فیلم Pokémon Detective Pikachu به عنوان اولین فیلم سینمایی بلند و جدی، دنیای جدیدی از پوکمونها را به ما نشان میدهد که انصافا جذاب از آب در آمده است.
گاهی اوقات برخی از فیلمهای سینمایی تنها برای این موضوع ساخته نمیشوند که ما را برای چند ساعت سرگرم کنند بلکه میخواهند با روح و روانمان بازی میکنند. فیلم Pokémon Detective Pikachu حکایتی این چنینی دارد.
اجازه دهید همین ابتدا خیالتان را راحت کنم. اگر هیچ چیزی از پوکمون ها نمیدانید، اصلا به دل خود بد راه ندهید. فیلم کارآگاه پیکاچو اثری است که به درد هر آدمی، فارغ از سن و سالش میخورد و تنها کافیست با تمِ فانتزی این اثر کنار بیایید.
در فیلم کارآگاه پیکاچو پرونده یک قتل روایت میشود؛ پروندهای که باید به دستِ «تیم»، پسر مقتول و یک پوکمون به نام پیکاچو حل شود. تدوین جالب و خلاقانه این اثر باعث شده تا فیلم از همان ابتدای امر، ریتم قابل قبولی داشته باشد. اطلاعات مختصر و مفیدی نیز از پوکمونها و شهر «رایم» به بیننده ارائه میشود که در نوع خود بسیار جالب است. یکی از نگرانیهای مخاطب پیش از تماشای چنین فیلمهایی، همواره به چگونگی برقراری ارتباط با فیلمنامه برمیگردد. جالب است بدانید قصه فیلم کارآگاه پیکاچو توسط بالغ بر ۱۰ نویسنده به رشته تحریر درآمده و به همین سبب زمان بسیار زیادی جهت تهیه یک قصه مناسب و ایدهآل صرف شده است.
صدای رایان رینولدز در کالبد پیکاچو به قدری با روح و روانمان بازی میکند که اصلا بعید میبینم فرد دیگری بتواند در فیلمهای آتی به خوبی او نقش یک پوکمون سخنگو را ایفا کند
از روی پوکمونها انیمیشن و فیلمهای متعددی در طول تاریخ ساخته و روی پرده نقرهای سینما اکران شده است اما هیچ یک از آنها به این اثر شباهت نداشته که در طول آن، یک پیکاچو با انسان صحبت کند و مخاطب نیز به عنوان فرد ثالث با هر دو کاراکتر، ارتباط مستقیمی پیدا کند. راب لترمن با کارگردانی به نسبت خوب خود باعث شده دلمان بخواهد در واقعیت یک پیکاچو داشته و چه بسا آن را در آغوش بگیریم. شخصیتپردازی پیکاچو به قدری جالب از آب در آمده که احساس میکنید او واقعا وجود دارد. برخلاف سایر کاراکترها که تنها به واسطه ادای چند دیالوگ، جلوی دوربین ابراز وجود میکنند، پدر مفقودالاثرِ قصه که معما بر پایه او پی ریزی میشود و به صورت تدریجی اوج میگیرد، شخصیتپردازی جالبی ندارد. در واقع پدر تیم را اصلا نمیشناسیم. عجیب است که کارگردان فلشبکهای متعددی در بطن ماجرا تعبیه کرده تا فرزند مقتول یعنی «تیم» را کمی بهتر بشناسیم اما هیچ ایدهای نداریم پدرش چطور آدمی است و تنها چند جنبه سطحی از کاراکتر پدر دستگیرمان میشود. حتی شخصیت ستوان یوشیدا از تکامل بهتری برخوردار است و با او احساس آشنایی بیشتری پیدا میکنیم تا پدر بختبرگشتهی «تیم». در هر صورت قصه فیلم کارآگاه پیکاچو، بیشتر بر پایه پوکمونِ سخنگوی ماجرا پیش میرود.
صدای رایان رینولدز در کالبد پیکاچو به قدری با روح و روانمان بازی میکند که اصلا بعید میبینم فرد دیگری بتواند در فیلمهای آتی به خوبی او نقش یک پوکمون سخنگو را ایفا کند. با اینکه چهره و هیکل رینولدز هیچوقت در این اثر جلوی دوربین دیدنی نیست اما همانطور که گفتیم، مخاطب به شدت حس میکند پیکاچو یک موجود کاملا زنده است و او را به عنوان یک کاراکتر در دنیای قصه میپذیرد. لترمن میدانسته که باید رایم سیتی را نیز به مخاطبش بشناساند. به همین سبب نماهای متعددی از جوانب مختلف شهری میبینیم و یک شهر خیالی با موجودات خیالیتر را شناخته و آن را با آغوشِ باز میپذیریم.
پیشرفت قصه بیشتر بر بازیگریِ پوکمونها به جلو حرکت میکند و اینگونه نیست که تنها یک پیکاچو در ماجرا جلوی دوربین ظاهر شود. شاید این موضوع باعث شده ایفای نقش انسانها به حاشیه کشیده شده و چندان برای مخاطب جذابیت نداشته باشد به عنوان مثال لوسی استیونز، دخترکِ دلباختهِ «تیم» چه هدفی برای کمک به او در سر دارد.
فیلم کارآگاه پیکاچو طنز نیست اما به چند مولفه از این ژانر، دستاندازی میکند. برخی اوقات به علت تعامل تیم و پیکاچو به واسطه ادای چند دیالوگ بامزه، کمی لبخند میزنیم و گاهی نیز اعصابمان از خنگبازیهای پیکاچو خرد میشود. با این وجود این اثر نه چندان لوس و بیمزه است و نه خشک و زننده. همه چیز روی یک روال و استاندارد مناسب در پیش گرفته میشود. گویا کارگردان تلاش کرده این اثر با دارا بودن چند المان خاص، در دل مخاطبین بزرگسال نیز بنشیند و باید گفت کارآگاه پیکاچو در این زمینه بسیار موفق عمل کرده است.
پیکاچو مثل یک انسان بزرگسال به قهوه اعتیاد دارد و مثل یک کارآگاه میخواهد معمای فیلم را به تنهایی حل کند اما در بخشهای مختلفی از فیلم، رفتارهایی میبینیم که با کاراکترش در تضاد است. البته باید به این نکته اشاره کنیم پیکاچویی که در فیلم میبینیم به انیمه پوکمونها شباهت زیادی از لحاظ رفتاری نداشته و این فیلم صرفا با وام گرفتن از نام پوکمونها یک قصه جنایی و رازآلود را برای ما تعریف میکند. رایم سیتی نیز با آنچه در ذهن طرفداران پوکمون وجود دارد تا حد زیادی تفاوت دارد. حداقل در رایم سیتی پوکمونها ارتباط تنگاتنگی با انسانها داشته و اگر هر کاراکتر، پوکمون برای خود نداشته باشد، در جامعه به چشم یک فرد منزوی و افسرده دیده خواهد شد. در کل فیلم از لحاظ تم و اتمسفر، تاریکتر از انیمه است اما همچنان میتوان این اثر را در کنار خانواده تماشا کرده و از آن لذت برد.
فیلم Pokémon Detective Pikachu به عنوان اولین اثری که قصه یک پوکمون را روایت میکند به خوبی ظاهر شده و با فروش فوق العادهاش در گیشه، ما را به توسعه دنیای پوکمونها در هالیوود به شدت امیدوار کرد. آیا به زودی دوباره کارآگاه پیکاچو و رفیقِ شفیقش «تیم» را ملاقات میکنیم؟
- تدوین جذاب و خلاقانه
- ریتم خوب روایت داستانی
- رایان رینولدزِ دوستداشتنی!
- تعامل بامزه «تیم» با پیکاچو
- شخصیتهای فرعی یک بار مصرف
- بیوفا به اصل و ریشه ژاپنی انیمه پوکمونها
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید