دیزنی در ادامه اقتباسهای سودآور خود از انیمیشنهای محبوبش، به سراغ «شیر شاه»، یکی از محبوبترین انیمیشنهای خود رفته و سعی داشته تا بازگشت شیرینی را برای این اثر خاطرهانگیز بهوجود آورد.
انیمیشن «شیر شاه» (Lion King) در سال ۱۳۷۳ شمسی (۱۹۹۴ میلادی) راهی سینماهای جهان شد و به سرعت بدل به یکی از ماندگارترین و خاطرهسازترین انیمیشنهای این شرکت، خصوصا در ایران شد. اثری که از هیچ شخصیت انسانی بهره نبرد و تمامی بار روایی و احساسی خود را به دوش حیوانات شیرین و دوستداشتنی قصه گذاشت. حیواناتی که به لطف طراحی دو بعدی عالی و صداگذاری و موسیقی فوق العاده، بدل به جزئی جدایی ناپذیر از خاطره جمعی بسیاری از ما شدند. تمامی این عوامل، دست به دست هم دادند تا «شیر شاه» بدل به یکی از موفقترین انیمیشنهای این شرکت در آن سالها شود. طی سالهای بعدی، دو انیمیشن با نام Lion King 2 و Lion King 1/5 عرضه شدند و داستان شخصیتهای دوستداشتنی آن را مقداری بسط دادند.
فیلم «شیر شاه»، برخلاف اقتباسهای پیشین دیزنی که همگی در برخی جزییات و شخصیتپردازیها تفاوتهایی جزئی ایجاد کرده بودند، بدون هیچگونه اضافه و تغییراتی، داستان انیمیشن اصلی را روایت میکند و به آن وفاداری کامل دارد. داستان فیلم درمورد توله شیری به نام «سیمبا» است. او که پسر پادشاه جنگل، «موفاسا» است وظیفه دارد تا با یادگیری تمامی اصول پادشاهی و حفظ نظم و یکپارپگی محیط زیستش، بدل به پادشاهی درخور و مناسب شود. ولی دسیسهچینی عموی او، «اسکار»، موجب مرگ پدر و فرار سیمبا میشود و منطقه را در اختیار اسکار قرار میدهد که طبق شیوه دلخواهش بر آن حکمرانی کند.
موضوعی که بسیاری از افراد در مواجهه با این اثر دچار اشتباه میشوند، استفاده از لفظ لایو اکشن برای توصیف آن است. بازسازی «شیر شاه» لایو اکشن نیست و انیمیشن است. تمام فیلم به صورت کامپیوتری و با استفاده از جدیدترین تکنیکهای انیمیشنسازی مدرن ساخته شده و در تولید آن، از هیچگونه موشن کپچر و محیط و شخصیتهای واقعی استفاده نشده است. بلکه انیمیشنی هایپر رئالیسم با کیفیتی است که در بسیاری از مواقع یادتان میرود با اثری ساختگی طرف هستید و نه نمایشی حقیقی از آفریقای واقعی.
بازسازی «شیر شاه» لایو اکشن نیست و انیمیشن است. تمام فیلم به صورت کامپیوتری و با استفاده از جدیدترین تکنیکهای انیمیشنسازی مدرن ساخته شده
تیم تولید این فیلم به مدت دو هفته در آفریقا مشغول عکاسی و جمعآوری مرجع و نمونه از محیط و حیوانات بودند که بعدا در پروسه تولید از آنها برای خلق شخصیتهای و محیطهای فیلم استفاده کردند. دیزنی در توصیف این فیلم از «مدیومی کاملا تازه» استفاده میکند، اثری که طبق گفته خودشان از تکنیکهای فیلمبرداری لایو اکشن در کنار واقعیت مجازی، انیمیشن کامپیوتری و عکاسی فوتو رئالستیک استفاده میکند. طبق گفته «جان فاورو»، کارگردان فیلم، بازسازی «شیر شاه» دقیقا به همان شیوهای ساخته شده که دههها قبل انیمیشنهایی مثل «بامبی» ساخته میشدند، با این تفاوت که اینبار از کامپیوتر برای نورپردازی و رندرگرفتن استفاده شده است. نتیجه تمامی این تکنیکها، خلق دنیا و حیواناتی شده که اگر نگوییم با نمونههای حقیقیشان مو نمیزنند، حداقل نزدیکترین نمونههای ساخته شده در تاریخ سینما و گرافیک کامپیوتری هستند.
نکته جالب دیگری که در خصوص تولید این اثر وجود دارد، انتقال کامل دنیا و محیط آن به واقعیت مجازی است. تیم تولید، تمامی فیلم را به کمک تکنیکهای واقعیت مجازی مدرنی که این روزها در صنعت بازی مورد استفاده قرار میگیرد به این بستر انتقال دادند. تمامی اعضای ساخت فیلم میتوانستند با استفاده از دوربینهای مخصوص واقعیت مجازی، وارد دنیای این اثر شوند و تمامی آن را به صورت واقعیت مجازی تماشا کنند. در آن قدم بزنند و حس بودن در آفریقایی حقیقی را تجربه کنند. در ادامه با قرار دادن دوربین در این بستر واقعیت مجازی، فیلمبرداری را انجام دادند.
اقتباس همیشه امری چالشآفرین و در عین حال، خلاقانه بوده. خواه از مدیومی دیگر، مثل ادبیات به سینما یا از مدیوم هنری مشترکی، این اقتباس صورت بگیرد. همین مسئله، برخورد و چگونگی روبهرو شدن با اقتباسهای دیزنی، از آثار خودش را مشکلتر میکند. خصوصا محصولاتی که در شکل اصلی عرضه خود، بسیار تاثیرگذار و ماندگار ظاهر شدند و به لطف کیفیت بالای خود، موفق شدند که در مسیر پر تلاطم زمان نیز ردی ماندگار از خود به جای بگذارند. طی سالهای گذشته، دیزنی اقتباسهای متعددی را از انیمیشنهای خود راهی سینماهای جهان کرده است. محصولاتی با کارگردانها و عوامل تولیدی متفاوت، ولی یک جز مشترک که همگی آنها را به هم پیوند میدهد، وفاداری بالا به منبع اقتباس و سعی حداقلی برای فاصلهگرفتن از اثر اصلی.
بازسازی «شیر شاه»، بدون هیچگونه اضافه و تغییراتی، داستان انیمیشن اصلی را روایت میکند و به آن وفاداری کامل دارد
این امر، ما را با پرسش بزرگتری روبهرو میسازد؛ هدف دیزنی از ساخت این اقتباسها چیست؟ بازخلق چندی از بهترین محصولاتش به منظور جذب مخاطبان جدید و خاطرهسازی برای طرفداران قدیمی؟ یا صرفا سودآوری بالای آنها که به لطف اثرگذاری قابل توجهشان در فرهنگ عامه آمریکا و حتی جهان، تقریبا غیر قابل نادیده گرفتن است.
از سوی دیگر، برخورد مخاطب با این اقتباسها باید چگونه باشد؟ مخاطبی که انیمیشنهای اصلی را دیده و از تمامی چم و خم آنها با خبر است، باید به توقع دیدن چه چیزی به سراغ این اقتباسها برود؟ صرفا نوستالژی و دیدن دوباره آن شخصیتها و قصهشان، در ظاهری واقعگرایانه؟ خود این امر مشکلات تازهای را میآفریند، چرا که تداخل احساس برآمده از انیمیشنهای دو بعدی با لایو اکشنهای جدید، مخاطب را دچار گیجی و تعارضی میکند که پیش از درگیر ساختن مخاطب و سرگرم کردنش، او را وارد نزاعی ذهنی و درونی میکند و اجازه لذت بردن تام از محصولات را از او میگیرد.
گروهی که بیشترین لذت را از این آثار میبرند، افرادی هستند که انیمیشنهای اصلی را ندیدهاند و این اقتباسها اولین مواجهه آنها با این قصهها و شخصیتها است. که البته اتفاق تلخ و عجیبی است، چرا که در وهله نخست این داستانها برای انیمیشن نگاشته شدهاند و کیفیت و اثرگذاری اصلیشان، در همان ظاهر دو بعدی و انیمیشنیشان خودنمایی میکند.
مشکل بزرگ دیگر این اقتباسها، به وجه هنریشان بر میگردد. اغراق نیست اگر بگویم که تمامی اقتباسهای لایو اکشن دیزنی –و در این مورد، انیمیشن- عملا هیچ چیز جدیدی را به محصولات اصلی اضافه نکردهاند، هیچ احساس و درامی فراتر از چیزی که پیشتر وجود داشت را خلق نکردهاند –تازه اگر همان را درست انجام بدهند- و صرفا دستاوردهای تکنولوژیکال خارقالعاهای بودند که به جای نشاندادن ارزش و زیباییشناسی هنری خود محصولات، تواناییهای بالای تیم جلوههای ویژه این شرکت را یاداور میشوند.
بزرگترین چالش پیشروی تیم تولید فیلم «شیر شاه»، انتخاب ظاهر بصری مناسب بوده است. چالش مشابهی که در فیلم «کتاب جنگل» هم وجود داشت. با تمامی مسائل، سیاسیتهای دیزنی در خصوص این اقتباسها مشخص است؛ سعی بر واقعگرایی هرچه بیشتر. نکته جالبی که در این بین وجود دارد، یکی بودن کارگردان این دو اقتباس است، در هر دو فیلم، «جان فاورو» وظیفه کارگردانی آنها را بر عهده داشته است.
سیاست کلی دیزنی در این اقتباسها مبنی بر واقعگرایی بصری، تاثیر قابل توجهی بر حس و حال جاری در این آثار گذاشته است. خصوصا وقتی که این اقتباسهای لایو اکشن و واقعگرایانه –حداقل از حیث بصری- از منبعی انیمیشن با دنیا و شخصیتهایی رنگین آمدهاند و بخش زیادی از شیرینی و ماندگاری اولیه آنها، ناشی از همین ظاهر بصری رنگین و شاد بوده است.
این امر، درخصوص محصولاتی مثل «شیر شاه» و «کتاب جنگل» که از شخصیتهای حیوانی استفاده میکنند بسیار بیشتر به چشم میآید. چرا که اگر بتوان شخصیت کارتونی علائدین را با بازیگری مناسب جایگزین کرد، چگونه میتوان سیمبا یا پومبا انیمیشنی را به صورت هایپر رئالیستی بازسازی کرد؟ چه راهی جز انتخاب ظاهری بصری تماما واقعگرایانه با حیواناتی واقعی باقی میماند؟
این انتخاب و سیاست دیزنی، بیشترین آسیب را به فیلم «شیر شاه» زده است. وقتی که داستان همان است، شخصیتها همانها هستند و قطعات موسیقی ماندگار انیمیشن نیز با کمک چندی از معروفترین موسیقیدانهای آمریکا بازآفرینی میشوند، پس چرا فیلم «شیر شاه» حتی ذرهای به اثرگذاری انیمیشن اصلی نزدیک نمیشود؟ چرا به جای درگیری احساسی، بیشتر ما را میترساند و مدام پس ذهنمان به ما نهیب میزند که یک جای کار مشکل دارد.
سیاست کلی دیزنی در این اقتباسها مبنی بر واقعگرایی بصری، تاثیر قابل توجهی بر حس و حال جاری در این فیلم گذاشته است
علت این امر، به ظاهر و دنیای بصری که سازندگان برای این فیلم در نظر گرفتهاند بر میگردد. ظاهر بصری انیمیشن اصلی«شیر شاه» جزئی بسیار مهم در کلیت کار بود که بسیاری از احساسات جاری در آن، صرفا با استفاده از طراحی زیبا و اثرگذار شخصیتهایش به مخاطب منتقل میشد.
تغییر از ظاهر انیمیشن به گرافیک واقعگرایانه، در احساس و درام جاری در فیلم نیز تاثیر بسیاری گذاشته؛ چرا که به لطف ظاهر رئالیستی، دیگر خبری از انیمیشنهای چهره مختلف نیست. شما دیدهاید شیری دهانش را تا گوشهای باز کند و بخندد؟ یا چشمهایش را ببند و زار زار گریه کند؟ خیر، شیرها از این کارها نمیکنند، هیچ حیوانی نمیکند، برعکس در بسیاری از مواقع تقریبا یک حالت چهره دارند و جز بستن یا باز کردن پلکها و بالا و پایین دادن گوشها، تغییر قابل توجه دیگری در چهرهشان نمایان نمیشود. حالا تصور کنید که انیمیشن «شیر شاه» که بخش زیادی از اثرگذاری حسیش بهواسطه شخصیتهایش و واکنششان به اتفاقهای مختلف بوده، بدون اتکای زیاد بر دیالوگ و متن، در اقتباسی واقع گرایانه چه وضعی پیدا میکند؟
اگر بگویم چهره سیمبا تقریبا در تمامی طول فیلم بدون تغییر است اغراق نکردهام. طبیعی هم هست و دقیقا مشکل فیلم نیز از همین کلمه میآید؛ طبیعی. این طبیعی بودن تقریبا تمامی زیبایی و شیرینی انیمیشن اصلی را کشته و بیشتر احساس مستند حیات وحشی بسیار ترسناک، با حیواناتی سخنگو را میدهد تا محصولی که قرار است احساسات مخاطبان را برانگیزد و آنها را سرگرم کند.
با تمامی مسائل، کار تیم جلوههای ویژه کامپیوتری فیلم خارقالعاده است. آنها موفق شدهاند که چندی از واقعگرایانهترین حیوانات تاریخ سینما را به صورت کاملا کامیپوتری خلق کنند. در بسیاری از نماها، فیلم را نگه میداشتم و به جزییات بسیار بالای تک تک اجزای صحنه چشم میدوختم، از تفاوت بافتی سطوح مختلف تا بازتاب متفاوت نور، فیزیک عالی موجودات و انیمیشنهای بسیار روان و عالیشان، به قدری با کیفیت بودند که با وجود این آگاهی که با اثری ساختگی طرف هستم، این احساس ایجاد میشد که در حال تماشای مستندی واقعی هستم.
سکانس آغازین انیمیشن «شیر شاه» با آن موسیقی متن معرکه، شاید یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ انیمیشن دیزنی باشد. سکانسی که به خوبی تمامی ویژگیهای بنیادین انیمیشن را بدون هیچگونه دیالوگی به مخاطب نشان میدهد و ظرف چند دقیقه، هم شخصیتهای اصلیش را معرفی میکند و دنیای بصری و رنگین آن را نشان میدهد.
کار تیم جلوههای ویژه کامپیوتری فیلم خارقالعاده بوده. آنها موفق شدهاند که چندی از واقعگرایانهترین حیوانات و محیطهای تاریخ سینما را به صورت کاملا کامیپوتری خلق کنند
این سکانس در فیلم نیز دقیقا همین نقش را دارد. با یک تفاوت که این مرتبه باید خلاصهای از تمامی تغییرات بصری باشد که بازسازی «شیر شاه» نسبت به انیمیشن اصلی پیدا کرده و مخاطب را در همان اولین سکانس، با این تغییر بزرگ روبهرو کند. جدای از این، اتفاقات این سکانس، در بسیاری از جزییات ریز و درشت با انیمیشن مو نمیزند و سازندگان سعی داشتهاند که حداقل در این سکانس، وفاداری و عشق خود به انیمیشن اصلی را به شکل تمام و کمالی نشان دهند.
همانطور که پیشتر اشاره کردم، کارگردان این فیلم «جان فاورو» آمریکایی است. او پیش از این، دو قسمت نخست Iron Man و اقتباس«کتاب جنگل» را کارگردانی کرده. تجربه بالای او در استفاده از جلوههای ویژه کامپیوتری، به خوبی در این فیلم خود را نشان داده و از حیث جلوههای کامپیوتری پیشرفت چشمگیری در مقایسه با فیلم «کتاب جنگل» که سه سال پیش عرضه شد محسوب میشود.
«جان فاورو» در «کتاب جنگل» هم از شیوه تولید مشابهی استفاده کرده، ولی با «شیر شاه» به چنان دستاورد فنی از حیث کیفیت و واقعگرایی دست پیدا کرد که به خودی خود، لایق ستایش است. دستاوردی بس چشمگیر که شاید سنگبنایی بشود برای آثاری که از این تکنیک برای خلق دنیا و شخصیتهای خاص خود بهره ببرند. شاید این دستاورد گرافیکی چندان به سینما ربطی نداشته باشد، ولی تاثیرش مسلما در آینده سینمای جهان غیر قابل انکار است.
تیم صداگذاران نیز همگی به خوبی از پس ایفای نقش خود برآمدهاند. انتخاب صداگذاران نامی و خوانندههای توانا موجب شده که بازخلق مجدد آهنگهای معروف و ماندگار انیمیشن، به خوبی صورت بگیرد و همان حس و حال دوستداشتنی و شیرینی که سالها پیش تجربه کردیم دوباره به سراغمان بیاید.
فیلم «شیر شاه» اقتباس وفادارانه و کاملی است. سعی داشته تا تمامی ویژگیهایی که انیمیشن اصلی را خاطرهانگیز ساخته در خود جای بدهد و بازخلق تمام عیاری باشد که سالها پیش مخاطبان را اینچنین مدهوش و شیفته انیمیشن اصلی کرد ولی متاسفانه ظاهر بصری واقعگرایانه فیلم با وجود کیفیت بسیار بالا، تمامی آن روح و شیرینی انیمیشن را از بین برده و محصولی را پیش روی مخاطب قرار داده که جز گیجی و سردرگمی احساسی، چیزی در او بر نمیانگیزد.
- جلوههای بصری چشمگیر
- بر انگیخته شدن حس نوستالژی
- اجرای خوب و قدرتمند قطعههای موسیقی انیمیشن اصلی
- دنیا و شخصیتهایی بیروح و سرد
- حس رئالیسم بیش از حد به انتقال مفاهیم و درام فیلم ضربه زده
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید