سریال Locke & Key یکی دیگر از محصولات تلویزیونی شبکهی نتفلیکس است که به شدت تلاش کرده در میان خیل عظیمی از آثار مطرح و برجستهی نتفلیکس، حرفی برای گفتن داشته باشد.
سریال «لاک و کلید» حاصل یک قصهی کاملا اصیل و اورجینال نیست و وقایع سریال، برگرفته از سلسله داستانهایی به همین نام است. جوزف هیلستروم کینگ، فرزند استیون کینگ با نام مستعار «جو هیل» قصهی اسرارآمیزی را به رشتهی تحریر درآورد که در آن، یک ایدهی کاملا جدید و جذاب با کمکِ دستان توانمندِ گابریل رودریگز به تصویر کشیده شد. ایدهای که در دنیای به ظاهر رئالِ آن، جادو نقش بسیار پررنگی دارد و گروهی از انسانها با استفاده از کلیدهایی جادویی، قدرت و مهارتهای خارقالعاده و ماورالطبیعهای را پیدا میکنند. سریال لاک و کلید، داستان خانوادهی «لاک» را تعریف میکند که پدر خانواده بنا بر یک اتفاق ناگوار، توسط شاگردش به اسم «سم» به ضرب یک گلوله کشته میشود. پس از این اتفاق، خانوادهی این فرد بختبرگشته به عمارت خانوادگی لاک – که قدمت طولانیای دارد – سفر میکنند تا هم زندگی جدیدی را شروع کنند و هم از گذشتهی پدر خانواده یعنی «رِندِل» باخبر شوند. البته ما مقولهی اطلاع از گذشتههای خاندان لاک را پس از چند اپیزود متوجه میشویم و پی بردن به رگ و ریشههای عمارت باستانی لاک، به عنوان یکی از انگیزههای مادر خانواده برای سفر به این مکان به همراه بچههایش تعریف میشود.
ایدهی قصهی سریال، به شدت جذاب است و با اینکه سریال در ردهبندی بزرگسال طبقهبندی نمیشود، کنش و واکنشهای داستانی به سمتی جریان پیدا میکند که حتی یک فرد بزرگسال نیز از تماشای آن لذت میبرد. سفر شخصیتها به «عمارت کلید» سرآغازی است بر یک ماجراجویی به شدت هیجانانگیز و اسرارآمیز که تقریبا برای هر بینندهای به شدت جذابیت دارد تا از این عمارت و خانوادهی عجیب لاک سر در بیاورد؛ خانوادهای متشکل از چهار نفر که هر کدام از آنها، خصلت خاص خود را دارند. بدون شک، بهترین بازیگر فصل اول سریال لاک و کلید کسی نیست جز «جکسون رابرت اسکات» در نقش «بودی لاک». اسکات پیش از حضور در این سریال، هنرنمایی به شدت ستودنی در دو فیلم «آن» (It) و «شگفتی» (The Prodigy) از خود به یادگار گذاشته. این بازیگر خردسال ۱۱ ساله به طرز اعجابآوری در سریال لاک و کلید بازی میکند. بودی در حل معماهای فصل اول، نقش مهمی دارد و اسکات به شکلی قابل باور از یک کودک ۱۱ ساله، فردی را به مخاطب سریال نشان میدهد که مثل بزرگسالها فکر میکند، حرف میزند و با اینکه یک کودک است، برای نجات جان خود و دیگران به شدت به تکاپو میافتد. از سوی دیگر اگر از بازیِ بازیگرهای نقش «کینزی» و «تایلر» بگذریم، «نینا لاک» مادر خانواده به بدترین شکل ممکن در صحنه حضور دارد، دیالوگهایش را ادا کرده و سپس تا دیالوگگوییهای بعدیاش جلوی دوربین از دیدهها غایب میشود! «داربی استنچفیلد» با اینکه در سریالهای تلویزیونی مطرحی همچون ۲۴، جریکو و Mad Men حضور داشته، در سریال لاک و کلید یکی از ضعیفترین نقشهای خود را به نمایش میکشد. البته این ضعف را میتوان به ضعیف و سطحی بودن شخصیت نینا لاک نیز نسبت داد که به طرز عجیبی، پرداخت شخصیتیِ این کاراکتر در سریال خوب از آب در نیامده؛ به گونهای که میتوان شخصیت نینا لاک را از هفتاد الی هشتاد درصد ماجرای فصل اول حذف کرد، بدون اینکه به خط داستانی لطمهی خاصی وارد شود.
سفر به درون ذهن شخصیتها به شدت جذاب و جالب از آب درآمده. این جذابیت را باید مدیون رنگبندی و دکور صحنه دانست.
جنس داستان و نه روایت را میتوان بسیار دلچسب و حتی بامزه خواند! با اینکه سریال در ژانر وحشت ردهبندی میشود، لاک و کلید قصهای را بازگو میکند که جنس آن، برای اهالی سینما کمی تا حدودی آشناست. بر اساس رنگبندیهای صحنه و جلوههای ویژه شاید شما هم تصور میکنید که گییرمو دلتورو در حال تعریف کردن یک قصهی فانتزی برای شماست، نه جو هیل، پسر استیون کینگ! داستان سریال، پکیج کاملی است از ژانرهای مختلف به جز سبک علمی-تخیلی. به این معنا که مهم نیست شما عاشق چه سبکی در دو دنیای ادبیات و سینما هستید. سریال لاک و کلید با قصهاش میتواند شما را سرگرم و با خود همراه کند. البته این همراهی در طول فصل اول، چندان بینقص نیست و پس از چند اپیزود، لاک و کلید به دام تکرار گرفتار میشود. روایت قصهی فصل اول بیشتر حول محور پیدا کردن کلیدهای مختلف در عمارت کلید میچرخد و بخش عمدهی این اکتشاف روی دوش بودی سنگینی میکند. این نوع روایت داستانی میتوانست سریعتر انجام شود تا با حجم بیشتری از داستان روبهرو شویم. با این اوصاف، پس از یافتن هر کلید، مخاطب سریال با کاربرد آن نیز آشنا میشود. جالب است که جو فانتزی حاکم بر دنیای سریال به طرز عجیبی خوب شکل گرفته و شاید شما هم در طول داستان دلتان میخواسته تا کلیدهای جادویی سریال در دنیای واقعی نیز وجود داشت تا بلکه از آنها استفاده میکردید؛ به خصوص کلید «سر» یا کلید «تلهپورت» که در سریال نیز اهمیت بسیار زیاد و قابل توجهی برای شخصیتها دارد.
بر اساس رنگبندیهای صحنه و جلوههای ویژه شاید شما هم تصور میکنید که گییرمو دلتورو در حال تعریف کردن یک قصهی فانتزی برای شماست، نه جو هیل، پسر استیون کینگ
شخصیتها در دنیال سریال اغلب بلاتکلیف هستند؛ برای مثال شخصیت «سم» از یک نقطهی سریال به بعد، از خط داستانی فراموش میشود. بیننده حدس میزند در پایان فصل شاید مجدد به نحوی جلوی دوربین ظاهر شود، اما کاراکتر سم در فصل اول حضور دیگری ندارد و احتمالا در فصل دوم، در روایت قصه نقش بیشتری بر عهده خواهد داشت. از طرفی دیگر شخصیت منفی و زیرک داستان یعنی «داج» تقریبا توانسته در همین ۱۰ اپیزود از آب و گل در بیاید، اما همچنان فرسنگها تا تبدیل به یک شخصیت منفی درجهی یک فاصله دارد؛ چراکه هنوز از گذشتههای سریال چیز خاصی دستگیرمان نمیشود. به خصوص اینکه در درجهی اول چرا و چگونه خاندان لاک این کلیدهای جادویی را پیدا کرده و از آنها برای مقاصدشان استفاده میکردند. در چند اپیزود پایانی سریال لاک و کلید، از رندل و دوستانش اطلاعاتی هر چند مختصر ارائه میشود؛ اطلاعاتی که با حوادث آینده گره میخورند و در حل معماهایی مثل «در سیاه» نقش به شدت کلیدی دارند.
دنیای لاک و کلید، به اندازهای کشش دارد که تا چند فصل بتوان پای ماجرای شخصیتهای سریال نشست و داستانهای فانتزی آنها را دنبال کرد. سریال به هیچ عنوان وحشتناک نیست و اصلا برای ترساندن شما ساخته نشده. داستان و روایت سریال، از شخصیتپردازیها و روابط بین کاراکترها گرفته تا ساختار عمارت کلید، اقتباس به شدت وفاداری از سری داستانهای جو هیل محسوب میشوند. به غیر از تغییر نام شهری که خانوادهی لاک در آن حضور دارند، تنها یک تفاوت بارز بین قصهی سریال و کتابهای مصور وجود دارد. سم برای کشتن رندل به تنهایی به خانهی لاک نمیرود و قاتل دومی به اسم Al Grubb او را برای این هدف شوم همراهی میکند. در سریال این شخصیت دوم در صحنهی قتل حضور ندارد و تنها سم، به عنوان قاتل پدر خانوادهی لاک معرفی میشود. جدا از این مورد، خالقین سریال نهایت تلاششان را به کار گرفتند تا روح و نفس قصهی لاک و کلید در سریال حفظ شود.
سریال Locke & Key با روایت قصهی بامزهاش میتواند علاقهمندان به داستانهای تخیلی و فانتزی را راضی نگه دارد. با اینکه سریال در فصل اول در استفاده از شخصیتها جلوی دوربین ضعفهای زیادی نشان میدهد و هر از گاهی روایت قصهاش دچار سکته ناقص میشود، لاک و کلید را همچنان میتوان یکی از سریالهای آیندهدارِ شرکت نتفلیکس دانست؛ سریالی که این روزها در میان خیل عظیمی از آثار خوش رنگ و لعاب دفن و کمتر دیده شده است.
- بازی استثنایی جکسون رابرت اسکات در نقش بودی
- شخصیتپردازی بسیار خوب و جذاب بودی لاک
- جنس بامزهی داستان که شباهت زیادی به داستانهای اخیر گییرمو دل تورو دارد
- جو فانتزی بسیار خوب حاکم بر سریال
- سریال در فصل اول به شدت به کتابهای مصور لاک و کلید وفادار است
- پرداخت ضعیف شخصیت نینا لاک به عنوان مادر خانواده
- تکراری شدن کنش و واکنشهای داستانی در میانهی فصل اول
- بلاتکلیف بودن شخصیتهای فرعی در خط داستانی سریال
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید