مجموعهی «رمبو» از آن دسته آثاری است که همهی طرفداران ژانر اکشن با آن آشنا هستند و نیازی به معرفی ندارد. این مجموعه توانسته «سیلوستر استالون» را به شهرت جهانی برساند اما جدیدترین قسمت آن یعنی فیلم Rambo: Last Blood فرسنگها با انتظارات ما فاصله دارد.
رمبو از آثار درخشان دورهی طلایی سینمای اکشن در هالیوود محسوب میشود؛ دورانی که سیلوستر استالون و «آرنولد شوآرتزنگر»، پادشاهان بیرقیب این ژانر و تجلی ارتشهای تک نفره بودند. استالون با نویسندگی و کارگردانی قسمت چهارم این مجموعه، پس از غیبتی بیست ساله، یک بار دیگر شخصیت «جان رمبو» را به سینماها آورد تا این شخصیت محبوب را به نسل جدیدی از طرفداران ژانر اکشن معرفی کند. با این همه، شاید بتوان گفت که قسمت پنجم این مجموعه یعنی فیلم Rambo: Last Blood به خوبی نشان میدهد که دوران رمبو هم مثل عصر طلایی سینمای اکشن، به سر آمده است.
این فیلم به خوبی نشان میدهد که دوران رمبو هم مثل عصر طلایی سینمای اکشن، به سر آمده
داستان فیلم Rambo: Last Blood اینبار در «آمریکا» روایت میشود. رمبو پس از ماجراهای قسمت قبلی در «میانمار»، به وطن بازگشته تا دوران پیری را در مزرعهی پدری خود سپری کند. رمبو دیگر آن جنگجوی سابق نیست. او به عنوان یک راه بلد، با پلیس محلی برای نجات افرادی که در طبیعت تگزاس دچار مشکلات میشوند، همکاری دارد؛ در اوقات فراغت خود اسبسواری کرده و در تونلهای زیرزمینی که در دل مزرعه کنده، آهنگری میکند. در فیلم Rambo: Last Blood هم مثل سایر آثار این ژانر، مشکلات راهی برای درگیر کردن قهرمان داستان پیدا خواهند کرد و اینبار پاشنهی آشیل رمبو، دختری به نام «گابریلا» است که رمبو او را مثل فرزند نداشتهاش دوست دارد. گابریلا برای پیدا کردن پدرش به مکزیک رفته و مانند بیشتر فیلمهای هالیوودی به نوعی اسیر دستان کارتلهای خلافکار میشود.
اولین فکری که با تماشای فیلم Rambo: Last Blood به ذهن هر بینندهای میرسد، شباهت این اثر با مجموعهی «ربوده شده» (Taken) است؛ سربازی کار کشته که سعی دارد عزیز ربوده شدهی خود را از چنگال خلافکارها نجات دهد. چنین تغییر بنیادینی در چارچوب روایی یک مجموعه ممکن است باب میل طرفداران آن نباشد. رمبو همواره اثری بوده که به موضوعاتی همچون جنگ، رنج و سختی سرباز بودن و موضوعات سیاسی مرتبط با آن مثل دخالتهای نظامی ایالات متحده در ویتنام و افغانستان پرداخته، اما حالا در جدیدترین قسمت این مجموعه شاهد نگاهی بسیار جزئیتر و حتی فاقد هرگونه خلاقیت به موضوعاتی همچون کارتلهای خلافکار مکزیک و باندهای قاچاق انسان هستیم. با توجه به این موارد، داستان فیلم Rambo: Last Blood را میتوان به طور حتم یک قدم رو به عقب برای مجموعهی یاد شده دانست؛ مجموعهای که زمانی برای مقابله با کلیشههای هالیوودی از سربازان بیروح آمریکایی ساخته شد اما حالا خود، اسیر کلیشههای هالیوودی موجود در خصوص مکزیک و پیوند خوردن نام این کشور با فساد و آشوب شده است.
فیلم Rambo: Last Blood از نظر اکشن هم اصلا قابل مقایسه با سایر قسمتهای این مجموعه نیست. مطمئنا هیچ بینندهای از «جان رمبو» در آستانهی ۸۰ سالگی انتظار ندارد تا مانند گذشته جامه دریده و مسلسل به دست، ارتشی از دشمنان را از پا در آورده یا توسط تیر و کمان به جنگ تانک و هلیکوپتر برود اما تماشای سکانسهای اکشن در یک فیلم اکشن، اصلا انتظار بیجایی نیست. با این حال بینندگان برای تماشای صحنههای «رمبویی» در فیلم Rambo: Last Blood باید تا پایان فیلم انتظار کشیده و نهایتا هم تنها ۱۰ دقیقه اکشن قابل دفاع را تجربه کنند. به عبارت دیگر، تنها ۱۰ دقیقه از ۱۰۰ دقیقه زمان این فیلم به مبارزات و اکشن اختصاص داده شده و همان ۱۰ درصد اکشن هم به طور کلی در بخش پایانی اثر جای میگیرد. چنین فیلمنامهای به هیچ وجه با آنچه از یک فیلم اکشن، خصوصا در مجموعهی رمبو توقع داریم، سازگار نبوده و به هیچ وجه انتظارات بینندگان را برآورده نخواهد کرد.
تنها نکتهی مثبت فیلم Rambo: Last Blood، آن هم با کمی ارفاق، پرداختن به شخصیت و اندیشههای درونی رمبو در آستانهی پیری است. رمبو در مخفیگاه زیرزمینی خود، موسیقیهای قدیمی گوش میکند، چاقوهای فولادی درست میکند و به نوعی در «غار تنهایی خود» به مرور خاطرات میپردازد. سیلوستر استالون در نقش رمبو، به خوبی نشان میدهد که هیچ سربازی از میدان نبرد، زخم نخورده بیرون نخواهد آمد. رمبو جایی در جهان مدرن ندارد و این امر به خوبی از تلاش او برای ساختن «چاقوی نامه بازکن» برای گابریلا پیداست. او آنقدر از جامعه فاصله گرفته که حتی نمیداند این روزها کمتر کسی نامههایش را روی کاغذ مینویسد؛ نکتهای که گابریلا به یاد او میآورد. جنگ برای رمبو هنوز به پایان نرسیده و او از درون همچنان اسیر آشوب است. صحبتها او با تنها دوست خود و مادربزرگ گابریلا به خوبی این نکته را برای بینندگان آشکار میکند. او سعی دارد تا به نوعی اشتباهات گذشتهی خونین خود را جبران کند و شاید به همین دلیل است که برای نجات طبیعتگردان با پلیس همکاری دارد.
تنها نکتهی مثبت فیلم آن هم با کمی ارفاق، پرداختن به شخصیت و اندیشههای درونی رمبو است
البته پرداختن به شخصیت این قهرمان در فیلم، خالی از ایراد هم نیست. کندن صدها متر تونل زیر مزرعه توسط رمبو امری عادی و متداول نیست. فیلم هم توضیحی در خصوص دلیل رمبو برای کندن چنین شبکهی عظیمی از تونلها به مخاطب ارائه نمیدهد. از آنجایی که این تونلها نقش مهمی در پایانبندی فیلم بازی میکنند، عدم توانایی در توجیه ساخت آنها موضوعی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. شخصیت رمبو در فیلم Rambo: Last Blood به خوبی مورد توجه قرار گرفته اما متاسفانه به دلیل ضعف فیلمنامهی این اثر، تمام پیشزمینهها و خرده داستانهای این شخصیت، ناقص و بینتیجه باقی میمانند. «آدریان گرونبرگ» اصلا نتوانسته از پس نقش خود به عنوان کارگردان بربیاید و عجلهی عجیبی برای سر و هم کردن فیلم در اغلب سکانسهای فیلم احساس میشود. Rambo: Last Blood به دلیل نداشتن داستانی گیرا، عجله دارد تا هرچه سریعتر بیننده را به ۱۰ دقیقهی پایانی و بخش اکشن فیلم برساند. به عنوان نمونه میتوان به سکانس رویارویی گابریلا با پدر خود اشاره کرد. پدر گابریلا ابتدا با لبخند از زیبایی دختر خود و شباهتش به مادرش صحبت میکند، اما تمام این لحن پدرانه طی ۱۰ ثانیه، به لحنی خشک و آکنده از نفرت تبدیل میشود تا کارگردان بتواند گابریلا را در دام اندوه و افسردگی انداخته و هرچه سریعتر به بخش بعدی داستان برسد. پرداخت یک طرفهی شخصیت قهرمان، بدون حضور یک شخصیت منفی درخور و هم وزن او در جبههی مخالف، در کنار تعجیل گرونبرگ برای روایت داستان ضعیف فیلم باعث میشود تا بینندگان فیلم Rambo: Last Blood هم مانند قهرمان داستان، دچار سردرگمی و نبردی درونی میان منطق و احساسات خود نسبت به این مجموعهی پرطرفدار شوند.
فیلم Rambo: Last Blood به خوبی نشان میدهد که چرا قهرمانهای کهنسال یا باید در دوران اوج خود، عرصهی سینما را رها کنند، یا مانند «راکی» در مجموعهی «کرید» (Creed)، جایگاه خود را به عنوان مربیهای بازنشسته و مشوقان نسل تازهای از قهرمانان به رسمیت بشناسند. تماشای این اثر باعث میشود تا آرزو کنید ماجراجوییهای شخصیت رمبو در قسمت چهارم به پایان میرسید. فیلم Rambo: Last Blood اثری ناقص است که به همراه روایت داستانی عجولانهاش نه میتواند دل طرفداران رمبو را به دست بیاورد و نه دل دوست داران ژانر اکشن را.
- پرداختن به افکار و نبرد درونی رمبو
- روایت داستانی شلخته و باعجله
- فقدان سکانسهای اکشن کافی و مناسب
- نبود یک شخصیت منفی متناسب با جایگاه قهرمانی همچون رمبو
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید