نقد فیلم Meg 2: The Trench – مگ 2: گودال
اینجا خبری از اضطراب نیست!
در نقد فیلم Meg 2: The Trench میخواهیم به جدیدترین اثر جیسون استاتهام نگاهی انداخته ببینیم در مقایسه با قسمت اول پیشرفت داشته یا پسرفت.
نزدیک به ۵۰ سال از تابستانی که آروارهها (Jaws) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) روی پرده نقرهای آمد میگذرد؛ اثری که نه تنها ترس از کوسهها را به جان تمام مردم جهان انداخت، بلکه باعث شد زیرژانر کوسه شکل بگیرد. نکته جالبتر اینجاست که با گذشت حدوداً ۵ دهه و تولید صدها فیلم هنوز هیچ کارگردانی موفق نشده اثری بسازد که نه بهتر از آروارهها، بلکه در حد و اندازه آن یا حتی نزدیکش باشد. The Meg هم از این قائده مستثنا نیست.
قسمت دوم با نام Meg 2: The Trench ساخته شده و مدتی قبل نسخه بلوری آن در دسترس علاقه مندان به فیلمهای کوسهای و صد البته طرفداران جیسون استاتهام (Jason Statham) قرار گرفته است. چند سالی از اولین رویایی با مگالودون میگذرد و اعضای گروه مشغول انجام تحقیق روی هایچی هستند؛ مگالودونی که توسط جیومینگ تربیت شده است. آنها همچنین بصورت مرتب به گودال رفته و مناطق مختلف را با هدف یافتن کشفهای جدید بررسی میکنند. این شرایط ادامه دارد تا اینکه متوجه میشوند گروهی در گودال مشغول استخراج چیزی است.
وقتی بحث یک فیلم کوسهای به میان میآید، ذهنها به سمت اضطراب، تنش و استرس ناشی از تقابل انسان و شکارچی بیرحم خاکستری رنگ میرود. قسمت اول یکبار این کار را به خوبی انجام داده بود (صحنهای که میینگ مشغول بازی با گوی کنترلی است و مورد حمله مگالودون قرار میگیرد) اما قسمت دوم حتی در انجام همین یک کار هم موفق نیست. البته یکی از شخصیتهای قسمت دوم در همان ابتدا مورد حمله قرار میگیرد که مخاطب میداند سرانجامش چیست چون بازیگر مشهوری نقش آن را ایفا میکند.
یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود استرس و اضطرابی در مخاطب بوجود نیاید، عدم پرداخت شخصیتها است. یک فیلم کوسهای بدون شک شامل مرگ شخصیتهای متعددی میشود و چنین ویژگیای در مگ 2: گودال وجود دارد. با این حال، مرگشان چیزی فراتر از یک مکث چند صدم ثانیهای را به مخاطب تحمیل نمیکند. چون نه حضور طولانیای جلوی دوربین دارند و نه تلاشی برای عمق دادن به آنها میشود. ضعیف دیگری که در فیلمنامه وجود دارد، عدم توجه به برخی موضوعات است. البته هیچ مخاطبی از فیلمی مثل مگ 2 انتظار ندارد به جزئیات بپردازد اما نمیتوان چشمها را روی برخی از موارد بست.
سویین با نقش آفرینی لی بینگ بینگ یکی از شخصیتهای مهم The Meg بود که در قسمت دوم حضور ندارد. اگرچه دلیلش غیبتش ذکر میشود، اصلاً و ابداً نمیفهمیم دقیقاً چه اتفاقی برای او رخ داد. به این مورد، باید جیومینگ را اضافه کرد که از ناکجاآباد ظاهر شده و ناگهان وارث شرکت میشود. کاملاً واضح و روشن است که سازندگان یک شخصیت آسیایی دیگر را جایگزین کردند تا بتوانند دلیلی برای کشاندن سینماروهای چینی به سالنها و دستیابی به فروش بیشتر داشته باشند.
مورد دیگر، عدم وجود منطق در داستان است. مییینگ در بخشی از فیلم فاصله زیادی را شنا کرده و جان خودش را به خطر میاندازد تا فردی را نجات دهد اما چند لحظه بعد و در حالی که شرایط وخیمتر شده، بدون توجه به آدمهای متعددی که در اطرافش هستند تنها برای نجات خودش تلاش میکند. از این عجیبتر، تغییر ناگهانی لحن فیلم است. المانهای طنز در نسخه اول گهگاهی استفاده میشد، نه برای اینکه لبخندی روی لب مخاطب شکل بگیرد، بلکه برای نمایش نوع رابطه میان دو شخصیت. این ویژگی و تیکههایی که بهم میاندازند در قسمت دوم هم وجود دارد اما در نیمه دوم همه چیز متفاوت میشود.
المانهای طنز دیگر به تیکهها و زخم زبانها خلاصه نشده و در نحوه بازیگری هنرپیشهها و زبان بدنشان نمود پیدا میکند. به بیان دیگر، حس میکنید در حال تماشای یک فیلم کوسهای و کمدی هستید! راستش را بخواهید، انگار نیمی از فیلمها را یک فیلمساز و نیمه دوم را فیلمساز دیگر کارگردانی کرده و همین موضوع، به عدم پیوستگی لحن فیلم منجر شده است.
مگ 2: گوال تنها درباره مگالودونها نبوده و در کنار نمایش یک دایناسور در صحنه ابتدایی، دو موجود ماقبل تاریخی دیگر را هم معرفی میکند: یک اختاپوس عظیم و الجثه و موجوداتی شبیه به مارمولک که اندازه بزرگتری داشته و گوشت خوار هستند. اضافه شدن این موجودات هم نمیتواند در تزریق استرس و اضطراب به مخاطب موفق عمل کند؛ زیرا مخاطب میداند جوناس تیلور در قامت قهرمانی جلوی دوربین آمده و هر طور که شده راهی حتی غیرمنطقی برای مقابله و بقا پیدا میکند.
Meg 2: The Trench بواسطه حضور کوسههای عظیم الجثه و ماقبل تاریخیاش شاید یک فیلم در زیرژانر کوسه باشد اما بیشتر به فیلمهای اکشنی شباهت دارد که جیسون استاتهام را با آنها میشناسیم. زیرا خبری از تعلیق و اضطراب فیلمهای کوسهای در این اثر نبوده و از همه مهمتر، استاتهام همان تیپ شخصیتی را به نمایش میگذارد که تقریباً در همه فیلمهایش به شکلی یکسان دیدهایم. بنابراین، تماشای مگ 2 با هدف تجربه استرس و اضطراب به هیچ وجه توصیه نمیشود. این فیلم را میتوان تنها به دلباختگان استاتهام و صد البته مخاطبان چینی توصیه کرد چون از تماشای قهرمان بازیهای هنرپیشههای کشورشان قطعاً به وجد خواهند آمد.
- جیسون استاتهام و دیگر هیچ!
- تدوین ضعیف که گهگاهی خودنمایی میکند
- تغییر لحن فیلم در نیمه دوم و اضافه شدن المانهای کمدی
- جلوههای ویژهای که بعضی وقتها (نماهای متعلق به اختاپوس) تو ذوق میزند
- فیلمنامهای ضعیف که شخصیت پردازی و توجه به منطق جایی در آن ندارد
- داستانی کلیشهای و قابل پیش بینی
- شکست خوردن فیلم در میخکوب کردن مخاطب با ایجاد حس استرس و اضطراب
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید