۱۰ نکته حیرتانگیز از جهان سینما که ممکن است ندانید
جهان رنگارنگ سینما و رازهای پنهانش!
جهان سینما، جهانی شگفتانگیز و رنگارنگ است که در آن داستانها و روایتهای مختلف، فراتر از مرزهای زمان و مکان به تصویر کشیده میشوند. هر فیلم میتواند دریچهای به دنیایی تازه باشد، از ماجراجوییهای هیجانانگیز گرفته تا درامهای احساسی، سینما همچنان دوستدارانش را مجذوب خود کرده و رازهای بسیاری را در دل خود پنهان کرده است.
در جهان سینما و عصر مدرن کنونیاش، به نظر میرسد که مخاطبین دانش کافی و همه چیز را در مورد نحوه تولید این آثار هنر هفتم را میدانند؛ از نکتههای مختلف پشت صحنه گرفته تا ایستراگهایی که طرفداران تیزبین این آثار در شبکههای اجتماعی با یکدیگر به اشتراک گذاشته و در موردشان صحبت میکنند. اما با این وجود، هنوز هم نکات حیرتانگیزی از جهان سینما وجود دارد که شاید آنگونه که باید مورد توجه مخاطبین قرار نگرفته و پنهان باقی ماندهاند.
حقایق و رازها، همیشه بخشی هیجانانگیز برای آن دسته از افرادی است که به دنبال کشف “چرایی” یک موضوع خاص هستند و این چرایی، در مورد سینما نیز صدق میکند. حقایقی که با وجود جذابیت و حتی گاهی غیرقابل باور بودنشان، خارج از حتی آن دایرهای که طرفداران پروپاقرص هر فیلمی به وجود میآورند، کمتر مورد توجه قرار گرفته و شناخته شدهاند.
در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا به بررسی ۱۰ نکته حیرتانگیز از جهان سینما و پشت صحنه فیلمهای محبوبی بپردازیم تا دیگر هیچوقت، این صحنهها را مانند گذشته تماشا نکنید؛ از ایستراگهایی که جلوی چشم بودهاند تا جزئیات ریز و درشت دیگری که ممکن است از دست داده باشید.
۱۰. موسیقی متن فیلم ماموریت غیر ممکن در واقع یک کد مورس است
امکان ندارد اگر عاشق سینما باشید و موسیقی متن فیلم ماموریت غیر ممکن (Mission: Impossible) با بازی درخشان تام کروز (Tom Cruise)، به گوشتان نخورده باشد. قطعهای که به یکی از اصلیترین نمادهای این فیلم تبدیل شده و ملودی آن یکی از خاطرهانگیزترین ملودیهای جهان سینما است. این قطعه فراموش نشدنی که ساخته لالو شیفرین (Lalo Schifrin) است، از سال 1996 تا به امروز، پر قدرت به مسیر خود ادامه داده است. اما آیا میدانستید که ملودی این قطعه در دل خود، پیام مخفی را پنهان کرده است؟ تم اصلی این اثر با دو ضربه طولانی و دو ضربه کوتاه همراه است که دقیقا در جدول کدهای مورس، به معنای “M:I” یا همان Mission: Impossible است.
کشف این حقیقت، نه تنها طرفدارن را متعجب کرد، بلکه حتی بازیگران این اثر، سایمون پگ (Simon Pegg) و ربکا فرگوسن (Rebecca Ferguson)، هنگام انجام تبلیغات این اثر در سال 2023، از شنیدن این حقیقت، شگفتزده شدند و همین موضوع باعث شد که یکی از برترین موسیقیهای متن تاریخ سینما، حتی جذابتر از قبل شود.
۹. نام اولیه یودا در جنگ ستارگان، "بافی" بوده است
با وجود اینکه، اطلاعات زیادی از فرانچایز جنگ ستارگان (Star Wars) وجود دارد، اما شاید کمتر کسی از این موضوع خبردار باشد که نام اصلی یودا (Yoda) در این فرانچایز، قرار بود “بافی” (Buffy) باشد. در اولین نسخههای نوشته شده فیلمنامه امپراتوری ضربه میزند (The Empire Strikes Back)، جورج لوکاس (George Lucas) این شخصیت را به عنوان موجودی سبز رنگ، قورباغه مانند و کوچکی به نام “بافی” تصور کرده بود. با این وجود، بعد از مشورت با لی براکت (Leigh Brackett)، همکار فیلمنامه نویسش که متاسفانه پیش از آغاز فیلمبرداری این اثر درگذشت، نام او ابتدا به “مینج یودا” و در نهایت به همان یودا، خلاصه شد.
با این حال، هیچکس نمیتواند با قطعیت بگوید که اگر اسم او بافی بود، موفقیت و محبوبیت این شخصیت تحت تاثیر قرار میگرفت یا نه، اما تصور اینکه کاراکترهایی مانند لوک اسکایواکر (Luke Skywalker) با بازی مارک همیل (Mark Hamill) یا دیگر هنرمندان این اثر، نامی به غیر از یودا را برای او به کار ببرند، کمی سخت است. قطعا انتخاب نام یودا، تصمیمی درست و منطقی بوده است.
۸. آنتونی هاپکینز در فیلم اسپارتاکوس، نقشی مخفی دارد
آنتونی هاپکینز (Anthony Hopkins)، از آن دست هنرمندانی است که حضورش در هر فیلمی، فورا مورد توجه قرار میگیرد، اما آیا میدانستید که این بازیگر قهار، نقشی مخفی در فیلم اسپارتاکوس (Spartacus) به کارگردانی استنلی کوبریک (Stanley Kubrick)، ایفا کرده بود؟ البته شایان به ذکر است که هاپکینز در زمان فیلمبرداری این اثر در ابتدای دهه سوم زندگیاش بود و در نسخه اصلی فیلم، حضور نداشت. اما در سال 1991، هنگامی که نسخه بازسازی شده این اثر منتشر شد، او به نوعی به داستان اضافه شد.
در نسخه بازسازی شده، صحنهای که در زمان اکران اولیه سانسور شده بود، دوباره به فیلم اضافه شده بود؛ صحنهای که در آن ژنرال کراسوس (Crassus) با هنرمندی لارنس الیویه (Laurence Olivier) در حمام سعی میکند تا برده خود آنتونیوس (Antoninus) با بازی تونی کرتیس (Tony Curtis) را اغوا کند. اما مشکلی که وجود داشت این بود که دیالوگهای این صحنه از بین رفته بودند. تونی کرتیس برای ضبط دوباره پارتهایش با مشکلی مواجه نشد اما متاسفانه لارنس الیویه دو سال قبل از نسخه بازسازی شده این فیلم، از دنیا رفته بود و این تنها یک معنا داشت: صدای او دیگر در دسترس نیست.
جوآن پلورایت (Joan Plowright)، همسر لارنس الیویه، پیشنهاد داد که به جای همسر مرحومش، آنتونی هاپکینز دیالوگهایش را بازخوانی کند، شاید سوال پیش بیاید که چرا؟ چون هاپکینز، استعدادی بینظیر در تقلید صدا داشت و همچنین در دوران جوانی خود از شاگردان لارنس الیویه بود. حالا و با دانستن این حقیقت، اگر نسخه بازسازی شده فیلم را مشاهده کنید، احتمالا صدای خاص هاپکینز را تشخیص خواهید داد. با این وجود، باید اقرار کرد که تقلید او از صدای الیویه کاملا حرفهای و تحسینبرانگیز است.
۷. نام واقعی "بو" در انیمیشن شرکت هیولاها، "مری" است
جهان سینما فقط به آثار کلاسیک، جنایی و عاشقانه ختم نمیشود و انیمیشنهای زیادی وجود دارند که حتی گاهی موفقتر نیز هستند. انیمیشن شرکت هیولاها (.Monsters, Inc)، شاید بیشتر به خاطر شخصیتهایی مانند سالیوان (Sulley) یا مایک (Mike) شناخته شده باشد، با این وجود حضور کاراکتر محبوبی مانند بو (Boo) نیز یکی از عوامل مهمی است که این اثر را تبدیل به یکی از به یادماندنیترین آثار انیمیشنی کرده است. این دختر کوچک که سالی و مایک تلاش میکنند او را قبل از اینکه کسی متوجه حضورش شود را به خانهاش بازگردانند، ظاهرا نام واقعی او در این اثر ذکر نمیشود.
با این وجود، مخاطبین و طرفداران تیزبین این اثر، موفق شدهاند یک ایستراگ پنهانی را پیدا کنند که حقیقت را در مورد این کاراکتر، فاش میکند. در یکی از صحنههای انیمیشن شرکت هیولاها، بو در آپارتمان سالی و مایک مشغول کشیدن نقاشی است، برای چند لحظه کوتاه نام “مری” (Mary) روی یکی از نقاشیهای او دیده میشود. صحنهای که به احتمال زیاد به صداپیشه بو، یعنی مری گیبس (Mary Gibbs) اشاره میکند. اگر هنوز هم به این ایستراگ شک دارید، کافی است تا نگاهی به سری داستانهای شرکت هیولاها که این انیمیشن در واقع اقتباسی از این داستانها است بیندازید. در این داستانها تایید شده است که نام بو در واقع مری گیبس است.
۶. تقریبا تمام صحنههای فیلم سفر به اروپا در جمهوری چک، فیلمبرداری شده است
فیلم سفر به اروپا (EuroTrip) یکی از کمدیهای محبوب دهه 2000 میلادی است که روایت یک داستان پر ماجرا از سفر شخصیتهای این اثر از آمریکا به کشورهای مختلفی مانند هلند، آلمان، فرانسه، اسلواکی، ایتالیا و انگلستان است. با این وجود، نکته جالب در مورد این فیلم، تصویربرداری تقریبا تمام صحنههای این اثر در کشور چک است.
برای کاهش هزینههای فیلمبرداری و تولید این اثر، سفر به اروپا که بودجهای نزدیک به 25 میلیون دلار خرجش شد، شهر پراگ که پایتخت کشور چک است، اصلیترین مکان برای برداشتهای مختلفی بود که با تغییرات جزئی و همچنین با کمک گرفتن از جلوههای ویژه، لوکیشنهای مختلف این شهر، مشابه شهرهای دیگر کشورهایی شدند که در این فیلم کاراکترهایش به آنها سفر میکردند. به عنوان مثال، دبیرستانی که در اوایل فیلم در ایالت اوهایو آمریکا دیده دیده میشود، در واقع مدرسه بینالمللی پراگ است. همچنین برای برخی از صحنههای مهم که شامل سمبلهای مهم و معروف شهری مانند برج ایفل پاریس بود، این نمادها با کمک جلوههای ویژه هوشمندانهای به پسزمینههایی که در شهر پراگ وجود داشتند، اضافه شدند.
با این حال، تنها صحنهای ک خارج از کشور چک و شهر پراگ فیلمبرداری شد، سکانس معروف ساحل برهنگان بود. از آنجایی که کشور چک، کشوری تقریبا خشک و بدون ساحل است، عوامل تولیدکننده این فیلم مجبور شدند تا برای ضبط این صحنه به شهر روستوک در کشور آلمان، سفر کنند.
۵. شنیده شدن صدای سوت اسلاید هنگام سر خوردن دنیس ندری در فیلم پارک ژوراسیک
فیلم پارک ژوراسیک (Jurassic Park)، بدون شک شاهکاری در زمینه طراحی صدا در جهان سینما است حتی اگر از روشهای غیرمتعارفی استفاده شده باشد. برای مثال، یکی از معروفترین تکنیکهای استفاده شده توسط تیم طراحی صدا این اثر، ضبط صدای جفتگیری دو لاک پشت برای ایجاد افکت صوتی گفتوگوی رپتورها (گونهای از دایناسورهای گوشتخوار) در صحنه آشپزخانه بود. با این وجود، مورد دیگری وجود دارد که بعد از دانستن آن، دیگر هرگز فیلم را به همان شکل سابق نخواهید دید یا بهتر است بگوییم نخواهید شنید.
در سکانسی که دنیس ندری (Dennis Nedry) با بازی وین نایت (Wayne Knight)، هنگام فرار از جزیره، با جیپ خود در جادهای که پر از گل و لای است و باران شدیدی میبارد، تصادف میکند و در نهایت طعمه یک دیلوفوسور میشود، اگر دقت کنید، هنگام سر خوردن دنیس بر زمین خیس، یک صدای آشنای کارتونی، به گوشتان خواهد خورد، صدایی که متعلق به سازی به نام سوت اسلاید است. با وجود اینکه پارک ژوارسیک به علت طراحی صدای بینقصش برنده جایزه اسکار شد، مشخص نیست که چرا تیم سازنده این اثر در لحظهای حساس مانند مرگ دنیس ندری، تصمیم گرفتند چنین افکت طنزآمیزی را به صحنهای دلهرهآور، اضافه کنند.
۴. صدای اسرار آمیزی که هنوز هم در فیلم سرزمین رویاها شناسایی نشده است
یکی از به یادماندنیترین صحنههای فیلم سرزمین رویاها (Field of Dreams)، مربوط صدای اسرارآمیزی است که خطاب به ری (Ray) با بازی کوین کاستنر (Kevin Costner)، زمزمهوار میگوید: “اگر آن را بسازی، او خواهد آمد.” با این وجود، آیا میدانستید که بعد از گذشت 35 سال، هنوز هم مشخص نیست که این صدای اسرارآمیز متعلق به چه کسی بوده است؟!
حتی بعد از گذشت بیش از 35 سال، هنوز هم طرفداران و مخاطبین این اثر، دربارهی هویت گوینده این جمله اسرارآمیز و نمادین، حدس و گمانهای مختلفی میزنند. با این وجود برخی معتقدند که خود کوین کاستنر یا ری لیوتا (Ray Liotta) که همبازی او در فیلم سرزمین رویاها است، گوینده این دیالوگ بودهاند. دبلیو. پی. کینسلا (W.P. Kinsella)، نویسندهی رمانی که این فیلم در واقع اقتباسی از آن بوده، ادعا کرده بود که به او گفته بودند این صدا متعلق به اد هریس (Ed Harris) همسر ایمی مدیگان (Amy Madigan)، یکی از بازیگران این فیلم بوده است. با این حال، حدس و گمانهای زیادی در این مورد وجود دارند، برخی بر این باور بودند که این صدا متعلق به مارک همیل بوده است و برخی حتی این ادعا را نیز رد کردهاند.
فیل آلدن رابینسون (Phil Alden Robinson)، کارگردان و نویسنده این فیلم در سال 2019، در مورد این معما صحبت کرد و گفت که تا به امروز، هیچکس نام درست گوینده را حدس نزده است. رابینسون از فاش کردن نام و هویت واقعی صاحب این صدای مخفی، خودداری کرد و ترجیح داد که این راز همچنان به عنوان یک معمای جذاب و حل نشدنی، باقی بماند. موضوعی که هم هوشمندانه است و هم آزاردهنده.
۳. در فیلم استوارت کوچولو از یک نقاشی مشهور گمشده به عنوان یکی از وسایل طراحی صحنه استفاده شد!
در جهان سینما، هیچ غیرممکنی وجود ندارد و گاه اتفاقاتی رخ میدهند که باورشان به دور از انتظار است. اتفاقاتی مانند استفاده از آثاری که تصور میشود گم شدهاند اما در اصل، آنها درست جلوی چشمان ما پنهان شدهاند، بدون اینکه متوجه شویم، درست مانند اتفاقی که در فیلم استوارت کوچولو (Stuart Little) رخ داد. در سال 2009، درست یک دهه پس از اکران فیلم، مورخی به نام گرگلی بارکی (Gergely Barki)، هنگام تماشای فیلم متوجه شد تابلویی که در خانه خانواده لیتل آویزان است، در واقع همان اثر گمشده از نقاش معروف مجارستانی، رابرت برنی (Róbert Berény) است. تابلوی “بانوی خفته با گلدان سیاه” (Sleeping Lady with Black Vase) که سالها به عنوان اثری گمشده از آن یاد میشد، حالا پیدا شده است و بدون شک این کشف بزرگ، یک حقیقت حیرتانگیز برای جامعه هنری آن زمان بود، به دلیل اینکه تصور میکردند در زمان جنگ جهانی دوم، این اثر برای همیشه از بین رفته است.
با این حال، مشخص شد که این تابلو در دهه 90 میلادی در یک حراجی به فروش رفته و سپس با قیمت 500 دلار به بخش دکوراسیون کمپانی سونی پیکچرز واگذار شده بود، بدون اینکه حتی کسی از ارزش واقعی این اثر هنری، خبر داشته باشد. بارکی پس از پیگیریهای فراوان، موفق شد محل دقیق این اثر را پیدا کند. در نهایت، او به آمریکا سفر کرد و تا با طراح صحنه فیلم استوارت کوچولو، همان کسی که هنوز تابلو را در اختیار داشت، ملاقات کند. در سال 2014، این نقاشی در یک حراجی با قیمتی نزدیک به 290 هزار دلار به فروش رسید. افزایش قیمتی چشمگیر برای اثری که پیشتر فقط به عنوان یک وسیله در طراحی صحنه از آن استفاده میشد.
۲. فرودو در فیلم ارباب حلقهها: یاران حلقه، هفده سال پس از دریافت حلقه یگانه، سرزمین شایر را ترک میکند
اگر تا به امروز، مجموعه رمانهای ارباب حلقهها (Lord of the Rings) اثر جی. آر. آر. تالکین (J.R.R. Tolkien) را نخوانده باشید، احتمالا از یک نکته جالب، بی خبر هستید. در رمانها، بین زمانی که فرودو بگینز (Frodo Baggins) حلقه یگانه را از گندالف (Gandalf) دریافت میکند تا زمانی که سفر پر ماجرای خود را برای نابودی حلقه آغاز میکند، هفده سال میگذرد. در واقع، در متن اصلی داستان این گپ زمانی کاملا مشخص است. بعد از مهمانی خداحافظی بیبلو بگینز (Bilbo Baggins)، چیزی نزدیک به بیست سال طول میکشد تا گندالف دوباره به بگاند بازگردد تا از امنیت حلقه، مطمئن شود. اما در اقتباس سینمایی، این موضوع کاملا حذف شده است و فیلم به نوعی القا میکند که تنها مدت کوتاهی، بین این دو رویداد مهم، گذشته است.
شاید برای دوستدارن و مخاطبین وفادار ارباب حلقهها، این تغییر ناخوشایند باشد، اما احتمالا تصمیم پیتر جکسون (Peter Jackson)، کارگردان فرانچایز ارباب حلقهها، تصمیم حذف این وقفه طولانی در واقع تلاشی بود برای سادهسازی روایت داستان و جلوگیری از پیچیدگیهای اضافی برای مخاطبینی که با کتابهای تالکین آشنایی نداشتند. با این وجود، اگر بخواهیم پایبند به حرفهای خود تالکین باشیم، فرودو در این 17 سال قبل از آنکه قدم در مسیری بگذارد که سرنوشت سرزمین میانه را تغییر دهد، زندگی کاملی داشته است.
۱. استفاده فیلم امواج سرخ از صحنه واقعی غرق شدن یک زیردریایی
در نهایت، آخرین فیلم و آخرین نکتهای که در این مقاله مربوط به پشت صحنه جذاب جهان سینما میشود، مربوط به فیلم امواج سرخ (Crimson Tide) به کارگردانی تونی اسکات (Tony Scott) است. تونی اسکات، همانطور که انتظار میرفت در آن زمان نتوانست حمایت نیروی دریایی آمریکا را برای کمک در فیلمبرداری برخی از صحنههای این اثر را به دست آورد. دلیل اصلی این مخالفت، محتوای بحث برانگیز فیلم بود که حول محور شورشی درون یک زیردریایی آمریکایی میچرخید. در نتیجه، تیم تولید این فیلم نتوانست از تجهیزات، مشاورههای فنی و همکاری مستقیم نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بهره ببرد و به همین خاطر، دست به دامن نیروی دریایی فرانسه شدند.
نیروی دریایی فرانسه، یک ناو هواپیمابر را برای فیلمبرداری در اختیار تیم سازنده فیلم قرار دادند اما مشکل اصلی در واقع زمانی پیش آمد که سازندگان این اثر، نیاز به تصویر واقعی یک زیردریایی در حال غرق شدن داشتند. درست در همین لحظه بود که سازندگان فیلم مجبور شدند دست به روشی خلاقانه و البته غیرمتعارف بزنند.
آنها، در نزدیکی پایگاه زیردریایی پرل هاربر مستقر شدند و منتظر مانند تا یک زیر دریایی برای ماموریت از بندر خارج شود. هنگامی که یک زیردریایی شروع به حرکت کرد، بلافاصله با یک قایق و هلیکوپتر، مشغول به تعقیب زیردریایی شدند و با دوربینهای خود، لحظه غرق شدنش را ضبط کردند. نکته قابل توجه و جالب این است که زیردریایی مدنظرشان، در واقع USS Alabama واقعی بود، درست همان نامی که در فیلم برای زیردریایی استفاده شده بود.
اگرچه اسکات و تیمش، عملا کاری غیرقانونی انجام ندادند اما این روش به شدت جسورانه و نادر بود. به ندرت پیش میآید که یک تیم فیلمسازی، آن هم بدون اجازه یک نهاد دولتی قدرتمند، این چنین تصویری حساس و ارزشمند را شکار دوربینهای خود کنند، آن هم برای یک فیلم هالیوودی.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید