پیکی بلایندرز (Peaky Blinders) نیز پس از فراز و نشیبهایی که در طول مدت چند سال پخش داشته بالاخره به اتمام رسید. به بهانه اتمام سریال قصد داریم نگاهی بیندازیم به فصل ششم سریال پیکی بلایندرز و نقاط قوت و ضعفی که دارد.
روی کار آمدن موزلی در خط داستانی فصل پنجم باعث شد تا تامی شلبی رویه زندگی شخصی و حرفهای خودش را دست خوش تغییراتی دهد. تام شلبی برای برونرفت از مشکلات و چالشهای فصل پنجم تقلای بسیار زیادی کرد. به روایتِ استیون نایت در سریال پیکی بلایندرز، مهمترین اشتباه تام شلبی در این موضوع نهفته بود که او حریفش یعنی موزلی را دست کم گرفته بود. فصل پنجم شاید از لحاظ دراماتیزه کردن حوادث از ابتدا تا پایان تا حدود قابل توجهی موفق عمل کرده اما گویا دستاندرکاران سریال تلاش کردهاند تا فصل ششم که حکم اختتامیه سریال را دارد تا حدود بهسزایی متفاوت از استایل و فرمِ سریال در پنج فصل گذشته باشد.
و اما شاید بپرسید چه تفاوتهایی فصل ششم سریال پیکی بلایندرز با سایر فصلها دارد؟ اولین و مهمترین خصیصهی فصل ششم در سینماییتر شدنِ بیشترِ حوادث است. استیون نایت مرزبندیهای رایج بین ساخت یک سریال تلویزیونی را چند سطح به جلوتر هل میدهد. پیکی بلایندرز در فصل ششم بیشتر به سمت هنری شدن و نقل و انتقال احساسات و عواطف میل میکند تا قصهگوییِ کشت و کشتار کولیهای قصه که حالا هر کدام از آنها تبدیل به یک غول بیشاخ و دم شدهاند. شیطان خطاب شدنِ تامی شلبی از زبانِ شخصیتها، قابهای خاص و صد البته کلوزآپهای مکرر از تامی شلبی و سایر شخصیتهای اصلی موجب میشود تا فصل ششم را یک فصل کاملا سینمایی خطاب کنیم؛ فصلی که دیگر بر جلا زده و میخواهد تا هر آنچه که میتواند با احساسات شما بازی کند و با بهرهبرداری از این مولفهی ذهنی، دلربایی کند.
داستان بین مایکل و تامی در فصل ششم خوب از آب درآمده. هر چند سریال در فصل ششم بیشتر به تامی و سایر شخصیتها میپردازد تا مایکل. ما در فصل ششم در همان قسمت اول میفهمیم که تامی چه خوابی برای مایکل دیده اما ای کاش از زاویه دید مایکل نیز برای چند سکانس، درد و رنج و محنتهایش را درک میکردیم. خشمِ فرو خوردهی مایکل را بازیگرِ نقشش به خوبی میتواند نشان دهد اما درکِ اینکه مایکل چرا تبدیل میشود به دشمنِ قسمخوردهی تامی شلبی صرفا با ادای یک دیالوگ تکراری برای انتقام و خونخواهی چندان به مذاق مخاطب خوش نمیآید.
فصل ششم جدا از پیش بردن داستان اصلی شلبیها، روی مرگِ عمه پالی نیز مانور میدهد
فصل ششم جدا از پیش بردن داستان اصلی شلبیها، روی مرگِ عمه پالی نیز مانور میدهد. تقریبا همه میدانیم که فوت بازیگر نقش عمه پالی یعنی هلن مککروری (Helen McCrory) در حین پروسهی ضبط و تولید فصل ششم موجب شد تا استیون نایت با یک بحران روبهرو شود. به همین منظور، بخشی از فیلمبرداریهای فصل ششم سریال حذف و مجدد پروسهی فیلمبرداری انجام شد. این چند خط را توضیح دادیم تا به این مسئله بپردازیم که ادای احترام استیون نایت به مککروری از ابتدا تا پایان قصه به شدت به چشم میآید. این موضوع را هم در مراسم ختم ابتدای فصل ششم میتوان فهمید و هم در تکرار اسم شخصیتِ مککروری در داستان. گویا نایت و دستاندرکاران سریال به شدت تلاش کردند تا یاد و خاطره عمه پالی در سریال تا واپسین لحظات حفظ شده و این بازیگر و نقش ماندگارش در سریال از یاد و خاطرِ هواداران و مخاطبین پیکی بلایندرز حذف نشود. این اتخاذ استیون نایت جای تقدیر دارد.
فصل ششم مثل سایر فصول پیشین تنها ۶ قسمت دارد. به همین خاطر وقت چندانی نبوده تا درباره سایر جوانب زندگی شلبیها جلوی دوربین چیزی به تصویر کشیده شود. با این اوصاف افسوس میخوریم که چرا استیون نایت در فصل ششم تلاش نکرده تا عمیقتر به زندگیِ شخصی تامی شلبی نگاه کند. فصل ششم بیشتر روی شخصِ تامی تمرکز میکند تا روی رابطهی تامی به اطرافیانش؛ به خصوص فرزندانی که دارد. ما غمِ از دست دادنِ یک فرزند را توسط بازی استثنائیی کیلیان مورفی و دکوپاژ بینظیر صحنه با گوشت و پوست خودمان حس میکنیم. این احساس همدردی میتوانسته به مراتب قویتر باشد اگر تامی شلبی بیشتر جلوی دوربین با فرزندش بود و اوقات بیشتری را میگذراند. البته به غیر از چارلی، سایر شخصیتهای سریال پیکی بلایندرز مرگهایشان یک مرگِ فراموش نشدنی نیست چون مخاطب که ما باشیم با آنها چندان وقت زیادی نگذرانده بودیم که از نبودنشان احساس ناخوشی به ما دست دهد. این حسِ ناخوشی باید در فصل ششم نزد مخاطب بیشتر نمود پیدا میکرد. تامی شلبی در ابتدای فصل تغییر کرده بود و استیون نایت این قضیه را با عدم مصرف نوشیدنی الکلیِ تامی، به خوبی به بیننده میفهماند. با این حال ما از مرگ کسی ناراحت نمیشویم بلکه از ناراحتیِ تامی عذاب میکشیم. البته استیون نایت در تولید فصل ششم یک خطای دیگری نیز انجام میدهد که میتوان آن را به حسابِ باز نگه داشتن پرونده سریال تلقی کرد. شاید باز هم بعدا تصمیم گرفته شود پیکی بلایندرز فصل هفتمی داشته باشد.
خطای استیون نایت در این است که پیکی بلایندرزها را به شکلی نشان میدهد که خودش دوست دارد. یعنی یک مدل برداشت شخصیِ شورانر را در این سریال میبینیم که هر چه به انتهای داستان خود نزدیک میشود، این برداشت قوی و قویتر میشود. استیون نایت ناخواسته یا شاید هم خواسته (!) به ما تحمیل میکند که پیکی بلایندرزها آدمهای بدی نبوده و نیستند. با این حال بر اساس متون و مستندات تاریخی ما میدانیم که پیکی بلایندرهای زیادی از رفتار و سبک زندگی شنیع خود درس عبرت گرفته و به زندگی عادی روی میآورند، اما در سریال ما به عیان چیز دیگری را تا واپسین لحظات میبینیم.
فصل ششم سریال Peaky Blinders با تمامی پستی و بلندیهایی که داشته قصه تامی شلبی و شخصیتهایش را به شکلی درخور احترام به پایان میرساند. حاصل پخش شش فصل از سریال پیکی بلایندرز، خلق شخصیتی منحصربهفرد به اسم تامی شلبی بوده که بعید است این شخصیت به این راحتی از گوشه ذهن هواداران سریال پاک شود.
- بازی استثنائی کیلیان مورفی طبق معمولِ فصول پیشین
- هنری و سینماییتر شدن حوادث
- ادای احترام استیون نایت به بازیگر نقش عمه پالی در کل فصل ششم
- عمق پیدا نکردن رابطه تامی به فرزندانش
- تفاوت عمده شخصیت پیکی بلایندرها با اشخاص دنیای واقعی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید