Kate یا کیت، فیلمی اکشن و مهیج محصول 2021 آمریکاست که کارگردانی آن را «سدریک نیکولاس ترویان» انجام داده و 10 سپتامبر 2021 میلادی به نتفلیکس رسید. این اثر با بررسیهای درهم منتقدان مواجه شد. در گوشهای سخن تمجید از بازی «مری الیزابت وینستد» بود و در گوشهای دیگر شنیده میشد که این اثر به طور ناامید کنندهای، شاخهی فرعی دیگریست از دست فیلمهای با محوریت زنان قاتل.
فیلم داستان «کیت» (مری الیزابت وینستد) را روایت میکند، ضدقهرمانی قاتل، که از نوجوانی حرفهای بوده و مرشدش «واریک» (وودی هارلسون) او را با هدف کشتن یک رئیس بلندمرتبه یاکوزا مامور میکند. در حین آخرین ماموریت کیت، او متوجه میشود که مسموم شده و حداکثر تا یک روز دیگر زنده خواهد ماند، او این زمان باقیمانده را برای کشف اینکه چهکسی برایش دسیسه چیده صرف میکند. تنها قانون کیت این است که هرگز در مقابل کودکان قتلی را مرتکب نشود. در اصل، طرح در تصورات ذهنی خلاصه نمیشود، از همان ابتدا شیوه هنجار شکنی قابل توجه است و مسیر نسبتا بر خلاف زمینهچینیها امتداد داده میشود؛ قتلی مقابل کودکی صورت میگیرد.
پیامدهایی که برای کیت آشکار میشود نشان از چیزی بدتر از خیانت یک قاتل در اعتقاداتش است. بعدتر میفهمد دیگر اعضای گروهی که قربانی کیت عضو آن بوده، به رسم نوعی انتقام با دوزی مرگبار از پولونیوم سبب مسمومیت او میشوند. کیت فقط 24 ساعت دیگر میتواند زنده بماند؛ این از چشمهایش، قدمهای نسبتا ناتوانش و مهمتر از همه از عجلهاش نمایان است و زمان اندکش را میخواهد با پیداکردن رئیس آن گروه تمام کند. تنها کسی هم که از مکان این فرد مرموز خبر دارد، انی است، (میکو مارتینو) کودکی که پدرش در مقابل او کشته شد.
در این اکشن مهیج طرح جدیدی دیده نمیشود وتمایزی با دیگر فیلمهای از جنس خود ندارد اما فضای آن مخاطب را ملزم به توجه کامل میکند. ظرافتهای زیادی در بستر توکیو به چشم میخورد، بازی وینستد درحال فرار، آن هم با مدل موی پسرانه درخشان است و هارلسون با دو چهره تلفیقی از شخصیتی بیرحم و کاریزماتیک به فیلم عمق بخشیده و او را همراهی میکند.
هرچقدر هم که سبک تکراری باشد اما این نوع از سینما عرصهی محک زدن هنر فیلمبرداریست که از این زاویه، فیلم درنهایت کار خود را به خوبی انجام داده و تجربه بصری یکپارچه و خوبیست؛ مخصوصا وقتی که تمرکز بر صحنههای اکشن است. گاهی لازم است یک فیلمبین جدی به سراغ سرگردانیهای جنونآمیزی چون این اثر برود چراکه لبریز است از ایدههای خلق صحنه و فضاسازی. باید گفت تصمیمات فیلمبرداری به زیبایی شهر توکیو را به شخصیتی بدل کرده که در جایی موافق با جهت فیلم است، در جایی هم مخالف با آن. بهنظر میرسد هدف فیلمساز تزریق نوعی سبک اغراق آمیز در کالبد داستان معمول است.
بهنظر میرسد هدف فیلمساز تزریق نوعی سبک اغراق آمیز در کالبد داستان معمول است
در مقابل به طور واضح فیلم در ساختار و تکنیک خیلی بهتر از دیدگاه و طراحی اساس داستان آن عمل کرده. گویی خط داستانی تمام و کمال به کلیشه ربایی از مضمون همراهان آرمانی خود -فیلمهای همجنس خود- پرداخته و به یک آشناپنداری میماند که از خود چیزی ندارد. البته با بیان این موارد چیزی از ذات سرگرم کننده اثر کم نمیشود؛ فیلم به شدت سرگرم کنندهاست گرچه به نوعی خالی از احساسی عمیق و نسبتا سریع.
نور نئون و قتلهایی که با شمشیرهای سامورایی انجام میشود از عناصر جانبخشی و فضاسازی این اثر است که فانتزی چشمنوازیست از ترکیب رنگهای فریبنده و خلافهایی که در ژاپن صورت میگیرد. ممکن است هرچه سعی شود که زوایای پنهان و عجیب داستان پیدا شود، تنها ضعف به دید بیاید؛ طوری که خود وینستد بهنظر حوصلهاش سر رفته، دلیل آن شاید از هستهای سرچشمه بگیرد که تمرکزش بر تکمیل کاریست و مبارزههایی باید صورت بگیرد تا فیلم به پایان برسد.
تغییر انرژی موسیقی بعد از مسموم شدن کیت قابل توجه است و درک این واقعیت که او یک ابرقهرمان نیست را آسان میکند
همچنین در این اثر با سبک فیلمی از «کوئنتین تارانتینو» مواجه نیستیم و چیزی حدود نصف خون و خونریزیهای دنیای او در اینجا قابل ملاحظه هست. از جنبه کلی و به عنوان اثری نه منحصرا برای طرفداران اکشن، فیلمنامه «عمیر علیم» از دو عنصر مهم یعنی بازیهای خوب و همین صحنههای قابل انتظار و اکشن فراتر نمیرود و فیلم تبدیل به انتخاب مناسبی میشود برای تماشا در آخر هفته. البته شخصیت کیت فردیست که میتوان با آن ارتباط برقرار کرد چون نه ربات است نه ترمیناتور و این نکته برای فیلمساز خیلی مهم است که کیت کاملا انسان است و در کنار حرفهای بودنش نواقص انسانی را داراست، علایق شخصی دارد، همراه شدنش با انی ذهن را به سمت رستگاری احتمالی او میبرد و هرقدر هم تاکید بر وسیله بودن او باشد، قبل از همهچیز انسانیست که به هرحال مسیری برای خود برگزیده.
واقعیت انسانی بودن کیت اگرچه به شکلی ملایم تصویر میشود اما در نهایت به همین علت فیلم به اسم شخصیت اصلی نامگذاری شده؛ بخشی از داستان، چه پنهان چه آشکار، بر جلوه دادن این نوع صفات تمرکز کرده و هرچند با شخصیتی غیرعادی، در نهایت کار را به این شیوه به انجام رسانده. حقهی 24 ساعت تا مرگ فرایندی نوین برای القای حس هیجان نیست اما منصفانه نیست بگوییم فیلم بر این اساس پایدار است. به طوریکه اگر این فاکتور را از فیلم حذف کنید، چنانکه بود، تجربهای هیجان انگیز را خواهید داشت و حتی در کنار آن، این واقعیت که بدن کیت هر لحظه کمجان تر میشود به خودی خود میتواند فکر بستهای که او قادر است تا آخر کار حریف همه دشمنانش شود را به چالش بکشد و دست و بال ذهن را برای سو گرفتن به پایان خوش تا جای ممکن ببندد. اجسادی در فیلم دیده میشود اما در این بین این کیت است که مرده بهنظر میرسد. تغییر انرژی موسیقی بعد از مسموم شدن کیت قابل توجه است و درک این واقعیت که او یک ابرقهرمان نیست را آسان میکند.
در آخرین اقدام نویسنده گویا نتوانسته به ظرافت پیچش داستانی را به عرصه بیان برساند و مخاطب در حالتی مسخره گیر میافتد و شاهد منعکس شدن چیزهایی نهچندان تازه میشود. گرچه در مرکزیت فیلم وینستد نقش را زنده کرده و با نبض او همراه میشویم. این تصور در طول داستان سخت است که آیا خارج از ذهن نویسنده و در جامعه یا خانوادهای واقعی زنی مثل کیت وجود دارد یا خیر اما درنهایت این باور بعید هرچه که باشد دور از ذهن هم نیست که همچین شخصیتی اصولا منزوی و آماده کنکاش موقعیتهای جدید است. حقیقت تلخ همینجاست که درست زمان تصمیم جدید برای زندگی، وارد بازی آخر 24 ساعتهاش شده و جلوهای از عاطفه آشکار میشود.
اگر حس و حال تماشای فیلمی اکشن به سراغتان آمده، دیدن Kate را از دست ندهید. مسیر زندگی زنی که برخلاف استعداد بینظیرش در کشت و کشتار، ذره ذره در حال از بین رفتن است. این فیلم علاوه بر مهیج بودن، حاوی عواطفی است که تجربهی خوبی را برای مخاطب رقم میزند. جدیت خاصی به فیلمهایی از سبک خود اضافه نکرده اما حداقل به روشی مناسب مخاطب را در فضایی از جنس انتقام قرار میدهد.
- فیلمبرداری درگیرکننده
- بازی خوب مری الیزابت وینستد
- کامل بودن فیلم از نظر استانداردهای یک اکشن مهیج
- اثر خوب جلوهی بصری و رنگها
- گاهی فیلم خستهکننده میشود
- فراتر از یک اکشن تکراری نمیرود
- انتقال ضعیف پیام نهایی داستان
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید