نقش میکاسا در پایان انیمه حمله به تایتان چیست؟
دوراهی عقل و احساس
در پایان انیمه حمله به تایتان در حالی که دنیا در بدترین حالت خود است، آیا میکاسا میتواند کاری را که لازم است، انجام دهد؟
بدون شک یکی از قویترین اعضای دسته دیدبانی، میکاسا آکرمن در تلاش برای بازپس گیری وال ماریا، که در نهایت با نبرد شیگانشینا در پایان فصل سوم انیمه حمله به تایتان به پایان رسید، نقش اساسی داشت. در خط داستانی انیمه Attack on Titan، زمانی که ارن و میکاسا خانه و خانواده خود را در سقوط دیوار ماریا از دست دادند، میکاسا با تصمیم ارن برای فعال کردن Rumbling و ریشه کن کردن تمام زندگی در آن سوی دیوارهای پارادایس، خود را در یک دوراهی نامشخص مییابد.
اگرچه میکاسا عمیقاً به ارن اهمیت داده چون ارن تنها خانوادهایی است که برای او باقی مانده، نمیتواند انتخاب خود را برای ارتکاب نسل کشی منطقی کند، حتی اگر به خاطر محافظت از پارادیس باشد. علیرغم التماسهای فراوان او، ارن تمایلی به ترک جنگ وحشتناک خود نداشته است و به نظر میرسد تنها راه او برای جلوگیری از پیشروی رامبلینگ پایان دادن به زندگیاش است. با توجه به نزدیک شدن انتشار Attack on Titan The Final Chapters 2، بهتر است که به سفر او تا کنون نگاهی بیندازیم تا ببینیم او چگونه این تصمیم دشوار را برای متوقف کردن جنایات ارن خواهد گرفت.
سفری پر فراز و نشیب
در زیر نقاب اکثرا بیحس میکاسا، اقیانوسی از تجربیات خشن نهفته است. بعد از دست دادن والدینش در سنین پایین به دست گروهی از آدم ربایان، میکاسا توسط ارن که به همراه پدرش گریشا یگر برای یک ملاقات معمولی به آنجا آمده بود، نجات یافت. در طی این حادثه، میکاسا هم در حین نجات ارن از دست یکی از آدم ربایان، «بیداری» خود را به عنوان یک آکرمن تجربه کرد. گریشا که دید میکاسا جایی برای رفتن ندارد، میکاسا را دعوت کرد تا با خانوادهاش در شیگانشینا زندگی کند. ارن هم با مهربانی او را پذیرفت و شال گردنش را به میکاسا داد.
این شال گردن نماد پیوند نزدیکی بود که این دو با هم داشتند و میکاسا به طور مداوم آن را تا بزرگسالی میپوشید. او به خانواده یگر نزدیکتر شد، به طوری که مادر ارن، کارلا با او مانند فرزند خودش رفتار میکرد. رابطه او با ارن نیز همچنان رو به رشد بود، چون از او و آرمین را با قدرت بدنی خود محافظت کرد. متاسفانه، این دوره صلح نسبی کوتاه مدت بود، زیرا تایتان عظیم الجثه و تایتان زرهی به شیگانشینا حمله کردند و دیوار ماریا را شکستند که منجر به مرگ کارلا شد.
در حالی که ارن، میکاسا و آرمین توانستند در هرج و مرج متعاقب فرار کنند، اما خانه، خانواده و زندگی قبلی خود را از دست داده بودند. میکاسا به همراه ارن و آرمین در ارتش نامنویسی کردند و به عنوان دانشجوی درجه یک در لشکر ۱۰۴ آموزش جنوبی فارغ التحصیل شدند. استعداد طبیعی میکاسا در استفاده از ابزار تحرک همه-جانبه (ODM)، همراه با قدرت و توانایی رزمی او، به او اجازه داد تا به جنگجوی هیولایی تبدیل شود که میتواند به راحتی تایتانها را به قتل برساند. بسیاری اظهار داشتند که او برای بشریت در داخل دیوارها ضروری است، زیرا قدرت او به تنهایی معادل یک گردان کامل بود.
یکی از قویترینهای بشریت
او به زودی به یکی از ستونهایی تبدیل شد که دسته دیدبانی تلاش خود را برای غلبه بر تهدید تایتانها، در کنار لیوای و ارن بر اساس آن قرار داد. قدرت میکاسا و تواناییهای کشتار تایتان نیز به طور معمول با لیوای- یکی دیگر از اشخاص قبیله آکرمن – مقایسه میشد، زیرا این دو تنها افراد غیرشیفتری هستند میتوانند همتراز با نه تایتان مبارزه کنند.
عدم تردید او برای انجام آنچه لازم بود برای پیروزی دسته دیدبانی در مقاطع مختلف داستان، از نبرد علیه تایتان مونث، تایتان عظیمالجثه و تایتان زرهی، تا تلاش برای سرنگونی دولت سلطنتی و عملیات، بسیار نقش مهمی داشت. برای بازپس گیری دیوار ماریا برعکس، این تمایل برای وسط درگیری پریدن او هم در برخی موارد به بیاحتیاطی تبدیل میشود، همانطور که مشاهده شده زمانی که تهاجم عجولانه او به تایتان مونث منجر به زخمی شدن لیوای در حین محافظت از او شد. با گذشت زمان، میکاسا در نبرد، بهویژه در موقعیتهایی که ارن مرکز جریان بود عاقلتر میشد، جایی که او قبلاً بدون توجه به رفاه خود برای نجات ارن وسط میدان میپرید.
پس از گذشت زمان، میکاسا یک شخصیت مرکزی در روابط بین پارادیس و سایر نقاط جهان بود، مخصوصا زمانی که فاش شد که او از نوادگان شوگون از خانواده حاکم آزومابیتو از ملت هیزورو است. در این راستا، او در تأمین کمک های هیزورو بسیار مهم بود و روابط صمیمانه ای با کیومی آزومابیتو سفیر این کشور برقرار کرد. میکاسا علیرغم تواناییهای رزمی فوق بشری، موفقیتهایش به عنوان یک سرباز و مشارکت در روابط دیپلماتیک، متواضع و باقی ماند، زیرا تنها هدف واقعی او زندگی ایمن در داخل دیوارها با ارن و آرمین بود.
یک انتخاب مهم
عشق میکاسا به ارن بخشی جدایی ناپذیر از شخصیت اوست و میکاسا پس از بزرگ شدن با او، ارن را خانه خود میدید و این پیوند را بیش از هر چیز دیگری در زندگی خود ارزشمند میدانست. او دائماً در سختیها قدرت پیدا میکرد و سخنان ارن را به یاد میآورد که او را ترغیب میکرد تا در کودکی با آدم ربایان بجنگد و نشان میداد که چقدر بر شخصیت او تأثیر گذاشته است.
هنگامی که گروه دیدبانی به سرزمین اصلی مارلی سفر کرد، ارن از او پرسید که چگونه به رابطه آنها نگاه میکند. میکاسا متعجب پاسخ داد که او یک خانواده است که به نظر میرسید او را ناامید کرده است. پس از آن روز سرنوشت ساز، ارن در مسیری بیبازگشت قرار گرفت، زیرا از دستورات سرپیچی کرد و به مارلی نفوذ کرد تا با زیک صحبت کند، که در حمله به لیبریو به اوج رسید، که شاهد کشتار غیرنظامیان بیگناه توسط او بود.
حتی در بازگشت به پارادایس، ارن تلاشهای او برای صحبت با او را نادیده گرفت و نفرت خود را از او ابراز کرد، که میکاسا را در شوک فرو برد. ارن به مسیر خود ادامه داد و تایتان موسس را آزاد کرد، که منجر به فعال شدن رامبلینگ شد و در حال حاضر میکاسا بین اخلاقش و احساساتش نسبت به ارن انتخاب سختی دارد. با آسیبهای وارده به لیوای، میکاسا اکنون بهترین امید بشریت برای متوقف کردن ارن است و توانایی او برای رویارویی با بزرگترین آزمون عزم و ارادهاش تا به امروز میتواند سرنوشت کل جهان را در پایان انیمه حمله به تایتان تعیین کند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید