لباس شخصی یکی از فیلمهایی است که در بخش نگاه نوی سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۸ حضور پیدا کرد و به مجموعهای از رویدادهای اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، آغاز جنگ تحمیلی و فعالیت سازمان اطلاعات سپاه در آن دوره حساس پرداخته است.
لباس شخصی اولین تجربه نویسندگی و کارگردانی امیرعباس ربیعی برای یک فیلم بلند است که در نوع خود توانسته به خوبی از پس نمایش یک اتفاق مهم امنیتی و اطلاعاتی در هرج و مرج سالهای ابتدایی دهه ۱۳۶۰ برآید و فیلمی شایسته تماشا کردن را به مخاطب خود تحویل دهد. با این حال لباس شخصی در میان موج متعدد فیلمهای سیاسی و امنیتی که در جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۸ آماده رقابت بودند، شانس دریافت سیمرغ بلورین را پیدا نکرد، اما تماشای آن برای درک شرایط حساس امنیتی دوران جنگ و چالشهایی که سازمان اطلاعات سپاه برای حفظ امنیت کشور با آنها مواجه بود، خالی از لطف نیست و شایسته توجه بیشتری است.
لباس شخصی در جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۸ پای خود را در کفش فیلمهای امنیتی مشابه نظیر «ماجرای نیمروز» و دنبالهی آن یعنی «ماجرای نیمروز: رد خون» گذاشته و سازندگان آن نیز از اعتراف به این مسئله امتناع نکردهاند. شاید بتوان مهمترین تفاوت داستان مجموعهی ماجرای نیمروز با لباس شخصی را در نوع مظنونین آن در نظر گرفت؛ ماجرای نیمروز روایتگر فعالیت ستیزهجویانهی سازمان منافقین در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است، در حالی که لباس شخصی به فعالیت مخفیانهی سیستم اطلاعاتی حزب توده در این دوره و تلاش سازمان اطلاعات سپاه برای به دام انداختن افراد رده بالای آن میپردازد.
لباس شخصی از جمله بیحاشیهترین فیلمهای سی و هشتمین دورهی جشنواره فیلم فجر بود که برخلاف فیلمهای دیگر نظیر «روز صفر» سروصدای کمتری داشت و حرف کمتری از آن به میان آمد که شاید این مسئله به خاطر اجتناب نسبی سازندگان آن از حاشیهسازی و دوری از شعارها در روند ساخت آن بود. با این حال این فیلم در جایگاه خود شایستهی توجه بیشتری است و میتوان آن را یکی از فیلمهای نسبتاً خوب جشنواره امسال در نظر گرفت.
بحث امنیت ملی در چند سال اخیر اهمیت بیشتری برای سینماگران ایران پیدا کرده و لباس شخصی نیز حاصل همین موج جدیدِ به راه افتاده در سینمای ایران است. «ماجرای نیمروز»، «ایستاده در غبار»، «شبی که ماه کامل شد» و حالا «روز صفر» و «لباس شخصی» از جمله آثار سینمایی نوین هستند که با رویکردی تازه، در حال به تصویر کشیدن رخدادهای امنیتی پس از انقلاب اسلامی بودهاند که البته در جلب توجه بیشتر مخاطبین نیز عملکرد موفقتری داشتهاند. این دسته از فیلمها که با موضوع مسائل امنیتی ساخته شدهاند را میتوان به عنوان امضای جدید این روزهای سینمای ایران در نظر گرفت که به طور کاملا متمایز از معادلهای خارجی خود توانستهاند بخشی از اتفاقات و چالشهای امنیتی که در طول سالهای گذشته در کشور ایران رخ دادهاند را به تصویر بکشند. جالب اینجا است که مخاطبین سینمای ایران نیز از این موج نو در ساخت فیلمها استقبال خوبی کرده و برای تماشای آنها زمان و توجه بیشتری را صرف میکنند.
مهمترین مشخصهی فیلمهای این موج جدید، وابسته بودن آنها به اتفاقات تاریخی است. مخاطبِ این دسته از آثار سینمایی ممکن است حتی پیش از آغاز به تماشا، از رویدادهای پایانی آگاه باشد یا با یک جست و جوی ساده در دنیای وب بتواند جزئیات بیشتری پیرامون رویدادهای تاریخی که فیلم به آنها اشاره دارد را پیدا کند. با این حال رسالت اصلی این دست از فیلمها لزوما نشان دادن اتفاقات تاریخی نیست، بلکه این آثار محوریتی یکپارچه روی داستان داشتهاند و بدون توجه به حواشی، یک رویداد کاملا پویا را به همراه جذابیتهای سینمایی به مخاطب خود نشان دادهاند.
رسالت فیلمساز با مورخ و خبرنگار متفاوت است
بسیاری از نقدهایی که در طول این سالها علیه لباس شخصی و دیگر آثار سینمایی مشابه وارد شده مربوط به نمایش دقیق رخدادهای تاریخی است. برخی از منتقدین بر این باور هستند که لباس شخصی و فیلمهای هم ردهاش نظیر ماجرای نیمروز در نمایش برخی از اتفاقات تاریخی دقت لازم را نداشتهاند و دقیقاً همان اتفاقات تاریخی رخ داده در سالهای گذشته را به تصویر نکشیدهاند. شاید بتوان در پاسخ به این نقدها گفت که رسالت فیلمساز، لزوما به تصویر کشیدن دقیق رویدادها با ابزارهای نوین نظیر دوربین فیلمبرداری و جلوههای ویژه نیست؛ چرا که اگر چنین بود، باید به این آثار سینمایی به چشم مستند نگاه میکردیم. در حقیقت جایگاه فیلمساز را نمیتوان با مورخ یا خبرنگار یکسان در نظر گرفت. فیلمساز باید با استفاده از ترفندهای سینمایی که در اختیار دارد یک فیلم خوب و پرمحتوا را به مخاطب خود ارائه دهد که البته لباس شخصی در این مورد نسبتاً سربلند بوده و رسالت خود را به سینما ادا کرده است.
لباس شخصی به عنوان محصولی جدید از موج نوی فیلمهای سیاسی و امنیتی سینمای ایران در جایگاه خود توانسته رویدادهای تاریخی و چالشهای امنیتی را با سبکی خاص که تا پیش از این در آثاری نظیر ماجرای نیمروز آنها را دیده بودیم به تصویر بکشد. در این فیلم، یاسر با نقشآفرینی موفق و قابل تحسین مهدی نصرتی با وجود تمام مخالفتها و دشوارهایی که در زندگی شخصی و حرفهای خود دارد، هر آنچه دارد را فدای هدفی که برایش به سازمان اطلاعات سپاه پیوسته میکند و به دنبال سرنخهایی از فعالیت حزب توده علیه امنیت ملی میرود و در پایان نیز میتواند یکی از حساسترین حفرههای اطلاعاتی کشور را در سالهای ابتدایی جنگ هشت ساله کشف کند.
از جالبترین مواردی که تماشای فیلم لباس شخصی را برای مخاطبش لذتبخشتر میکند میتوان به نمایش نسبتاً دقیق حال و هوای سالهای ابتدایی دهه ۱۳۶۰ اشاره کرد. فیلم از همان تیتراژ ابتدایی خود با نمایش صحنهها، تصاویر و صداهای مستند مربوط به سقوط شاه، پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی مخاطب را در اتمسفر روزهای چهار دههی گذشته ایران قرار میدهد. طراحی صحنهها و میزانسن در تک تک لحظات فیلم باعث میشود تا مخاطب ایرانی ارتباطی عمیقتر با فیلم برقرار کند و رویدادهایی که در بحبوحهی جنگ تحمیلی، از شکست عملیات نظامی تا موشکباران شهرها را یادآور میشود. البته لباس شخصی را نمیتوان یک فیلم کاملا مرتبط با جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در نظر گرفت؛ چرا که جنس رویدادهای به تصویر کشیده شده در آن از نوع تمامی فیلمهایی است که با موضوع جاسوسی و امنیتی ساخته شدهاند. از طرف دیگر نمایش ابزارها و ترفندهای قدیمی مربوط به سی تا چهل سال پیش که تیم امنیت کشور از آنها برای رصد و دریافت اطلاعات استفاده میکرد به جذابیت آن افزوده است.
پرهیز از شعار سیاسی و تاکید بر حفظ امنیت کشور، مهمترین برگ برندهی لباس شخصی است
فیلمهایی که لباس شخصی در دستهبندی آنها جای گرفته اغلب حاوی شعارهای سیاسی هستند و به همین دلیل طرفدارها و مخالفهای خاص خودشان را دارند، اما یکی از برگهای برندهی لباس شخصی در مقایسه با آثار مشابه به استفاده از کمترین شعار سیاسی خلاصه میشود. کشور در بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۲درگیر جنگ تحمیلی شده و افرادی از داخل، اطلاعات حساس نظامی را به کشورهای دیگر مخابره میکنند. در این میان، یاسر، عضو تازه وارد سازمان امنیت سپاه، انگشت اتهام را به حزب توده و اعضای آن میبرد که البته با مخالفت بالادستیهای خود مواجه میشود. یاسر در پایان، تمامی فکر و ذکر خود را فدای به دام انداختن خائنین کشور میکند یاسر به عنوان قهرمان داستان حتی زمان کافی را برای سوگواری شهادت دخترش پیدا نمیکند و بارها از طرف مافوقها به توبیخ و تعدیل تهدید میشود؛ تا جایی که برخی از مافوقها او را به همکاری با جاسوسان متهم میکنند و به او توصیه میکنند تا از فعالیتهای غیرقابل پیشبینی خود دست بردارد.
فیلم به راحتی در بخشیهایی از داستان با حس قضاوتِ مخاطب بازی میکند و به راحتی انگشت اتهام را سوی هر فردی دراز میکند، اما یاسر یک جوان انقلابی و فعال اما ساده است و بدون توجه به حاشیههای بیمورد سیاسی که در اطرافش رخ میدهد، از هیچ تلاشی برای حفظ امنیت کشورش دریغ نمیکند. شاید بتوان همین پشتکار یاسر را به عنوان نشانهای از ملی بودن دغدغهی فیلم لباس شخصی در نظر گرفت که آن را به یک فیلم نسبتا عاری از شعارهای سیاسی و حزبی در وضعیت ایران تبدیل میکند و جذابیت بیشتری را برای مخاطب امروزی خود به همراه میآورد.
برگ برندهی دوم فیلم لباس شخصی در تعادل میان روایت داستان تاریخی و اتفاقات هیجانانگیز آن خلاصه میشود. لباس شخصی لزوما به دنبال نشان دادن جنبهی تاریخی فعالیتهای حزب توده و نفوذ آنها به مقامهای عالی رتبه کشور نیست، بلکه فیلم علاوه بر نمایش حقایق تاریخی، دنبالهی چالشها و هیجانهای این فعالیتهای اطلاعاتی را نیز میگیرد و از آن طریق نه تنها رویدادی تاریخی را در سالهای اولیهی پیروزی انقلاب و آغاز جنگ را نشان میدهد، بلکه از خسته شدن مخاطب خود نیز جلوگیری میکند تا با ذائقهی مخاطب جوان امروزی که تلخی روزهای جنگ را نچشیده نیز سازگار باشد.
به طور کل، لباس شخصی را میتوان یکی از فیلمهای نسبتاً خوب موج نوی سینمای ایران در مورد وقایع سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی در نظر گرفت که با شیوه و سبک جدید خود میتواند جذابیت خاصی برای مخاطب امروزی داشته باشد و تماشای آن را لذتبخشتر کند.
- تعادل در نمایش وقایع تاریخی همراه با اتفاقات هیجان انگیز
- پرهیز از نمایش شعارهای سیاسی
- دقت نسبتا بالا در نمایش جو حاکم در دهه ۱۳۶۰ ایران
- سبک و سیاقی مشابه با فیلمهایی نظیر ماجرا نیمروز و عدم استقلال کامل در سبک
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید