در این مقاله به هر آنچه که باید دربارهی فیلمهای دزدان دریایی کارائیب بدانید نگاهی میاندازیم. بنابراین، برای آشنایی هر چه بیشتر با جک اسپارو، همراهان و صد البته ماجراجوییهایش به ادامهی مطلب رجوع کنید.
مگر میشود از علاقهمندان به فیلمهای سینمایی باشید و نام دزدان دریایی کارائیب به گوشتان نخورده است؛ مجموعه فیلمهایی که با اکران Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl در سال ۲۰۰۳ میلادی شکل گرفت و تاکنون پنج فیلم بر اساس آن ساخته شده است. تمامی آن فیلمها به فروش بسیار خوبی دست یافتند اما فروش آخرین قسمت مطابق انتظار مدیران والت دیزنی پیکچرز نبوده است. از همین رو، آیندهی مجموعه فعلا در هالهای از ابهام قرار دارد.
دزدان دریایی کارائیب نه به خاطر دنیای فانتزی یا صحنههای اکشنش، بلکه بیشتر از همه به خاطر نقشآفرینیهای به یادماندنی و کمنظیر جانی دپ در نقش جک اسپارو شناخته میشود؛ شخصیتی که با نقشههای بینظیر، بذلهگویی فوقالعاده و صد البته نحوهی راه رفتن منحصر به فردش شناخته میشود. بسیاری از علاقهمندان به سینما معتقد هستند اسپارو بدون دپ هیچ معنی و مفهومی ندارد و والت دیزنی پیکچرز هرگز نباید به ریبوت این مجموعه فکر کند.
دزدان دریایی کارائیب چگونه شکل گرفت؟
تد الیوت و تری روسیو اوایل دههی ۹۰ میلادی تصمیم گرفتند داستانی مرتبط با دزدان دریایی نوشته و آن را با المانهای فانتزی ترکیب کنند. پس از تکمیل ایده، طرح را برای مدیران استودیوهای مختلف ارائه دادند اما هیچ کدام تمایلی به ساخت یک اثر سینمایی بر اساس آن نداشتند. در همین بازهی زمانی، جی ولپرت قصد داشت با الهام از پارک تفریحی Pirates of the Caribbean که در سال ۱۹۷۶ میلادی تاسیس شده بود یک فیلمنامه نوشته و آن را به اثری سینمایی تبدیل کند اما جری بروکهایمر نپذیرفت که روی چنین فیلمنامهای سرمایهگذاری کند. او چندین سال بعد از استوارت بیتی خواست فیلمنامهی ولپرت را بازنویسی کند. با گذشت مدت کوتاهی، الیوت و روسیو به تیم اضافه شدند تا سرانجام بتوانند ایدههایشان را روی یک اثر مرتبط با دزدان دریایی پیادهسازی کنند.
اضافه شدن المانهای فانتزی به فیلمنامه به معنای افزایش بودجهی مورد نیاز بود. از همین رو، مایکل آیسنر و باب ایگر تصمیمگیرندگان اصلی والت دیزنی در آن زمان به مخالفت پرداخته و اعلام کردند قصد سرمایهگذاری ندارند اما جری بروکهایمر موفق شد نظرشان را با نشان دادن طرحهای هنری و انیماتیکها تغییر دهد. بدین ترتیب، فیلمنامهی مورد بحث چراغ سبز تولید را دریافت کرد تا اثری را شاهد باشیم که امروزه با نام Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl شناخته میشود.
نگاهی به هر آنچه در فیلمهای دزدان دریایی کارائیب رخ داده است
در این بخش از مقاله به سراغ تمامی تمامی فیلمهای دزدان دریایی کارائیب رفته و اتفاقاتی که در هر یک از آنها رخ داد را مرور میکنیم.
خلاصهی داستان Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl
کارگردان: گور وربینسکی
سال اکران: ۲۰۰۳
بودجه: ۱۴۰ میلیون دلار
میزان فروش: ۶۵۴ میلیون دلار
داستان نخست در سال ۱۷۲۰ میلادی روایت میشود. ودربی سوان که به عنوان فرماندر پورت رویال واقع در جامائیکا انتخاب شده، به همراه دخترش الیزبات سوان و یک افسر نیروی دریایی به نام جیمز نورینگتون در حال حرکت به سویی مقصد خود هستند که در میانهی راه با بقایای یک کشتی مواجه میشوند. الیزابت به طور اتفاقی متوجهی کودکی روی آب شده و به دیگران خبر میدهد. آنها پسربچه را روی عرشه میآورند. در حالی که دیگران مشغول بررسی بقایای کشتی هستند، الیزابت به سمت پسرک رفته و متوجهی یک گردنبند طلا میشود؛ گردنبندی که طرح دزدان دریایی را روی خود دارد. دختر فرماندار آن را برای خودش برمیدارد.
فیلم سپس هشت سال بعد را به تصویر میکشد. جیمز نورینگتون به پاس خدماتش طی سالهای گذشته به دریادار ارتقا یافته و قصد دارد در جریان مراسمی از الیزابت سوان خواستگاری کند. قبل از اینکه جملاتش را به زبان بیاورد، الیزابت از هوش رفته و از لبهی پرتگاه به داخل میافتد. این اتفاق باعث میشود گردنبند یک سیگنال قدرتمند بفرستد. کاپیتان جک اسپارو که در همان حوالی بوده و قصد داشته با فریب دادن دو سرباز، یک کشتی به دست بیاورد، متوجهی افتادن الیزابت در آب میشود. از همین رو، به داخل دریا پریده و او را نجات میدهد. در حالی که دیگران او را به چشم یک قهرمان میبینند، نورینگتون با بالا زدن آستین سمت راست جک متوجه میشود او یک دزد دریایی است. در همین بین، فرماندار دستور میدهد او را به دار بیاویزند اما الیزابت مخالفت میکند؛ زیرا این مرد دقایقی قبل جان او را نجات داده بود.
جک اسپارو از نزدیک شدن الیزابت سوان به خودش نهایت استفاده را برده و او را گروگان میگیرد. بدین ترتیب، موفق به فرار میشود. از آنجایی که سربازان به دنبالش میگردند و دستهایشم هم بسته است، تصمیم میگیرد وارد یک آهنگری شود. بعد از ورود به آنجا، با فردی مواجه میشود که در گوشهای خوابیده و هیچ چیز قادر به بیدار کردنش نیست. در نتیجه، بدون هیچ گونه نگرانیای مشغول باز کردن دستبند میشود. در همین بین، ویل ترنر که حالا به مردی جوان تبدیل شده از راه رسیده و یک دوئل بین آنها شکل میگیرد. ویل در نهایت نبرد را برده و سربازان هم جک را دستگیر کرده و به زندان میبرند. همان شب، کشتی مروارید سیاه که سیگنال را دریافت کرده بود، به پورت رویال آمده و آنجا را زیر آتش توپخانهی خود میبرد. سپس افراد این کشتی وارد بندرگاه شده و ضمن راه انداختن حمام خون، دنبال مدال میگردند.
تلاشی ناموفق برای برچیدن یک نفرین ابدی
خدمهی مروارید سیاه موفق میشوند الیزابت سوان را پیدا کنند. پس از به اسارت گرفتن، او را پیش کاپیتان باربوسا میبرند. الیزابت که نمیخواهد هویت واقعی خودش را فاش کند، میگوید نام خانوادگیاش ترنر است. باربورسا سپس دربارهی مدال صحبت میکند. طبق گفتههای او، مدالی که بر گردن الیزابت بوده، یکی از ۸۸۲ قطعهی طلایی است که او و خدمهاش از گنجینهی ارنان کورتس واقع در جزیرهی ایسلا د مورتا دزدیده و به یک نفرین دچار شدهاند؛ این نفرین نه تنها آنها را به موجوداتی ابدی تبدیل کرده، بلکه در زیر نور ماه به اسکلت تبدیل میشوند.
آنها برای برداشتن نفرین باید تمامی قطعات را بازگردانده و خون یک فرد را به عنوان قربانی بریزند. از آنجایی که الیزابت خودش را ترنر معرفی میکند، باربوسا گمان میکند او دختر ویلیام بتستراب بیل ترنر است. در نتیجه، او را با خود به سمت ایسلا د مورتا میبرد.
ویل ترنر به الیزابت سوان علاقهمند است. از همین رو، سعی میکند با همکاری فرماندار ودربی سوان و دریادار جیمز نورینگتون سفری را برای نجات الیزابت آغاز کند اما پس از اینکه توسط آنها نادیده گرفته میشود، تصمیم میگیرد به سراغ جک اسپارو رفته و از او کمک بخواهد. جک اسپارو در ابتدا نمیپذیرد اما پس از اینکه به نام واقعی ویل پی میبرد، تصمیم میگیرد به او کمک کند. جک در گذشته کاپیتان مروارید سیاه بوده و باربوسا هم نقش معاونش را داشت تا اینکه به واسطهی یک شورش، کنترل کشتی را از دست میدهد.
ویل و جک به لطف یک نقشهی هوشمندانه کشتی جنگی اینترسپتر را دزدیده و به سمت تورتوگا حرکت میکنند. جک در آن جزیره با جاشمی گیبز ملاقات کرده و به کمک او، خدمهی مورد نیاز را برای سفر پیدا میکند. آنها سپس به سمت جزیرهی ایسلا دمورتا حرکت کرده و خودشان را در سریعترین زمان ممکن به آنجا میرسانند. جک و ویل سوار بر یک قایق کوچک و دور از چشمان دشمنانشان وارد جزیره شده و خود را به محل برگزاری مراسم میرسانند. باربوسا آخرین قطعه را برگرداننده و دستان الیزابت را میبرد تا خونش روی قطعههای طلا ریخته و نفرین برداشته شود اما این اتفاق رخ نمیدهد؛ زیرا دختر جوان هیچ ارتباط خونیای با بیل ترنر ندارد.
ویل برخلاف صحبتهای جک اقدام کرده و معشوقهاش را نجات میدهد. سپس خودشان را به اینترسپتر رسانده و میگوید جک جامانده است و به سرعت باید آنجا را ترک کنند. طبق قوانین دزدان دریایی، نباید هیچ اقدامی برای فرد به جامانده صورت بگیرد. جک توسط افراد باربوسا دستگیر شده و داخل یکی از سلولها قرار میگیرد. باربورسا سپس به تعقیب اینترسپتر میپردازد.
جک گنجشکه انتقام میگیرد
مروارید سیاه که کشتی بسیار سریعی است به اینترسپتر رسیده، آن را نابود کرده و خدمهاش را گروگان میگیرد. ویل ترنر با باربوسا به توافق میرسد. او خودش را در اختیار آنتاگونیست قصه میگذارد تا بدین ترتیب، آزادی الیزابت سوان تضمین شود اما بابورسا از نقصی که در توافق بوده، سوء استفاده کرده و الیزابت و جک را در یک جزیرهی بی آب وسط اقیانوس رها میکند.
الیزابت که میداند پدرش و دریادار به دنبال او هستند، لوازم چوبیای که در جزیره پنهان شده بود را به آتش کشیده و یک سیگنال میفرستد. بدین ترتیب، کشتی دانتلس او را پیدا میکند. الیزابت نجات پیدا کرده و جک هم دستگیر میشود. اسپارو که توانایی بالایی در کشیدن نقشه و متقاعد کردن فرد مقابل دارد، نقشهاش را با جیمز نورینگتون به اشتراک میگذارد. الیزابت هم به دریادار میگوید در صورت نجات ویل، پیشنهاد ازدواجش را میپذیرد.
جک اسپارو پس از ورود به جزیره و رساندن خودش به محل برگزاری مراسم، به جیمز نورینگتون خیانت کرده و نقشه را برای کاپیتان باربوسا فاش میکند. او به باربوسا توصیه میکند نخست به مبارزه با سربازان پادشاه پرداخته و سپس مراسم را انجام دهند تا بدون نگرانی بتوانند پیروز نبرد باشند. در همین بین، الیزابت از دانتلس فرار کرده، خودش را به مروارید سیاه رسانده و خدمهی جک را آزاد میکند اما آنها کشتی را دزدیده و فرار میکند. از همین رو، دختر جوان مجبور میشود به تنهایی راهی جزیره شود. جک بار دیگر تغییر جبهه داده و اینبار مقابل باربوسا قرار میگیرد. او که در جریان سخنرانیاش برای فریب دادن باربورسا، یکی از قطعات طلا را دزدیده بود، مانند آنها به فردی جاویدان تبدیل شده است.
جک اسپارو به کمک ویل ترنر و ایزابت سوان موفق میشود باربوسا را کشته و نفرین را بردارند. داستان سپس به پورت رویال رفته و مراسم به دار آویخته شدن جک را به نشان میدهد که البته مطابق برنامه پیش نمیرود؛ زیرا ویل او را فراری میدهد. در همین بین، الیزابت علاقهاش را نسبت به ویل علنی میکند؛ موضوعی که غافلگیری جیمز نورینگتون را به همراه دارد. با این حال، تصمیم میگیرد الیزابت را به خاطر دروغش بخشیده و به آن دو اجازه دهد با یکدیگر ازدواج کنند. جک هم به همراه خدمهی جدید مروارید سیاه یک ماجراجویی جدید را شروع میکند.
خلاصهی داستان Pirates of the Caribbean: Dead Man’s Chest
کارگردان: گور وربینسکی
سال اکران: ۲۰۰۶
بودجه: ۲۲۵ میلیون دلار
میزان فروش: یک میلیارد ۶۶ میلیون دلار
مراسم ازدواج ویل ترنر و الیزابت سوان در حال برگزاری است که ناگهان لرد کاتلر بکت از راه رسیده و همه چیز را بر هم میزند. او حکم دستگیری روج جوان و جیمز نورینگتون را همراه دارد؛ زیرا به جک اسپارو برای فرار از دست نیروهای پادشاه کمک کرده بودند.
نوریگتون پس از اینکه دانتلس در جریان یک نبرد غرق شد، از نیروی دریایی استعفا داد و ناپدید شده است. در همین بین، جک در انباری مروارید سیاه با بیل ترنر مواجه میشود. او که حالا یکی از خدمههای فلایینگ داچمن به شمار میرود، به جک دربارهی معاملهاش با دیوی جونز اخطار میدهد. جونز به قولش عمل کرد و مروارید سیاه را به جک بازگرداند. در مقابل، او باید به خدمهی کشتیاش بپویندد یا منتظر کراکن باشد.
در سوی دیگر ماجرا، ویل ترنر به الیزابت قول میدهد برای آزاد کردنش به سراغ جک اسپارو رفته و قطب نمای منحصر به فردش را برای کاتلر بکت بیاورد. این قطب نما مسیر رسیدن به چیزی را نشان میدهد که فرد دارنده از اعماق قلبش خواهان رسیدن به آن است. ویل نهایتا موفق میشود جک و خدمهاش را در یک جزیرهی متعلق به قبیلهی آدمخوارها بیابد. آنها فکر میکنند جک خدایشان بوده و باید او را به آتش بکشند تا بتواند از قالب انسانیاش آزاد شود. در همین بین، الیزابت فرار کرده و خودش را به اتاق بکت میرساند. او نامههایی که حکم آزادی اشخاص تحت تعقیب هستند را برداشته و سپس فرار میکند. او خودش را به شکل پسری جوان درآورده و سوار بر یک کشتی شده و به سمت تورتوگا حرکت میکند.
جک و دیگر افرادش از جزیرهی آدمخوارها فرار کرده و به سمت یک مکان خاص حرکت میکنند تا تیا دالما را ببینند. او فاش میکند تنها راه مقابله با دیوی جونز، قلب او است که داخل صندوقچهی مرد مرده قرار دارد. به واسطهی آن، میتوان جونز را به هر کاری وادار کرد. شخصیتهای اصلی داستان قبل از هر چیز باید کلید مربوط به صندوقچه را بیابند.
ویل ترنر قبول میکند به سراغ کلید رفته و آن را برای جک بیاورد. در ازای اینکار، قطب نما را طلب میکند. آنها در جریان تلاش برای رسیدن به خواستهی خود مورد حملهی فلایینگ داچمن قرار میگیرند. جونز، ویل را به عنوان گروگان نگه داشته و از جک میخواهد برای پرداخت دینش، ۱۰۰ روح را پیدا کرده و برایش بیاورد. او برای پیدا کردن انسانهای خواسته شده خودش را به تورتوگا رسانده و در آنجا با الیزابت سوان و صد البته جیمز نورینگتون که شرایط مساعدی ندارد ملاقات میکند.
جک سرانجام به دام میافتد
ویل ترنر که سوار بر فلایینگ داچمن است، کلید صندوقچهی مرد مرده را پیدا کرده و به کمک پدرش از کشتی فرار میکند. او پس از مدتی سوار به کشتیای میشود که الیزابت سوان خودش را به شکل پسری جوان در آورده و به عنوان خدمه روی آن کار میکرد. آن کشتی مورد حملهی کراکن قرار گرفته و غرق میشود اما ویل موفق میشود جان خودش را نجات داده و فرار کند.
در همین بین، الیزابت از قطب نمای جک اسپارو استفاده کرده و محل پنهان شدن صندوقچه را مییابد. ویل هم خودش را به محل مورد نظر میرساند. و پس از یافتن صندوقچه، یک درگیری میان جک، ویل و جیمز شکل میگیرد. هر کدام از آن سه، هدف متفاوتی را دنبال میکند: جک میخواهد کنترل دیوی جونز را به دست بگیرد؛ ویل میخواهد پدرش را از بردگی جونز نجات دهد؛ جیمز میخواهد با اهدای قلب جونز به بکت، زندگی سابقش را پس بگیرد.
در جریان نبرد، نورینگتون بدون اینکه کسی متوجه شود، قلب را دزدیده و فرار میکند. جک اسپارو در تقابل با دیوی جونز متوجه میشود برخلاف تصورش قلب را در اختیار ندارد. از همین رو، تصمیم به فرار از مروارید سیاه میگیرد اما نظرش تغییر کرده و در میانهی راه بازمیگردد. او با شلیک به بشکههای باروت، زخمهای شدیدی را به کراکن وارد میکند. شخصیتهای اصلی میدانند که موجود عظیم بازمیگردد. از همین رو، تصمیم به ترک کشتی میگیرند.
الیزابت که به میداند کراکن تنها جک را میخواهد، او را فریب داده و دستهایش قفل میکند تا بدین ترتیب، فرصت فرار داشته باشند. کراکن نهایتا حمله کرده و جک را به گنجینهی دیوی جونز میبرد. خدمهی کشتی سپس پیش تیا دالما رفته و پس از صحبت با او، تصمیم میگیرند ماجراجویی خطرناکی را برای پیدا کردن جک آغاز کنند؛ زیرا فکر میکنند او خودش را برای نجات جانشان فدا کرده است. دالما همچنین فردی را به آنها معرفی میکند که یک کاپیتان باتجربه است: هکتور باربوسا.
در آن سوی ماجرا، جیمز نورینگتون به نیروی دریایی بازگشته و کاتلر بکت هم کنترل دیوی جونز را به دست گرفته است.
خلاصهی داستان Pirates of the Caribbean: At World’s End
کارگردان: گور وربینسکی
سال اکران: ۲۰۰۷
بودجه: ۳۰۰ میلیون دلار
میزان فروش: ۹۶۰ میلیون دلار
لرد کاتلر بکت در راستای کنترل بر دریاها، تمامی افرادی که هر گونه ارتباطی با دزدان دریایی داشتهاند را اعدام میکند. او همچنین به دیوی جونز دستور داده تمامی کشتیهای دزدان را نابود کند. گروهی از زندانیها درست چند لحظه قبل از اینکه پای چوبهی دار بروند، آهنگ Hoist the Colours را خوانده و بدین ترتیب، خواهان برگزاری جلسهای با حضور روئسای دزدان دریایی میشوند تا راه حلی برای شرایط موجود بیابند. جک اسپارو قبل از اینکه توسط کراکن به گنجینهی جونز برده شود، جانشینی انتخاب نکرد. در نتیجه، شخصیتهای داستان مجبور هستند او را یافته و به دنیای زندهها بازگردانند؛ زیرا او یکی از ۹ عضو مجمع برادران است.
باربوسا، ویل ترنر و الیزابت سوان به سنگاپور میروند تا کاپیتان سئوفنگ را ملاقات کنند. او نه تنها میتواند کشتی مورد نیاز شخصیتهای اصلی داستان را مهیا کند، بلکه نقشهای دارد که آنها را به گنجینهی دیوی جونز هدایت میکند. جلسهی ملاقات مطابق انتظار پیش نرفته و نیروهای لرد کاتلر بکت دخالت میکنند.
شخصیتهای اصلی نهایتا سوار کشتیای میشوند که سئوفنگ در اختیارشان گذاشته و پس از پشت سر گذاشتن چالشهای فراوان، به مقصد مورد نظر میرسند. کاپیتان جک اسپارو که مدت زیادی را به تنهایی در آنجا مانده بود، هوش و حواس خود را از دست داده و فکر میکند رویا میبیند. او متقاعد میشود حضور خدمهی کشتیاش یک رویا نبوده و آنها واقعا برای نجاتش آمدهاند.
شخصیتهای اصلی داستان در حین بازگشت با قایقهای کوچکی مواجه میشوند که حاوی روح افراد مرده است. الیزابت سوان به صورت اتفاقی با پدرش مواجه شده و بدین ترتیب، متوجه میشود لرد کاتلر بکت تنها عضو باقیمانده از خانوادهاش را اعدام کرده است. در همین حین، تیا دالما فاش میکند دیوی جونز از سوی کالیپسو وظیفه یافته تا از روحهای سرگردان مراقبت کرده و آنها را به سمت دنیای بعدی هدایت کند. آنتاگونیست قصه همچنین به واسطهی نفرینی که گریبانش گرفته، هر ۱۰ سال یکبار میتواند پا روی خشکی گذاشته و به ملاقات معشوقهاش برود. جونز پس از مدتی به وظیفهاش عمل نکرد تا نهایتا به یک هیولا تبدیل شود. در ضمن، فرماندار سوان در حرفهایش تاکید داشت فردی که جونز را به قتل برساند، به عنوان کاپیتان فلایینگ داچمن انتخاب شده و به یک فرد جاویدان تبدیل میشود.
بازگشت به دنیای زندهها
جک اسپارو و همراهانش موفق میشوند به دنیای زندهها بازگردند. از آنجایی که آذوقه و آب ندارند، خودشان را به یک جزیره میرسانند تا تجدید قوا کنند. به محض ورود به ساحل، با لاشهی کراکن مواجه میشوند. این موجود عظیم توسط دیوی جونز و به دستور لرد کاتلر بکت کشته شده بود. آنها در حین گشت و گذار در جزیره توسط افراد سئوفنگ و بکت دستگیر میشوند. الیزابت به سئوفنگ سپرده میشود؛ زیرا فکر میکند او کالیپسو است که در قامت بانویی زیبا میان انسانها زندگی میکند. جک اسپارو هم به ملاقات بکت میرود، در حالی که باقی خدمه روی مروارید سیاه باقی مانده و وظایف همیشگیشان را اینبار زیر نظر فردی دیگر انجام میدهند.
در حالی که جک اسپارو و لرد کاتلر بکت مشغول صحبت هستند، خدمهی مروارید سیاه شورش کرده و کشتی بکت را به توپ میبندند. پروتاگونیست هم از این شرایط برای فرار استفاده کرده و خود را به کشتیاش میرساند. جک سپس ویل را به داخل آب میاندازد تا فلایینگ داچمن او را بیابد. ویل در جریان درگیری در سنگاپور با سئوفنگ به توافق رسیده بود تا مروارید سیاه را صاحب شده و از این طریق، پدرش را از بند دیوی جونز آزاد کند.
سئوفنگ لباس زیبایی را تن الیزابت سوان کرده و سپس گریزی به گذشته میزند: در زمان برگزاری اولین مجمع برادران، ۹ کاپیتان دزدان دریایی به کمک دیوی جونز موفق شدند کالیپسو را در قالب یک انسان قرار دهند؛ زیرا او برخلاف وعدهاش عمل کرده بود. سئوفنگ حالا میخواهد این الهه را آزاد کرده و به مواجهه با جونز و همچنین لرد کاتلر بکت بفرستد. در حالی که صحبتهایش تمام نشده، فلایینگ داچمن به دستور بکت حمله را به کشتی او آغاز میکند. در جریان حمله، سئوفنگ به شدت زخمی شده و قبل از مرگ، وظیفهی کاپیتانی را بر دوشهای الیزابت میگذارد.
بعد از پایان نبرد، الیزابت و افراد باقی مانده از خدمهی کشتی در داخل سلولهای فلایینگ داچمن زندانی میشوند. الیزابت در سلول با بیل ترنر مواجه میشود که خودش را باخته و به بخشی از کشتی تبدیل شده است. با این حال، در بخشی از صحبتهایش به الیزابت تاکید میکند پسرش نباید برای نجات او بیاید. در غیر این صورت، مجبور است کاپیتان فلایینگ داچمن شود. با گذشت مدت کوتاهی از این اتفاق، جیمز نورینگتون به ملاقات الیزابت میآید. او به دستور لرد کاتلر بکت روی فلایینگ داچمن است تا ضمن مراقبت از صندوقچهی مرد مرده، رفتارهای دیوی جونز را زیر نظر بگیرد.
شعلهی عشقی که با گذشت سالها همچنان میسوزد
جیمز نورینگتون، الیزابت و افرادش را فراری میدهد اما خودش توسط بیل ترنر به قتل میرسد. در آن سوی ماجرا، مروارید سیاه به محل برگزاری مجمع برادران میرسد. با حضور آنها، جلسه آغاز شده و بابورسا سعی میکند دیگر کاپیتانها را به آزادسازی کالیپسو از قالب انسانیاش متقاعد کند اما آنها چندان موافق نیستند؛ زیرا گمان میکنند کالیپسو پس از آزادی، انتقام سالهای اخیر را خواهد گرفت. در همین بین، الیزابت به عنوان جانشین سئوفنگ وارد جلسه میشود. با تکمیل شدن اعضای اصلی مجموع، تصمیم نهایی باید اتخاذ شود اما اختلاف نظر زیادی وجود دارد. در نتیجه، مجبور میشوند به حرف کاپیتان تیگ (پدر جک اسپارو) گوش کرده و مطابق آنچه در کتاب قوانین آمده عمل کنند.
اعضای اصلی مجمع باید برای اتخاذ تصمیم نهایی یک پادشاه انتخاب کنند. رایگیری آغاز شده و هر یک از کاپیتانها به خودش رای میدهد اما جک اسپارو در اقدامی غیرمنتظره، الیزابت سوان را انتخاب میکند؛ فردی که معتقد است باید مقابل نیروهای لرد کاتلر بکت و دیوی جونز ایستاد. در همین بین، جونز به ملاقات تیا دالما میرود که داخل یکی از سلولهای مروارید سیاه زندانی است. به واسطهی گفتگویی که شکل میگیرد، مشخص میشود تیا دالما همان کالیپسو است.
قبل از اینکه دیگر کشتیها درگیر شوند، مروارید سیاه و فلایینگ داچمن در نزدیکی یک گرداب مقابل یکدیگر قرار میگیرند. در جریان درگیری، ویل ترنر کشته میشود. جک دست بیجان او را گرفته و به واسطهی آن، خنجری را وارد قلب دیوی جونز میکند. بدین ترتیب، جونز مرده و به داخل گراب میافتد. ویل هم که جان خود را به از دست داده بود، به زندگی بازگشته و به عنوان کاپیتان جدید فلایینگ داچمن انتخاب میشود. مروارید سیاه و فلایینگ داچمن با همکاری هم به اندور کشتی لرد کاتلر بکت حمله کرده و آن را نابود میکنند. با رخ دادن این اتفاق، دیگر کشتیهای پادشاهی عقبنشینی میکنند.
با مرگ دیوی جونز، بیل ترنز و دیگر خدمههای فلایینگ داچمن از شر نفرین خلاص شده و به انسانهایی عادی تبدیل میشوند. ویل ترنر هم مجبور میشود همسرش را ترک کند، به دریا برگردد و از ارواح سرگردان مراقبت کند. در ضمن، باربوسا مروارید سیاه را دزدیده و جک و جاشمی گیبز را رها میکند. البته پروتاگونیست دزدان دریایی کارائیب نقشهی سئوفنگ را در اختیار داشته و به واسطهی آن میخواهد آب حیات را بیابند.
خلاصهی داستان Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides
کارگردان: راب مارشال
سال اکران: ۲۰۱۱
بودجه: ۳۷۸ میلیون دلار
میزان فروش: یک میلیارد و ۴۸ میلیون دلار
کاپیتان جک اسپارو پس از تلاش ناموفق برای نجات جان جاشمی گیبز، پیش جرج دوم برده میشود. پادشاه از پروتاگونیست دزدان دریایی کارائیب میخواهد گروهی را برای رسیدن به آب حیات راهنمایی کند؛ گروهی که توسط باربوسا رهبری میشود. پادشاه تاکید دارد این کار در سریعترین زمان ممکن صورت بگیرد چون حکومت اسپانیا هم گروه مشابهی را فرستاده است.
جک که متوجه میشود باربوسا مروارید سیاه را از دست داده، عصبانی شده و فرار میکند. در حین تعقیب و گریزی که بین او و سربازان پادشاهی شکل میگیرد، با پدرش ملاقات میکند. آن دو به داخل یک غذاخوری رفته و تیگ، از یافتن دو جان نقرهای در کشتی خوان پونسه د لئون و لزوم برگزاری یک مراسم مذهبی قبل از نوشیدن آب حیات میگوید. بعد از ناپدید شدن تیگ در یک چشم بهم زدن، نظر پروتاگونیست به فردی جلب میشود که خودش را به شکل کاپیتان جک اسپارو جا زده و قصد دارد برای یک سفر دریایی خدمه پیدا کند.
جک اسپارو فرد مورد نظر را پیدا کرده و متوجه میشود او آنجلیکا معشوقهی سابقش و دختر کاپیتان ریش سیاه است؛ کاپیتانی ک به واسطهی شمشیرش میتواند از نیروهای جادویی استفاده کند. او به عنوان خدمه وارد کشتی انتقام ملکه ان (QueenAnne’s Revenge) شده و مشغول خدمت میشود. جک با گذشت مدتی یک شورش را رهبری میکند اما در مقابل ریش سیاه شکست میخورد. در آن سوی ماجرا، باربوسا به سراغ جاشومی گیبز رفته و او را استخدام میکند؛ زیرا در غیبت اسپارو تنها فردی است که نقشهی سئوفنگ را حفظ بوده و میتواند آنها را به آب حیات هدایت کند.
هر چیز باارزشی بهایی دارد
مدتی بعد از شکست شورش علیه ریش سیاه، جک اسپار و آنجلیکا گفتگویی را دربارهی چگونگی استفاده از آب حیات انجام میدهند. طبق گفتههای آنجلیکا، آنها قبل از یافتن محل چشمه باید یک پری دریایی پیدا کرده و قطرهی اشکش را داخل محفظهای بریزند؛ زیرا یکی از جامهای نقرهای باید حاوی آب چشمه و دیگر حاوی ترکیبی از اشک و آب چشمه باشد.
همچنین به یک قربانی نیاز است. او باید جامی که بدون اشک پری دریایی است را سر بکشد تا بدین ترتیب، سالهای زندگیاش به فردی داده شود که جام حاوی اشک را مینوشد. جدا از این موارد؛ جک به دو نکتهی مهم دیگر هم پی میبرد: نکتهی اول اینکه در جریان نبرد میان ریش سیاه و باربوسا، مروارید سیاه غرق نشد، بلکه داخل یک بطری کوچک نگهداری میشود؛ نکتهی دوم هم اینکه طبق پیشگویی، ریش سیاه توسط باربوسا کشته میشود. از همین رو، به دنبال چشمهی حیات است.
کشتی انتقام در نزدیکی بندرگاه وایتکپ لنگر انداخته و جک اسپارو به همراه دیگر شخصیتهای مکمل با استفاده از قایقهای کوچک به لندرگاه میآیند تا پری دریایی بیابند. پس از به دام انداختن یک پری دریایی که بعدها توسط فیلیپ سوئیفت سرینا نامگذاری میشود، راهی چشمه میشوند. شخصیتهای داستان در ابتدا مجبور هستند پری دریایی را داخل یک محفظهی پر از آب گذاشته و آن را حمل کنند اما طی اتفاقی، محفظهی شیشهای شکسته و او روی زمین میافتد؛ رخدادی که باعث میشود دم او به دو پا تبدیل شود.
بعد از رسیدن به پرتگاه، جک از دیگران جدا میشود. او باید به سراغ کشتی خوان پونسه د لئون رفته و پس از یافتن جامهای نقرهای، به دیگران ملحق شود. او پس از ورود به کشتی، با باربوسا ملاقات کرده و همچنین متوجه میشود اسپانیاییها موفق شدهاند زودتر به اینجا بیایند. در نتیجه، یک نقشه چیده و با موفقیت جامها را به دست میآورند.
خودخواهی، پدر را به کام مرگ میکشاند
جک پس از ملحق شدن با دیگر اعضای گروه، از ریش سیاه میخواهد در ازای جامهای نقرهای، قطب نمای منحصر به فردش را بازگرداند؛ خواستهای که مورد موافقت قرار میگیرد. جک سپس قطب نما را به جاشومی گیبز سپرده و از او میخواهد به واسطهی آن از جزیره برود. خود جک هم همراه گروه به سمت چشمهی حیات حرکت میکند. آنها سرانجام چشمه را پیدا میکنند اما قبل از شروع مراسم مذهبی، باربوسا و افرادش سر میرسند. مدتی بعد هم سر و کلهی اسپانیاییها پیدا میشود. آنها به شدت مذهبی بوده و اعتقاد دارند آب حیات، کفرانی بوده و تنها خدا قادر است یک زندگی ابدی اهدا کند. در نتیجه، شروع به تخریب چشمه کرده و سپس آنجا را ترک میکنند. بدین ترتیب، فرصتی به وجود میآید تا ریش سیاه و باربوسا بدون حضور شخص سوم به درگیری بپردازند.
باربوسا در نبرد پیروز شده و با شمشیر زهرآگینش ریش سیاه را زخمی کرده و سپس به همراه افرادش آنجا را ترک میکند. آنجلیکا در هنگام بیرون آوردن شمشیر از بدن پدرش، دست خود را بریده و بدین ترتیب، او هم در آستانهی مرگ قرار میگیرد. جک با کمک سرینا مراسم مذهبی را انجام داده و جامها را پیش ریش سیاه و آنجلیکا میبرد. ریش سیاه که تنها به خودش فکر میکند، جامی را مینوشد که به گفتهی جک حاوی اشک پری دریایی است اما در ادامه متوجه میشود اسپارو او را فریب داده است. بدین ترتیب، ریش سیاه میمیرد و آنجلیکا نجات مییابد.
جک پس از رها کردن آنجلیکا در یک جزیره، با جاشومی گیبز ملاقات میکند که به کمک قطب نما کشتی انتقام را یافته و تمامی بطریهایی که ریش سیاه نگه میداشت را دزدید؛ بطریهایی که هر کدام حاوی یک کشتی هستند.
خلاصهی داستان Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales
کارگردان: اسپن سندبرگ و یواخیم رانینگ
سال اکران: ۲۰۱۷
بودجه: ۲۳۰ میلیون دلار
میزان فروش: ۷۹۴ میلیون دلار
داستان Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales سیزده سال پس از Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides جریان دارد. هنری ترنر سوار بر فلایینگ داچمن شده و به پدرش میگوید میتوان نفرین او را با استفاده نیزهی سه شاخ پوزئیدون برداشت اما ویل باور نکرده و آن را غیرممکن میداند. در نتیجه، با نزدیک شدن به اتمام فرصتش، بیاعتنا به جملاتی که رد و بدل شد، ناپدید میشود. با این حال، هنری قسم میخورد کاپیتان جم اسپارو و سپس نیزهی سه شاخ را بیابد.
۹ سال بعد، هنری یکی از ملوانان نیروی پادشاهی است. کشتی آنها با ورود به مثلث برمودا با سایلنت مری مواجه میشود که یک کشتی ارواح بوده و آرماندو سالازار کاپیتانش است. آنتاگونیست قصه سربازان را قتل عام کرده و تنها هنری را زنده میگذارد تا جک را یافته و پیام مد نظرش را به او برساند.
داستان سپس به سراغ یک دختر جوان به کارینا اسمیت میرود که در جزیرهی سن مارتین ساکن بوده و به جادوگیری متهم شده و در آستانهی اعدام قرار دارد، در حالی که او فقط یک ستارهشناس است. کارینا از دست سربازان فرار کرده و در میانهی راه با جک اسپارو و خدمهاش مواجه میشود که مشغول سرقت از یک بانک هستند اما در ادامه مسیرشان از یکدیگر جدا میشود.
از آنجایی که خدمهی کشتی به واسطهی سرقت از بانک هیچ سودی نمیبرند، جک اسپارو را رها میکنند. در همین بین، کارینا اسمیت خودش را به شکل یک پرستار درآورده و به ملاقات هنری ترنر میرود که در یکی از بیمارخانههای پادادشاهی بستری است. از آنجایی که تنها بازماندهی کشتی بوده و همچنین فقط دربارهی نیزهی سه شاخ صحبت میکرده، خبر زنده ماندنش در تمام شهر پیچیده است. کارینا به همین طریق توانست او را پیدا کند. آن دو پس از یک مکالمه تصمیم میگیرند به یکدیگر در یافتن مکان نیزهی سه شاخ کمک کنند اما دختر جوان توسط سربازان دستگیر میشود. او قبل از دستگیری به هنری میگوی اگر میخواهد پدرش را نجات دهد، باید جلوی اعدام شدنش را بگیرد. در همین حین، جک هم توسط سربازان دستگیر میشود.
باربوسا، دستِ کمی از جک ندارد!
جک اسپارو و کارینا اسمیت در آستانهی اعدام هستند که هنری ترنر به کمک خدمهی سابق اسپارو مداخله کرده و آنها را نجات میدهند. سپس، سوار بر کشتی دایینگ گول شده و به سمت هدف حرکت میکنند؛ زیرا کارینا نحوهی رسیدن به نیزهی سه شاخ را میداند. در همین بین، کاپیتان باربوسا مطلع میشود یک کشتی ارواح به کشتیهای او حمله کرده و چیزی بر جای نمیگذارد. از همین رو، به سراغ یک جادوگر رفته و سعی میکند به واسطهی او اطلاعاتی کسب کند. باربوسا پس از ملاقات با جادوگر به سراغ کاپیتان سالازار رفته و سعی میکند از طریق مذاکره، نظر او را جلب کند. باربوسا میداند به واسطهی نیزه میتواند به یک گنج بسیار ارزشمند دست یابد. از همین رو، به سالازار در یافتن اسپارو پیشنهاد کمک میدهد؛ پیشنهادی که مورد موافقت قرار میگیرد.
جک اسپارو به شدت دنبال نقشه است. از همین رو، کارینا اسمیت را تهدید میکند در صورتی که زبان باز نکند، هنری ترنر را خواهد کشت. او به اجبار میگوید نقشهای در کار نیست و تنها از طریق ستارهها میتوان به نیزهی سه شاخ دست پیدا کرد. داستان سپس به سراغ آرماندو سالازار و کاپیتان باربورسا رفته و دیالوگهایی که میان آن دو رد و بدل میشود را شرح میدهد.
آنتاگونیست در این بخش از داستان دربارهی گذشته و اینکه چرا به دنبال انتقام از اسپارو است توضیح میدهد. سالازار سالها قبل تمامی کشتیهای مربوط به دزدان دریایی را نابود کرده بود که ناگهان متوجه شد یک کشتی دیگر هنوز باقی مانده است؛ کشتیای که جک جوان به عنوان کاپیتان روی عرشه حضور داشته و دستور میداد.
پروتاگونیست که قطب نمای منحصر به فردش را در اختیار داشت، آرماندو سالازار را تحریک کرده و او به دنبال خودش میکشد. کشتی اسپارو در آستانهی ورود به مثلث برمودا تغییر مسیر میدهد اما سایلنت مری به دلیل اندازهی بزرگش قادر به تغییر مسیر نیست. سالازار و خدمهاش وارد مثلث شده و نهایتا به نفرین دچار میشوند. با پایان یافتن دیالوگهای میان آرماندو و کاپیتان باربوسا، آن دو موفق میشوند کشتی کوچک اسپارو را بیابند. اسپارو، هنری ترنر و کارینا اسمیت به زحمت فرار کرده و خودشان را به خشکی میرسانند؛ جایی که سالازار و خدمهاش قادر به قدم گذاشتن روی آن نیستند. با رخ دادن این اتفاق، باربورسا تغییر جبهه داده و به متحد اسپارو تبدیل میشود. او نه تنها قطب نمای منحصر به فرد را پس میدهد، بلکه مروارید سیاه را هم به اندازهی واقعیاش بازمیگرداند؛ زیرا میخواهد دوباره کنترل دریاها را به دست بگیرد.
ملاقات با پدر گمشده
همگی سوار مروارید سیاه شده و سپس راهی مکانی میشوند که آنجا میتوان نیزهی سه شاخ را پیدا کرد. در میانهی مسیر، جک اسپارو و باربوسا که بار دیگر کنترل یکی از سریعترین کشتیهای حال و حاضر را به دست گرفته متوجه میشوند کارینا اسمیت دختر گمشدهی باربوسا است. با گذشت مدت کوتاهی از این اتفاق، مروارید سیاه در فاصلهی نزدیکی با یک کشتی جنگی متعلق به نیروی دریایی انگلستان قرار میگیرد. آنها که به دنبال درگیری نیستند، موفق به فرار میشوند اما کشتی انگلیسی خوششانس نیست؛ زیرا توسط سایلنت مری نابود میشود. آرماندو سالازار سپس دستور حمله به مروارید سیاه را میدهد. پس از یک نبرد دریایی، مروارید سیاه سرانجام به خشکی رسیده و بدین ترتیب، شخصیتهای اصلی داستان نجات مییابند.
شخصیتهای اصلی با طلوع خورشید متوجه میشوند سنگهای قیمتی و درخشانی روی سطح جزیره قرار دارند؛ سنگهایی که نحوهی قرار گرفتنشان کنار یکدیگر دقیقا مانند ستارهها است. شخصیتهای اصلی پس از قدم گذاشتن در محوطهی سنگهای درخشان متوجه میشوند تمامی آنها به جز یک مورد در حال درخشیدن هستند. کاپیتان باربوسا که رازش را برای دخترش فاش نکرده، تکهای باقی مانده را به کارینا اسمیت داده و او هم آن را سر جایش میگذارد.
با این کار، دریا شکافته شده و نیزهی سه شاخه نمایان میشود. در همین بین، آرماندو سالازار که هنری ترنر را اسیر کرده، وارد جسم او شده و به مقابله با جک اسپارو و باربوسا میپردازد. او پس از به دست آوردن نیزه، از جسم هنری خارج شده و سعی میکند جک را بکشد اما هنری پس از به هوش آمدن، نیزه را میشکند تا بدین ترتیب، تمامی نفرینها برداشته شوند. با رخ دادن این اتفاق، شکافی که در دریا به وجود آمده به تدریج پر میشود. شخصیتهای اصلی هم زنجیرها لنگر را گرفته و خودشان را نجات میدهند اما باربوسا کشته میشود. او با قربانی کردن خودش، جان کارینا را نجات داد.
با برداشته شدن نفرین، ویل ترنر به اعضای خانوادهاش میپیوندد. جک اسپارو هم بار دیگر کاپیتان مروارید سیاه شده و ماجراجویی تازهای را آغاز میکند.
کدام عناصر داستانی دزدان دریایی کارائیب بر اساس تاریخ یا افسانههای ملل نوشته شده؟
در این بخش به شخصیتها، موجودات، کشتیها، لوکیشنها و آیتمهایی از مجموعهی دزدان دریایی کارائیب میپردازیم که با الهام از تاریخ یا افسانههای ملل خلق شدهاند.
جک اسپارو
جک اسپارو بر اساس فردی به نام جک وارد خلق شده است. او اصالتا اهل انگلستان بود و در پی اتفاقاتی تصمیم گرفت به یک دزد دریایی تبدیل شده و در دریای مدیترانه و غرب آفریقا به فعالیت بپردازد. بین سالهای ۱۶۰۹ الی ۱۶۱۵ میلادی نمایشنامهها، کتابها و شعرهای زیادی دربارهی وارد نوشته شدند.
پورت رویال
پورت رویال، نام بندری واقع در جامائیکا است که در سال ۱۴۹۲ میلادی توسط اسپانیاییها ایجاد شد. این روستا مرکز بازرگانی دریایی در دریای کارائیب بودتا اینکه در اواسط قرن هفدهم زلزلهای عظیم رخ داد و اکثر ساختمانهایش را با خاک یکسان کرد. البته طی سدههای بعد تلاشهایی برای بازسازی این بندر صورت گرفت اما هیچ کدام نتیجهبخش نبودند.
تورتوگا
تورتورگا در مجموعه فیلمهای دزدان دریایی کارائیب جزیرهای است که قانون در آن معنایی نداشته و دزدان دریایی بدون نگرانی میتوانند به انجام فعالیتهای مورد نظر بپردازند. نکتهی جالب اینجا است که این جزیره در طول تاریخ واقعا مرکز اصلی دزدان دریایی بوده است. این لوکیشن در حال حاضر یک مقصد توریستی است.
دیوی جونز
اینطور که به نظر میرسد، دیوی جونز بر اساس یک دزد دریایی نه چندان مشهور به همین نام خلق شده است.
فلایینگ داچمن
با توجه به افسانههای هلندی، فلایینگ داچمن یک کشتی است که به طلسمی شیطانی دچار شده و هرگز نمیتواند لنگر بیاندازد.
کراکن
کراکن یک موجود هشتپا مانند و عظیمالجثه است که ریشهاش به افسانههای اسکاندیناوی بازمیگردد. عدهای از کارشناسان عقیده دارند ریشههای چنین افسانهای به گونههای غولپیکر ماهی مرکب بازمیگردد که بین ۱۳ تا ۱۵ متر رشد میکند.
کاپیتان سئوفنگ
اگرچه سئوفنگ در مجموعهی دزدان دریایی کارائیب اصالتی سنگاپوری دارد اما برای خلق او از یک دزد دریایی چینی به نام چنگ پو سای الهام گرفته شده است. او چند سال از زندگی خود را به عنوان دزد دریایی گذراند اما در انتها به یکی از فرماندهان نیروی دریایی چین تبدیل شد.
تیا دالما یا کالیپسو
کالیپسو در اساطیر یونانی یک الهه بوده و وظیفه داشته به همراه همنوعانش که تعدادشان به رقم ۴ هزار میرسد، از دریاها مراقب کند.
ریش سیاه
ادوارد تیچ که با نام مستعار ریش سیاه شناخته میشد، یک دزد دریایی انگلیسی بود که در دریای کارائیب و سواحل مستعمرههای آمریکایی فعالیت داشت.
آب حیات
افسانهی چشمهی زندگانی یا آب حیات که زندگی ابدی به انسان میبخشد، در کشورهای مختلف وجود داشته و به طور دقیق نمیتوان گفت برگرفته از کدام فرهنگ است.
انتقام ملکه ان
طبق اطلاعات موجود، انتقام ملکه ان یک کشتی بسیار زیبا بود که به ریش سیاه تعلق داشت و نهایتا در سواحل کارولینای شمالی در آمریکا غرق شد. بخشهای مختلف این کشتی طی دو دههی گذشته کشف شده است.
نیزهی سه شاخ پوزئیدون
نیزهای منحصر به فرد است که به پوزئیدون یکی از دوازده ایزد المپنشین تعلق داشت. او از این ابزار برای ایجاد آب و زمینلرزه استفاده میکرد.
مهمترین شخصیتهای دزدان دریایی کارائیب
دزدان دریایی کارائیب مانند هر مجموعهی دیگری دارای شخصیتهای مهمی است که در ادامه توضیحات مختصری پیرامون هر کدام ارائه میشود:
جک اسپارو
جک اسپارو با نقشآفرینی جانی دپ، شخصیت اصلی مجموعهی دزدان دریایی کارائیب به شمار میرود. او یک دزد دریایی بوده و یکی از اعضای مجمع برادران است. او مهارت خوبی در استفاده از شمشیر دارد اما در اکثر موارد ترجیح میدهد کارهایش را با استفاده از مذاکره و ایجاد اختلاف میان دشمنانش پیش ببرد.
هکتور باربوسا
هکتور باربوسا با نقشآفرینی جفری راش، آنتاگونیست اولین فیلم دزدان دریایی کارائیب بود اما در قسمتهای بعدی در جایگاه یک ضدقهرمان ظاهر شد. او در گذشته یکی از زیردستان جک اسپارو به شمار میرفت اما علیهاش شورش کرده و بدین ترتیب، کنترل مروارید سیاه را به دست گرفت.
جاشومی گیبز
جاشومی گیبز با نقشآفرینی کوین مکنالی، یکی از خدمههای مروارید سیاه بوده و دوست نزدیک جک اسپارو هم محسوب میشود. او اعتقاد زیادی به خرافات دارد.
ویل ترنر
ویلیام ویل ترنر با نقشآفرینی اورلاندو بلوم، تنها فرزند بوتسترپ بیل ترنر است. او به واسطهی زندگی در کنار خانوادهی سوان، نفرت زیادی نسبت به دزدان دریایی پیدا میکند اما در ادامه اتفاقات به گونهای رقم میخورند که ضمن قبول هویتش، تصمیم میگیرد باقی سالهایش عمرش را به عنوان یک دزد دریایی بگذارند.
الیزابت سوان
الیزابت سوان با نقشآفرینی کیرا نایتلی، از شخصیتهای حائز اهمیت مجموعهی دزدان دریایی کارائیب به شمار میرود. او به واسطهی شرایطی که پدرش به آن دچار شده و همینطور علاقهاش به ویل ترنر، مجبور به همکاری با دزدان دریایی میشود. او سرانجام با ویل ازدواج کرده و صاحب یک فرزند پسر به نام هنری میشود.
جیمز نورینگتون
جیمز نورینگتون با نقشآفرینی جک دورتون، دریادار نیروی دریایی انگلستان بود. او علاقهی بسیاری به الیزابت سوان داشت اما نهایتا به انتخابش احترام گذاشته و اجازه میدهد برخلاف قولی که داده بود، با ویل ترنر ازدواج کند.
لرد کاتلر بکت
لرد کاتلر بکت با نقشآفرینی تام هالندر، فردی بیرحم است که ریاست کمپانی هند شرقی را بر عهده داشته و نمایندهی جرج دوم در پورت رویال است. او میخواهد به هر طریقی شده کنترل دریاها را به دست بگیرد.
دیوی جونز
دیوی جونز با نقشآفرینی بیل نای، یکی از آنتاگونیستهای مجموعهی دزدان دریایی کارائیب است. او از سوی کالیپسو یک زندگی ابدی دریافت میکند اما در مقابل باید ارواح سرگردان دریا را به دنیای بعدی هدایت کند. او همچنین تنها هر ۱۰ سال یکبار میتواند پا روی خشکی گذاشته و به ملاقات معشوقهاش کالیپسو بیاید. پس از اینکه کالیپسو برخلاف وعدهاش به قرار نیامد، جونز دیگر به وظیفهاش عمل نکرد و همچنین نحوهی به اسارت کشیدن معشوقهاش را با مجمع برادران به اشتراک گذاشت.
ریشسیاه
ریشسیاه با نقشآفرینی یان مکشین، آنتاگونیست چهارمین فیلم دزدان دریایی کارائیب بوده است. او که به واسطهی یک پیشگویی از سرنوشت خود آگاه شده، میخواهد آب حیات را یافته و با نوشیدن از آن، جان خودش را نجات دهد. او برای رسیدن به چنین هدفی حاضر است جان دخترش آنجلیکا را هم قربانی کند.
آرماندو سالازار
آرماندو سالازار با نقشآفرینی خاویر باردم، آنتاگونیست پنجمین فیلم دزدان دریایی کارائیب است. او یکی از فرماندهان نیروی دریایی اسپانیا بوده و طی اتفاقی، قسم میخورد تمامی دزدان دریایی را نابود کند. از همین رو، لقب «قصاب دریاها» را به دست میآورد. او نهایتا توسط جک اسپاروی جوان فریب خورده و به یک نفرین دچار میشود.
چه آیندهای در پیش روی دزدان دریایی کارائیب قرار دارد؟
والت دیزنی پیکچرز در ابتدا قصد داشت قسمت پنجم و ششم را پشت سر هم فیلمبرداری کند اما بنا به دلایلی پشیمان شد و تنها Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales را جلوی دوربین برد. تهیهکنندگان قصد داشتند به واسطهی این فیلم سرانجام ماجراجوییهای جک اسپارو را زمینهچینی کرده و نهایتا آن را در فیلمهای بعدی به تصویر بکشند اما فروش پایینتر از انتظارات Dead Men Tell No Tales، همهی نقشهها را نقش بر آب کرد.
در همین بین، طلاق جنجالی جانی دپ از امبر هرد و حاشیههایی که پس از آن به وجود آمد، باعث پیچیده شدن اوضاع شد؛ زیرا دیزنی ترجیح میداد بیشتر از این با دپ کار نکند. با گذشت مدتی از این اتفاقات، وبسایتها از ساخت نسخهی بازسازی مجموعه با ایفای نقش کارن گیلن به عنوان پروتاگونیست خبر دادند. در حال حاضر مشخص این پروژه به کجا رسیده است.
در ضمن، اوایل سال جاری میلادی تولید اسپینآف دزدان دریایی کارائیب با محوریت بازیگران زن در دست ساخت قرار گرفت. کریستیتا هادسون وظیفهی نوشتن فیلمنامه را بر عهده داشته و و مارگو رابی هم یکی از نقشهای اصلی را ایفا خواهد کرد.
اولین قسمت از این مجموعهی محبوب با نام The Curse of the Black Pearl در سال ۲۰۰۳ میلادی روی پردهی نقرهای سینماها رفت.
تمام فیلمهای دزدان دریایی کارائیب به لحاظ تجاری عملکرد موفقی داشتند و تا به امروز، بیش از ۴.۵ میلیارد دلار درآمد را نصیب سازندگان خود کرده است.
در حال حاضر تنها میدانیم که Pirates of the Caribbean 6 در حال ساخت است که هنوز مشخص نیست که در چه سالی عرضه میشود.
بسیاری از کاراکترهای فیلم های دزدان دریایی کارائیب بر اساس داستانهای واقعی طراحی شدهاند که در ادامه، توضیحات مفصلی دادهایم.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید