فیلم Old اقتباسی از کتاب مصور «قلعه شنی» به دست پیر اسکافردوی و فردیک پیترز است که توسط ام. نایت. شیامالان نوشته و کارگردانی شده است.
ایدههای تکان دهنده، هیجانانگیز و بزرگ در داستاننویسی معمولا عاقبتهای خوشی نداشتهاند. کمتر پیش آمده خرق عادتهای شگرف در مدیوم سینما و ادبیات، که بیشتر از هنر های دیگر وابسته به داستان هستند، شاهکاری را رقم بزند. البته اینجا باید شفاف توضیح دهم که هر اثر هنری به نوبهی خود سراسر پیروی از چهارچوبها و شکستن آنهاست و خرق عادتی که اینجا صحبتش در میان است مربوط به ایدهی مرکزی کار است نه جزئيات پرشمار آن. ادبیات و در نزدیکیاش سینما جای داستانهای معمولی با نگاههای بزرگ هستند. رمانهای بزرگ تاریخ ادبیات از تربیت احساسات فلوبر و جنگ وصلح گرفته تا همین آخریها، سور بز یوسا و سرگذشت ندیمهی اتوود، همگی تلفیق، بازآفرینی و پرداختی ژرف نسبت به درامهای کوچک زندگی هستند. آوازهی بزرگان سینما هم به دور از داستان گویی صریح، ساده و شفاف نیست. از سرگیجه هیچکاک تا پدر خوانده و حتی فیلمی چون ورود (Arrival) با نسبت دادن چندین داستان و درام به یکدیگر، لحظات ماندگاری را خلق کردهاند که میتوان با آنها یک عمر زندگی کرد.
این مقدمهی نسبتا طولانی نه برای کاهیدن از ارزش داستان گوییهای تازه و خلاقانه است بلکه بیشتر نقدی به پرداخت آنهاست.
ایدههای بزرگ و خلاقانه وقتی در ذهن هنرمند جرقه میزنند، آتششان آنقدر بزرگ میشود که نمیگذارد صاحب اثر به چیز های دیگر نگاه کند. ایدهاش را لابد آنقدر جذاب و آوانگارد میبیند که دیگر تلاشی برای پرداخت آن نمیکند. همان ایدهی خام اولیه را، در بهترین حالت با مشورت پیش دوستان، تبدیل به فیلمنامه و سپس فیلمی میکند که نتیجهاش میشود چیزس شبیه فیلم old. هستهای درخشان و پرپتانسیل که میتوانست شاهکاری بیبدیل باشد اما نشد.
فیلمنامهی old در تلاش است تا با در منگنه قرار دادن چند خانواده مملو از تیپها و شخصیتهای مختلف و سپس قرار دادن تمام آنها در دل یک بحران عظیم، درام خلق کند. از همان ابتدا شاید مسیر اشتباه فیلمنامه فیلم را به اینجا کشاند. مادر و پدری که در آستانهی طلاق هستند برای آخرین مسافرت خانوادگی یک تفرجگاه خانوادگی را انتخاب کردهاند تا خبر جداییشان را به فرزندانشان بدهند. فیلمنامه از همان اولین دیالوگهایش به دنبال کاشت، داشت، برداشتهای رفتاری شخصیتهاست. سردی زن و مرد را موکد میکند و جلوتر دعوای جنک طلبهشان را. داستان پیش از توئیست اولیهاش سعی میکند شمایی از تمام شخصیتهایی که قرار است با آنها همسفر شویم را نشانمان دهد. تا اینجای داستان شبیه دهها نمونهی مشابه است که چند خانواده یا عدهای غریبه و آشنا یا در جزیرهای نفرین شده و پر از دایناسور گیر افتادهاند یا در بازی که توسط انسانی دیگر برای محک زدن یا آزار آنان طراحی شده است.
فرق فیلم Old با بقیه در همان نحوهی گیر افتادن در دل بحران و نوع بحران است؛ ساحلی که زمان در آن هر یک ساعت به اندازهی ۲ سال جلو میرود. ایده قابل احترامیست و در پرداخت واقعیت پذیری آن نیز میتوان گفت فیلمناهه موفق بوده. آنچه شکست بزرگ سازندگان محسوب میشود شخصیتها و نحوهی مواجهی آنها با مشکلات است. فیلمنامه سعی میکند تا پس از ورود شخصیتها داخل حصار صخرها هر چند دقیقه یکبار از یک غافلگیری/شک پردهبرداری کند. کشف جنازه، مرگ مادربزرگ، حاملهشدن و… . قطار اتفاقات اما به دلیل ضعف شخصیتپردازی به ثمر نمیشنید. در واقع شخصیتی در داستان وجود ندارد، و ما با تعداد زیادی تیپ شخصیتی طرف هستیم.
اکتها اغراق شده است و قهرمانی در میان نیست. مسائل هر شخصیت تناسب چندانی با کلیت قصه ندارد. مثلا همسر دکتر که نمادی از زنان مد روز است فقط میخواهد درس اخلاق بدهد و جنبهی دراماتیک دیگری در خودش ندارد. شعارزدگی داستان در لحظات مختلف توی ذوق میزند و ارتباط را با جهان فیلم را ناممکن میکند. لحظهای که گای کاپا، شب کنار آتش، رو به همسرش میگوید اصلا یادش نمیآید چرا آنجا هستند و چرا دعوا کردهاند نوعی سطحی نگری و حتی نصیحت نسبت به مسائل و دعواهای خانوادگی در فیلم حس میشود که زننده است. فیلمنامه پر ضعفترین بخش فیلم Old است و ایراداتش آنقدر زیاد است که مجالی برای بازگفتنشان نیست.
فیلمنامهی old در تلاش است تا با در منگنه قرار دادن چند خانواده مملو از تیپها و شخصیتهای مختلف و سپس قرار دادن تمام آنها در دل یک بحران عظیم، درام خلق کند
کارگردانی پاشنه آشیل دوم است. شیامالان قبلتر فیلمهای مهمی را کارگردانی کرده بود. معروف ترینشان شاید «نشانهها» باشد و سال قبل هم با فیلم «شیشه» بر سر زبانها افتاد. در Old اما با کارگردانی تازه کار طرفیم که از پس دکوپاژ صحنههای معمولی هم بر نمیآید. لحظات بالا رفتن دختر دکتر از صخرهها و گیر کردن بازماندگان زیر صخرهی مرجانی، لحظاتی هستند که به ذات دارای ارزش هیجانی بالایی هستند اما شیامالان نتوانسته چیزی به آنها اضافه کند. نحوهی حرکت دوربین در سکانسهای حساس گویای این است که کارگردان میخواسته سبک خودش را به فیلم منتقل کند که از پسش بر نیامده.
بازی بازیگران چندان درخشان نیست. خودم شاید از ویکی کریپس انتظار بیشتری داشتم. اما اتفاقات سریع فیلمنامه در نیمهی میانی داستان آنقدر زیاد و سرسام آور است که بازیگران مجالی برای ارائهی بازی از خوشان نمییابند. نه ترس اولیه از یافتن جنازه و شاید قاتل درست در چهرهشان نمایان میشود و نه ترس از مرگ و حملههای ناگهانی که البته این تقصیر نه بر دوش بازیگران که روی دوش کارگردان و فیلمنامهنویس است.
از نظر فنی طراحی گریم فیلم Old از ظرفیت بالایی به خوبی بهره گرفت. غیر از این چیز دیگری نیست که بتوان به عنوان نقطهی قوت از آن یاد کرد. تدوین نه چندان ریتمیک، طراحی صحنهی معمولی و قابهایی نه چندان چشمنواز ثمرهی تمام تلاش سازدگان برای خلقی اثر نه چندان شگرف است.
آنچه از Old به یاد خواهند ماند یک ظرفیت هدر رفته است. یک ایدهی مرکزی دراماتیک که حسرت تماشای پرداختی درستی از آن احتمالا به رویایی دور و دراز خواهد شد.
- طراحی گریم جذاب
- ضعف دکوپاژ و کارگردانی در لحظات حساس
- ضعف شخصیت پردازی
- شعارزدگی و اغراق در داستان پردازی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید