راتن تومیتوز امروزه به یکی از مطرحترین منابع رتبه دهی فیلم و سریال تبدیل شده، اما مطرح بودنش صرفا قابل قبول بودنش را تایید نمیکند. پروژههای زیادی تا بهحال امتیازهای پایینی از راتن دریافت کردند، اما امروز میخواهیم ضعیف ترین فیلم های مارول از دید راتن تومیتوز را بررسی کنیم.
وقتی امروزه بیشتر ما به فیلمهای مارول فکر میکنیم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد دنیای سینمایی مارول است. MCU اساسا مجموعهای از فیلمها و سریالهای تلویزیونی با اقتباس از شخصیتهای مارول است که هر ساله توسط استودیو مارول بزرگ و بزرگتر میشود. این دنیای سینمایی عظیم الجثه اولین بار با فیلم Iron Man شروع به کار کرد و از آن زمان تاکنون موفق به تولید بیش از ۴۰ اثر سینمایی و سریالی شده است. تا اینجای کار، اکثر عناوین منتشر شده توسط استودیو مارول عملکرد فوقالعادهای در کسب امتیازهای مختلف داشتهاند. از بین تمامی پروژههای ساخته شده، تنها فیلم Eternals نتوانست امتیاز قابل قبولی از Rotten Tomatoes کسب کند.
با این حال، عناوین MCU تنها آثار لایو اکشن مارول نیستند. در واقع از سال ۱۹۸۶، استودیوهای زیادی اقدام به تولید فیلمهای گوناگون بر اساس کمیکهای مارول کردهاند. سونی، فاکس قرن بیستم، لاینزگیت و کلمبیا پیکچرز تنها چند استودیو مطرحی هستند که از شخصیتها و خطوط داستانی مارول استفاده کردند. اما متاسفانه، این استودیوها هستند که بزرگترین شکستها را برای مارول رقم زدند.
از دلایل چنین شکستهایی میتوان به نداشتن بودجه و فناوری لازم برای خلق سکانسهای بصری و همچنین داستانگویی و سناریوپردازی بهشدت ضعیف اشاره کرد. در حالی که MCU کار را آسان به نظر میرساند، به تصویر کشیدن صفحات یک کتاب مصور آن هم به گونهای که برای مخاطبان جذاب باشد، واقعا کار چندان آسانی نیست. حال در ادامه مقاله قصد داریم ۱۰ فیلم مارول که کمترین امتیاز را از Rotten Tomatoes دریافت کردند، با هم بررسی کنیم.
۱۰. Blade Trinity
۲۵٪ امتیاز
سری فیلمهای Blade هرگز مورد استقبال منتقدان قرار نگرفتند، اما تماشاگران تا قسمت سوم از تماشای آنها لذت بردند. داستان این سه گانه درباره شخصیتی دو رگه است که علیرغم خون آشام بودنش، به سلاخی کردن خون آشامهای دیگر میپردازد. درسته که دو فیلم اول Blade شاهکار نیستند، اما به هیچ وجه بد هم نیستند. آنها به لحاظ خلق جلوههای بصری جذاب، پراکشن و همچنین در به تصویر کشیدن شخصیتهای قوی و کاریزماتیک خیلی خوب عمل کردند. اما متاسفانه، در مورد ترینیتی نمی توان همین را گفت. بر خلاف دو فیلم اول، سومین عنوان فاقد سبکی متمایز است که در نتیجه به یک اثر نسبتا خسته کننده و بیمعنی تبدیل شده است.
سکانسهای اکشن و بصری هم به خوبی دو فیلم قبلی نیست و زیاده روی در اضافه کردن شخصیتهای جدید به ضعف هرچه بیشتر فیلم میافزاید. این فیلم همچنین موفق شد تا تنها در بعضی بخشهای متوسط سرگرمکننده باشد.
گاهی اوقات داشتن یک گروه بزرگ از بازیگران میتواند استراتژی خوبی باشد، اما ظاهرا وسلی اسنایپس (Wesley Snipes) رابطه خوبی با دیگران سر صحنه فیلمبرداری ترینیتی نداشته است. رفتار نامناسب اسنایپس و رقابت او با کارگردان فیلم، تولیدی پرتنش و پرحاشیه را رقم زد. او با تلفن زدنهای مکرر هنگام ضبط ضربهای بزرگ به سه گانه بلید زد.
۹. The Punisher
۲۴٪ امتیاز
اولین فیلم پانیشر از همان ابتدا با مشکلات زیادی مواجه شد. درست همانطور که تریلرها وعده اکران در سینماها را داده بودند، فیلم پانیشر در همه جا به جز ایالات متحده اکران شد. همچنین به دلیل مشکلات مالی، New World این اثر را به Live Entertainment فروخت که عرضه دیجیتالی پانیشر را بههمراه داشت.
نادیده گرفتن کمیکهای مارول که اصلیترین منبع هر فیلم مارولی به حساب میآید، باعث شد تا اولین فیلم لایو اکشن پانیشر به یکی از ضعیف ترین فیلم های مارول تبدیل شود. دولف لونگرن (Dolph Lundgren)، شخصی که وظیفه ایفای نقش فرانک کسل داشت حتی یک بار هم لباس نمادین شخصیت که جمجمه سفید بزرگی را شامل میشد، به تن نکرد.
با اینکه عملکرد دولف با برداشت بینظیر جان برنتال (Jon Brenthal) از این شخصیت در سریال نتفلیکس کیلومترها فاصله دارد، اما برداشت او نیز تا حدودی قابل قبول است. در واقع، لیست قوی بازیگران یکی از معدود نکات برجسته این فیلمه، اما عدم برقراری ارتباط آنها با داستان فیلم آن نکته برجسته را بهطور کلی از بین میبرد. در این عنوان با یک داستان انتقام محور بسیار سطحی طرف هستیم، داستانی که عناصر فیلمهای انتقام محور ساخته شده را دوباره تکرار کرده و از اضافه کردن عمق یا پیچیدگی به آن ناتوان است. اگر با چشم یک اثر انتقام محور معمولی به فیلم نگاه کنیم، هیچ مشکل خاصی نداشته باشد، اما اگر آن را با سریال نتفلیکس پانیشر مقایسه کنید، میبینید که با اقتباسی بهشدت ضعیف و سطحی رو به رو هستید.
۸. X-Men Dark Phoenix
۲۲٪ امتیاز
فیلم X-Men First Class یک دوره جدید هیجان انگیز را برای فرانچایز مردان ایکس پایه گذاری کرد. این نسخه جدید از فرانچایز مردان ایکس ما را با نسخههای جوانتر شخصیتها و یک خط زمانی متفاوت که دارای حفرههای داستانی بسیاری بود آشنا کرد. اما متاسفانه، این اقتباس ناموفق به همان شیوه فاز قبلی به پایان رسید. دارک فینیکس داستان اصلی جین گری و چگونگی تبدیل شدن او به ققنوس سیاه را روایت میکند. پس از اینکه یک نیروی کیهانی تواناییهای او را افزایش داد، او کم کم از کنترل خارج شد و به سرسختترین ابرشرور مردان ایکس تبدیل شد.
مراحل پس از تولید هم با فیلمبرداریهای مجدد و تاخیرهای متعدد چالشهایی را برای فیلم بوجود آورده بود. اکرانش در سینماها آن طور که انتظار میرفت به نتیجه نرسید و با سرمایه گذاری ۲۰۰ میلیون دلاری خود موفق شد تنها ۲۵۲ میلیون دلار فروش کند. علیرغم اینکه فاکس قرن بیستم یک سال را برای مراحل پس از تولید در نظر داشت، با این حال حین تماشای این اثر میشد به راحتی فهمید که روایت داستان عجولانه و نیمه کاره رها شده است. صرف نظر از داستان ضعیف، آخرین فیلم فرانچایز خیلی هم بد نبود. مانند اکثر فیلمهای مردان ایکس، این اثر دارای جلوههای بصری و بازی خیرهکننده سوفی ترنر (Sophie Turner) در قامت جین گری جوان است. با این حال داستان، ایده و لحن فیلم بسیار سطحی است. لحظات کسل کننده، لحن متناقض و ایده بسیار سطحی باعث شد تا این اثر در لیست یکی از ضعیف ترین فیلم های مارول قرار بگیرد.
۷. Ghost Rider 2
۱۸٪ امتیاز
قسمت دوم روح سوار به نیکلاس کیج (Nicolas Cage) اجازه داد تا شخصیت جهنمی دنیای مارول را به سمت و سویی تاریک سوق دهد. سونی دیوید اس. گویر (David S. Goyer) که سابقه کار روی بلید و سه گانه دارک نایت داشت را برای نوشتن فیلمنامه استخدام کرد. با این حال فیلمنامهای که او نوشت، مخصوص درجه سنی بزرگسالان بود، اما استودیو اصرار داشت که درجه سنی فیلم PG-13 باشد.
داستان فیلم از جایی شروع میشه که ضدقهرمان جهنمی مارول همچنان به مبارزه با نفرین روح سوار که در پایان فیلم اول تصمیم گرفت حفظ کند، ادامه میدهد. با این حال، هنگامی که او با کشیشی به نام مورئو ملاقات میکند، در ازای یافتن پسر جوانی که توسط شخصی ناشناس ربوده شده بود، فرصتی برای احیای روح خود پیدا میکند.
قسمت دوم روح سوار به طرز غیرقابل باوری عملکردی ستودنی در گیشه داشت. اما همانطور که انتظار میرفت با نقدهای بدتری نسبت به فیلم اول مواجه شد. در اصل، اگر تمام کاستیهای اولین فیلم را بردارید و آنها را دو برابر کنید، به فیلم Ghost Rider: Spirit of Vengeance میرسید. بله، کیج باری دیگر در ایفای نقش جانی بلیز شکست خورد. مهارت بازیگری او هنوز در اوج است، اما ایده داستانی ساده، جلوههای بصری نه چندان جالب با باعث شد تا این دنباله به نوعی یکی دیگر از شکستهای مارول نام گیرد، اما اصلا جای نگرانی نیست زیرا حق امتیاز این شخصیت به استودیو مارول بازگشته و ممکنه در آینده شاهد برداشتی درست از روح سوار باشیم.
۶. Man-Thing
۱۷٪ امتیاز
اگر بگوییم فیلم Man-Thing در گیشه غرق شده، در حقش ارفاق کردیم. این فیلم تنها با ۱.۱ میلیون دلار بودجه، موفق شد ۳۰ میلیون دلار فروش داشته باشد.
فیلم Man-Thing قرار بود در نیواورلئان فیلمبرداری شود اما به دلایل کمبود بودجه به استرالیا تغییر مکان داد. آوی آراد (Avi Arad)، تهیهکننده فیلم نقش آنچنایی در مراحل تولید نداشت. این فیلم عجیب و غریب در نهایت با درجه سنی بزرگسالان ساخته شد که ارتباط بسیار کمی با کمیکها داشت. پس از اینکه مخاطبان تماشای آزمایشی را به اتمام رساندند، این اثر ضعیف به مدت دو سال دست نخورده باقی ماند. اما سرانجام بعد از گذشت دو سال موفق شد تا روی شبکه Sci-Fi network و درنهایت ویدیوهای خانگی عرضه شود.
۵. Morbius
۱۶٪ امتیاز
علیرغم امتیازهای بهشدت پایین راتن تومیتو، سونی همچنان در تلاش است تا دنیای سینمایی مردعنکبوتی خود را مانند دنیای سینمایی مارول گسترش دهد. این استودیو اولین تریلر فیلم Morbius را در سال ۲۰۲۰ منتشر کرد، اما بیماری همه گیر کرونا با بهم زدن یرنامههای سونی، فیلمبرداریهای مجدد و تاخیرهای متعددی را برای جدیدترین اثر سونی بههمراه داشت. موربیوس داستان شخصیت مایکل موربیوس، دکتری که از یک اختلال خونی نادر رنج میبرد را به تصویر میکشد. او که نسبت به فرایند درمان خود ناامیده، ژنهای خود را با خفاش خون آشام پیوند میدهد. در حالی که او خود را معالجه میکند، تواناییهای مافوق بشری و تشنگی سیری ناپذیر برای خون انسان را در خود بیدار میکند.
بازی مت اسمیت (Matt Smith) و لتو تنها دلیلی است که موربیوس در پایینترین قسمت لیست قرار نگرفته است. با این حال، اجرای آنها به تنهایی نمیتواند کاستیهای بسیار زیاد فیلم را جبران کند. ایده داستان آشفته و درهم است، جلوههای بصری برای فیلمی که در سال ۲۰۲۲ ساخته شده به هیچ وجه قانع کننده نیست. مهمتر از همه فیلم فاقد عمق و هدف است. درسته که Morbius در ماههای اخیر به دلیل میمها طرفدار زیادی پیدا کرده، اما این واقعیت را تغییر نمیدهد که یکی از ضعیف ترین فیلم های مارول است.
جدیدترین اثر سونی تا حدودی با نقدهای منفی زیادی روبرو شد و منتقدان فیلم خون آشامی مارول را اثری بیروح خواندند که هیچ ارتباطی با کمیکها ندارد. با وجود این، جرد لتو (Jared Leto) همچنان علاقهمند به ایفای مجدد این نقش است.
۴. Howard The Duck
۱۴٪ امتیاز
هر چقدر هم که مضحک به نظر برسد اما هاوارد اردک یک فیلم ماروله و شباهت زیادی به فیلمهای خانوادگی دهه هشتاد دارد. این فیلم داستان یک بیگانه را روایت میکند که با شکل گیری پیوندی عمیق با یک انسان، سعی دارد او را به خانه بازگرداند. درسته که با داستانی به ظاهر دوستانه و فانتزی سر و کار داریم، اما متاسفانه این فیلم برای بچهها بسیار ترسناک و دلهرهآور بوده و هیچ شباهتی به کمیکهای طنز مارول ندارد. هاوارد کمیکها بهشدت بیادب بود و داستانهایش حول محور هستی شناسی یا به عبارتی اگزیستانسیالیسم میچرخید.
در حالی که همه از دیدن حضور افتخاری هاوارد در اولین نگهبانان کهکشان و قسمت سوم وات ایف لذت بردیم، دلیل نمیشه که از فیلم اختصاصی او در دهه ۸۰ میلادی لذت ببریم. هاوارد اردک شخصیت بسیار عجیب و وحشتناکی است و هرگز نمیتوان بهعنوان یک فیلم ابرقهرمانی از آن یاد کرد. این اثر حتی بهعنوان یک فیلم کمدی، هیجان انگیز، فیلم کودک و یا بزرگسال نیز شناخته نمیشود. جوکهای سطحی، ایده غیرقابل درک، اردکی که حتی سعی نکردند به شکلی قانعکننده بسازند و بهطور کلی جلوههای ویژه غیرقابل قبول باعث شد تا این فیلم صدهاهزار کیلومتر با اثری خوب و سرگرم کننده فاصله داشته باشد و یکی از ضعیف ترین فیلم های مارول نام گیرد.
۳. Captain America
۱۳٪ امتیاز
برداشت دهه نود کاپیتان آمریکا بیشتر شبیه به بازی سیب زمینی داغ بود که سوختن طرفداران را به دنبال داشت. تولید این فیلم در اوایل دهه هشتاد آغاز شد و از استودیوی یونیورسال به کانن دست به دست شد و درنهایت زیر نظر آلبرت پیون (Albert Pyun) در شرکت فیلم قرن بیست و یکم ساخته شد. پیون با وفادار ماندن به کمیکهای کاپیتان آمریکا، جمجمه قرمز را بهعنوان ابرشرور برگزید اما عدم توانایی در خلق سکانسهای جذاب، این فیلم را به نمایشی کودکانه تبدیل کرد.
این فیلم باید در سال ۱۹۹۰ به مناسبت پانزدهمین سالگرد شخصیت کاپیتان آمریکا در کمیکها اکران میشد، اما استودیو قبل از انتشار فیلم در فرمتهای دیجیتالی در سال ۱۹۹۲، چندین بار اکران فیلم را به تعویق انداخت.
۲. Elektra
۱۱٪ امتیاز
جنیفر گارنر (Jennifer Garner) پیرو موفقیت فیلم دردویل در سال ۲۰۰۳ تصمیم گرفت تا به ایفای مجدد نقش الکترا در فیلم اختصاصی خود بپردازد. در این اسپین آف شخصیت الکترا ناچیوس پس از کشته شدن پدرش به دست دردویل، صفحه جدیدی برای خود باز کرده است. او که راه کیماگور را از استیک میآموزد، با رها کردن همه چیز سعی میکند تا به قاتل قراردادی سازمان Hand تبدیل شود. راب بومن (Rob Bowman) نیز که کارگردانی پروژه را به عهده داشت با کمبود زمان در توسعه آنچه فیلمی اکشن و شخصیت محور رو به رو شد.
الکترا هم از نظر انتقادی و هم از نظر تجاری یک شکست بزرگ بود. در واقع، شکست آن تا حدودی تحت تاثیر لغو دنباله دردویل بود. در حالی که گارنر بازیگر جذابی است و مطمئنا تمام تلاشش را میکند تا شخصیت الکترا را درست به تصویر بکشد، اما بازی او در این فیلم هیچ شباهتی با پروژههای دیگر ندارد. علاوه بر این، جلوههای بصری و فیلمنامه از هم پاشیده و ضعیف هستند. همچنین این فیلم واقع گرایانه نیست، هیچ ویژگی نجات دهندهای ندارد و مهمتر از همه اصلا سرگرم کننده یا هیجان انگیز نیست. با قرار گرفتن در رتبه دوم، پروژه اختصاصی الکترا یکی از ضعیف ترین فیلم های مارول بهشمار میرود.
۱. Fantastic Four
۹٪ امتیاز
هیچ کس نتوانست در لحن ریبوت Fantastic Four به توافق برسد. فاکس قرن بیستم و جرمی اسلیتر (Jeremy Slater)، یکی از نویسندگان فیلم، با لحن تاریک جاش ترانک (Josh Trank) موافق نبودند. این ریبوت با ضرر ۸۰ میلیون دلاری مثل یک بمب در منفجر شد. داستان فیلم بسیار شبیه به دو فیلم قدیمی چهار شگفت انگیز است، چهار دانشمند طی آزمایشی خطرناک موفق به باز کردن پورتال فرا بعدی میشوند که به آنها قدرتهای فوق بشری میدهد. درست زمانی که آنها قدرتهای جدید خود را کشف میکنند، باید با دکتر وان دوم که همه فکر میکردند مرده، مقابله کنند.
داستان فیلم هیچ بویی از منطق نبرده، حفرههای داستانی گیجکنندهای نیز وجود دارند مغز مخاطب را ذوب میکند. مثلا در یکی از سکانسها یک شخصیت بدون هیچ دلیل مشخصی به آمریکای لاتین میرود و دکتر دوم از ناکجاآباد ظاهر شده و تبدیل به یک ابرشرور بدون انگیزه میشود. درنهایت هم چهار شگفت انگیز با مشت زدن او را شکست میدهند. واقعا انگاری یک بچه ۸ ساله فیلمنامه را نوشته است.
ریبوت ناامیدکننده چهار شگفت انگیز همچنین موفق شد تا برنده جوایز رازی برای بدترین کارگردانی و بدترین فیلم شود. لحن ضعیف در روایت داستان، جلوههای کارتونی و دیالوگهای کلیشهای به ما اجازه میدهد تا در لیست ضعیف ترین فیلم های مارول، رتبه یک را به این ریبوت غیرقابل قبول اختصاص بدهیم.
نظر شما در رابطه با این مقاله چیست؟ آیا فیلم دیگری هم سراغ دارید که در لیست ما جاش خالی بود؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید