انگل نام چندان مناسبی برای یک فیلم به نظر نمیرسد، اما اگر به تماشای فیلم Parasite، ساختهی جدید بونگ جون-هو نشسته باشید، به این نتیجه میرسید که اسمی بهتر از این برای فیلم یاد شده وجود ندارد. با این همه، آیا Parasite واقعا لایق این همه توجه را دارد یا خیر؟
فیلم انگل یک درام اجتماعیست که ماجراهای خانوادهی فقیری به نام «کیم» را روایت میکند. همه چیز با ورود یک سنگ تزئینی به خانهی محقر آنها شروع میشود. «کیوو» پسر خانواده است. او دوستی به نام «مینهیوک» دارد که این سنگ را برای خانوادهی کیم میآورد. مینهیوک به دلیل اعتمادش به کیوو، از او میخواهد تا به عنوان معلم زبان انگلیسی سراغ خانوادهی ثروتمند «پارک» برود و به صورت نیمهوقت برای آنها کار کند. کیوو این شغل را قبول کرده و اندک اندک، تمامی اعضای خانوادهاش را هم با هویتهای جعلی و به عناوین مختلف به استخدام خانوادهی «پارک» در میآورد. ورود خانوادهی کیم به «عمارت پارک» در ابتدا بیدردسر به نظر میآید، اما بلندپروازیهای آنها خیلی زود مشکلات بسیاری برای خودشان و خانوادهی «پارک» ایجاد میکند. داستان فیلم در دو بخش روایت میشود: بخش اول به معرفی خانوادهی کیم و تلاش آنها برای ورود به «عمارت پارک» اختصاص دارد. روایت این بخش از داستان بسیار ساده و قابل پیشبینی بوده و ریتم به نسبت کندی دارد که ممکن است خیلی از بینندهها را از ادامهی تماشای فیلم منصرف کند. در واقع این بخش مانند یک مقدمه عمل کرده و فضا را برای شروع فاز دوم فیلم آماده میکند. اگر بتوانید یک ساعت ابتدایی فیلم را پشت سرگذاشته و به نیمهی دوم آن برسید، به شما قول میدهم که در ادامه حتی یک دقیقه هم نتوانید از جای خود تکان بخورید. در نیمهی دوم فیلم، مجموعهای از اتفاقات عجیب و غریب کنترل اوضاع را از دست خانوادهی کیم خارج میکند و در نهایت همه چیز به شکلی باورنکردنی و حیرتانگیز به پایان میرسد. شاید روایت کند نیمه ابتدایی فیلم Parasite کمی خسته کننده به نظر برسد، اما به لطف فضاسازی خوبش، نقطهی اوج و پایانبندی داستان بسیار دقیق و سرگرمکننده طراحی شده و موفقیت فیلم را تضمین میکند.
این فیلم، از نمادها و عناصر مختلفی برای انتقال پیام خود به مخاطب استفاده میکند
فیلم انگل، یک اثر عمیق و چندلایه است. بونگ جون-هو به عنوان نویسنده و کارگردان این فیلم، از نمادها و عناصر مختلفی برای انتقال پیام خود به مخاطب استفاده میکند. این فیلم به نوعی بلوغ جون-هو در عرصهی کارگردانی را نشان میدهد و میتوان آن را فرزند دو فیلم دیگر این کارگردان یعنی «مادر» (Mother) و «برفشکن» (Snowpiercer) دانست؛ انگل از یک طرف مانند فیلم مادر، از اهمیت خانواده و تلاش برای حفظ آن به هر قیمتی صحبت کرده و از طرف دیگر، مانند فیلم برفشکن از اختلاف طبقاتی و فقر انتقاد میکند. اختلاف طبقاتی و فقر به روشهای مختلفی در این فیلم به تصویر کشیده شده؛ شاید بارزترین نمونهی آن را بتوان محل قرارگیری خانههای دو خانوادهی کیم و «پارک» دانست. خانوادهی فقیر کیم در یک آلونک زیرزمینی زندگی میکنند؛ جایی که دستشویی آن از محل خواب و غذا خوردن اهالی خانه بالاتر قرار گرفته تا نشان دهد این خانواده در پستترین شرایط ممکن به سر میبرند. در نقطهی مقابل، عمارت مجلل خانوادهی «پارک» را میبینیم که بالای یک تپه قرار گرفته و برای رسیدن به آن باید از پلهها و خیابانهای سربالایی متعددی عبور کرد. این «بالا» و «پایین» بودن و تضاد ناشی از آن، در واقع نشاندهندهی اختلاف طبقاتی فاحش بین این دو خانواده است. از دیگر نمادهای مهم در این فیلم، سنگ تزئینی خانوادهی کیم است. این سنگ در ظاهر یک شی خاکستری ساده است و اصلا ارزش مادی ندارد، اما به نوعی نماد تمام آرزوهای بزرگ اعضای این خانواده، به خصوص کیوو است. این سنگ در سکانسهای مختلف، در گوشه و کنار صحنه جا خوش کرده و مرتب در فیلم بر حضور آن تاکید میشود، حتی وقتی باران و سیل خانهی زیرزمینی خانوادهی کیم را در آب غرق میکند، این سنگ به شکلی عجیب و جادویی خود را به روی آب میرساند و در دست کیوو قرار می گیرد تا نشان دهد «امید» در وجود انسان هرگز نابود نمیشود. این سنگ حتی در پایانبندی فیلم هم نقش مهمی دارد و کیوو به خاطر آن بهای سنگینی پرداخت میکند. سنگ تزئینی فیلم Parasite نماد آرزوهای بزرگ و بلندپروازیهایی است که شاید در ابتدا ما را به پرواز در بیاورد، اما در نهایت به دلیل سنگینی خود، نتیجهای جز سقوطی اجتنابناپذیر و دردناک ندارد.
اعضای تیم بازیگری این اثر در کنار یکدیگر عملکرد خوبی دارند، اما نقشآفرینی انفرادی بعضی از اعضای این تیم میتوانست بهتر از این هم باشد. درخشانترین عضو این تیم، «سونگ کانگ-هو» است که نقش پدر خانواده را بازی میکند. کانگ-هو در ابتدای فیلم، یک مرد ساده و مهربان است که برای بهبود شرایط خانوادهی خود، بدون هیچ چشمداشتی تلاش میکند. او همواره از بچههایش حمایت کرده و به موفقیت آنها در زندگی امیدوار است. با این حال، شخصیت او در طول فیلم به شدت دچار دگرگونی شده و میتوان گفت که بیشترین دگرگونی شخصیتی در بین کاراکترهای داستان متعلق به اوست. کانگ-هو به خوبی این دگردیسی را در طول فیلم به نمایش گذاشته و با هنرنمایی خوبش، ما را تحت تاثیر قرار میدهد. البته هنرنمایی همهی بازیگرهای فیلم انگل به خوبی کانگ-هو نیست. «چوی وو-شیک» که نقش پسر خانواده را بازی میکند، علیرغم جایگاه مهمش در فیلم، عملکرد بسیار معمولی و فاقد جذابیت دارد. او در طول روز، در نقش یک جوان تحصیل کرده و معلم انگلیسی جذاب دختر خانوادهی «پارک» ظاهر میشود و هنگام شب یک پسر آس و پاس است که در فقیرترین محلهی شهر زندگی میکند. وو-شیک در نمایش این دوگانگی چندان موفق نیست، حتی وابستگی او به سنگ تزئینی داستان هم در برخی موارد، عجیب و مصنوعی به نظر میرسد. این امر در خصوص دختر خانواده با بازی «پارک سو-دام» هم صادق است. به طور کلی، بازیگران جوان فیلم اصلا نمیتوانند همپای هنرمندان باتجربهتر در صحنهها ظاهر شوند و به نوعی همواره زیر سایهی آنها قرار دارند.
مهمترین عامل موفقیت فیلم Parasite، تلاشهای بونگ جون-هو به عنوان نویسنده و کارگردان اثر است
مهمترین عامل موفقیت فیلم Parasite، تلاشهای بونگ جون-هو به عنوان نویسنده و کارگردان اثر است. او برای محقق کردن ایدهی خود در خصوص این فیلم از هیچ کاری دریغ نکرد و عمارت خانوادهی «پارک» را با معماری مد نظر خود از صفر ساخت. عمارت «پارک» نقش بسیار مهمی در پیشبرد داستان داشته و بسیاری از اتفاقات مهم فیلم به واسطهی طراحی و معماری خاص این عمارت به وقوع میپیوندد؛ به همین دلیل، جون-هو این عمارت را با توجه به داستان میسازد. این امر در کنار طراحی و مدیریت صحیح صحنههای فیلم، امکان پرداختن به فعالیتهای بازیگران در نقاط مختلف خانه را به صورت همزمان فراهم کرده و زندگی دو خانواده را در یک خانه برای ما باورپذیر میکند. جون-هو در فیلم «مادر» ثابت کرده بود که میداند چطور باید حس تعلیق را وجود مخاطبانش ایجاد کند و حالا در فیلم انگل، این مهارت خود را به مرحلهی تازهای میبرد. گیر افتادن شخصیتها در فضاهای تنگ و تاریک، استفاده از صحنههای آهسته برای تاکید بر وقایع مهم و همچنین رخ دادن اتفاقاتِ پیشبینی نشده از جمله تکنیکهای این کارگردان برای ایجاد حس تعلیق و هیجان در فیلم است. جون-هو در این فیلم ابتدا فضای حاکم بر دو خانواده را با نماهای دقیق و حساب شده به ما نشان میدهد؛ او در ادامه با تزریق هیجان و تعلیق به فیلم، آن را به جمعبندی تحسین برانگیزی میرساند. تسلط جون-هو بر کار خود، فیلم Parasite را به یک اثر فراموش نشدنی تبدیل کرده است.
نام فیلم انگل، با بردن نخل طلای جشنوارهی کن ۲۰۱۹ بر سر زبانها افتاد. این اثر توانست در جشنوارههای هنری دیگر هم به موفقیت دست پیدا کرده و حتی به اولین اثر غیر انگلیسی زبانی تبدیل شود که اسکار بهترین فیلم را به خانه میبرد. اصلیترین عامل این موفقیت، نکتهسنجی و تسلط جون-هو در کار خود به عنوان نویسنده و کارگردان فیلم است. او در این اثر از «تضاد طبقاتی و فقر» میگوید، اما برخلاف فیلمهای دیگری مثل «جوکر» (Joker) برای تحقق این هدف، به نفرتپراکنی علیه طبقه مرفه متوسل نمیشود. در Parasite پولدارها به خاطر ثروت خود تنبیه نمیشوند، بلکه به دلیل بیتوجهی خود به واقعیتهای جامعه بهای سنگینی میپردازند. از طرف دیگر، طبقهی فقیر هم تنها برای نجات خود از منجلاب تلاش میکند و به همین دلیل اعمال غیراخلاقی خانوادهی کیم تا حدودی برای ما قابل درک است. آنها هم در نهایت تقاص بلندپروازی خود را پس میدهند و به صورت کلی، فقیر و غنی به یک اندازه در فیلم Parasite مورد نکوهش قرار میگیرند. این فیلم در تمامی جنبهها عملکرد بسیار خوبی دارد و صرف نظر از برخی نقاط ضعف جزئی، رسالت واقعی هنر و هنرمند را محقق میکند.
- داستان جذاب با پایانبندی شگفتانگیز
- کارگردانی و مدیریت صحنهی بسیار خوب جون-هو
- نقشآفرینی به یاد ماندنی کانگ-هو به عنوان پدر خانواده
- پرداخت اثر به مسائلی همچون فقر و اختلاف طبقاتی
- استفادهی هوشمندانه از نمادها و عناصر نمادین در فیلم
- عملکرد معمولی و گاهی اوقات مصنوعی بازیگران جوان فیلم، به خصوص وو-شیک
- ضربآهنگ نیمهی اول داستان کمی کند است
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید