فیلم مطرب به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کیایی، یکی از محصولات سینمایی منتشر شده در پاییز ۱۳۹۸ است که عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را در این سال به یدک میکشد اما آیا واقعا این فیلم از لحاظ کیفی، اثری قابل تحسین است؟
مطرب، روایتگر سرگذشت پر فراز و نشیب یک خوانندهی کابارهای به نام «ابراهیم خوشلحن» با بازی پرویز پرستویی است که پس از انقلاب اجازهی فعالیت از او سلب میشود و پس از چند سال تصمیم میگیرد تا مسیری طولانی را برای بازگشت خود روی صحنه طی کند. ابراهیم در نهایت با تشویق و ترفندهای دخترش به ترکیه میرود تا شاید در آنجا شانسی برای فعالیت دوباره پیدا کند و همانند خوانندگان لسآنجلسی، معروف شود. این فیلم یکی از تعجبآورترین آثاری است که مصطفی کیایی ساخته و به خاطر ویژگیهای که در روایت داستان، به تصویر کشیدن صحنهها و نوع دیالوگها داشته با انتقادهای شدیدی همراه شده است. با این حال، این فیلم در گیشه فروش خوبی داشته و توانسته به یکی از موفقترین محصولات تجاری سینمایی ایران در دستهی کمدی و اجتماعی تبدیل شود و سود خوبی را برای سرمایهگذارش به همراه داشته باشد.
مطرب یک هدف خاص را دنبال میکند و آن هم چیزی جز فروش حداکثری نیست. فیلم هر چه برای کسب اجازهی پخش در سینماهای ایران در اختیار داشته را جلوی دوربین قرار داده تا در یک آشفتگی به تمام معنا بتواند مخاطب بیشتری را به تماشای خود جذب کند و بلیت بیشتری بفروشد. داستان آنچنان در فیلم بیاهمیت است که لو دادن بخش یا حتی کل آن باعث نمیشود تا مخاطبانی که آن را ندیدهاند، چیز مهمی را از دست بدهند و از این بابت متضرر شوند. حتی ممکن است بسیاری از آنهایی که فیلم را دیدهاند، پس از مدتی کوتاه، کلیت داستان فیلم را فراموش کنند و به یاد نیاورند که آخر داستان چه شد و آقای مطربِ داستان که پرویز پرستویی نقش آن را بازی کرده بالاخره از کجا به کجا رسید. بسیاری از صحنهها و کاراکترهای فیلم، مثل فرستادهی سفیر ایران در ترکیه یا رانندهی شخصی او تا حدودی اضافی هستند؛ اگر این کاراکترها از فیلم حذف میشدند، هیچ تغییری در روند داستان ایجاد نمیشد و مطرب همچنان میتوانست روایتگر سرگذشت شخصیت اول خود برای خواننده شدن در «آنور آب» باشد.
شاید یکی از نقاط قوت مطرب این باشد که فیلم، مخاطبِ خود را برای ۱۰۷دقیقه در حال و هوای خوبی قرار میدهد که با تماشای سرگذشت ابراهیم خوشلحن برای رسیدن به آرزوی دیرینهی خوانندگیاش، خوش بگذراند که البته در این مسئله موفق عمل کرده است. مطرب فقط میتواند مخاطب را سرگرم کند و با استفاده از ترفندهایی مثل فارسی صحبت کردن خوانندهی زن ترکیهای و کنایههای خاصی که کمتر در سینمای ایران اجازهی پخش پیدا میکنند، مخاطب را شگفتزده کرده و اوقات خوشی را برای او فراهم کند.
مطرب همانند یک موسیقی فالش است که رسالت خود را به خوبی ادا نکرده
پس از تماشای فیلم آنچه راحتتر در ذهن مخاطب باقی میماند، دیالوگهای خاص و کنایههای بیادبانهی آن است که در نوع خود میتواند برای مخاطب بزرگسال جذاب باشد. البته میتوان گفت که این دست از کنایه و شوخیهای بیادبانه، صرفاً نکتهی منفی فیلم محسوب نمیشوند. اگر مطرب، داستان و فضاسازی مستحکمتر و یکپارچهتری داشت و به خاطر برخی از دیالوگها محدودیت سنی برای تماشای آن در نظر گرفته میشد، میتوانستیم آن را یک فیلم تجاری نه چندان خندهدار از دسته کمدی که مشابه آن طی چند سال گذشته ساخته شده در نظر بگیریم، اما حقیقت تلخ این است که یکپارچگی در داستان مطرب جایگاهی ندارد و به نظر میرسد که حتی مصطفی کیایی در ساخت این فیلم اهمیتی به این موضوع نداده است. سبک روایت داستان و جنس شوخیهای مطرب دقیقا همانند سبک خوانندگی قهرمانش، کوچه بازاری هستند که هوادارهای خاص خودش را دارد. البته یکی از دلایلی که باعث جذابیت احتمالی این نوع داستانها برای مخاطب میشود، نادر بودن آنها در سینمای ایران است.
از دیگر خصیصههای فیلم که میتواند به عنوان نقطهی قوت آن در نظر گرفته شود، روایت سرگذشت ایرانیهای مهاجر در کشورهای دیگر است. مطرب از یک طرف در حال به تصویر کشیدن افرادی است که مهاجرت و پناه بردن به کشورهای دیگر را همتراز با آزادی محض و شکوفایی استعدادهای خود میدانند و از طرف دیگر فیلم، آرمانشهر موهومی که این افراد در تصورات خود و اطرافیان ایجاد کردهاند را مورد نکوهش قرار میدهد. فیلم فردی را نشان میدهد که به امید موفقیت حرفهای، هنری و چه بسا کسب آزادی بیشتر بدون هیچ پشتوانهای، دست به مهاجرت غیرقانونی میزند و عاقبت به سرنوشتی سخت دچار میشود. فیلم به طرزی کنایهآمیز دشواریها و چالشهای پیشرو برای مهاجرت غیرقانونی و بیپشتوانه را نشان میدهد که افراد از سر ناچاری و خجالت مجبور به دروغ گفتن دربارهی زندگی خوب و بسیار عالی خود به خانواده و نزدیکان در ایران میشوند. البته این خصیصه میتواند یک پاشنهی آشیل دیگر نیز برای مطرب به حساب آید؛ چرا که فیلم در بیان این موضوع تا حدودی اغراق میکند و حتی در برخی از صحنهها برعکس این قضیه رفتار میکند؛ تا جایی که ترکیه را واقعاً مهد آزادی برای مدعیان هنر نشان میدهد. این رفتار ضد و نقیض در نهایت باعث میشود حتی اگر فیلم در تلاش بوده تا مهاجرت غیرقانونی را نهی کند، نتیجهای نسبتاً بیحاصل داشته باشد.
فیلم مطرب یکی از متفاوتترین آثار مصطفی کیایی است. شاید مخاطبانی که تا پیش از این، آثار نسبتاً یکپارچهتر و قویتری نظیر «بارکد» و «خط ویژه» را از کیایی دیده بودند، توان هضم آشفتهبازاری که مطرب روایت میکند را نداشته باشند. مطرب، فیلمی نیست که ساخت آن را بتوان از مصطفی کیایی انتظار داشت. از طرف دیگر حضور پرویز پرستویی به عنوان یکی از چهرههای سرشناس سینمای ایران که در فیلمهای کمدی قویتری نظیر «لیلی با من است» و «مارمولک» نقشآفرینی کرده به عنوان بازیگر نقش اول مطرب غیرقابل انتظار است.
پس از تماشای فیلم آنچه راحتتر در ذهن مخاطب باقی میماند، دیالوگهای خاص و کنایههای بیادبانهی آن است
پرفروش شدن مطرب و محصولات سینمایی مشابه که در طول چند سال گذشته منتشر شدهاند، تهدید و هشداری بزرگ برای سینمای ایران هستند. فروش زیاد این دست از فیلمها در گیشه حتی با وجود فاکتوری مهم مثل تورم، ممکن است نشان از تغییر سلیقهی مخاطب ایرانی به سمت آثاری مشابه باشد. مطرب هیچ چیزی برای قرار گرفتن در دستهی آثار هنری از خود ندارد. این فیلم عاری از تمامی آن چیزهایی است که باید از یک فیلم سینمایی انتظار داشت. داستان، محتوا، صحنهسازی و حتی ایفاگری نقش توسط بازیگران در بدترین شکل خود بوده و کاملا تکراری هستند. مطرب صرفا از سه ابزار تجاریسازی و پرفروش شدن این روزهای سینمای ایران استفاده کرده که شامل شوخیها و کنایههای جنسی، فلشبک مضحک و خندهدار به روزگار چند دههی پیش ایران و فارسی صحبت کردن یک بازیگر خارجی میشوند. حقیقت تلخ دیگر اینکه هر سه ابزار تجاریسازی مطرب، نه تنها برداشتی دمدستی از فیلمهای کمدی چند سال اخیر مثل نهنگ عنبر، «مصادره» و «تگزاس ۲» هستند، بلکه در بدترین نوع خود مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ تا جایی که حتی در برخی از موارد به حس درک مخاطب نیز توهین میکنند. مجموع این خصوصیات، دیدگاهی را در ذهن مخاطب شکل میدهند که گویا به نویسنده و کارگردان دیکته کردهاند تا فیلمی شبیه به آثار یاد شده را بسازد و از هیچ کاری برای فروش حداکثری در گیشههای سینما دریغ نکند.
با وجود تمامی نقاط منفی که در جایجای مطرب نهفته، میتوان یک نقطهی مثبت را به عنوان بهانهای برای تماشای آن در نظر گرفت و آن هم چیزی جز پر کردن اوقات فراغت نیست. اگر هیچ سوژهای برای تفریح کردن نداشته باشید، میتوانید در جمع دوستانه یا به صورت انفرادی مطرب را همراه با حجم زیادی از تنقلات خوشمزه تماشا کنید و بدون اینکه به منطقی بودن داستان و رویدادهای آن فکر کنید، از شوخیهای پیش پا افتادهی آن لذت ببرید و با صدای بلند خنده سر دهید. البته به یاد داشته باشید که تنها چیزی که از تماشای آن دستتان را میگیرد شامل آوازخوانی پرویز پرستویی، فارسی صحبت کردن یک بازیگر خارجی و شوخیها و کنایههای کوچه بازاری خواهد بود؛ چرا که مطرب هیچ چیز جز پر کردن اوقات اضافه برای مخاطب خود، آن هم برای مدت زمانی کوتاه ندارد. این فیلم همانند یک موسیقی فالش است و رسالت خود را به خوبی ادا نکرده و صرفاً با ترکیب ایدهی فیلمهای کمدی چند سال اخیر ایران، به دنبال معرفی خود به عنوان اثری سینمایی است.
- یک فیلم ۱۰۷دقیقهای برای وقتگذرانی
- گسستگی بیش از حد داستان
- اتکای بیش از حد به شوخیهای دارای محدودیت سنی
- عدم فضاسازی درست
- ناموفق بودن به عنوان یک فیلم کمدی در خنداندن مخاطب در اغلب صحنهها
- نداشتن پایان و نتیجهای قابل قبول
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید