نقد سریال Knuckles؛ بررسی موشکافانه اولین اسپین آف سونیک
پتانسیلی هدر رفته!!
علیرغم اینکه با انتظارات نسبتا پایین به تماشای سریال Knuckles نشستم، اما همچنان از روایت داستانی آبکی و عدم تلاش در راه اندازی قسمت پایانی سهگانه سونیک شوکه شدم.
بهلطف طراحی جذاب، جلوههای ویژه چشم نواز، حضور ستارههای مطرح هالیوود و از همه مهمتر روایت داستانی هیجان انگیز، فرانچایز سینمایی Sonic The Hedgehog طی چهار سال گذشته فروش خوبی داشته و توانسته نظر فیلمبازها و البته طرفداران دو آتیشه سری بازیهای سونیک را جلب کند. اولین اقتباس لایو اکشن سونیک که در سال ۲۰۲۰ اکران شد، بهقدری موفق بود که برخلاف تصور پارامونت پیکچرز به یک سهگانه تبدیل شد و حتی راه را برای ساخته شدن اسپین آفهای متعدد هموار کرد. اولین اسپین آف دنیای سونیک، یک مجموعه تلویزیونی شش قسمتی با محوریت شخصیت ناکلز است که برخلاف آنچه در کمپین بازاریابی پارامونت پیکچرز نشان داده شده، یک پتانسیل هدر رفته است.
قبل از آغاز نقد سریال Knuckles باید اشاره کنم که تمامی نکات مثبت و منفی بررسی شده کاملا بر اساس نظر شخصی نویسنده است و نباید شما را از تماشای سریال دلسرد یا حتی منصرف کند.
روایت داستانی آبکی و بیمحتوا که ستاره اصلی آن ناکلز نیست!!
متاسفانه علیرغم هیجانی که حول فرانچایز سینمایی Sonic the Hedgehog بوجود آمده، بهخصوص بعد از تایید نقش آقای کیانو ریوز (Keanu Reeves) بهعنوان صداپیشه شخصیت شدو در قسمت پایانی سهگانه سونیک، اسپین آف شش قسمتی ناکلز بزرگترین مشکل ذاتی فرانچایز را برجسته کرده که چیزی نیست جز تمرکز بیش از حد داستان روی عنصر انسانی. اگر سریال Knuckles را تماشا کرده باشید میدانید که حضور شخصیت وید ویپل با بازی آدام پالی (Adam Pally) به مراتب بیشتر از خارپشت قرمز و خشمگین دنیای سونیک است. در قسمت آغازین ناکلز سعی داشت مثل سونیک و تیلز سیاره زمین را بهعنوان خانه جدید خود بپذیرد. نویسنده بهلطف جلوههای ویژه خیرهکننده که از نظر کیفیت هیچ تفاوتی با فیلمهای پرهزینه سونیک ندارد، توانسته به بهترین شکل ممکن سختی عادت کردن به شرایط جدید و پذیرفتن تغییر را بهتصویر بکشد.
تا اینجا داستان بهخوبی پیش رفته چراکه هدفمند است و در مسیری معین قرار دارد، اما زمانیکه روح پاچیکمیک (Pachacamac)، رهبر قبیله ناکلز بهطور ناگهانی ظاهر میشود و وید ویپل را سرنوشت ناکلز مینامد، اوضاع بهم میریزد. جدا از اینکه پاچیکمیک چرا و چگونه باید بین میلیونها انسان یک پلیس دست و پا چلفتی را سر راه ناکلز قرار بدهد، خودش بهتنهایی معمایی عجیب است، ولی جالب اینجاست که نویسنده برای خندهدار کردن سکانس، دست به اقدامات غیرمنطقی میزند. برای مثال چرا پاچیکمیک بهخاطر نداشتن جسم نتوانست ناکلز را بغل کند ولی دو دقیقه بعد حین خروج از خانه خیلی یهویی جسم پیدا کرد و از پنجره رد نشد. این نشان میدهد که نویسنده حتی از یک سری قوانین مبتدی هم خبر ندارد یا اصلا برایش مهم نیست.
هر چه جلوتر میرویم، داستان بیشتر از هدف اصلیش که تلاش ناکلز برای عادت کردن به زمین است، دور میشود و روی مشکلات شخصی وید ویپل تمرکز میکند. از همان قسمت آغازین مشخص شد که تمام دغدغه وید در زندگی، شرکت در مسابقات بولینگ است و بنا به دلایلی نامعلوم ناکلز باید او را آموزش بدهد و یهجورایی نقش معلم را ایفا کند. اینجاست که رفته رفته تمرکز از روی ناکلز که ستاره اصلی سریال است، برداشته شده و روی وید ویپل گذاشته میشود. نمیدانم نویسنده با خودش چه فکری کرده که یک شخصیت فرعی از فیلمهای سونیک را به شخصیت اصلی در سریال انفرادی ناکلز تبدیل کند. متاسفانه نویسنده فقط به این کار بسنده نکرده، زیرا هر چه جلوتر میرویم، داستان تمام تلاش خود را بکار گرفته تا با پرداختن به مشکلات شخصی وید، کاری کند تا مخاطب بهش اهمیت بدهد.
اگر سریال بیشتر روی چالشهای ناکلز تمرکز میکرد و در کنار آن یک گذری هم به مشکلات شخصی وید میزد، داستان اینقدر آبکی و پوچ نمیشد. شاید فکر کنید مشکلات داستان تنها به همین موارد اشاره شده ختم میشود، اما اضافه کردن آنتاگونیستهایی که اهداف کلیشهای مثل نابودی دنیا و بدست آوردن قدرت دارند را به میکس، متوجه وخامت اوضاع میشوید (البته اگر فن متعصب نباشید!!). آنتاگونیستهای سریال بهقدری کرینج و کلیشهای هستند که با ورود به صحنه هیچ ترس و اضطرابی به مخاطب منتقل نمیکند. برای مثال شخصیتهایی مثل دارث ویدر یا تانوس بهقدری خوب نوشته شدهاند (هم از نظر شخصیتی و هم از نظر طرز تفکر و ایدئولوژی) که هر وقت وارد صحنه میشوند، مخاطب احساس خطر میکند. اینجا قصد مقایسه کردن آنتاگونیست فراموش شدنی سریال Knuckles با دارث ویدر یا تانوس را نداریم، اشتباه نکنید منظور این است که نویسنده در عمق بخشیدن به آنها شکست خورده است.
اصطلاح آثار پاپکورنی را با مهد کودک اشتباه نگیرید!!
در دنیای سینما به آثاری که تفریحی و سرگرمکننده هستند، پاپکورنی میگویند. چرا؟ چون تماشاگر با هدف خاصی به تماشای آنها نمینشیند و هدفش فقط و فقط وقت گذرانی است. بسیاری فکر میکنند پاپکورنی بودن یک اثر به این معناست که برای کودکان ساخته شده و اغلب روایتگر داستانی مسخره است. اما اصلا اینطور نیست چون آثار پاپکورنی زیادی داریم که داستان درست و حسابی داشتند، مانند Premium Rush. شاید سریال ناکلز یک اثر پاپکورنی محسوب شود، اما دلیل نمیشود برخی از سکانسها مانند سکانس موزیکال قسمت چهارم که تماشای آن از تماشای موربیوس یا حتی مادام وب هم عذاب آورتر است را منطقی دانست. متاسفانه اینگونه سکانسها بهخوبی ثابت کردند که اولین اسپین آف دنیای سونیک تنها کودکان هفت تا ده سال را هدف گرفته است.
رفتار عجیب شخصیتها اصلا به خندهدار بودنشان کمک نکرده است
اگر نویسنده فقط روی وید ویپل تمرکز میکرد، شاید تماشای سریال قابل تحملتر میشد اما متاسفانه با معرفی اعضای خانواده او همهچیز بدتر شد. اول از همه برایم سوال شده که چرا نویسنده اصرار دارد به مخاطب بفهماند که وید و خانوادهاش یهودی هستند؟ از اولین سکانس تا آخرین سکانس قسمت سوم، تمرکز مادر وید فقط روی یهودی بودن ناکلز بود و مدام میپرسید: “آیا دوست جدیدت یهودی است؟ آیا از طرف مادریه یا پدری؟” در حالت عادی اشاره کردن به ملیتها و ادیان مختلف خوب است، اما زمانیکه بیش از اندازه بهش پرداخته شود، داستان را خراب میکند. برای هیچکس مهم نیست که خانواده یک شخصیت فرعی از فیلمهای سونیک، یهودی است. اصلا نیازی نیست که بخواهیم اینقدر روی یک نکته غیرضروری مانور بدهیم. از مادر وید که بگذریم، میرسیم به تو مخترین شخصیت سریال، یعنی خواهر وید.
از همان ابتدا که معرفی شد تا زمانی که توسط چهرههای منفی داستان گروگان گرفته شدند، خواهر وید با نام واندا اصرار داشت که مامور مخفی خفن است و برای سازمان FBI کار میکند. از اینها گذشته، طرز حرف زدن و رفتار کردن او بهقدری آزار دهنده بود که هرگاه وارد صحنه میشد، دوست داشتم سریال بزنم جلو. به نظر من بزرگترین مشکل در زمینه شخصیتپردازی این بود که نویسنده در خلق شخصیتهای بامزه و فان شکست خورده، بهطوری که خانواده وید هیچ طعم و مزهای به داستان اضافه نمیکنند.
جلوههای ویژه و سکانسهای اکشن بهطرز باورنکردنی عالی هستند
برای من تنها نقاط قوت سریال، جلوههای ویژه و سکانسهای اکشنی است که با توجه به بودجه محدود پروژه، از بالاترین کیفیت ممکن برخوردار است. وقتی این اسپین آف شش قسمتی معرفی شد، همه فکر میکردند که با ورژن ضعیفی از فیلمهای سونیک روبرو هستیم، اما برخلاف آنچه انتظار میرفت، جلوههای ویژه بهخصوص جلوههای ویژه ناکلز بهطرز باورنکردنی عالی بود و هیچ تفاوتی با فیلمهای پرهزینه سونیک نداشت. سکانسهای اکشن نیز بهبهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شدند، بهطوری که تماشای آنها بهشدت لذت بخش و سرگرمکننده بود.
در کل سریال Knuckles با داشتن داستانی آبکی و بیمعنا که هیچ تلاشی برای راه اندازی قسمت پایانی سهگانه سونیک نکرده، شخصیتهای سرد و بیروح که اصلا بامزه نیستند، معرفی آنتاگونیستهایی که حتی تهدید هم محسوب نمیشوند، داشتن سکانسهای کودکانه و از همه مهمتر تمرکز بیش از حد روی شخصیتهای انسانی، یک پتانسیل هدر رفته بهشمار میرود که تماشای آن را به هیچکس توصیه نمیکنم.
- جلوههای ویژه خیرهکننده علیرغم داشتن بودجه محدود
- سکانسهای اکشن جذاب و نفسگیر
- روایت داستانی آبکی و بیهدف
- شخصیتهای پردازی فوقالعاده ضعیف
- پرداختن به موضوعات غیرضروری و کم اهمیت
- معرفی آنتاگونیستهای فراموش شدنی با اهداف کلیشهای
- عدم تلاش داستان در راه اندازی فیلم Sonic 3
- تمرکز بیش از حد روی وید ویپل و خانوادهاش
- حضور کمرنگ شخصیت ناکلز در سریال خودش
- داشتن سکانسهای کودکانه مانند سکانس موزیکال قسمت چهارم
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید