برخلاف نگرانیهایی که پیرامون جای خالی ناتاشا رومانوف در میان انتقامجویان وجود دارد، یلنا بلووا میتواند نسخهی بسیار بهتری از بلک ویدو را به تصویر بکشد.
مارول قصد داشت Black Widow را اوایل سال جاری میلادی روی پردهی نقرهای برده و بدین ترتیب، دنیای سینمایی خود را رسما وارد فاز چهارم کند. این فیلم به خاطر همهگیری ویروس کرونا و بسته بودن سینماها در کشورهای مختلف چندین بار تاخیر خورد و در حال حاضر برای اکران از اوایل مه سال ۲۰۲۱ برنامهریزی شده است. جدیدترین ساختهی کیت شورتلند به دو دلیل اهمیت بالایی دارد: دلیل اول، کندوکاش جنبههایی از گذشتهی ناتاشا رومانوف است که پیش از این تنها اشارههای بسیار گنگی به آنها شده بود؛ دلیل دوم و پایانی، معرفی شخصیتهایی است که میتوانند به مرور زمان جایگاه بسیار مهمی را برای خود دست و پا کنند.
[در صورت عدم تماشای Avengers: Endgame، از مطالعهی پاراگراف پیش رو خودداری کنید] داستان فیلم Black Widow بین Captain America: Civil War و Avengers: Infinity War جریان دارد. ناتاشا رومانوف تصمیم گرفته یکبار برای همیشه با گذشتهای که طی سالهای اخیر او را تعیقب میکرده مواجه شود. این تصمیم، او را به سمت اشخاصی سوق میدهد که در گذشته بخشی از خانوادهاش بودند اما امروزه ارتباطی با آنها ندارد. Black Widow در حال حاضر روی پردهی نقرهای نیامده و از جزئیات فیلمنامه خبر نداریم. با این حال، اطمینان داریم اتفاقاتی که در جریان داستان رخ میدهد، تصمیم رومانوف در جریان Avengers: Endgame را توضیح میدهد. اگر به یاد داشته باشید، این شخصیت در اقدامی غیرمنتظره خودش را قربانی کرد تا کلینت بارتون به سنگ روح دست یابد. [پایان اسپویل]
یلنا بلووا یکی از افرادی است که در Black Widow حضور دارد. این شخصیت برای نخستین بار در قسمت پنجم Inhumans (مارس سال ۱۹۹۹ میلادی) معرفی شد. او مانند ناتاشا رومانوف در تاسیسات نظامی اتاق قرمز آموزش دید تا به یک قاتل حرفهای تبدیل شود. در صفحات کمیک بوکها، او ماموریت مییابد به سراغ ناتاشا رفته و جانش را بگیرد اما طی اتفاقاتی تصمیم میگیرد چشمهایش را روی دستور بسته و به یکی از همکارهای او تبدیل شود. حالا که بهطور کلی با یلنا آشنا شدهاید، بگذارید به سراغ اصلیترین موضوع مطلب، یعنی پتانسیلهای او برای تبدیل شدن به یک شخصیت ماندگار بپردازیم.
یکی از بزرگترین تفاوتهایی که میان یلنا بلووا و ناتاشا رومانوف وجود دارد، مسیرهایی است که آن دو برای رسیدن به رستگاری طی کردهاند. ناتاشا پس از اینکه متوجه شد مهارتهای بسیار بالایی در قتل داشته و تمام این مدت برای اهداف غلطی میجنگیده، تصمیم گرفت خودش را از بند کشورش رها کرده و در مسیر تازهای قدم بگذارد. اتخاذ چنین تصمیمی او را به سمت پیوستن به شیلد و سپس انتقامجویان سوق داد. چنین مسیر همواری برای رسیدن به رستگار هرگز جلوی پای یلنا قرار نگرفت. اینطور نبود که او تصمیم بگیرد از تحت کنترل فرماندهان خود در کاگب بیرون آمده و سپس شخصیتهای مثبت ماجرا آشنا شده و بدین ترتیب، در جبههی خیر قرار بگیرد.
دومین بلک ویدیوی تاریخ کمیک بوکها سالها تلاش کرد کفارهی گناهانش را پرداخته و تغییر مسیر دهد اما سرنوشتش بسیار پیچیده بود. از همین رو، برخی اوقات مقابل ناتاشا رومانوف و همتیمیهایش ایستاد و برخی اوقات هم در کنارشان به نبرد پرداخت. وجود همین پیچیدگیها در مسیر زندگی باعث شده تا او نسبت به ناتاشا از پتانسیل بسیار بالایی برای تبدیل شدن به یک شخصیت به یاد ماندنی برخوردار باشد. البته فلورنس پیو بازیگر نقش یلنا باید تمام تلاش خود را به بگیرد؛ زیرا اسکارلت جوهانسون طی چند سال اخیر به بهترین نحو ممکن توانسته ناتاشا را جلوی دوربین به تصویر کشیده و انتظارات را از جدیدترین هنرپیشهی نقش بلک ویدو بالا برده است.
به غیر از مسیر پرپیچ و خم زندگی که میتواند به سرگذشتی جذاب روی پردهی نقرهای تبدیل شود، یلنا بلووا از بلوغ شخصیتی برخوردار است که او را از باقی شخصیتهای کمیک بوکی متمایز میکند. برای اثبات این ادعا میتوان به سراغ Widowmakers: Red Guardian and Yelena Belova رفت؛ کمیک بوکی که حاصل همکاری دوین گریسون و میشل بندینی به شمار میرود. شخصیت اصلی داستان از سوی یک فرد ثروتمند به نان جاستین کسک ماموریتی به شدت محرمانه را دریافت میکند. یلنا قبل از اینکه مخاطب به چنین نتیجهای برسد، میداند جاستین فرد فاسدی است اما برای یافتن راهی برای نابود کردن او، مجبور میشود مطابق نقشههایش پیش برود. شخصیت اصلی مطابق دستورالعمل، باید به یک زندان در قطب جنون رفته و فردی به نام دکتر دِرست را نجات دهد. به محض ورود به منطقهی مورد نظر، یلنا متوجه میشود نیازی به نجات دادن درست نیست؛ زیرا او از مسئولین زندان است. به بیان دیگر، بلک ویدو به آنجا فرستاده شد تا مهارتهایش به عنوان یک قاتل مورد آزمایش قرار بگیرد. از اینجا به بعد، او تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا بتواند از تلهای که با میل خودش وارد شد، زنده فرار کند.
یلنا بلووا سرانجام موفق میشود خود را از چنگال دکتر درست نجات داده و بار دیگر آزادیاش را به دست بیاورد. او حالا بهانهای دارد تا مقابل کارفرمایش بایستد. دیگر ابرقهرمانان کمیک بوکی برای انتقام چیزی که رخ داد احتمالا به کتک زدن فرد مورد نظر و سپس تحویلش به مقامات دولتی متوسل میشدند اما یلنا ترجیح داد روش خلاقانهتری به کار ببرد. او از تخصصش در جاسوسی استفاده کرد و بخش قابلتوجهی از ثروت عظیم او را در اختیار تعداد زیادی از خیریههای سراسر جهان قرار داد. به قول خودش، برای نابود کردن افرادی که بر جهان حکفرمایی میکنند، کافی است آنها را به قهرمان تبدیل کنی!
ناعدالتی اقتصادی به قدری بر جهان کمیک بوکها چیره شده که چنین اقدامی نمیتواند تاثیر قابلتوجهی بر وضعیت زندگی فقرا در کشورهای مختلف بگذارد، با این حال، جاستین کسک مجبور است تا سالهای پایانی زندگی خود همچنان به خیریهها کمک کند؛ زیرا برای افرادی مثل او جایگاه اجتماعی اهمیت بسیاری داشته و در صورتی که بخواهد دست از کمک بردارد، محبوبیتش را در میان مردم از دست میدهد. این اقدام، نشاندهندهی بلوغ شخصیتی یلنا است؛ چیزی که کمتر در دیگر ابرقهرمانان مشاهده شده است.
به نظر شما، یلنا میتواند جای خالی ناتاشا را پر کند؟ نظر خود را با ما در میان بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید