میتوان گفت پروفسور ایکس به نحوی پیشکسوت تمام ابرقهرمانها در صنعت سینمای مارول به حساب میآید و هنگامی که تصویر او برای اولین بار روی پرده نقرهای سینما نمایش داده شد طرفداران شیفته او شدند. شخصیتی که به لطف او فرنچایزی بسیار طولانی و جذاب ساخته شد و در دورانی که فیلمهای فانتزی و ابرقهرمانی هنوز خیلی پیشرفت نکرده بودند، آثار این شخصیت نسبت به رقبای خود بسیار جلوتر بود. باید گفت که سری فیلمهای مردان ایکس، خشت اول دنیای سینمای کمیک بوکی به معنای امروزی را بنا نهاده است.
اگر به فرنچایز مردان ایکس علاقه داشته باشید بدون شک نام پروفسور ایکس را شنیدهاید. پروفسور ایکس یا همان چارلز اگزاویه (Charles Xavier) موسس مدرسه اگزاویر، گروه مردان ایکس و یکی از قویترین ابرقهرمانهای دنیای مارول به حساب میآید. سالها قبل از اینکه مردم با گروه انتقام جویان و ابرقهرمانهای معروف دیگر از دنیای سینمایی مارول که امروزه بسیار معروف هستند، آشنا شوند گروهی به اسم مردان ایکس معرفی شد. گروهی که از انسانهای جهش یافته تشکیل شده و ماجرای زندگی سخت این انسانهای متفاوت را تعریف میکرد.
زندگی برای جهش یافتهها بین انسانهای عادی در ابتدا بسیار مشکل بود، زیرا سایر مردم آنها را خطرناک، شوم یا مسخره خطاب میکردند و میتوان گفت این گروه همیشه از بین مردم جامعه طرد میشدند. تا حدی که حتی دولتها هم وارد میدان شدند و زندگی را برای آنها سخت تر کردند. در بین تمام این ماجراها و هیاهوها، شخصی که خود او یک جهش یافته بود و تمام این مشکلات را تحمل کرده بود تصمیم گرفت تا دست یه کاری بزند و شرایط را برای هم نوعان خود تغییر دهد. او چارلز اگزاویه بود و حتی خودش هم متوجه نبود که چه کار بزرگی را شروع کرده است.
خاستگاه کمیکی پروفسور ایکس
چارلز اگزاویه یا همان پروفسور ایکس توسط استن لی (Stan Lee) و جک کربی (Jack Kirby) خلق شده و پسر یک محقق علوم هستهای به اسم برایان اگزاویه (Dr. Brian Xavier) است. او در خانوادهای بسیار ثروتمند به دنیا آمده و از همان ابتدا هوش بسیار بالایی داشت، تا حدی که موفق شد به دانشگاه آکسفورد رفته و حتی آنجا به تدریس نیز بپردازد. چارلز در رشته ژنتیک درس خوانده و همین امر زمینهساز فعالیتهای ابرقهرمانی بعدی او شد. هنگامی که اگزاویه جوان بسیار کم سن و سال بود، پدر خود را طی یک حادثه از دست داد و خیلی زود بعد از این اتفاق مادر او شارون اگزاویه (Sharon Xavier) با مردی به اسم کرت مارکو (Kurt Marko) ازدواج کرد که پسری هم سن و سال چارلز داشت و چشم طمع بزرگی به ثروت خانواده اگزاویه مخصوصا عمارت بزرگ این خانواده دوخته بود.
اگرچه این ازدواج تنها بار منفی برای چارلز و خانواده او داشت اما قدرتهای جهشیافته جوان دقیقا در واپسین همین ماجرا ظهور کردند. چارلز رابطه خیلی بدی با ناپدری و برادر ناتنی خود کین داشت و همین موضوع باعث شد تا او کنجکاو شود که در ذهن آنها چه میگذرد. و در کمال ناباوری او متوجه شد داخل DNA او یک ژن جهش یافته وجود داشته و دانشمند موفق در حقیقت قادر است ذهن برادر ناتنی خود را خوانده و تمام دردی که او به خاطر رفتارهای بد پدرش احساس میکند را بفهمد.
رفته رفته شرایط زندگی خانواده جدید چارلز به حدی بد شده بود که شارون بعد از مدتی به مشروبات الکلی معتاد شده و به علت مصرف بیش از حد الکل جان خود را از دست داد. همین موضوع باعث شد تا درگیری و دعواهای شدیدی بین سه مرد خانواده یعنی چارلز، ناپدری او و پسرش کین شکل بگیرد که در نهایت باعث شد قسمت عظیمی از آزمایشگاه پدر چارلز نابود شود. بعد از این اتفاق چارلز به تحصیل و ورزش پرداخت و رفته رفته متوجه شد که قدرتهای ابرانسانی او بیشتر و بیشتر میشوند و او روز به روز قویتر میشود تا جای که حتی به خاطر این موضوع در نهایت ورزش را کنار گذاشت. زیرا او دوست نداشت در حق رقبای او اجحاف شود. بعد از مدتی هم انرژی مغز او تاحدی بالا رفت که باعث شد تمام موهای چارلز بریزد. به همین خاطر به او فینکس طاس هم میگویند.
قدرتهای پروفسور ایکس
پروفسور ایکس میتواند ذهن افراد را بخواهند، آن را کنترل کرده و حتی خاطرات این افراد را هم تغییر دهد. اگر بخواهیم قدرتهای او را در یک کلمه خلاصه کنیم میتوان از اصطلاح کنترل ذهن استفاده کرد. پروفسور ایکس قادر است با وارد شدن به ذهن افراد آنها را کنترل کند.
این توانایی علاوه بر اینکه از او یک ابرقهرمان قوی میسازد از طرفی می تواند او را به یک مهره خیلی خطرناک هم تبدیل کند، فراموش نکنید که در وجود پروفسور ایکس هم مانند تمام افراد دنیا بعدی تاریک وجود دارد.
تحصیلات چارلز اگزاویه
چارلز موفق شد تا در رشتههای ژنتیک، بیوفیزیک، روانشناسی و انسانشناسی دکتری بگیرد؛ آن هم تنها با دو سال اقامت در کالج پمبروک از دانشگاه آکسفورد. بعد از اینکه او دوران تحصیل خود را تمام کرد به عمارت پدرش بازگشت و آنجا را یه یک مدرسه تبدیل کرد. آکادمی مخصوص دانش آموزان جهش یافته. همین جا بود که چالرز به پروفسور ایکس تبدیل شده و مسیر زندگی او نسبت به قبل هم پیچیدهتر شد. در تمام دوران عمر خود چارلز تلاش کرد تا زندگیای آرام و عادلانه برای مردم جهش یافته بسازد و در این مسیر نه تنها از جهشیافتهها در برابر انسانهای عادی محافظت کرد بلکه جلوی آسیب رساندن جهشیافتههایی تندرو مثل مگنیتو را نیز به این گروه گرفت.
دشمنان پروفسور ایکس
اوضاع زندگی چارلز هنگامی دوباره به هم ریخت که او مجبور شد تا با بهترین دوست خود که در تاسیس مدرسه اگزاویه و گروه مردان ایکس بسیار به او کمک کرده بود مبارزه کند. یعنی در حقیقت بزرگترین دشمن چارلز بهترین دوست او بود. داستان آشنایی چارلز و بهترین دوستش اریک مگنس لنشر (Erik Lensherr) یا همان مگنیتو به زمانی که اریک و چارلز هر دو به قربانیان هولوکاست کمک میکردند، بازمیگردد. بعد از این ماجرا هر دوی آنها که جهشیافته بودند به دو دوست صمیمی تبدیل شدند که دنبال محافظت از جهش یافتهها بودند. اما خیلی نگذشت تا مشخص شود که آرمانهای اریک و چارلز با هم فرق میکند و اریک به دنبال اثبات برتری جهش یافتهها است. اریک نسبت به پروفسور ایکس شخصیت خشنتری داشته و دلرحمی و منطقی که در وجود چارلز وجود داشت در مگنیتو دیده نمیشد.
چارلز طی مبارزه با یک بیگانه به اسم لوسیفر و تخته سنگ بزرگی که او روی پاهای چارلز انداخت فلج شد و اگه سیج (Sage) صدای او را نمیشنید و او را نجات نمیداد، پروفسور ایکس میمرد. بعد از این ماجراها چارلز فعالیت خود را گسترش داده و از یک دستگاه به اسم سریبرو (Cerebro) برای پیدا کردن بقیه جهش یافتهها و ایجاد ارتباط با کسانی که بسیار از او دور بودند، استفاده میکرد. البته او بعدها به دانش آموزان خود گفت که در حقیقت این دستگاه برای آنها ساخته شده و خود او نیاز چندانی به این وسیله ندارد. بعد از مدتها او حتی میتوانست افکار دانشآموزان مدرسه اگزاویه را طبق دلخواه خود تغییر بدهد، تا اینگونه کسی خارج از برنامه عمل نکند. کاری که شاید چندان درست هم نبود و باعث شد تا او با شاگرداش به مشکلات بزرگی بر بخورد.
پروفسور ایکس در دنیای سینمایی مارول (MCU)
شاید یکی از جالبترین اتفاقاتی که برای این شخصیت پیش آمده این بوده که بعد از پیوستن به گروه ایلومیناتی، پروفسور ایکس کنترل سنگ ذهن را به دست آورد. اخیرا نیز در فیلم دکتر استرنج ۲ دیدم که پروفسور ایکس به عنوان رهبر گروه ایلومیناتی در یکی از جهانهای MCU معرفی شد. به همین دلیل به نظر میرسد که در آینده دوباره این شخصیت را در دنیای سینمایی مارول خواهیم دید.
افتتاح مدرسه مردان ایکس
افتتاح مدرسه اگزاویه و تاسیس گروه مردان ایکس در حقیقت به شکست عشقی چارلز در دوران جوانی او مربوط است. چارلز در جوانی با دختری به نام مویرا کینراس (Moira Kinross) نامزد کرده بود. اما بعد از فارغالتحصیلی چارلز مجبور شد تا به خاطر جنگ به کشور کره سفر کند و در این مدت هم مویرا به خاطر مردی دیگر او را ترک کرد. بعد از این موضوع چارلز که از زندگی سیر شده بود، دور دنیا سفر کرد و در این بین با یک دختر جوان که دزد بود، آشنا شد. دختری که مثل چارلز جهشیافته بود بعدها به عنوان استورم هم شناخته شد. این آشنایی باعث شد تا این دو با خلافکاری به اسم شدو کینگ که یک جهش یافته قلدر بود دشمنی پیدا کنند. این ماجرا در نهایت به این موضوع ختم شد که چارلز تصمیم گرفت چه در مقابل انسانها و چه در مقابل جهشیافتههای زورگو از جهشیافتههای مظلوم محافظت کند. به همین خاطر همانطور که پیشتر عنوان شد، او عمارت پدر خود را به مدرسه جهش یافتهها تبدیل کرد و تیم مردان ایکس که در حقیقت از اولین دانش آموزان مدرسه سایکلاپس، مارول گرل، بیست، آیسمن و انجل تشکیل شده بود را پایهگذاری کرد. در واقع هدف از تشکیل تیم مردان ایکس محافظت از خود مدرسه بود اما رفته رفته اهداف این گروه بزرگ و بزرگ تر شد و آنها را به یک گروه ابرقهرمانی بزرگ تبدیل کرد که نه تنها از مدرسه خود بلکه از دنیا هم محافظت می کردند.
پروفسور ایکس در سینما
داستانهای جذاب پروفسور ایکس به سرعت باعث شد تا این شخصیت به دنیای سینمایی بیاید و باعث خلق فرنچایز مردان ایکس شود. در دنیای سینما، پاتریک استوارت (Patrick Stewart) نقش دوران پیری چارلز و جیمز مکآووی (James McAvoy) نقش دوران جوانی او را بازی کرده اند. سری فیلم های ایکس من خط داستانی کمیک شماره ۱۲ مردان ایکس که در سال ۱۹۶۵ منتشر شده و به عنوان خط داستانی اصلی این فرنچایز شناخته می شود را روایت میکند. با این حال در جهان کمیکهای مارول برای هر شخصیت چندین تایم لاین وجود دارد و در خطهای زمانی دیگر پروفسور ایکس زندگی نسبتا متفاوتی رو تجربه کرده است.
نظر شما در رابطه با این شخصیت چیست؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید