فیلم Mortal Kombat یکی از مورد انتظارترین فیلمهای سال ۲۰۲۱ میلادی اخیرا منتشر شد و انتظار میرفت بعد از این همه سال آزمون و خطا، بالاخره اثری در خور و قابل احترام از مورتال کامبت در مدیوم سینما ببینیم اما فیلم جدید مورتال کامبت، اشتباهات ریز و درشتی دارد که حالِ گیمرهای پر و پا قرص این دنیای بزرگ را به شدت میگیرد.
داستان فیلم مورتال کامبت با قصهی هانزو هاساشی شروع میشود؛ ماجرایی به ظاهر تکراری برای گیمرهایی که با این مجموعه آشنا هستند و تمام ریز و بم داستانی و جهان مورتال کامبت را میشناسند اما در همان سکانس افتتاحیه، مخاطب با روایتی روبهرو میشود که تقریبا جدید است. این مرتبه خبری از شنگ سونگ و فریبِ ساب زیرو برای حمله به خاندان هانزو نیست. شخصیت منفی اصلی در این داستان کسی نیست جز شنگ سونگ. البته شخصیت منفیِ دومی به اسم ساب زیرو هم در این ماجرا خودنمایی میکند که رسما از آن حالت خاکستریاش در دنیای گیم بیرون آمده و کاملا منفی است. در واقع ساب زیرو که شخصیت پیچیده و چند وجهی در دنیای گیم دارد، در دنیای فیلم تبدیل شده به یک ماشین کشتار جمعی که افسارش تا انتها در دست شنگ سونگ است و چه چیزی بدتر از این؟
معماری و شاکلهی داستان از بیخ و بن طوری بنا شده که مخاطبِ این فیلم، هر آنچه قبلا از دنیای ویدیو گیم میداند را به صورت تمام و کمال به سطل زبالهی ذهنش پرتاب کند. سایمون مککوید به عنوان کارگردان اثر در بخش کارگردانی تمام تلاشش را به کار گرفت تا این اثر، یک فیلم هیجانانگیز و خارقالعاده به نظر برسد، اما چه فایده که در زیر پوستهی پر زرق و برق فیلم، خبری از داستان و شخصیتپردازی نیست؟ فیلم مورتال کامبت را ساختهاند که سرگرم شویم اما سرگرمی به چه قیمتی؟ اینکه صرفا نبرد شخصیتهای مورد علاقهی خودمان را روی صفحه نمایش ببینیم؟ اگر صرفا منظور و نیت ساخت فیلم در این مسئله نهفته، چرا باید فیلم سینمایی مورتال کامبت را ببینیم؟ آیا بهتر نبود به سراغ ویدیو گیم برویم و این لذت را دو چندان کنیم؟ فیلمنامهی به شدت ضعیف به انضمام شخصیتپردازیهایی که در ادامه به آن میپردازیم باعث شده فیلم مورتال کامبت، در وهلهی اول از چشمِ هواداران دو آتشهی این مجموعهی جذاب بیفتد.
بدون هیچ معطلی و درنگی قصهی فیلم وارد فاز اکشن میشود. از آن نبردِ ساب زیرو در ابتدای فیلم بگیرید تا سایر سکانسها که خیلی شتابزده و عجولانه پشت سر هم رقم میخورند. از طرفی وقتی حتی چند دقیقه هم با هانزو و خانوادهاش جلوی دوربین سپری نکردیم چرا باید از تماشای مرگ خانوادهی هانزو، ما نیز غم و افسوس بخوریم؟ اصلا مگر حسی خلق شده که به ما منتقل شود؟ فیلم مورتال کامبت رسما پر شده از کلیپهای مبارزهی کاراکترها با یکدیگر که در قالب یک تدوین دم و دستی و ساده تحویل مخاطبِ سینما داده شده است. کارگردان این فیلم کاملا مختار بوده تا قصهای کاملا جدید و نوآورانه تعریف کند اما آنقدر همه چیز سطحی روایت میشود که مایوسکننده است وقتی به اتفاقات داستانی فکر میکنیم. برای مثال سیرِ بازگشت روح هانزو در قالب اسکورپیون به دنیای زمینی یا اینکه چرا لرد ریدن از بسیاری از ماجراها باخبر است، تنها چند موردی است که در فیلم به آن پرداخته نمیشود. البته گیمرها و افرادی که با سری بازیهای مورتال کامبت بزرگ شدهاند کاملا به اطلاعاتِ ناگفتهی داستانی واقف هستند اما این وظیفهی فیلمنامهنویس بود که از خلقِ حفرات داستانی جلوگیری کند. شاید هم خیلی از بینندهها منتظر بودند تا ارماک (Ermac) را نیز در خط داستانی زیارت کنند اما این اتفاق نمیافتد.
از معدود نکات مثبت دیگری که میتوان به آن دل بست، شخصیت کینو است که جاش لاوسون به خوبی توانسته این نقش را جلوی دوربین به نمایش بکشد
از معدود نکات مثبت دیگری که میتوان به آن دل بست، شخصیت کینو است که جاش لاوسون به خوبی توانسته این نقش را جلوی دوربین به نمایش بکشد. کینو تقریبا همان چیزی است که در بازیهای ویدیویی نیز تجربه کردهایم. از آن سو شخصیت کول یانگ با بازی لِویس تان رسما نچسبترین کاراکتری است که در فیلم مورتال کامبت تماشا میکنیم. کول یانگ، کاراکتر نوظهوری در خط داستانی جدید این مجموعه است که به ظاهر نقش مهمی در ماجراهای مورتال کامبت دارد اما قطعا او در سری فیلمهای آینده نیز زیر سایه دیگر شخصیتها قرار میگیرد.
یکی از دلایلی که هیچ وقت فیلم سینمایی خوبی از دنیای مورتال کامبت ساخته نشد، به تعداد زیاد کاراکترها برمیگردد. مورتال کامبت آنقدر شخصیت ریز و درشت دارد که اگر یک فیلمساز بخواهد یک اثر ماندگار و جذاب هم از حیث کارگردانی و هم از جنبهی داستانی بسازد، به یک فیلم چندین و چند ساعته نیاز است. اینکه چرا انیمیشن Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge توانسته به یک اثر موفق و قابل تحسین تبدیل شود در همین موضوع خلاصه شده که فیلم صرفا معطوف به یک شخصیت اصلی است و خبری از یک گروه چند نفره برای نجات دنیا نیست. با این حال فیلم مورتال کامبتی که تماشا میکنیم، نکات مثبت مختلفی نیز دارد.
یکی از دلایلی که هیچ وقت فیلم سینمایی خوبی از دنیای مورتال کامبت ساخته نشد، به تعداد زیاد کاراکترها برمیگردد
اگر از جلوههای ویژهی بسیار خوب و کارگردانی سکانسهای مبارزه بگذریم که در نوع خودش قابل تحسین است، این فیلم باز هم میتواند اسباب خشنودی ما را فراهم کند. برای مثال میتوان به حضور کوتاه ژنرال رِیکو (Reiko) در خط داستانی اشاره کرد. شخصیتی که فرماندهی ارتش شائو کان محسوب میشود و با اینکه ریکو از جنبهی قدرت و کاریزما چیزی از دیگر شخصیتهای منفی این مجموعه کم ندارد، او را صرفا در بازی مورتال کامبت ۴ و آرماگدون زیارت کرده بودیم. تماشای جلال و جبروتِ ریکو در فیلم برای طرفداران دو آتشهی مورتال کامبت اتفاق خوشایند مهمی است. از دیگر اتفاقات خوشایند فیلم، نبردی است که شاهزاده گورو در فیلم ترتیب میبیند و کارگردانی این سکانس به شدت خوب از آب در آمده. البته بخش زیادی از لذتِ تماشای ورود هیجانانگیز گورو به داستان را باید مدیونِ هنر تدوینگر دانست که به یکباره با چند نبرد روبهرو میشویم. از رجزخوانی مبارزهای هر دو جناح هم نباید غافل ماند که همچنان از شنیدن جملاتِ کوتاه و ژستهای همیشگی کاراکترها میتوان به وجد آمد و ذوقمرگ شد. از ژست و جملهی کانگ لائو پس از پایان نبردش با میلینا گرفته تا جملهی همیشه ماندگارِ Get Over here از اسکورپیون میتواند هر بینندهای را سر کیف آورد. البته به شرطی که بیننده در درجهی اول اهل بازیهای مورتال کامبت بوده باشد!
سالیان سال است که فیلم Mortal Kombat زیر سایهی سنگین نحسی حضور دارد. ما رسما نه روایت جذابی میبینیم و نه شخصیتی درخورِ توجه. صرفا قصههایی شبیه به هم روایت میشوند و تنها جفتکپرانی شخصیتهاست که رنگ و لعاب جدیدتری به خود میبیند. فیلم مورتال کامبت به درد طرفداران دو آتشهی این مجموعه اصلا و ابدا نمیخورد؛ طرفدارانی که دیگر پا به سن گذاشتهاند.
- کارگردانی سکانسهای مبارزه و جلوههای ویژهی نبردها
- شخصیت کینو و ایفای نقش بازیگری که نقشش را برعهده داشته
- حضور ژنرال ریکو و گورو در خط داستانی
- روایت عجولانه و شتابزده
- شخصیت کاملا متفاوت ساب زیرو با دنیای گیم
- کول یانگِ نچسب و بازی ضعیفِ بازیگرش
- شخصیتها شناسنامهدار نیستند
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید