرمز بوده است. با این حال او در نقطهای توسط یک فرد ناشناس به قتل رسیده و هویتش دزدیده شده است. این جابهجایی چه زمانی رخ داده؟ پیش از ملاقات شماره یک با بروس وین یا پس از آن؟ چه کسی به شماره یک جدید ماجرای قتل پدر و مادر ناتنیاش را گفته؟ یا اینکه آیا جوکر همان لیام دیستال است که مرگ خودش را صحنهسازی کرده؟ این داستان به هیچکدام از این سؤالات پاسخ نمیدهد و همه چیز را بر دوش خواننده میگذارد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید