13 حفره داستانی انیمه Demon Slayer که نمیدانستید!
حداقل 13 حفره در این انیمه وجود دارد.
اگرچه این عنوان یکی از محبوبترینها در جهان انیمه به حساب میآید اما با این حال داستان اثر گاهی مارا به سوال میاندازد در همین راستا در اینجا ما به 13 حفره داستانی انیمه Demon Slayer میپردازیم که با عقل جور در نمیآمدند. پس از تماشای ویدیو و مطالعه این مقاله نظر خود را با ما در میان بگذارید!
با این سکانس شروع میکنیم که تانجیرو (Tanjiro) کاری به شدت غیرمنطقی در حین نبردش با یک شیطان ، انجام داد. بعد از پایان نبرد، تانجیرو به داخل یک مرداب میافتد و مسلم است که نباید بتواند نفس بکشد. اما سپس ما شاهد آن هستیم که او نفس میکشد! در داخل یک مرداب گلآلود تانجیرو میتواند به نفس کشیدن خود ادامه دهد و یک تکنیک تنفس را هم زیر آب اجرا کند. حفره داستانی انیمه Demon Slayer اینجا به پایان نمیرسد و بیشتر و بیشتر میشود. برخی از آنها حتی به طور کلی جهت داستان را نیز تغییر میدهند.
با این مورد ادامه میدهیم. در حین نبرد تانجیرو با داکی (Daki) در فصل دوم انیمه شیطانکش، سکانسی وجود دارد که تانجیرو پای داکی را قطع میکند. اما زمانی که داکی خود را ترمیم میکند یک اتفاق عجیب رخ میدهد. او نه تنها گوشت بدن خود را بلکه لباسش را نیز ترمیم میکند! این مورد، قطعا مهمترین حفره داستانی انیمه Demon Slayer نبود اما به اندازه کافی عجیب بود.
موردی که حتی جالبتر هم بود در مورد هاشیرای قبلی آب، یعنی ساکونجی (Sakonji)، بود. همه ما میدانیم که ساکونجی به تانجیرو یاد داد که چگونه تکنیک تنفس آب را انجام دهد. چیز غیر عادی در این مورد وجود ندارد. اما او حتی توانست که نزوکو (Nezuko) را جوری هیپنوتیزم کند که همه انسانها را به عنوان خانواده خود ببیند تا امیال شیطانی او سرکوب شود. در انیمهای که هیچ مورد دیگری، حتی شبیه به آن وجود ندارد، داشتن همچین توانایی بسیار عجیب است. عجیب تر آن بود که در طول انیمه دیگر به این اتفاق هیچ اشارهای نشد.
فصل سوم انیمه Demon Slayer در مورد روستای شمشیرسازان است و ما به این نکته پی میبریم که رسیدن به این روستا کار سختی است. به کسی که میخواهد به آنجا برسد اول چشمبند میزنند سپس آنها را حمل میکند که نتوانند مسیر راه را یاد بگیرند. حتی کسانی که شیطانکشها را به آنجا حمل میکنند، خود نیز نمیدانند که روستا در کجا واقع شده. آنها به مدت چند روز کلاغها را دنبال میکنند تا به آنجا برسند. بنابراین روستا در جایی پنهان شدهاست. حال سوالی که مطرح میشود این است که گیوکو (Gyokko) چگونه توانست روستا را اینگونه به آسانی پیدا کند. انیمه دو دقیقه کامل را تنها صرف این کرد که نشان دهد روستا چگونه مخفی شده است.اما وقتی گیوکو توانست به همین راحتی محل آن را پیدا کند باعث میشود پنهان بودن روستا غیر واقعی بنظر برسد.
مورد دیگری هم در فصل اول بود که منطقی نبود. در هنگام فینال انتخابی نکتهای که وجود داشت این بود که یک شیطان خیلی بزرگ و به شدت قوی به مدت طولانی در جنگل زندگی میکرد. اما سوال این است که چرا هیچکدام از اعضای اصلی شیطانکش ها از وجود این شیطان خبر نداشتند. این شیطان حداقل به مدت سی سال در آن جنگل مخفی شده بود. چگونه هیچوقت کسانی که به فینال انتخابی راه پیدا کردند و از آن جان سالم بدر بردند به کسی نگفتند که همچین شیطانی در آنجا زندگی میکند؟
همه ما میدانیم که تانجیرو برای به دو نیم تقسیم کردن سنگ بزرگ چگونه آموزش دید و چقدر برای آن تلاش کرد. اما خوشبختانه دو نفر در بریدن آن به تانجیرو کمک کردند؛ سابیتو (Sabito) و ماکومو (Makomo) که البته روح بودند. سوالی که مطرح میشود این است که این ارواح چگونه توانستند آسیب فیزیکی قابل مشاهده به تانجیرو وارد کنند و باعث شوند که او خونریزی داشته باشد؟
نزوکو از یک نوجوان دوستداشتنی به شیطانی تبدیل شد که مجبور بود در یک جعبه زندگی کند. اما در رابطه با ادراک شیطانیاش، چیزهایی وجود دارند که با عقل جور در نمیآیند. مثلا اینکه چرا هوش او از یک آدم بزرگسال باید به هوش یک بچه تنزل پیدا کند؟ یا اینکه چرا او توانایی صحبت کردن را از دست داد؟ میتوانیم بگوییم که چون تبدیل به شیطان شد این تغییرات در او به وجود آمد، اما باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که تاکنون هیچ شیطانی این علائم را از خود نشان نداده است.
مورد بعدی در رابطه با تامایو (Tamayo) است. در ابتدا ما چیزی در مورد تامایو نمیدانستیم پس صحبتی که او با تانجیرو داشت خیلی معمولی بهنظر میرسید. در مانگا اطلاعات بیشتری در مورد او وجود دارد. مثلا اینکه که تامایو در دوره یوریچی (Yoriichi) زندگی کرده است بنابراین او باید چیزهایی در مورد تکنیک تنفس آفتاب بداند. پس این منطقی نیست که او تصمیم میگیرد چیزی در این مورد به تانجیرو نگوید. به هیچ عنوان نمیشود گفت که تامایو متوجه این نکته نشده بود که تانجیرو و یوریچی گوشوارههای شبیه بههم را داشتند. او همچنین نزدیکترین فرد به موزان (Muzan) بود پس به احتمال زیاد باید اطلاعات زیادی در مورد موزان داشته باشد اما او هیچ اطلاعاتی از موزان نیز به تانجیرو نداد.
حال بیاید درمورد اولین ملاقات موزان و تانجیرو صحبت کنیم. بخاطر یک سری دلایل موزان تصمیم گرفت که به تانجیرو حمله نکند. او دید که تانجیرو علامتهای مشابه با یوریچی را روی سرش دارد، به علاوه متوجه این نکته شد که گوشوارههای تانجیرو همانند گوشوارههای یوریچی کسی که موزان را تقریبا به قتل رساند هستند اما با وجود همه اینها او باز هم تصمیم گرفت که خیلی راحت فقط به راهش ادامه دهد؟نباید بگوییم که او از فاش شدن هویتش در میان مردم میترسید زیرا او خیلی راحت میتوانست هرکسی که آنجا بود را به قتل برساند تا هویتش فاش نشود.
یک حفره داستانی بزرگ دیگر در مورد زندگی اینوسکه (Inosuke) وجود دارد. او خود به تنهایی آموزش دیده بود. اما اگر هیچکس به او آموزشی نداده چگونه توانسته بود تکنیک تنفس را یاد بگیرد؟ تنها کسی که بدون دیدن آموزش توانست این تکنیک را یاد بگیرد یوریچی یعنی همان کسی بود که خود این تکنیک را بوجود آورد. یعنی انیمه میخواهد به ما بگوید که اینوسکه به همان اندازه با استعداد است؟
سم ویستریا (Wisteria Poison). از بین همه اعضای شیطانکشها، شینوبو (Shinobu) تنها کسی بود که میتوانست از این سم استفاده کند که بخاطر پیشینه پزشکیاش منطقی است. اما چرا هاشیراهای دیگر هم در نبردهایشان از این سم استفاده نمیکنند؟ فقط کافی است که شیطانکشها شمشیرهایشان را به این سم آغشته کنند تا تنها با لمس شیطان آنها را از پا دربیاورند.
میرسیم به بزرگترین حفره داستانی Demon Slayer. در طول داستان تنها هدف موزان این بود که گل عنکبوت آبی را پیدا کند تا بر آفتاب غلبه کند. اما حتی بعد از گذشت هزار سال هرچقدر هم دنبال آن گشت نتوانست چیزی پیدا کند. در چپتر 205 گفته میشود که این گل تنها برای چند روز در طول سال، زیر آفتاب شکوفه میدهد. این مسئله به هیچ عنوان منطقی نیست که موزان بعد از گذشت هزار سال، با همه وجود همه انسانها و شیاطینی که به خدمت گرفته، بازهم نتوانسته است گل را بدست بیاورد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید