فیلم Nightmare Alley قرار بوده یک فیلم متفاوت از گییرمو دل تورو باشد؛ همان کارگردان خوشذوقی که تا کنون مخاطبین سینما را با آثار متفاوتِ ترسناک و فانتزیاش سر کیف آورده. فیلم Nightmare Alley در سال ۲۰۲۱ مجدد یک قصهی فانتزی را قرار است روایت کند؛ با این تفاوت که دل تورو در این قصه میخواهد یک داستان متفاوتتر نسبت به آثار گذشتهاش را روایت کند؛ یک فانتزیِ ساده، بدون شاخ و برگ اما قابل هضم. آیا دل تورو در این امر موفق عمل کرده؟
فیلم کوچه کابوس، کندترین ریتم روایت را در بین آثار دل تورو دارد. اینبار قرار نیست فیلمی در سبک ترسناک، ذهن بیننده را درگیر خود کند. این مرتبه قرار نیست از روایت یک ماجرای به ظاهر وحشتناک، دچار اضطراب و استرس شویم. در فیلم کوچه کابوس میخواهیم ببینیم چطور یک انسان از عرش به فرش میرسد. مفهوم کلی فیلم کوچه کابوس دستمایهی طرح داستانیِ فیلم و سریالهای زیادی تا به امروز بوده اما جنسِ روایت قصهی گییرمو دل تورو زیباست و مثل همیشه مخاطبین در پایان با رضایت خاطر تیتراژ پایانی را نظارهگر خواهند بود.
لفظِ «کوچه کابوس» فارغ از معنای ظاهریاش در فیلمنامه، به طور کلی استعارهای است از زندگیِ یک فرد خیالی به اسم استنتون کارلایل که در کل زندگیاش انگار درون یک کوچه بنبستِ تنگ و تاریک سیر میکرده. بردلی کوپر به زیبایی در نقش این شخصیت فرو میرود و شخصیتی را جلوی دوربین میبینیم که پیچیده است و این پیچیدگی توانسته موجب دلگرمی بیننده برای تماشای قصه در ابتدای کار باشد. گییرمو دل تورو از تمامی شخصیتها به خوبی بازی میگیرد اما بردلی کوپر، گل سر سبدِ لیست بازیگران پرافتخار این فیلم محسوب میشود. از ژستهای تحسینبرانگیز کوپر گرفته تا نحوهی ادای دیالوگها و بازیِ حسیِ بردلی کوپر در قابهای تک شخصیتی، همگی نگاهِ بیننده را به بازی بردلی کوپر جذب میکند. تونی کولِت با گذشتِ چندین و چند سال از اکران فیلم Knives Out در آثار دیگری فعالیت کرده اما حضورش به چشم نمیآمد. در فیلم کوچه کابوس دل تورو نیز این بازیگر و هنرش به چشم نمیآید چون هم شخصیتش یعنی زینا در حد و اندازهای نیست که در داستان خودنمایی کند و هم بازیِ دیگر بازیگران نظیر کیت بلانشت و رونی مارا در راس توجه بیننده قرار میگیرد؛ چراکه این دو بازیگر خوشآوازه، هم شخصیتپردازی بهتری در این قصه دارند و هم مدت زمان بیشتری جلوی چشمان مخاطب به ایفای نقش میپردازند. همین اتفاق برای بازیگران مرد نیز صادق است. برای مثال ویلم دفو در نقش کلِم، ریچارد جنکینز در نقش ازرا و صد البته بازی هولت مککالانی در نقش اندرسون به چشم نمیآیند. با این حال بازی آنها ستودنی است و قدرت بازیگریهایشان را در فیلم کوچه کابوس نیز باری دیگر به اثبات میرسانند.
ایرادات فیلم کوچه کابوس بیشتر معطوف بخش سناریو است
ایرادات فیلم کوچه کابوس بیشتر معطوف بخش سناریو است؛ سناریویی که میتوانسته به مراتب قویتر باشد. قصهای که دل تورو برایمان تعریف میکند، شاخ و برگ زیادی ندارد و به همین منظور مدت زمان طولانی فیلم میتوانسته به کمتر و حتی نصف تقلیل یابد. جذابیت و گیراییِ داستان زمانی شروع به اوجگیری میکند که استن با دکتر ریتر (کیت بلانشت) روبهرو میشود. فرم این اثر به شکلی است که میتوان سه پرده برای فیلم در نظر گرفت. پردهی اول را احتمالا خیلیها نه دوستش خواهند داشت و نه ارتباطی با دنیای فیلم و اشخاصش برقرار میکنند. پردهی دوم سرآغازِ لذت بردن مخاطب از حوادث داستانی است و پردهی آخر که شخصیتها هر کدام به یک نقطهی درست از حیث پرداخت شخصیتی میرسند نزد مخاطب عالی به نظر میرسد. در پردهی سوم است که دل تورو حرفهایش را قاطعانه و بیرحمانه به مخاطب میزند؛ اینکه انسان تا کجا میتواند برای حرص پول پیش برود.
جدا از اینکه داستانِ کوچه کابوس میزان دوزِ فانتزیاش کمتر از سایر آثار دل تورو است، سبک کارگردانی این شخص باید اعتراف کرد که دستخوش تغییرات زیادی شده. برخلاف چند فیلم قبلی دل تورو یعنی شکل آب (The Shape of Water) و قلهای به رنگ خون (Crimson Peak)، در کوچه کابوس خبری از بازی با رنگ نیست. دیگر خبری از سکانس شروع و پایانِ یک شکل نیست و دیگر خبری از آن قالب و فرم قابل پیشبینی نیست. این موضوع را میتوان به فال نیک گرفت؛ چراکه دل تورو ظاهرا تصمیم گرفته تا فیلمهای سینماییاش جدا از هنری بودن، در قصهگویی متفاوت باشد. دل تورو این مرتبه برای رعایت اصولِ فرمیِ مد نظرش به جای شکل ظاهر و فیزیکیِ سکانس، روی یکسان بودن دو مفهوم سکانسهای ابتدایی و پایانی کار میکند. تکرار، همان تکرار است اما نه در ظاهر، بلکه در باطن. مضمونِ خیانت و اعتیاد به الکل، دو مضمونِ مورد علاقهی دل تورو است که در کوچه کابوس نیز وجود دارد و اتفاقا برخی از حوادث علت و معلولی و برخی از رفتارهای مهم و بارزِ استن به الکل ارتباط پیدا میکند. این همه را گفتیم تا به این نکته اشاره کنیم دل تورو از فرمِ پیشینِ کارهای خود لذت میبرد اما با کوچه کابوس میخواسته ثابت کند میتواند اثرش را متفاوتتر نیز به مرحلهی اجرا و اکران برساند. با تمام این تفاسیر، بخش عمدهای از اثرگذاری فیلم به زیباییشناسی برمیگردد. در کوچه کابوس همچنان میتوان قابهای زیبایی که پایشان فکر شده را پیدا کرد اما اینکه بگوییم این فیلم توانسته از حیث اثرگذاری، چند پله بالاتر از فیلمهای قبلی دل تورو بایستد، دروغ محض است!
فیلم Nightmare Alley شاید بهترین فیلم دل تورو در حال حاضر نباشد اما اثر بهدردبخور و سرگرمکنندهای است که برخلاف زمان روایت داستانِ به نسبت طولانیاش، تنها یک سوال کوتاه اما پراهمیت از مخاطبش میپرسد: یک انسان حریص تا کجا میتواند خطر را پذیرفته و پیش برود؟
- بازی بسیار جذاب بردلی کوپر، بلانشت و سایر هنرمندان
- پایانبندی داستان
- سینماتوگرافی
- نیمهی ابتدایی فیلم به دلیل کندی ریتم روایت، گیرا نیست
- اثرگذاریِ پایین داستان نسبت به فیلمهای قبلی دل تورو
- قصهی فیلم میتوانسته در مدت زمان کمتری روایت شود
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید