فیلم Kalashnikov که با عنوان AK-47 نیز شناخته میشود، یک اثر بیوگرافی، درام و تاریخیِ ساخت کشور روسیه است که به زندگی «میخائیل کلاشنیکف» و تجربهی او برای ساخت سلاح اتوماتیکی میپردازد که بعدها نام او را به خود گرفت. این فیلم روایتگر داستان پیدایش یکی از محبوبترین سلاحهای خودکار جهان است که در فارسی به اشتباه «کلاشینکف» نیز از آن یاد میشود.
در این فیلم تلاشهای میخائیل کلاشنیکف (میشا) برای ساخت یک سلاح اتوماتیک در دوران جنگ جهانی دوم به شکلی تاریخی روایت میشود. این فیلم به چالشها و مشکلاتی که کلاشنیکف برای ساخت سلاح خودش داشته میپردازد و روند دشوار اثبات کارکرد و برتری آن نسبت به مدلهای مشابه آن زمان به مقامات ردهبالای شوروی را نشان میدهد. این فیلم در حقیقت ادای احترام به سازندهی یکی از کشندهترین سلاحهای اتوماتیک جهان است که در آن شخصیت و زندگی شخصی کلاشنیکف در کنار روند طراحی و ساخت یک سلاح اتوماتیک به شکلی حماسی روایت میشود.
داستان فیلم کلاشنیکف از سال ۱۹۴۱ و بحبوحهی جنگ جهانی دوم آغاز میشود. گروهبان میخائیل کلاشنیکف در خط مقدم مبارزه با نازیها قرار دارد و در جریان یکی از مبارزات زخمی میشود و به بیمارستان میرود. او در طول درمان خود یکی از افراد ارشد ارتش سرخ را میبیند که در جریان درگیری با نازیها، به خاطر گیر کردن خشاب سلاحش در سرما، مجروح میشود. پس از این رویداد، او تصمیم میگیرد تا یک سلاح اتوماتیک بیعیب و نقص برای ارتش سرخ بسازد و قدمی در راه حفاظت از «مام میهن» در برابر دشمنان متخاصم بردارد.
فیلم کلاشنیکف داستانی سرراست، خلاصه و بدون حاشیه دارد. فیلم کلاشنیکف در طول یک ساعت و ۵۰ دقیقهی خود تمامی آنچه به نظرش برای روایت سرگذشت کاراکتر اصلی نیاز داشته را برای مخاطب تعریف کرده و به همین خاطر وارد هیچ یک از جزئیات حاشیهای نشده است. سکانسها و نوع روایت داستان به گونهای است که مخاطب در هیچ یک از بخشهای فیلم احساس خستگی نمیکند و به آسانی میتواند تا دقایق پایانی از تماشای آن لذت ببرد. واقعیت این است که فیلم کلاشنیکف تا حدودی از استانداردهای هالیوودی برای جذابیت هر چه بیشتر برای مخاطب استفاده میکند.
فیلم در ظاهر به هیچ یک از پروپگانداهای شوروی سابق نمیپردازد و در عین حال سعی میکند تا از کاراکتر میشا یک وطنپرست بسازد، اما حقیقت این است که فیلم در بخش پایانی پیام غیرمستقیم خود را به ذهن بیننده میرساند و هیچ تلاشی برای آزاد گذاشتن حس قضاوت مخاطب نمیکند. اگر به جزئیات فیلم دقت بیشتری داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که در بخش پایانی و حتی کپشنی که پس سکانس آخر نشان داده میشود، تلاش سازندگان برای معرفی سلاح کلاشنیکف به عنوان ابزاری حفاظتکننده از سرزمین مادری به شکلی نامحسوس در داستان گنجانده شده که به خودی خود میتوان آن را نمونهای از یک پروپگاندای وطنپرستانه در نظر گرفت.
در حقیقت فیلم کلاشنیکف تلاش داشته تا در کنار ادای احترام به شخصیت اولش تا حدودی او را از اتهامهای مربوط به ساخت این سلاح تبرئه کند. در این فیلم به جنبههای مختلف زندگی میشا، از حضور او به عنوان یک گروهبان در ارتش سرخ و جنگ جهانی دوم گرفته تا آشنایی با همسرش اشاره شده و داستانی نسبتاً عامهپسند روایت میشود. این خصیصه قطعاً باعث سرگرمکنندهتر شدن تماشای فیلم برای مخاطب میشود، اما حقیقت این است که نپرداختن به برخی از جزئیات مهم، آن هم در یک اثر بیوگرافی تا حدودی در ذوق مخاطبِ علاقهمند به رویدادهای تاریخی مربوط به جنگ جهانی دوم میزند.
مهمترین موضوعی که فیلم کلاشنیکف از روایت آن غافل شده، جزئیات برتری سلاح AK-47 نسبت به موارد مشابه است. مخاطب از دل دیالوگهای رد و بدل شدهی میان کاراکترها میتواند برتری و سادگی کار با سلاحهای طراحی شده توسط میشا را نسبت به موارد دیگر متوجه شود، اما نکتهی اصلی این است که فیلم به طور دقیق و تأثیرگذار هیچ اطلاعات فنی مشخصی از دلیل این برتری ارائه نمیدهد. فنیترین اطلاعاتی که فیلم برای نشان دادن برتری AK-47 میدهد، به سکانس پایانی تست این سلاح بازمیگردد که در آن مشخص میشود که آب و خاک باعث اختلال در عملکرد آن نمیشوند.
اغراق فیلم بر سرسختی میخائیل کلاشنیکف باعث شده تا فیلم پیامی ناخواسته و اشتباه را به ذهن مخاطب خود انتقال دهد
فیلم کلاشنیکف به طور کامل تمرکز خود را روی روند ساخت این سلاح معروف نگذاشته، بلکه بیشتر سعی کرده تا بخشی از زندگی میشا را نشان دهد و به شکلی کاملا کلیشهای از او یک قهرمان تاریخی بسازد. فیلم کاراکتر اصلی خود را یک مخترع نشان میدهد که از دوران کودکی علاقهی زیادی به ساخت سلاح داشته است. این در حالی است که میخائیل کلاشنیکف واقعی در سن ۹۰ سالگی اعلام کرده بود که تمایل بیشتری برای ساخت ماشینهای کشاورزی داشته و به خاطر مقابله با آلمانهای نازی مجبور به طراحی چنین سلاحی شده است. شاید تنها نکتهی نسبتاً جذاب تاریخی فیلم بعد از نمایش اتفاقات زندگی میشا، به شباهت ظاهری بازیگر ایفاگر نقش او مربوط باشد که البته باید در نظر داشت که صرفا با این شباهت ظاهری نمیتوان یک فیلم تاریخی خوب ساخت.
اغراق فیلم بر سرسختی میخائیل کلاشنیکف باعث شده تا فیلم پیامی ناخواسته و اشتباه را به ذهن مخاطب خود انتقال دهد؛ پیام نادرست فیلم این است که موفقیت سلاح AK-47 در افزایش محبوبیت و کارکرد، به خاطر خصوصیات فنی آن نبوده، بلکه صرفا سرسختی سازندهاش در اثبات آن به مقامات ارشد ارتش باعث معروف شدن این سلاح شده است. فیلم این موضوع را در بخش پایانی خود به شکلی عجیب نمایش میدهد که طی آن یکی از مقامات ارشد بخش طراحی سلاح در ارتش شوروی سابق، به یکباره و بدون هیچ چالشی اعتراف میکند که سلاح AK-47 از نمونهی طراحی شده توسط خود او نیز بهتر است و از زیردستانش میخواهد تا طرحهای اولیهی او را از خط تولید کنار بگذارند و سلاح میشا را آمادهی تولید کنند. تمرکز زیاد روی این موضوع باعث شده تا کاراکتر میشا، به شکلی کاملا کلیشهای و پیش پا افتاده برای مخاطب توصیف شود. این فاکتور کلیشهای فیلم حتی در زمان نشان دادن شکستهای متعدد میشا در آزمون سلاحهایش نیز نمایان است و کاراکتر اصلی فیلم به عنوان فردی سرسخت و شکستناپذیر نشان داده میشود که هیچ فرصتی را برای اثبات برتری سلاحش از دست نمیدهد.
فیلم Kalashnikov اثری درام و تاریخی است که در تلاش برای ساخت جلوهای قهرمانانه از طراح یکی از محبوبترین و البته کشندهترین سلاحهای جهان است. این فیلم را میتوان یک اثر سرگرمکننده، همراه با داستانی بدون چالش دانست، اما از طرف دیگر در داستان آن به هیچیک از جزئیات و واقعیات تاریخی و فنی تأثیرگذار در ساخت سلاح AK-47 اشاره نمیشود. در این فیلم سرسختی و عزم راسخ میخائیل کلاشنیکف در اثبات برتری سلاحش، به شکلی ستونی روایت میشود که این موضوع تحسین مخاطب را با خود همراه میکند. با این تفاسیر میتوان گفت که این فیلم یک اثر بسیار جذاب و عامهپسند است، اما از طرف دیگر زاویهی نگاه آن به عنوان یک فیلم تاریخی و درام برای علاقهمندان به رخدادهای تاریخی قرن بیستم و به خصوص جنگ جهانی دوم دلچسب و جذاب نخواهد بود.
- داستان خلاصه و بی حاشیه
- سبک جذاب فیلم برای نمایش رخدادها
- شباهت ظاهری بازیگر نقش میخائیل کلاشنیکف
- آزاد نگذاشتن حس قضاوت مخاطب
- عدم اشاره به جزئیات مهم مربوط به ساخت سلاح AK-47
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید