بازی‌های معروف
1%
  • 0/10

10تا از مجموعه بازی‌های معروف که احتمالا نمی‌توانند موفقیت نسخه اول خود را تکرار کنند

هیچی اولی نمیشه...

10تا از مجموعه بازی‌های معروف که احتمالا نمی‌توانند موفقیت نسخه اول خود را تکرار کنند ۰ ۱۷ مهر ۱۴۰۳ مقالات جانبی (گیم) کپی لینک

در دنیای بازی‌های ویدیویی، فرنچایزهایی وجود دارند که به اندازه‌ای طولانی در صنعت سرگرمی بوده‌اند که به جزئی از فرهنگ عامه تبدیل شده‌اند. به لطف ثبات، موفقیت‌های بزرگ، یا طرفداران دو آتشه، این فرنچایزها همواره در صنعت بازی‌های ویدیویی حضور دارند. اما با وجود اینکه برخی از این مجموعه بازی‌های معروف هر چند سال یک بار با یک نسخه جدید به میدان می‌آیند، اما برخی دیگر هرگز نتوانسته‌اند بازی اصلی و اول خود را پشت سر بگذارند.

در صنعت بازی‌های ویدیویی، فرانچایز به مجموعه‌ای از بازی‌ها و محتوای مرتبط اشاره دارد که حول یک برند یا مفهوم خاص ساخته شده‌اند. این مجموعه معمولاً شامل چندین بازی ویدیویی است که داستان، شخصیت‌ها یا دنیای مشترکی دارند و می‌توانند شامل اسپین‌آف‌ها، دنباله‌ها و حتی محتوای جانبی مانند فیلم‌ها، کتاب‌ها و کالاهای مرتبط باشند. به عنوان مثال، فرانچایز Super Mario شامل بازی‌های مختلفی است که با شخصیت ماریو (Mario) و دنیای او مرتبط هستند، در حالی که فرنچایز The Legend of Zelda داستان‌های متفاوتی را در دنیای Hyrule دنبال می‌کند. فرنچایزها معمولاً به دلیل شهرت و محبوبیت‌شان به بازار عرضه می‌شوند و می‌توانند سال‌ها یا حتی دهه‌ها دوام بیاورند. به طور خلاصه، فرانچایز به یک برند گسترده‌تر اشاره دارد که شامل انواع مختلف محتوا است. این توسعه‌دهندگان مدت‌هاست که در تلاش‌اند تا آن جرقه و شگفتی را که در اولین ساخته خود داشتند، دوباره بیابند، اما هر چقدر هم که تلاش کنند، همیشه از رسیدن به آن بازمانده‌اند. اما آیا این به دلیل ناتوانی آنهاست، یا اینکه عنوان اصلی‌ آن‌ها واقعاً آنقدر خوب بوده است؟ در ادامه، به چند نمونه بارز خواهیم پرداخت.

F.E.A.R.

ما با یک سری بازی ترسناک اول شخص شروع می‌کنیم که با برخی از بهترین گیم‌پلی‌های شوتر در بازار به میدان آمده است. اما متأسفانه، پس از یک شروع قوی، هرگز نتوانست بر اساس آن بنیاد مستحکم خود بسازد. سری بازی‌های F.E.A.R. یک سری بازی ترسناک روان‌شناختی است که همه گلوله‌هایی را که برای از بین بردن دشمنان ترسناک کمین‌کرده در سایه‌ها نیاز دارید، در اختیارتان قرار می‌دهد. اما با این حال، به خاطر هوش دشمنان در این بازی، شما همچنان در حالت آماده‌باش و ترس از حرکت خواهید بود.

این به خاطر هوش مصنوعی بازی بود که بسیار فراتر از زمان خود بود. دشمنان شما را از موضع خود بیرون می‌کنند، از سمتین به شما حمله می‌کنند، از محیط به نفع خود استفاده می‌کنند و کارهای بسیار دیگری انجام می‌دهند. این موضوع باعث می‌شود که احساس کنید در هر مرحله با یک تیم از نیروهای ویژه مجرب مواجه هستید. این بازی فوق‌العاده است و با وجود بازی‌هایی مانند بازی Project Origin که قابل قبول هستند و برخی بسته‌های الحاقی (DLC) قابل توجه، هیچ چیز نمی‌تواند با نسخه اصلی رقابت کند.

Jak and Daxter

در حالی که بسیاری از مردم واقعاً از سال‌های پر از دلتنگی Jak در Jak II: Renegade و ادامه‌های آن لذت بردند، حتی تقلید از الگوی فوق‌العاده محبوب سری بازی‌های GTA نیز نتوانست به استودیو Naughty Dog کمک کند تا درخشش اولین عنوان این سری را بازتولید کند. بازی Jak & Daxter: The Precursor Legacy یک پیروزی در طراحی پلتفرمینگ است. نه تنها این بازی یک تجربه پلتفرمینگ زنده، سرگرم‌کننده و تصفیه‌شده است، بلکه یکی از اولین نمونه‌های بازی‌های جهان آزاد بر روی کنسول به شمار می‌رود که در سال 2001 کار آسانی نبود.

این بازی پر از مینی‌گیم‌های سرگرم‌کننده، معماهای هوشمندانه، لحظات به‌یادماندنی و البته، تعداد زیادی دیالوگ‌های به یاد ماندنی از داکستر (Daxter) است. این سری بازی در میان مجموعه بازی‌های معروف، به منظور رشد با مخاطبان خود، وسایل نقلیه، سلاح‌ها و مضامین بالغ‌تری را اضافه کرد، اما در نهایت، سنتی‌ترین تلاش برای ایجاد یک پلتفرمر نمادین که این سری ارائه داده، هنوز هم بهترین و باکیفیت‌ترین عنوان باقی مانده است.

Dragon Age

شاید این موضوع کمی جنجالی باشد، زیرا سری بازی‌های Dragon Age از زمان اولین نسخه‌ آن بازی‌های شگفت‌انگیزی تولید کرده است. بازی Inquisition طرفداران وفاداری دارد و به طور کمتری، بازی Dragon Age 2 نیز همینطور. اما حداقل تا زمانی که بازی Dragon Age: The Veilguard بالاخره منتشر شود، ما بازی Dragon Age: Origins را در بالای لیست مجموعه بازی‌های معروف قرار می‌دهیم.

این موضوع به خاطر سیستم‌های نبرد عمیق و فوق‌العاده، تعداد زیادی شخصیت‌های شگفت‌انگیز و این واقعیت است که بازیکنان می‌توانند انتخاب‌های واقعاً معناداری در طول بازی داشته باشند، است. به طور کلی، این یک نقش‌آفرینی (RPG) است که واقعاً بر نقش‌آفرینی تأکید دارد. البته اگر به گذشته برگردید و آن را بازی کنید، از نظر بصری کمی قدیمی به نظر می‌رسد، اما با وجود این، هنوز هم بهترین بازی Dragon Age در زمان نوشتن این متن است. اما امیدواریم که بازی Veilguard بتواند این وضعیت را تغییر دهد.

Dead Space

در مورد طراحی بازی‌های ترسناک، فقط دو سری بازی وجود دارند که احساس می‌کنم واقعاً تجربه‌های ترسناک بی‌نقصی خلق کرده‌اند. سری بازی‌های Silent Hill یکی از آن‌هاست و مجموعه Dead Space دیگری. به وضوح بازی‌های Silent Hill دنباله‌ای دارد که همه آن را بهترین بازی در این سری می‌دانند. اما برای مجموعه Dead Space، اولین تلاش همچنان نمونه‌ای درخشان از برتری ترسناک است.

عنوان اول یک شاهکار بود که بر روی مکانیک‌های سنتی ترسناک بقا تمرکز داشت و طراحی بصری و صوتی فوق‌العاده‌ای برای ایجاد یک جو وحشتناک ارائه داد. فراموش نکنید که در این بازی اولین بار مکانیک “تیراندازی به اندام‌ها” معرفی شد که واقعاً حس نوآوری داشت. ما اشتباه نمی‌کنیم؛ بازی Dead Space 2 دنباله خوبی بود، اما بیشتر شبیه بازی‌ای بود که برای موفقیت به صحنه‌های مشخص و اکشن بمب‌گونه تکیه داشت، که این یک تغییر از درخشش اولین بازی بود. و خب، هر چه کمتر درباره بازی سوم و نحوه خراب کردن سه‌گانه توسط شرکت EA بگوییم، بهتر است.

Dark Souls

این شاید یکی از مواردی باشد که بیشترین انتقادات را برای ما به همراه داشته باشد، اما ما بر این نظر پافشاری می‌کنیم، زیرا احساس می‌کنیم با وجود دو دنباله بسیار موفق، هیچ‌کدام از دنباله‌های Dark Souls نتوانسته‌اند به کیفیت عنوان اول برسند. برای Dark Souls 2، این فقط به این دلیل بود که میازاکی (Miyazaki) در این پروژه دخالت نداشت و بنابراین، در برخی مواقع احساس می‌شد که این بازی یک تقلید خام از یک بازی سولز است.

اما در مورد بازی Dark Souls 3، این تلاش بسیار نزدیک‌تری برای کنار زدن قهرمان بود، اما در نهایت، هیچ چیزی با طراحی دنیای پیچیده و متصل بازی Dark Souls 1 قابل مقایسه نیست. پیشرفت، داستان، فهرست باس‌ها و آن منظره‌ای که به Anor Londo مشرف است. این یک مثال از یک بازی اصلی و اولی در میان لیست مجموعه بازی‌های معروف است که با وجود داشتن دنباله‌هایی که به‌طور متوالی نامزدهای بهترین بازی سال بودند، به سادگی یک بازی مهم و نمادین است که هرگز قابل برتری نیست.

Sonic the Hedgehog

این مورد بستگی به این دارد که آیا شما Sonic Mania را یک “بازی جدید” می‌دانید یا خیر. اما از نظر ما، این عنوان بیشتر به عنوان یک ریمستر یا بازسازی با عشق ساخته شده، به نظر می‌رسد که جایگاهی برای قرارگیری در این فهرست داشته باشد. مجموعه Sonic، به عنوان یک سری بازی، احتمالاً بهترین مثال از یک مجموعه بازی‌های معروف است که از موفقیت‌های گذشته و عشق یک پایگاه طرفداری وفادار زندگی می‌کند. چه به بازی Sonic the Hedgehog 06 اشاره کنیم و چه به بازی Sonic Boom، نکته کلیدی این است که پایگاه طرفداری مجموعه Sonic شاهد بسیاری از قتل‌عام‌های وحشتناک از شخصیت موردعلاقه‌شان بوده است.

اما به دفاع از شرکت SEGA، چند دهه پیش، آن‌ها خودشان را با یک عمل تقریباً غیرممکن مواجه کردند، زیرا عناوین قدیمی سری بازی‌های Sonic هنوز هم برخی از روان‌ترین، سرگرم‌کننده‌ترین و آرکیدی‌‌ترین گیم‌پلی‌های پلتفرمینگ را که تا به حال به نمایش درآمده، ارائه می‌دهند. و از آن زمان، Team Sonic تلاش کرده است تا عنوانی ایجاد کند که به بازیکنان این امکان را بدهد که با سرعت و به طرز رضایت‌بخشی بازی کنند، اما تاکنون موفق به انجام این کار نشده‌اند. برخی استثناهای محبوب مانند؛ بازی Sonic Adventures 2 و بازی Sonic Frontiers وجود داشته‌اند، اما به طور کلی، هیچ چیزی نتوانسته است به عنوان اصلی برسد.

The Last of Us

این مورد کمی عجیب به نظر می‌رسد، زیرا سری بازی‌های The Last of Us، سری است که فقط دو عنوان اصلی دارد. با این حال، احساس می‌کنیم اشاره به این موضوع ارزشمند است، زیرا به عقیده ما، هر چه استودیو Naughty Dog برای ساخت عنوان دیگری از بازی The Last of Us تصمیم بگیرد، هیچ چیزی نمی‌تواند با نسخه اصلی رقابت کند. به انصاف، دنباله بازی از نظر گرافیک، گیم‌پلی و جزئیات ریز بهبود یافته است، اما در بازی مانند این، روایت پادشاه است.

بازی The Last of Us Part Two قطعاً داستانی تلخ و قدرتمند را ارائه می‌دهد، اما به دلیل برخی تصمیمات داستانی جنجالی و نبود دینامیک‌های جذاب و روابطی مانند جوئل (Joel) و الی (Ellie) در بازی اول، عنوان دوم واقعاً در دستیابی به ارتفاعات بلند نسخه اصلی با مشکل مواجه شد. این احتمالاً اولین سری بازی است که به رسانه‌های اصلی نفوذ کرده و نشان می‌دهد که بازی‌ها به اندازه فیلم‌ها و تلویزیون قدرت روایت احساسی دارند. که به اختصار نشان می‌دهد چقدر عمل دنبال کردن بازی اول دشوار بود و در آینده نیز خواهد بود.

Deus Ex

باور کردن سخت است که بعد از همه این سال‌ها، مجموعه Deus Ex احتمالاً هنوز هم به عنوان جذاب‌ترین و کامل‌ترین شبیه‌ساز فراگیر در بازار شناخته می‌شود. بازی اول شما را در نقش جی‌سی دنتون (JC Denton) قرار می‌دهد و در طول ماموریت‌های مختلف، اختیار دارید که به دلخواه خود کاوش کنید، هر چالشی را به شیوه خود ناوبری کنید و به هر روشی که می‌خواهید بازی کنید. این یکی از تجربه‌های گیمینگ نوظهوری است که احتمالاً هرگز شاهد آن نخواهید بود.

از زمان انتشار این عنوان برجسته، سری Deus Ex هرگز نتوانسته بازی به این اندازه باز و با کیفیت بالا بسازد. ارزش تولید و مکانیک‌های اصلی گیم‌پلی به طور طبیعی با گذشت زمان بهبود یافته‌اند، زیرا ما در نقش آدام جنسن (Adam Jensen) قرار گرفته‌ایم. اما به دلیل انتخاب‌های بازیکن که بیشتر شبیه توهمی از آزادی عمل به نظر می‌رسد تا یک گنجایش واقعی و منطقی، و همچنین تمرکز بیشتر بر روی تیراندازی و اکشن، طرفداران این سری همچنان منتظر شبیه‌ساز فراگیر مدرن بازی Deus Ex هستند که بازگشتی به فرم اصلی این فرنچایز را نشان دهد.

Pokémon

در مورد فرنچایزهای طولانی‌مدت و موفق در دنیای بازی‌های ویدیویی، تنها مجموعه Mario می‌تواند با سری Pokémon رقابت کند. سری بازی‌های Pokémon از روزهای کنسول Game Boy Color وجود داشته و اگرچه از آن روزهای طلایی برخی عناوین محبوب منتشر شده‌اند، بسیاری بر این باورند که هیچ‌کدام نتوانسته‌اند با Pokémon Red و Blue از نظر درخشش و تأثیر فرهنگی رقابت کنند. بازی‌های Pokémon Red و Blue به ما اجازه دادند که منطقه Kanto، یکی از محبوب‌ترین مناطق سری، را کاوش کنیم و ما را با 151 Pokémon اصلی آشنا کردند که هنوز هم در قلب هر طرفدار پوکمون (Pokémon) جای ویژه‌ای دارند.

از آن زمان، این سری چندین بار به Kanto بازگشته است، از جمله Fire Red و Leaf Green و همچنین Let’s Go, Pikachu و Eevee، که نشان‌دهنده عشق بی‌پایان طرفداران به ماجراجویی اصلی Pokémon است. بازی Pokémon به عنوان یک سری از آن زمان راه زیادی را پیموده است، اما بدون Red و Blue، احتمالاً امروز دیگر شاهد این ستون صنعت بازی‌ها نمی‌بودیم.

Bioshock

در نهایت، ما به بازی می‌رسیم که احتمالاً اولین سری است که هنگام بررسی عناوین اصلی در ذهن همه می‌آید و احتمالاً برای همیشه بهترین در فرنچایزهای موجود باقی خواهد ماند. با وجود موفقیت‌های فرهنگی بازی Bioshock 2 و نمایش‌های چشمگیر بازی Bioshock Infinite در زمینه اکشن شوتر – اول شخص، هیچ چیز نمی‌تواند با اولین سفر ما به Rapture، یک یوتوپیا زیرآبی و ویران‌شده که همه چیزهایی که می‌خواستیم را به ما ارائه داد، رقابت کند.

نویسندگی بازی، داستان، جو، ساخت جهان و محیط همگی فراتر از تصور هستند و شما را به سرعت در این تجربه جذاب غرق می‌کنند. اما علاوه بر این، شخصیت‌های بزرگتر از زندگی و گیم‌پلی منحصر به فرد شوتر – اول شخص با پلاسمیدها نمادین Rapture نیز وجود دارند. و البته، شما با چرخش داستانی روبرو می‌شوید که ما را وادار می‌کند تا در مورد خودعین‌گرایی به عنوان یک جمع از گیمرها سوال کنیم. بازی Bioshock بهترین نمونه یک شاهکار غیرقابل تقلید است و هنوز هم به عنوان یکی از بازی‌هایی که هر گیمر باید تجربه کند، شناخته می‌شود. بنابراین اگر هنوز این بازی را تجربه نکرده‌اید، آیا لطفاً به سراغ این بازی نمی‌روید؟

به پایان لیست معرفی بازی‌های اولی که از دل مجموعه بازی‌های معروف بیرون آمده‌اند رسیدیم و امیدواریم حداقل تعداد زیادی از آن‌ها را تجربه کرده باشید. حال به نظر شما بازی اول و اصلی کدام فرانچایز دیگری جدا از آثار ذکر شده در این لیست، جای خالی در این لیست دارند؟ حتما دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments