سریال وایکینگها: والهالا مخاطبان را به دیدن سریال وایکینگ ها ترغیب میکند
آیا برای داشتن درک کامل از سریال «وایکینگ ها: والهالا» باید سریال وایکینگ ها شبکه History را تماشا کرده باشید؟ برای کسانی که با دنیای وایکنیگها آشنایی ندارند، پاسخ به این سوال میتواند هم بله و هم خیر باشد.
داستان فصل هشت قسمتی سریال والهالا که در تاریخ ۶ اسفند (۲۵ فوریه) از سرویس نتفلیکس منتشر شد، ۱۲۵ سال پس از وقایع سریال وایکینگ ها اتفاق میافتد. مسیحیت سنتهای اسکاندیناوی را در دست گرفته است و قدرت انگلیس در حال افزایش است. بنابراین، در حالی که بدون شک سریال والهالا به اندازه کافی ارجاعات پنهان و آشکار از «وایکینگها» را در خود جای داده است که طرفداران قدیمی بتوانند آنها را تشخیص دهند، سری دنبالههای اسپینآف جدید، ساخت روایتی جدید برای شخصیتهای جدید را در اولویت قرار میدهد که نیازی به دانش بنیادی نسبتاً قابلتوجهی از سریال وایکینگ ها برای درک داستان ندارد.
همچنین، سریال وایکینگها: والهالا شخصیتهای تاریخی مانند لیف اریکسون (Sam Corlett)، هارالد سیگوردسون (Leo Suter) و اما نورماندی (Laura Berlin) را، با استفاده از ساختار هنری کافی، برای ایجاد پیچش در داستانهای کاراکترها و رسیدن به بخشهای داستانی مهمتری از داستانی که سریال والهالا بازگو میکند، در خود جای داده است.
در حالی که جب استوارت (Jeb Stuart)، کارگردان فیلمهای The Fugitive و Die Hard، فرانچایز وایکینگ ها را از دست مایکل هرست (Michael Hirst) میرباید، سریال وایکینگها: والهالا بدون اتلاف وقت تماشاگران را مستقیماً به تماشای صحنههای خونین هدایت میکند. داستان سریال والهالا از قتل عام روز سنت بریس آغاز میشود که یک رویداد واقعی در سال ۱۰۰۲ است که در طی آن پادشاه اتلرد انگلستان دستور کشتن بی رویه دانمارکیها را صادر کرد. در این سریال، قتل عام الهامبخش وایکینگها، چه مسیحی و چه اسکاندیناوی، میشود تا یک بار برای همیشه از انگلیس انتقام بگیرند. از آنجایی پیشتر مقایسههای مشکوکی میان سریال «بازی تاج و تخت» و سریال والهالا انجام شده بود، کلیت سریال صرفا با اپیزود عروسی خونین شباهت بیشتری دارد. اگرچه به هر حال، سریال والهالا یکی از مؤلفههای کلیدی که اپیزود عروسی خونین را بسیار مهیجتر میکند، از قلم انداخته است. در واقع، وقایع اپیزود «باران کستمیر» تا پایان فصل سوم سریال Game of Thrones اتفاق نیفتاد. تأخیر در رویدادهای اپیزود عروسی خونین باعث شد بیننده ارتباط لازم را با کاراکترهای دخیل برقرار کرده باشد تا بتواند واقعاً برای قتلها سوگواری کنند. با این حال، «وایکینگها: والهالا» در آغاز قسمت اول شوک را تمام میکند. درک اینکه چرا چنین کشتار دسته جمعی باعث تشنگی انتقام میشود به اندازه کافی آسان است، اما در اینجا فرصتی برای بینندگان وجود ندارد تا درد وایکینگها را به گونهای احساس کنند که در طول فصل آینده طنین انداز شود.
همانطور که گفته شد، هنگامی که فصل شروع میشود، سرعت پیشروی وقایع به مهمترین ویژگی سریال تبدیل میشود. علیرغم رویدادهای سنگین و اغلب تلخی که در حال رخ دادن است، داستان «وایکینگها: والهالا» به ندرت پیش میرود. سریال حتی گاهی مسیرهای جسورانهای برای به تصویر کشیدن جنگهای معمولی پیدا میکند. حمله اپیزود سوم از میان باتلاقهای متراکم، که در آن یک شکست پرهزینه با نور مشعل تقریباً اغواکننده روشن میشود، مثالی از این دست است.
بنابراین، مطمئناً، سریال وایکینگها: والهالا گاهی اوقات شبیه مونتاژی از مردان ریشدار است که قبل از کتک زدن یکدیگر، خود را به یکدیگر معرفی میکنند. اما «والهالا» همچنین به اندازه کافی جاهطلبی و قدرت را در مورد شخصیتها و دوره زمانی کلیدی خود نشان میدهد تا غرق شدن بیننده در دنیای سریال را توجیه کند، بدون اینکه دانستن پیشینه شخصیتها و تماشای سریال وایکنیگ ها اهمیتی داشته باشد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید