دنباله های سینمایی که کاملاً هدف اصلی فیلم اول را فراموش کردند
1%
  • 0/10

دنباله های سینمایی که کاملاً هدف اصلی فیلم اول را فراموش کردند

دنباله‌هایی که به بیراهه رفتند

دنباله های سینمایی که کاملاً هدف اصلی فیلم اول را فراموش کردند ۴ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ مقالات جانبی (سینمایی) کپی لینک

ساخت دنباله برای فیلم‌های محبوب، چالشی دیرینه در دنیای سینماست. از یک سو، دنباله باید طراوت و خلاقیت را به ارمغان بیاورد و با ایده‌ها و مفاهیم جدید، مخاطبان را غافلگیر کند. از سوی دیگر، حفظ هویت و اصالت فیلم اصلی و وفاداری به ریشه‌های آن، امری ضروری است. در این مطلب قصد داریم به ۱۰ مورد از دنباله های سینمایی که کاملاً هدف اصلی فیلم اصلی را فراموش کردند، بپردازیم.

برخی از دنباله‌ها در دام تکرار و محتاط بودن بیش از حد می‌افتند. این دنباله های سینمایی در تلاش برای تکرار موفقیت فیلم اول، از هرگونه ریسک و نوآوری پرهیز می‌کنند و صرفاً به بازتولید ایده‌ها و عناصر قبلی بسنده می‌کنند. این نوع دنباله‌ها نه تنها جذابیت و هیجان فیلم اصلی را حفظ نمی‌کنند، بلکه فاقد روح و اصالت هستند و به آثاری خسته‌کننده و بی‌محتوا تبدیل می‌شوند. در نقطه مقابل، دنباله‌هایی قرار دارند که در جبهه افراط قرار می‌گیرند و تغییرات گسترده‌ای در داستان، شخصیت‌ها و لحن فیلم اصلی اعمال می‌کنند. این نوع دنباله های سینمایی ممکن است ایده‌های جدید و جالبی ارائه دهند، اما در نهایت از هویت و اصالت فیلم اصلی فاصله می‌گیرند و به اثری کاملاً متفاوت تبدیل می‌شوند.

دنباله های سینمایی موفق، تعادلی ظریف بین نوآوری و اصالت برقرار می‌کنند. آنها ایده‌ها و مفاهیم جدیدی را به داستان اضافه می‌کنند، اما در عین حال به ریشه‌ها و هویت فیلم اصلی وفادار می‌مانند. شخصیت‌های محبوب فیلم اول در دنباله نیز حضور دارند، اما در شرایط و چالش‌های جدیدی قرار می‌گیرند. داستان دنباله، ادامه‌ای منطقی و جذاب بر داستان فیلم اصلی ارائه می‌دهد و در عین حال، غافلگیری‌ها و هیجانات جدیدی برای مخاطبان رقم می‌زند. ساخت دنباله های سینمایی که هم مخاطبان قدیمی را راضی کنند و هم طرفداران جدید را جذب خود کنند، کار آسانی نیست. این امر نیازمند ظرافت، دقت و درک عمیقی از المان‌هایی است که باعث محبوبیت فیلم اصلی شده بودند. با خلق دنباله‌هایی که ضمن ارائه ایده‌های نو، به هویت و اصالت فیلم اصلی احترام می‌گذارند، می‌توان خاطرات خوب تماشای فیلم اول را زنده نگه داشت و اثری ماندگار و ارزشمند خلق کرد.

در این مقاله، به سراغ ۱۰ نمونه از دنباله های سینمایی می‌رویم که در ورطه فراموشی هدف اصلی فیلم اول گرفتار شده و نه تنها نتوانستند انتظارات مخاطبان را برآورده کنند، بلکه لطمه‌ای به اعتبار فیلم اصلی نیز زدند.

۱۰. Kingsman: The Golden Circle (2017)

دنباله های سینمایی

فیلم دوم Kingsman، با تکیه بر اکشن پر‌شتاب و هیجان‌انگیز فیلم اول، دنیای جاسوسی خصوصی را به سطح جهانی ارتقا می‌دهد. با این حال، این فیلم در یک نقطه کلیدی به سیر احساسی فیلم اول، The Secret Service خیانت می‌کند. مرگ هری در The Secret Service نقطه عطفی مهمی در مسیر تبدیل شدن اگزی به یک مامور خودکفای کینگزمن بود. این اتفاق، اگزی را مجبور کرد تا با فقدان و غم روبرو شود و در نهایت، او را به یک شخصیت قوی و مستقل تبدیل کرد. اما در The Golden Circle با استفاده از یک ترفند علمی-تخیلی بی‌معنی، هری به زندگی بازگردانده می‌شود. این تصمیم نه تنها به شخصیت اگزی و مسیر تکاملی او لطمه می‌زند، بلکه ریسک‌ها و تنش‌های فیلم را نیز به شدت کاهش می‌دهد. زمانی که تماشاگر می‌داند شخصیت‌ها حتی از شلیک گلوله به سر نیز جان سالم به در می‌برند، دیگر مبارزات و نبردها آن هیجان و شدت قبل را نخواهند داشت. این موضوع می‌تواند به فیلم بعدی مجموعه یعنی Kingsman: The Blue Blood نیز آسیب برساند و اعتبار این مجموعه را زیر سوال ببرد.

۹. Star Wars: The Rise of Skywalker (2019)

دنباله های سینمایی

پس از اکران فیلم The Last Jedi به کارگردانی رایان جانسون که با واکنش‌های متفاوتی از سوی طرفداران روبرو شد، فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker شکاف بین طرفداران را عمیق‌تر کرد، اما این بار به دلایلی کاملاً متفاوت. از همان ابتدا، رمز و راز تبار ری به عنوان عنصری کلیدی در سه‌گانه دنباله جنگ ستارگان مطرح بود. The Last Jedi با ارائه این ایده که میراث خانوادگی اهمیتی ندارد و هر کسی می‌تواند به موجودی خاص تبدیل شود، به نوعی این رمز و راز را بی‌اهمیت جلوه داد. اما The Rise of Skywalker در تضادی آشکار با این دیدگاه، پرده از راز تبار ری برمی‌دارد و نشان می‌دهد که او نوه امپراتور پالپاتین، شخصیت شرور و قدرتمند دنیای جنگ ستارگان است. این چرخش ناگهانی در داستان، نه تنها طرفداران را غافلگیر کرد، بلکه تناقضی آشکار با پیام فیلم قبلی ایجاد کرد. در حال حاضر، کل مجموعه جنگ ستارگان در تلاش است تا با وجود دو فلسفه متضاد ارائه شده در دو فیلم آخر، سرنوشت سه‌گانه دنباله را تعیین کند. این چالش دشواری است که به نظر می‌رسد به سادگی قابل حل نباشد. The Rise of Skywalker با نادیده گرفتن ایده محوری فیلم قبلی و اتکا به یک روایت کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی، نه تنها نتوانست انتظارات طرفداران را برآورده کند، بلکه به انسجام و اعتبار کلی سه‌گانه دنباله جنگ ستارگان نیز لطمه زد.

۸. Home Alone 3 (1997)

دنباله های سینمایی

مجموعه Home Alone 3 یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های کمدی تاریخ سینماست. اما این محبوبیت تا زمانی ادامه داشت که مکالی کالکین، بازیگر نقش کوین، در سن مناسب این نقش قرار داشت. پس از آن، تلاش برای ادامه این مجموعه با بازیگران دیگر، به ویژه در فیلم Home Alone 3، به اثری ضعیف و ناامیدکننده تبدیل شد. مشکل اصلی Home Alone 3 فقط به جایگزینی مکالی کالکین محدود نمی‌شود. این فیلم در تلاش برای بازسازی جادوی دو فیلم اول، صرفاً به تکرار عناصر سطحی مانند تله‌های مسخره و سارقان نالایق بسنده می‌کند. اما این رویکرد، درک درستی از عناصری که Home Alone را به فیلمی ماندگار و محبوب تبدیل کرده بود، ارائه نمی‌دهد. یکی از مهم‌ترین این عناصر، حس ماجراجویی و استقلال کوین در غیاب والدینش بود. در دو فیلم اول، کوین با شجاعت و ابتکار عمل خود در برابر سارقان از خانه‌اش محافظت می‌کرد و در این مسیر، درس‌های مهمی درباره زندگی و مسئولیت‌پذیری می‌آموخت.  اما در Home Alone 3 کوین تنها برای یک روز در خانه تنهاست و فرصتی برای تجربه این حس ماجراجویی و استقلال پیدا نمی‌کند. علاوه بر این، برخلاف دو فیلم اول که در فصل کریسمس اتفاق می‌افتادند، Home Alone 3 هیچ فضایی از کریسمس و حال و هوای جشن این عید را به تصویر نمی‌کشد.

۷. Indiana Jones & The Kingdom of The Crystal Skull (2008)

دنباله های سینمایی

نوزده سال پس از آخرین ماجراجویی‌اش، ایندیانا جونز، کاوشگر افسانه‌ای، بار دیگر برای نجات گنجینه‌ای باستانی راهی سفری پرماجرا می‌شود. اما فیلم Indiana Jones & The Kingdom of The Crystal Skull به جای تکرار جذابیت سه‌گانه اصلی، به دلایل متعددی با استقبال ضعیف طرفداران روبرو شد. یکی از ایرادات اصلی این فیلم، استفاده بیش از حد از جلوه‌های ویژه کامپیوتری ضعیف و نامناسب است. این موضوع، به خصوص در صحنه‌های اکشن و نبردها، به وضوح قابل مشاهده است و حس واقعی بودن و هیجان را از بین می‌برد.  مشکل دیگر، شخصیت کم‌مایه و بی‌جذبه مات موتلی، همراه جدید ایندیانا جونز است. برخلاف شخصیت‌های همراه جذاب در فیلم‌های قبلی، مات موتلی نه تنها کمکی به ایندی در ماجراجویی‌اش نمی‌کند، بلکه بار اضافی برای فیلم نیز محسوب می‌شود.  اما مهم‌ترین ایراد The Kingdom of The Crystal Skull، نادیده گرفتن هویت اصلی و اصالت سه‌گانه ایندیانا جونز است. با انتقال داستان از دهه ۱۹۴۰ به دوران جنگ سرد، فیلم جذابیت و حس نوستالژی که از ویژگی‌های بارز این مجموعه بود را از دست می‌دهد.  علاوه بر این، حضور بیگانگان بین‌بعدی در داستان، به کلی از فضای ماجراجویی‌های فانتزی و دنیای آشنا و دوست‌داشتنی ایندیانا جونز فاصله می‌گیرد و به سمت ژانر علمی-تخیلی گرایش پیدا می‌کند. این موضوع، تناقض آشکار با ماهیت و تم اصلی فیلم‌های ایندیانا جونز دارد و از انسجام و جذابیت داستان می‌کاهد.

۶. Zoolander 2 (2016)

دنباله های سینمایی

Zoolander 2 با وجود حضور بن استیلر در مقام نویسنده و کارگردان، نتوانست موفقیتی مانند فیلم اول خود کسب کند. دلیل اصلی این ناکامی، فاصله زمانی ۱۵ ساله‌ای بود که بین اکران دو فیلم وجود داشت. در این مدت، مدها و جریاناتی که فیلم اول به سخره می‌گرفت، رنگ خود را باخته و از صحنه روزگار محو شده بودند. در فیلم نخست، شخصیت‌های درک زولندر و هانسل صرفاً دو احمق خودشیفته و سطحی نبودند. آن‌ها نمادی از تیپ خاصی از افراد بودند که در آن زمان در حال تسخیر فرهنگ عامه بودند. زولندر و هانسل با اغراق در خصوصیات این افراد، آن‌ها را به سخره می‌گرفتند و پوچی و تهی بودن فرهنگ مد را به تصویر می‌کشیدند. اما در Zoolander 2  این ظرافت و عمق از بین رفته است. زولندر و هانسل صرفاً به دو احمق به‌طور غیرقابل‌باوری خوش‌تیپ تبدیل شده‌اند که درگیر ماجراجویی‌های جاسوسی می‌شوند. این تغییر رویکرد، طنز فیلم را بی‌اثر کرده و آن را به اثری سرگرم‌کننده اما سطحی و بی‌محتوا تبدیل کرده است. علاوه بر این، Zoolander 2 در پرداختن به داستان و شخصیت‌ها نیز ضعیف عمل می‌کند.  فیلمنامه پر از حفره و تناقض است و شخصیت‌ها عمق و انسجام لازم را ندارند.

۵. Now You See Me 2 (2016)

دنباله های سینمایی

فیلم Now You See Me با به تصویر کشیدن داستانی جذاب و سرگرم‌کننده درباره گروهی از شعبده‌بازان حرفه‌ای که از مهارت‌های خود برای انجام سرقت‌های پیچیده استفاده می‌کنند، در میان مخاطبان به محبوبیت رسید. در دنباله این فیلم با عنوان Now You See Me 2 شاهد تکرار همان ایده اصلی با چاشنی جادوگری کامپیوتری و مکان‌های عجیب و غریب‌تر هستیم. اما نقطه ضعف اصلیNow You See Me 2  انحراف از فلسفه و رسالت اصلی گروه Horsemen است. در فیلم اول، انگیزه اصلی این شعبده‌بازان یاغی، منافع شخصی نبود، بلکه آن‌ها با نوعی آگاهی طبقاتی، دست به سرقت می‌زدند و در هر عملیات، نقابی از فساد و تباهی را از چهره میلیاردرهای فاسد برمی‌داشتند. این رویکرد جسورانه و انتقادی، عمق و معنا به داستان می‌بخشید و Now You See Me را به فیلمی فراتر از یک سرگرمی صرف تبدیل می‌کرد. در مقابل، Now You See Me 2 با کنار گذاشتن این انگیزه عمیق و جایگزینی آن با یک محرک خارجی، رویکردی محافظه‌کارانه در پیش گرفته است. این تغییر رویکرد، نه تنها به شخصیت‌ها و داستان لطمه می‌زند، بلکه پیام و مضمون اصلی فیلم را نیز کمرنگ می‌کند. علاوه بر این،Now You See Me 2  در پرداختن به جزئیات داستانی و شخصیت‌پردازی نیز ضعیف‌تر از فیلم اول عمل می‌کند. فیلمنامه پر از حفره و تناقض است و شخصیت‌ها عمق و انسجام لازم را ندارند.

۴. The Hangover Part III (2013)

دنباله های سینمایی

The Hangover Part III در مقایسه با دو فیلم قبلی خود، لحنی تیره‌تر و جدی‌تر به خود گرفته است. یکی از دلایل این تغییر لحن، تلاش فیلم برای کاوش در اعماق شخصیت آلن، عضو غیرقابل‌پیش‌بینی گروه است. آلن، به عنوان یک شخصیت کمدی، در دنیای واقعی جایی ندارد و همین موضوع، بخش قابل توجهی از جذابیت او را تشکیل می‌دهد. با این حال، The Hangover Part III  بخش زیادی از رفتارهای غیرعادی آلن را به یک مشکل روانی که تا به حال به آن اشاره نشده بود، نسبت می‌دهد. این موضوع، چالش‌های مختلفی را به همراه دارد. از یک سو، می‌توان این را تلاشی برای عمق بخشیدن به شخصیت آلن و ارائه یک توضیح منطقی برای رفتارهای عجیب و غریب او دانست. از سوی دیگر، این رویکرد می‌تواند به عنوان توهینی به افرادی که از مشکلات روانی رنج می‌برند تلقی شود، چرا که گویی این مشکلات، تنها عامل رفتارهای غیرقابل‌پیش‌بینی و نامتعارف آلن هستند. خوش‌بینانه‌ترین برداشت از این موضوع، این است که این جزئیات داستانی غیرضروری و بی‌ربط به شخصیت آلن است. با این حال، نمی‌توان انکار کرد که این رویکرد، چالش‌های اخلاقی و تفسیری را به همراه دارد و می‌تواند پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد.

۳. Inspector Clouseau (1968)

دنباله های سینمایی

پیتر سلرز در فیلم The Pink Panther چنان درخشید که در دنباله این فیلم، کانون توجه از سارق جواهرات به شخصیت او منتقل شد. با وجود این که فیلم بعدی، Inspector Clouseau به نام کارآگاه دست و پا چلفتی فرانسوی او ساخته شد، سلرز از بازی در آن خودداری کرد.  با این حال، تولید فیلم متوقف نشد و آلن آرکین جایگزین او شد. اماInspector Clouseau  هرگز نتوانست به جادوی شخصیت نمادین سلرز دست یابد. حتی استیو مارتین هم نتوانست نقش کلوزو را به اندازه سلرز به یاد ماندنی بازی کند.  حقیقت این است که برخی از شخصیت‌های کمدی فقط به دلیل هنرنمایی بی‌نظیر بازیگرانی که آن‌ها را به تصویر می‌کشند، جاودانه می‌شوند. جایگزینی سلرز و امید به تکرار موفقیت او، تصمیمی کاملاً اشتباه بود.  شخصیت بازرس کلوزو با بازی پیتر سلرز، به نوعی طنز جسورانه و فیزیکی آمیخته با بی‌دست و پایی دوست‌داشتنی مجهز بود که تماشاگر را مجذوب خود می‌کرد. تقلید از این شخصیت و ادا و اطوارهای منحصر به فرد او، بدون وجود خلاقیت و ظرافت سلرز، کاری غیرممکن بود. Inspector Clouseau بدون پیتر سلرز، مانند پیکر بی‌جانی بود که روح طنز و شوخ‌طبعی را از دست داده بود.  در واقع، این فیلم نمونه‌ای از آن است که گاهی، یک شخصیت کمدی به قدری با بازیگر خود عجین می‌شود که جدایی آن‌ها از یکدیگر، لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به هویت و ماهیت آن شخصیت وارد می‌کند.

۲. Live Free or Die Hard (2007)

دنباله های سینمایی

Die Hard به عنوان یک فیلم اکشن کلاسیک، جایگاه خود را در تاریخ سینما تثبیت کرده است. یکی از کلیدی‌ترین عواملی که به محبوبیت و ماندگاری این فیلم کمک کرده، شخصیت جان مک‌کلین است. او برخلاف اکثر قهرمانان اکشن که از ابتدا دارای قدرت‌ها و مهارت‌های خارق‌العاده هستند، یک انسان معمولی است که در شرایطی غیرمنتظره قرار می‌گیرد. جان مک‌کلین در فیلم اول، تنها یک پلیس ساده است که در یک برج بزرگ در شهر گرفتار می‌شود. او نه برای مقابله با تروریست‌ها آموزش دیده و نه از تجهیزات خاصی برخوردار است. با این حال، شجاعت، ذکاوت و اراده قوی او، به او کمک می‌کند تا بر دشمنان غلبه کند و جان گروگان‌ها را نجات دهد. این در حالی است که در دو دنباله بعدی، شاهد تحولات قابل توجهی در شخصیت جان مک‌کلین هستیم. او به تدریج از یک پلیس معمولی به یک شخصیت تقریباً ابرقهرمانی تبدیل می‌شود که به طرز معجزه‌آسایی از انفجارها، تیراندازی‌ها و دیگر خطرات مرگبار جان سالم به در می‌برد. این تغییر رویکرد در شخصیت‌پردازی جان مک‌کلین، انتقاداتی را به دنبال داشته است. بسیاری از طرفداران معتقدند که این موضوع، به شخصیت او لطمه زده و از واقع‌گرایی و باورپذیری آن کاسته است. در واقع، جان مک‌کلین در Die Hard به دلیل اینکه یک انسان معمولی بود که در شرایطی فوق‌العاده دست به کارهای خارق‌العاده می‌زد، به یک شخصیت محبوب و الهام‌بخش تبدیل شد. اما در دنباله‌ها، او به تدریج از این هویت فاصله گرفت و به موجودی تبدیل شد که به نظر می‌رسد هیچ چیز نمی‌تواند او را از پا درآورد. به عبارت دیگر،  Live Free or Die Hard با به حاشیه راندن جنبه‌های انسانی و آسیب‌پذیری شخصیت جان مک‌کلین، به نوعی به او خیانت می‌کند و تماشاگر را از آن شخصیت جذاب و باورپذیر که در فیلم اول دوست داشت، دور می‌کند.

۱. Pirates of The Caribbean: Dead Man’s Chest (2006)

فیلم اول Pirates of The Caribbean با به تصویر کشیدن برخورد دنیای خشک و قانونمند استعمارگران بریتانیایی با دنیای جادویی و پر رمز و راز دزدان دریایی، تماشاگر را به سفری هیجان‌انگیز و سرشار از شگفتی می‌برد. در مرکز این داستان، عشقی ممنوعه بین ویل ترنر، آهنگری ساده، و الیزابت سوان، دختر فرماندار، شکوفا می‌شود. این دو شخصیت که از طبقات اجتماعی متفاوتی هستند، در تقابل با سنت‌ها و قوانین خشک جامعه، راهی سفری پرمخاطره در اعماق دریاها می‌شوند. اما در قسمت دوم این مجموعه، با عنوان Dead Man’s Chest شاهد افت محسوسی در کیفیت داستان و پرداخت شخصیت‌ها هستیم. جادوی مرموز و شگفت‌انگیز فیلم اول، جای خود را به سکانس‌های اکشن بی‌هدف و فاقد جذابیت می‌دهد. در این میان، تمرکز داستان به سمت جک اسپارو، کاپیتان دزد دریایی با بازی جانی دپ، تغییر می‌کند. جک اسپارو که در قسمت اول به عنوان یک شخصیت فرعی و مکمل، نقش‌آفرینی موفقی داشت، در این قسمت به محوریت داستان تبدیل می‌شود. با این حال، شخصیت‌پردازی ضعیف و تمرکز بیش از حد بر شوخی‌های اغراق‌آمیز و گاه بی‌مورد جک اسپارو، جذابیت او را در نزد تماشاگر کاهش می‌دهد. این دو عامل، یعنی فقدان جادوی واقعی و افول شخصیت جک اسپارو، نقطه عطفی در روند Pirates of The Caribbean محسوب می‌شوند و زمینه‌ساز افول تدریجی این مجموعه محبوب در قسمت‌های بعدی می‌شوند. در واقع، Dead Man’s Chest با دور شدن از عناصر اصلی و جذاب فیلم اول، هویت خود را به عنوان یک فیلم فانتزی و ماجراجویانه پرشور و هیجان‌انگیز از دست می‌دهد و به اثری تبدیل می‌شود که نه در زمینه داستان و نه در زمینه شخصیت‌پردازی، حرف قابل‌توجهی برای گفتن ندارد.

در پایان، دنباله های سینمایی که هدف اصلی فیلم اول را فراموش می‌کنند، یادآور این نکته هستند که ساختن یک دنباله خوب کار آسانی نیست. این کار نیاز به دقت، خلاقیت و احترام به فیلمی که به دنبال آن می‌رود دارد. دنباله‌های بد نه تنها برای طرفداران ناامیدکننده هستند، بلکه می‌توانند به اعتبار کل مجموعه آسیب برسانند. با این حال، دنباله‌های خوب نیز ساخته می‌شوند و ثابت می‌کنند که با کمی تلاش و خلاقیت، می‌توان داستانی را که در فیلم اول آغاز شده است به طور رضایت‌بخشی ادامه داد. در انتخاب فیلم‌هایی که در این مقاله بررسی شدند، سعی شده است تا نمونه‌هایی از ژانرهای مختلف و دوره‌های زمانی مختلف ارائه شود. این نشان می‌دهد که مشکل دنباله های سینمایی ضعیف به هیچ ژانر یا دوره‌ای محدود نمی‌شود. امیدواریم این مقاله به شما در درک بهتر خطرات ساخت دنباله های سینمایی و اهمیت وفادار ماندن به هدف اصلی فیلم اول کمک کرده باشد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

4 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments