۱۰ مرگ نابهنگام در جهان سینمایی مارول
شخصیتهایی که خیلی زود از MCU حذف شدند!
جهان سینمایی مارول مملو از اتفاقات تلخ و شیرینی است که هر کدام در ذهن مخاطبین این جهان گسترده، با اشکال مختلفی نقش بستهاند. از اتفاقات خارقالعاده گرفته تا مرگهای نابهنگامی که حتی منجر به عوض شدن مسیر داستانی این جهان جذاب و پر از هرج و مرج شدهاند.
جهان سینمایی مارول مانند دیگر جهانهای فانتزی، با مرگ شخصیتهایی روبرو شده است که در موقعیتها و زمانهای نادرستی، جان خود را از دست دادند. MCU، مدت زمان طولانی است که اشتباهات زیادی در نحوه مرگ و زمان اتفاق افتادن این حادثه برای برخی از شخصیتهای خود، مواجه شده و بسیاری از کاربران و دوستداران این جهان، بارها نا امید شدن خود را به اشکال مختلفی بیان کردهاند. مرگهای نابهنگامی که علاوه بر ضربه زدن به قوسهای داستانی آنها، به مسیر و روندی که این جهان برای بیان روایتهای خود در پیش گرفته بود، لطمه وارد کرده است.
برخی از مشکلات جهان سینمایی مارول در از بین بردن شخصیتهای خود، مرگ نابهنگامی است که گریبانگیر این افراد میشود. بسیاری از قهرمانان جدید MCU، حتی قبل از اینکه فرصتی پیدا کنند تا جایگاه خود در این جهان را تثبیت کنند، به قتل میرسند. این مشکل فقط مربوط قهرمانان نمیشود و چندی از ابرشرورهای مارول نیز خیلی زود از داستان کنار گذاشته شدهاند.
در ادامه با ما همراه باشید تا به بررسی ۱۰ مرگ نابهنگام در جهان سینمایی مارول بپردازیم.
۱۰. اسکارلت ویچ (Scarlet Witch)
دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی (Doctor Strange in the Multiverse of Madness)
واندا ماکسیموف (Wanda Maximoff) ملقب به اسکارلت ویچ (The Scarlet Witch)، بدون شک یکی از پیچیدهترین قوسهای داستانی را در بین شخصیتهای جهان سینمایی مارول داشته است. او در طول مسیر خود از یک ضد قهرمان تبدیل به قهرمان شد و در آخر دوباره بعد از اتفاقات گوناگونی که برای او و اطرافیانش رخ داد به ضد قهرمان تبدیل شد. مسیر داستانی او در MCU را میتوان یکی از تراژدیکترین روایتهایی دانست که تا به امروز در کمیکهای مارول و آثار سینمایی آن به نمایش در آمده است. هنگامی که در آخرین لحظات فیلم دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی (Doctor Strange in the Multiverse of Madness)، متوجه میشود که دچار فساد دارکهولد شده است و به خودآگاهی میرسد، خود را به نوعی فدا میکند و در زیر آوار قلعه دارک هولد مدفون میشود، پایانی که از نظر بسیاری از مخاطبین مارول، واندا سزاوارش نبود و باید داستانش همچنان ادامه پیدا میکرد.
البته، از آنجایی که به طور رسمی مرگ واندا روی صحنه نمایش داده نمیشود، میتوان زنده یا کشته شدن او را زیر سوال برد. سوالی که شاید استودیو مارول خودش در ذهن مخاطبین ایجاد کرده است تا در آینده دوباره با حضور ناگهانی واندا، مخاطبین خود را غافلگیر کند. در هر صورت، حتی اگر واندا واقعا در زیر آوار کشته شده باشد هم استودیو مارول باید مرگی باشکوهتر برای این جادوگر قدرتمند جهان سینمایی مارول در نظر میگرفت. مرگی باشکوه و به یادماندنی که تا سالیان سال در ذهن مردم نقش میبست.
۹. کوئیک سیلور (Quicksilver)
انتقامجویان: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron)
واندا تنها ماکسیموفی نیست که در MCU و در زمان نامناسبی از میان رفت، برادر دوقلوی او پیترو ماکسیموف (Pietro Maximoff) ملقب به کوئیک سیلور (Quicksilver)، حتی شانس حضور متعدد در آثار جهان سینمایی مارول را پیدا نکرد و در فیلم انتقامجویان: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron)، کشته شد.
کوئیک سیلور از معدود شخصیتهای مارول است که در همان اثری که معرفی شد، کشته میشود. پیترو ماکسیموف، در حالی که تلاش میکرد تا جان هاوکآی (Hawkeye) و یک رهگذر را نجات بدهد، به طور ناگهانی توسط یکی از پهپادهای اولتران مورد هدف قرار میگیرد و متاسفانه به بدترین شکل ممکن، جان خودش را از دست میدهد. برای شخصیتی که “سرعت” ویژگی اصلی او بود، مرگی به دلیل کند بودن، پایانی بسیار تحقیرکننده برای شخصیتی مانند کوئیک سیلور بود. علاوه بر این، او از پتانسیل بالایی برخوردار بود و مارول میتوانست بر رابطه نزدیک او با خواهش واند بیشتر تمرکز کند. رابطهای که میتوانست منجر به همکاریهای بیشتر و مفیدتری از سمت این دوقلوهای قدرتمند شود.
۸. ماریا هیل (Maria Hill)
تهاجم مخفی (Secret Invasion)
ماریا هیل (Maria Hill) با بازی کوبی اسمالدرز (Cobie Smulders)، یکی از قدیمیترین کاراکترهای جهان سینمایی مارول بود که آنگونه که باید شخصیتش مورد توجه قرار نگرفت و حتی با پایانی نهچندان جالب مواجه شد. او به عنوان یکی از ماموران اصلی سازمان شیلد (.S.H.I.E.L.D) و دست راست نیک فیوری (Nick Fury)، در اولین فیلمهایی که حول محور انتقامجویان بود از سختترین موقعیتها جان سالم به در برد و تقریبا به اندازه خود انتقامجویان، عضو مهمی برای این گروه بود. به عنوان مثال او در فیلم انتقامجویان: عصر اولتران، تنها شخصی بود که با وجود اینکه عضوی از گروه انتقامجویان نبود، اما در مهمانی که اعضای گروه تدارک دیده بودند، احساس راحتی میکرد و با آنها اوقات خوشی را سپری کرد. اتفاقی که نشان دهنده جایگاه مهم و ویژهای بود که ماریا هیل داشت.
با وجود اهمیت بالای ماریا برای گروه اونجرز، بسیاری مرگ نابهنگامش در سریال تهاجم مخفی (Secret Invasion) را کاملا مضحک و حتی توهین آمیز تلقی کردند. ماریا هیل توسط اسکرالی کشته شد که شکل نیک فیوری را به خود گرفته بود. مرگ او نه تنها بدون هیچ پیش زمینهای اتفاق افتاد، بلکه او در لحظه مرگش فکر میکرد که دوست قدیمیاش به او خیانت کرده است. ماریا هیل، حتی اگر قرار بود کشته شود نیز، شایسته پایانی به مراتب بهتر از آنچیزی بود که در سریال تهاجم مخفی، اتفاق افتاد. مرگ او، یکی از دلایلی بود که این اثر را تبدیل به یکی از بدترین آثار سریالی مارول و شبکه استریم دیزنی پلاس کرد.
۷. مایتی ثور (The Mighty Thor)
ثور: عشق و تندر (Thor: Love and Thunder)
تحول تدریجی ثور (Thor) و تبدیل شدن او از قهرمانی اسطورهای که در زمین گرفتار شده به جنگجویی فضایی که دیگر ارتباطی با زمین نداشت، باعث ایجاد یک خلأ قدرت عظیم شد. اتفاقی که فرصت ایدهآلی را به وجود آورد تا قهرمان دیگری شبیه به ثور، جایگزین او در زمین شود. جهان سینمایی مارول از این فرصت استفاده کرد تا جین فاستر (Jane Foster) را به عنوان مایتی ثور (The Mighty Thor) در فیلم ثور: عشق و تندر (Thor: Love and Thunder) را به MCU بازگرداند. جین با به دست گرفتن میولنیر (Mjölnir)، انرژی تازهای به این شخصیت بخشید و در هر صحنهای که حضور داشت، فیلم را از آن خود کرد.
متاسفانه، بازگشت جین فاستر حقیقت دیگری را نیز فاش کرد: او به سرطان مبتلا شده و استفاده از میلونیر فشار زیادی را بر بدنش وارد میکند و به همین دلیل روند بیماریاش، تشدید پیدا میکند. در پایان فیلم، جین از دنیا میرود و زمین بار دیگر، بدون نگهبانی مشابه به ثور، باقی میماند. دیدن جین به عنوان مایتی ثور در آثار آینده انتقامجویان، قطعا میتوانست اتفاقی جذاب باشد.
۶. گامورا (Gamora)
انتقامجویان: جنگ ابدیت (Avengers: Infinity War)
اینکه مرگ گامورا (Gamora) را در فیلم انتقامجویان: جنگ ابدیت (Avengers: Infinity War) اتفاقی نابهنگام بدانیم شاید برداشتی درست و منطقی نباشد، به دلیل اینکه مرگ احساسی و کشته شدن او توسط تانوس (Thanos)، از لحظات تلخی بود که تا مدتهای طولانی در ذهن مخاطبین مارول نقش بست. با این وجود، کشته شدن او توسط تانوس، به نوعی داستان کلی جهان سینمایی مارول را تحت تاثیر قرار داد و در واقع اگر مرگ او در فیلم نگهبانان کهشکان 2 (اتفاقی که برنامه ریزی شده بود) رخ میداد، میتوان گفت، پایانی به مراتب تاثیرگذارتری را برای این شخصیت رقم میزد.
در ابتدا جیمز گان (James Gunn)، تصمیم داشت تا گامورا را در همان نگهابان کهکشان ۲ (Guardians of the Galaxy Vol. 2) بکشد اما با مداخله استودیو مارول، این تصمیم به نتیجهای نرسید و کنسل شد، و مرگ او را به تاخیر انداخت تا در آخر به دست تانوس به قتل برسد. تصمیمی که شاید حتی آینده فرانچایز نگهبانان کهکشان را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. حتی گان این موضوع را به طور غیرمستقیم از زبان استار- لرد (Star-Lord) بیان میکند. صحنهای که در آن او به فقدان گامورا اشاره میکند.
۵. اریک کیلمانگر (Erik Killmonger)
پلنگ سیاه (Black Panther)
گاهی جهان سینمایی مارول به نوعی قربانی موفقیت خود میشود و این دقیقا همان اتفاقی است که برای شخصیت اریک کیلمانگر (Erik Killmonger) با بازی مایکل بی. جردن (Michael B. Jordan) در فیلم پلنگ سیاه (Black Panther) رخ داد. در نخستین نگاه، کیلمانگر فقط یکی دیگر از شرورهای کیلشهای جهان سینمایی مارول به نظر میرسید. اما بازی درخشان بی. جردن و نظرات عمیق و انتقادی کیلمانگر درباره انزواطلبی سرزمین واکاندا، او را به شخصیتی فراتر از یک ضدقهرمان تبدیل کرد.
با این وجود، او یکی از به یادماندنی و تاثیرگذارترین مرگها را در جهان سینمایی مارول داشته است. به همین دلیل میتوان گفت نسبت به دیگر افرادی که مرگهای نابهنگامی داشتند، سرنوشت بهتری نصیب او شد. با این وجود، مشخص است که مارول از حذف زودهنگام این شخصیت پشیمان است و این به دلیل تاثیر عمیقی است که کیلمانگر بر مخاطبین توانست بگذارد. در واقع میتوان گفت که داستان فیلم پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه (Black Panther: Wakanda Forever)، به گونهای طراحی شده بود که دوباره فرصتی برای بازگشت کیلمانگر، هر چند کوتاه، فراهم شود. اگرچه بازگشت او به صورت فیزیکی نبود و شوری (Shuri) پس از مصرف معجون گیاه قلبی، او را ملاقات کرد، اما باز هم میتوان این صحنه را یکی از مهمترین لحظاتی دانست که در دومین قسمت از فیلم پلنگ سیاه ، به نمایش در آمد.
۴. اولتران (Ultron)
انتقامجویان: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron)
کوئیک سیلور تنها شخصیتی نبود که در فیلم انتقامجویان: عصر اولتران معرفی شد و در همان اثر نیز جان خود را از دست داد. اولتران (Ultron)، شرور اصلی این اثر نیز از دیگر کاراکترهایی بود که به همراه کوئیک سیلور، در این فیلم کشته شد. اعتراف نکردن به این حقیقت که اولتران، شرور اصلی فیلم، خیلی زود از جهان سینمایی مارول حذف شد، کار سخت و دشواری است. با توجه به جایگاه مهمی که او در کمیکهای مارول دارد، بسیاری بر این باور هستند که استودیو مارول، پتاسنیلی که شخصیت اولتران داشت را هدر داد و باید او همچنان در خط داستانی انتقامجویان باقی میماند.
با این وجود، خوشبختانه تایید شده است که دوباره شاهد حضور اولتران با صداپیشگی جیمز اسپیدر (James Spader) در سریال ویژن خواهیم بود. اما با این حال، شاید بهترین زمان بازگشت دوباره او به MCU، کمی قبلتر از تایید سریالی برای شخصیت ویژن بود. کاراکتری مانند اولتران، به راستی شایسته آن بود که مانند تانوس، کانگ فاتح (Kang the Conqueror)، لوکی (Loki) یا دکتر دووم (Doctor Doom) به شروری تبدیل شود که داستان چندین فیلم حول محور شخصیت او میچرخیدند. حال باید منتظر ماند و دید که بازگشت دوباره او میتواند این هوش مصنوعی قدرتمند و خطرناک را دوباره آنطور که باید و شاید، احیا کند یا نه.
۳. موداک (MODOK)
مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی (Ant-Man and the Wasp: Quantumania)
موداک (MODOK) از آن شخصیتهایی است که نه تنها مرگش در جهان سینمایی مارول اتفاقی اشتباه بود بلکه اگر تمامی جوانب اقتباسش در یک اثر سینمایی را در نظر بگیریم، “افتضاح” تنها کلمهای است که میتوان در وصف این اقتباس، استفاده کرد. در کمیکهای مارول، موداک شروری کلاسیک برای انتقامجویان است و مغز متفکر سازمان AIM است. AIM نهادی تروریستی در دنیای مارول است؛ این سازمان که مرکزی علمی و تکنولوژیک در کمیکهای مارول است، در ساخت سلاحهای پیشرفته، هوش مصنوعی و تحقیقات علمی غیرقانونی، تخصص بالایی دارد. موداک در این کمیکها، مدام با مرد آهنی (Iron Man) و دیگر قهرمانان درگیر میشود اما در جهان سینمایی مارول، او را فقط محدود به قلمرو کوانتومی کردند و در آخر مشخص شد که او همان دارن کراس (Darren Cross) است که در دنیای کوانتومی دچار تغییرات وحشتانکی شده است و اکنون تحت فرمان کانگ، به موجودی عجیب تبدیل شد.
مشکلات موداک، حتی تا زمان مرگش نیز ادامه پیدا کردند. در کمیکها، او یکی از خودخواهترین و مودیترین شخصیتهای شرور است. بنابراین، دادن یک قوس داستانی که در پایان شاهد رستگار شدن شخصیتی شرور باشیم، ایده جالبی به نظر نمیرسد، دقیقا مانند تصمیمی که استودیو مارول برای این شخصیت گرفت. او در لحظات آخرش فریاد میزند: “من آدم مزخرفی نیستم!” و بعد از آن جان خود را از دست میدهد. موداک لیاقت این را داشت که حداقل یکبار از قلمرو کوانتومی فرار کند و با انتقامجویان بجنگد.
۲. یولیس کلا (Ulysses Klaue)
پلنگ سیاه (Black Panther)
اینکه هر دو شرور اصلی فیلم پلنگ سیاه، به نوعی در پایان فیلم کشته شدند، این حقیقت را نمیتواند انکار کند که پتانسیل حضورشان در دیگر آثار مارول وجود داشت اما این اتفاق عملی نشد. یولیس کلا (Ulysses Klaue)، نخستین بار در فیلم عصر اولتران، معرفی شد، او یک دزد ویبرانیوم و از دشمنان قدیمی واکاندا بود که در نهایت توسط کیلمانگر، کشته شد. اما نکته قابل توجه این است که مرگ کلا تنها برای این اتفاق افتاد که نشان دهد، کیلمانگر، میتواند تا چه حدی خطرناک باشد و تهدید بزرگی برای واکاندا و ساکنینش است. در حالی که با توجه به خط داستانی یولیس کلا در کمیکهای مارول، در جهان سینمایی مارول نیز این داستان میتوانست جالبتر، روایت شود.
در کمیکها، کلا به موجودی از جنس امواج صوتی تبدیل میشود و نقشی اساسی و مهم در رویداد جنگهای مخفی، ایفا میکند. با توجه به اینکه فیلم انتقامجویان: جنگهای مخفی (Avengers: Secret Wars) در لیست آینده آثار مارول قرار دارد، زنده نگه داشتن او میتوانست ایدهای جذاب و خارقالعاده باشد.
۱. گور: قصاب خدایان (Gorr The God Butcher)
ثور: عشق و تندر (Thor: Love and Thunder)
بدون شک یکی از اصلیترین شرورها و کاراکترهای مارول که پتانسیل حضورش در MCU، به طور کلی هدر رفت، گور: قصاب خدایان (Gorr The God Butcher) است. با وجود اینکه کریستین بیل (Christian Bale) با هنرنمایی بینظیرش سعی کرد تا عمق رنج گور را به تصویر بکشد، اما باز هم فرصت حضور او و گسترش داستانش در جهان سینمایی مارول، از دست رفت. حضور گور در تمامی صحنههایش در فیلم ثور: عشق و تندر، از درخشانترین لحظات این اثر بود.
مرگ زود هنگام گور، همچنین یک فرصت طلایی برای ایجاد ارتباط بین مرد عنکبوتی (Spider-Man) تام هالند (Tom Holland) با سیمبیوتها را از بین برد. نکروسورد (Necrosword)، شمشیر گور، در اصل توسط کنال (Knull)، خدای تاریکی و خالق سیمبیوتها، ساخته شده است. حتی هیولاهایی که توسط گور احضار میشوند نیز اکثرا حال و هوایی سیمبیوتی دارند. از دست دادن حضور شخصیتی مانند گور و همچنین ارتباطات داستانی که میتوانستند با حضور او خلق کنند، همگی باعث شدند تا مرگ گور: قصاب خدایان یکی از بدترین و ناامیدکنندهترین اتفاقاتی باشد که تا به امروز تا در جهان سینمایی مارول مشاهده شده است.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید