فیلمهایی که براساس بازیهای ویدیویی ساخته میشوند اکثر اوقات با واکنش منفی مخاطبان مواجه میشوند و علت آن این است که هالیوود از این آثار بهعنوان طعمهای برای جذب طرفداران بازیهای ویدیویی استفاده میکند و اهمیتی به سطح کیفیت آنها نمیدهد. فیلمهایی که سعی دارند ضمن اقتباس از بازیهای ویدیویی عامه پسند باقی بمانند و بازیهایی که سعی دارند با اقتباس از فیلمها مخاطبان این عناوین را راضی نگه دارند، از همان ابتدا محکوم به شکست هستند. اشکال مختلف رسانه نقاط ضعف و قوت مختص به خود را دارد و زمانی که فعالان هر یک از این حوزهها بخواهند به حوزه دیگری پا بگذارند، بهعلت کمبود آگاهی نمیتوانند مقصود مورد نظر خود را به مخاطبان آن رسانه انتقال دهند.
لیست زیر تعدادی از فرنچایزهای معروف صنعت بازیهای ویدیویی را بررسی میکند که ساخت فیلم اقتباسی آنها تحت شرایط درست میتواند هواداراشان را به سینماها بیاورد.
فیلم Halo
کارگردان: جیمز کامرون
اهمیت بیگانگان و تاثیر فیلم Aliens، ساختهی جیمز کامرون، را بر روی صنعت بازیسازی مدرن نمیتوان نادیده گرفت. گروههای شخصیتی بخصوص، تکنولوژیهای ویژه و محیطهایی که در Aliens به تصویر کشیده میشود نقش بسزایی در پایهگذاری تعدادی زیادی از بازیهای ویدیویی اکشن داشته است. Metroid، Contra و Gears of War از عناوینی هستند که از عناصر فیلم Aliens بهره بردهاند. مثالهای استفاده از ساخته کامرون در سری بازیهای Halo آنقدر زیاد است که ارجاع دادن تمام آنها به زمان زیادی نیاز دارد اما استودیو بانجی رسما اعلام کرده که این مجموعه را با الهام از فیلم بیگانهها ساخته است. به جرعت میتوان گفت که جیمز کامرون بهترین انتخاب برای کارگردانی فیلم اقتباسی مجموعه Halo است. بین عناصر سازنده Halo و فیلمهای همیشگی کامرون شباهتهای زیادی وجود دارد، بنابراین نویسندگی و کارگردانی فیلم Halo برای او امری ذاتی محسوب میشود. علاوه بر این، افراد کمی وجود دارند که بتوانند به خوبی جیمز کامرون از عهده کارگردانی صحنههای اکشن در مقیاس بزرگ برآیند. سری بازیهای Halo بزرگترین فرنچایز مایکروسافت به حساب میآید و همکاری با فیلمساز با استعدادی مانند جیمز کامرون میتواند محبوبیت و موفقیت فیلم اقتباسی این عنوان را تضمین کند زیرا زمانی که به فیلم علمی-تخیلی اکشن فکر میکنیم، ناخودآگاه اسم جیمز کامرون به یادمان میآید.
فیلم Double Dragon
کارگردان: جورج میلر
فیلمهایی نظیر Babe و Happy Feet نشان میدهد که جورج میلز از آن دسته فیلمسازان و نویسندگانی است که از ایجاد تنوع در خلق اثرهای خود نمیترسد، اما اگر این کارگردان بخواهد فیلم بازی Double Dragon را بسازد، احتمالا قرار است حال و هوای سری فیلمهای مد مکس را به آن القا کند. به جرئت میتوان فیلم Max Max: Fury Road را یکی از هیجانانگیزترین عناوین اکشن سینما دانست. این اثر بیشتر شبیه یک صحنه اکشن دو ساعته است که از ابتدا تا انتهای فیلم شما را میخکوب میکند. بازی Double Dragon شامل عناصر داستانی زیادی نمیشود، بنابراین یک فیلم اقتباسی از آن نیز باید به این امر وفادار بماند و بیشتر روی صحنههای اکشن تمرکز کند و سبک صحنه پردازی جورج میلر به نظر برای این کار مناسب است. تصویر کنید که برادران لی در طول فیلم با سلاحهای خارقالعاده در صحنه حاضر میشوند، درست مانند زمانی که در بازی Double Dragon از بشکهها، زنجیرها و لولههای سربی استفاده میکردند. حال یک شخصیت شرور شلاق بهدست مانند لیندا به صحنه فیلمبرداری اضافه کنید یا یک هیولای ابوبو که با شکسن دیوار وارد میشود. این همان چیزی است که از یک فیلم اقتباسی ساختهی جورج میلر میتوانیم انتضار داشته باشیم. لازم به ذکر است که در سال 1994 فیلم لایو اکشنی با اقتباس از بازی Double Dragon ساخته شد که مورد رضایت هواداران این عنوان واقع نشد.
فیلم Mega Man
کارگردان: خواهران واچوفسکی
لانا و لیلی واچوفسکی را بیشتر بهعنوان کارگردانهای سهگانه ماتریکس میشناسند و بسیاری از افراد این سری فیلمها را بهعنوان محبوبترین عناوین علمی-تخیلی تاریخ میشناسند. اما این مسئله علت علاقه هواداران به ساخت فیلم اقتباسی بازی Mega Man توسط خواهران واچوفسکی نیست. از دیگر کارهای این فیلمسازان میتوان به Speed Racer اشاره کرد؛ اقتباس لایو اکشن از انیمهای با همین نام، که بهعلت سوء برداشت تعدادی از منتقدین، نتوانست عملکرد خوبی در باکس آفیس داشته باشد اما توانسته بود به خوبی روح نسخه اصلی را احیا کند. در فیلم لایو اکشن Speed Racer، خواهران واچوفسکی تمام تلاش خود را کردهاند تا به محتوای ارائه شده در نسخه اصلی وفادار بمانند و به همین دلیل، میتوان این اثر را از بهترین اقتباسهای لایو اکشن انیمه دانست. سری بازیهای Mega Man نیز با اقتباس از انیمه این عنوان ساخته شده است، بنابراین واچوفسکیها کاندیدای ایدهآلی برای بهتصویر کشیدن شخصیتهای پرجنب و جوش و صحنههای اکشن دیوانهوار این سری بازیها خواهند بود. آنها علاوه بر حفظ بخشهای مهم نسخه اصلی، صحنههای اکشن خیرهکنندهای خواهند ساخت.
فیلم Final Fantasy
کارگردان: پیتر جکسون
شاید برایتان جالب باشد که تاکنون چندین فیلم اقتباسی از سری بازیهای Final Fantasy ساخته شده است اما هیچکدام نتوانستهاند پتانسیل این مجموعه را بهخوبی به نمایش بگذارند. فیلم The Spirits Within در سال 2001 از لحاظ فنی نقطه عطفی در فیلمهای اقتباسی فاینال فانتزی شد، اما از بار احساسی کمی برخوردار بود و به همین علت توانست موفقیت زیادی کسب کند. علاوه بر این، سازندگان این عنوان بیشتر سعی داشتند تا این سری را بهصورت علمی-تخیلی به تصویر بکشد و از عناصر فانتزی که منجر به محبوبیت این سری بازیها شده بود کمتر استفاده کرده بودند و همین امر باعث سردرگمی مخاطبان میشد. فیلم Advent Children بهطور مستقیم از روی یک بازی Final Fantasy ساخته شده بود اما دیالوگها ضعیف و صحنههای اکشن آن کسلکننده بودند. ساختن یک فیلم با اقتباس از سری Final Fantasy کار راحتی نیست. برای مثال سهگانه مشهور ارباب حلقهها را در نظر بگیرید. این مجموعه فیلم حماسی در دنیایی خیالی و در ابعادی وسیع خلق شده است که چندین گروه مختلف شخصیتی با خرده داستانهای مجزا را در بر میگیرد. باتوجه به شباهتهای ریشهای دو مجموعه ارباب حلقهها و فاینال فانتزی، بهنظر میرسد پیتر جکسون کاندیدای خوبی برای کارگردانی فیلم لایو اکشن فرنچایز محبوب Final Fantasy خواهد بود. از انتخاب بازیگران گرفته تا جلوههای ویژه، جکسون و تیم فیلمسازیاش در ساختن فیلمهای فانتزی هرگز کوتاهی نمیکنند. اگرچه سری فیلمهای هابیت نتوانستند به موفقیت ارباب حلقهها دست پیدا کنند، اما پیتر جکسون در این عناوین نیز موفق شده بود حال و هوای دنیای خیالی دلخواه خود را ایجاد کند، بنابراین دیدن اثر جدیدی از او در قالب اقتبال Final Fantasy خالی از لطف نخواهد بود.
فیلم Metroid
کارگردان: رایدلی اسکات
این حقیقت که سری بازیهای Metroid با اقتباس از فیلم Alien رایدلی اسکات ساخته شدهاند از کسی پنهان نیست. بهطور کلی برای ساخت یک فیلم اقتباسی از بازیهای متروید دو گزینه وجود دارد. یا باید این عنوان را، همچون نسخه اول سری فیلمهای بیگانه، با محوریت انزوا و تنهایی ساخت و یا آن را به سمت یک فیلم تمام اکشن مانند بیگانههای جیمز کامرون سوق داد. اگر بخواهید حالت دوم را انتخاب کنید مسلما جیمز کامرون انتخاب مناسبی بهعنوان کارگردان خواهد بود، اما شاید بهتر باشد این فیلم با تمرکز بر بقا در فضایی انفرادی ساخت چراکه ساموس آران، شخصیت اصلی بازی متروید، تنها زمانی که در محیطی خالی از حیات قرار میگیرد پتانسیل واقعی خود را نشان میدهد. رایدلی اسکات از آن دسته فیلمسازانی است که میتواند این امر را بهخوبی در اثر خود بهتصویر بکشد. او میتواند صحنهپردازی فیلم را بهگونهای هدایت کند که ذات مقاوم و سرسخت ساموس را به خوبی بهتصویر بکشد.
فیلم Fallout
کارگردان: ادگار رایت
فضای آیندهنگرانه و درعین حال نوستالژیک سری بازیهای Fallout با الهام از فرهنگ دهه 50 میلادی آمریکا خلق شده است. ترسها و امیدهای مردم این کشور پس از جنگ جهانی دوم به خوبی در این مجموعه به نمایش درآمده است. فضای پسا آخرالزمانی دنیای بازیهای فالاوت را میتوان ترکیبی از مد مکس و جتسونها دانست. به بیان دیگر، نشان دهنده جهانی است که مطابق پیشبینیهای آدمهای دهه 50 درباره آینده، چه خوب و چه بد، شکل گرفته باشد. از یک طرف شاهد موفقیتهای خیرهکننده در حوزه تکنولوژی هستیم، از طرف دیگر همهچیز در پی جنگ اتمی رادیواکتیو شده است. مجموعه فالاوت را میتوان یک فرنچایز علمی-تخیلی قلمداد کرد اما خوبی آن این است که لازم نیست هیچ یک از اتفاقات آن را جدی بگیرید. اگر کارگردانی باشد که بتواند طنز مخفی و شخصیتهای ناهنجار سری Fallout را بهتصویر بکشد، بیشک آن فرد ادگار رایت است. فیلمهایی نظیر Shaun of the Dead رویکرد غیرمتعارف رایت در مقابل تمهای همیشگی فیلمسازی را نشان میدهد، این درحالی است که در فیلم اسکات پیلگریم همان کارگردان ثابت کرد که میتواند عجیب بودن یک موضوع را بدون مسخره جلوه دادن آن بهتصویر بکشد.
فیلم The Legend of Zelda
کارگردان: استودیو جیبلی
ساخت یک فیلم لایو اکشن زلدا در مقیاس بزرگ، تحت شرایط درست میتواند ایده خوبی باشد. با این وجود شاید بهتر باشد استودیوی انیمیشن سازی جیبلی مسئولیت ساخت این پروژه را برعهده بگیرد. استودیوی ژاپنی جیبلی تاکنون عناوین خارقالعادهای با تصویرگریهای خیرهکننده را ساخته است؛ برای مثال انیمیشن Castle in the Sky فضاسازی مشابهی به فرنچایز زلدا دارد، بنابراین یک انیمیشن استودیو جیبلی بهتر از هر فیلم لایو اکشنی میتواند حال و هوای مجموعه The Legend of Zelda را بهتصویر بکشد. علاوه بر این، فیلمهای استودیو جیبلی اکثر مواقع روی فضاسازی و محیطهای خیرهکننده تمرکز زیادی دارد و در آنها به فضای پسزمینه به اندازه شخصیتهای حاضر در صحنه اهمیت داده میشود. قالب بیشتر فیلمهای استودیو جیبلی براساس نبرد خوب و بد بنا شده است که با اساس داستانهای سری زلدا همخوانی دارد. برای اینکه دنیای خارقالعادهای مانند Hyrule به درستی بهتصویر کشیده شود، سازنده فیلم باید درک درستی از تصویرسازی طبیعت داشته باشد و هیچ استودیوی انیمیشنسازی سابقه درخشانتری از استودیو جیبلی در این امر ندارد. تک تک فیلمهای این استودیو به شکل متفاوتی خلاقانه و فریبنده بوده است و تاکنون استودیوهای پیشرفتهای نظیر پیکسار هم نتوانستهاند به موفقیت جیبلی دست پیدا کنند.
فیلم Castlevania
کارگردان: گیرمو دل تورو
با دیدن آثاری نظیر Blade و Hellboy میتوان به سادگی به علاقه گیرمو دل تورو به خونآشامها، شیاطین و دیگر موجودات فراطبیعی پی برد. Pacific Rim یک اثر علمی-تخیلی درباره یک هیولا است، درحالی که Pan’s Labyrinth و The Devil’s Backbone فیلمهای ترسناک گوتیک محسوب میشوند. فیلمهای دل تورو عمدتا حول افسانههای پریان، افسانههای مذهبی و تجلیل نقصهای فردی ساخته میشود. فضاهای تاریک فیلمهای او اکثر مواقع با زیباییهای بصری و شنیداری اشباع شده است. کستلوانیا دقیقا همان سبکی از بازی است که دل تورو میتواند فیلم اقتباسی آن را به بهترین شکل بهتصویر بکشد. این عنوان کاملا با سبک فیلمسازی دل تورو هماهنگ است و او تاکنون توانسته به اهالی سینما ثابت کند که از عهده ساخت اقتباس سینمایی اثرهای هنری، بدون آسیب زدن به عناصر نسخه اصلی، برآید. گیرمو دل تورو میتواند دنیای تاریک افسانهای Castlevania را به خوبی به نمایش درآورد بهطوری که هم مخاطبین عام و هم طرفداران سری بازیها از دیدن آن لذت ببرند. متاسفانه پس از شکست مفتضحانه پروژه ساخت فیلم لایو اکشن سایلنت هیلز، همکاری دوباره دل تورو با شرکت کونامی امر غیرممکنی بهنظر میرسد.
فیلم Super Mario Bros
کارگردان: استودیوی انیمیشن پیکسار
شرکت دیزنی در سال 1993 فاجعهای به نام اقتباس Super Mario Bros را خلق کرد. اثری که در جهانی تاریک و صنعتی رخ میدهد که دقیقا نقطه مقابل دنیای بازیهای سوپر ماریو است. در این عنوان سرزمین Mushroom Kingdom جایی سرشار از ناعدالتی بود و گومباهای آن کابوس شبانه مخاطبان را بههمراه داشت. از آن دوران مدت زیادی گذشته است و خوشبختانه دیزنی طی دهههای گذشته، تجربه زیادی کسب کرده است. حال زمان آن رسیده که استودیوی پیکسار دست به کار شود و نسخه رنگی و روشن ماریو را روی پرده نقرهای ببرد؛ اقتباسی خوشآیند با شخصیتهای مطلوب و داستانی که همه را به وجد بیاورد. انتخاب استودیوی پیکسار برای ساخت این عنوان ایدهی خوبی است، چراکه مخاطبان این استودیو، مانند شرکت نینتندو، تمامی گروههای سنی را دربر میگیرند. ماریو از آن دسته آثاری است که خاستگاه جهانی دارد و هیچکس بهتر از پیکسار نمیتواند فیلم اقتباسی این اثر را برای تمامی هواداران در سراسر جهان به نمایش درآورد.
فیلم EarthBound
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
بازی EarthBound موفق شد با پایهگذاری داستان خود براساس فرهنگ وسترن و تاکید بر زندگی آمریکایی، از چارچوبهای عام عناوین نقشآفرینی فرار کند. هیچ کارگردانی بهتر از استیون اسپیلبرگ نمیتواند عطش زندگی را بهتصویر بکشد و EarthBound مانند لباسی است که دقیقا برای اسپیلبرگ دوخته شده باشد. چه کسی بهتر از او میتواند داستانی درباره آدم فضاییها، دایناسورها و گروهی از کودکان ماجراجو را بهتصویر بکشد؟ کسانی که فیلمهای E.T یا The Goonies را دیده باشند، بدون شک با تجربه EarthBound یاد این عناوین میافتند. از فیلم سرگرمکنندهای مانند Hook گرفته تا فیلم جدیتری مانند A.I.، اسپیلبرگ توانایی خود در کارکردن با بازیگران کم سن و سال را ثابت کرده است. اسپیلبرگ همچنان تلاش میکند روحیه پویا و کودکانه خود را حفظ کند و این حس را در فیلمهای خود نیز به مخاطب القا میکند. بیشک استیون اسپیلبرگ بهترین انتخاب برای کارگردانی فیلم لایو اکشن بازی EarthBound خواهد بود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید