از زمانی که کریس ردفیلد و جیل ولنتاین برای اولین بار قدم در عمارت اسپنسر گذاشتند و پرده از رازهای شرکت آمبرلا برداشتند، بیست و پنج سال میگذرد. در طول این دو دهه با فرنچایز رزیدنت اویل به مکانهای مختلفی سفر کردیم، با شخصیتهای زیادی ملاقات و موجودات ترسناکی را از بین بردهایم. هر چند این فرنچایز همواره در بهترین شرایط خود نبوده است اما به لطف شخصیتپردازی قوی توانست محبوبیت خود را حفظ کند و با عرضهی نسخهی ۷ از شرایطی نامناسبی که در زمان نسخههای ۵ و ۶ میگذراند جان سالم به در ببرد.
حال که زمان زیادی تا عرضهی نسخه Village و شروع یک ماجراجویی دیگر با ایتن وینترز باقی نمانده است، در این مقاله نگاهی میاندازیم به ۲۰ تا از خاطرهانگیزترین و جذابترین صحنههای این مجموعه که برای همیشه به یاد طرفداران خواهند ماند. دقت داشته باشید که در صورت تجربه نکردن هر یک از این عناوین، ممکن است قسمتهایی از داستان بازی برایتان اسپویل شود.
۲۰. دیدار با اولین زامبی تاریخ!
Resident Evil 1
برای نیمی از طرفداران ژانر ترسناک، همه چیز از اینجا شروع شد. پس از کشته شدن یکی از اعضای تیم آلفا توسط سگهای وحشی در جنگلهای اطراف راکون سیتی، بقیهی اعضای تیم متشکل از کریس ردفیلد، جیل ولنتاین، بری بارتون و آلبرت وسکر در یک عمارت مرموز به نام عمارت اسپنسر پناه میگیرند. هنگامی که در نقش کریس یا جیل در جستجوی محیط اطراف هستید، با “زامبی چرخان” مواجه میشوید؛ نامی که طرفداران به اولین زامبی فرنچایز رزیدنت اویل دادند. با رسیدن شما، او که مشغول خوردن یک جسد بختبرگشته است، سرش را به طرف شما میچرخاند و به سمتتان حملهور میشود.
زاویهی دوربین آزاردهنده، صداگذاری ضعیف و بخشهای سینمایی نه چندان با کیفیت از مواردی بود که نسخهی سال ۱۹۹۶ از آن رنج میبرد که البته با وجود محدودیتهای آن زمان کاملا قابل درک بود. این موارد در ریمستر این عنوان در سال ۲۰۰۲ تا حدودی بهبود یافتند. این حقیقت که با وجود مشکلات ذکر شده، نسخهی اول رزیدنت اویل توانست کاری کند که این فرنچایز بیش از دو دهه محبوبیت خود را حفظ کند، قدرت داستان سرایی و شخصیتپردازی قوی آن را نشان میدهد.
۱۹. اولین رویارویی با لیکرها
Resident Evil 2
مطمئنا شما هم اولین بار با دیدن موجود ترسناکی با مغز ورمکرده که مثل مارمولک به سقف چسبیده است، شوکه شدید. یکی از تفاوتهایی که بین نسخهی اورجینال و ریمیک این عنوان وجود دارد، اولین رویارویی و ترس ناشی از این برخورد با لیکرهاست. در نسخهی اورجینال لیکری را میبینید که برای یک لحظه از آن سوی پنجره رد میشود و کمی بعد آهسته آهسته در حالی که به سقف چسبیده است، به سمت شما میآید. این در حالی است که در نسخهی ریمیک با ورود به راهروی تاریک و غرق در خون ایستگاه پلیس، به جای اینکه وحشت را ذره ذره به بازیکن منتقل کند، به طور ناگهانی جسدی را از روی زمین بلند کرده و شما را در شوک فرو میبرد.
هر چند که لیکرها از بینایی برخوردار نیستند و شما میتوانید از این موضوع به نفع خودتان استفاده کنید تا به آهستگی از کنارشان رد شوید، دیدن شکل و شمایل ترسناکشان، حتی دلهرهآورتر از مبارزه با آنهاست. البته فکر نکنید که مبارزه با این موجودات همیشه اجتناب پذیر است. چرا که گاهی در طول بازی این لیکرها هستند که شما را غافلگیر میکنند و به سمتتان حملهور میشوند. اتاق بازجویی ایستگاه پلیس را که به خاطر دارید؟
۱۸. میدان جنگ در روستا!
Resident Evil 5
تفاوت بین نسخهی ۴ و ۵ رزیدنت اویل از زمین تا آسمان است! با این حال در صحنهای که روستاییان به سمت کریس و شِوا (Sheva) حملهور میشوند و آنها باید تا زمان رسیدن پشتیبانی هوایی با تعداد زیادی از دشمنان مبارزه کنند علاوه بر اینکه بر کار تیمی تمرکز کرده بود (چیری که در نسخههای قبلی زیاد شاهدش نبودیم)، تا حدودی حال و هوای نسخهی چهارم را برای بازیکنان زنده کرد.
۱۷. رو شدن دست دوقلوهای آشفورد
Resident Evil: Code Veronica
در بازی Resident Evil: Code Veronica شخصیتهای اصلی باید با دوقلوهای آشفورد و نقشههای پیچیدهی آنها دستوپنجه نرم کنند. هنگام بازی در نقش کلیر شما بارها با آلکسیا و آلفرد به صورت جداگانه روبهرو میشوید ولی هیچگاه آنها را با هم مشاهده نمیکنید. سرانجام هنگام تعقیب آلکسیا به یک کلاهگیس و لباس دخترانه برخورد میکنید؛ قبل از اینکه توسط آلفرد که آرایش کرده است، مورد حمله قرار بگیرید. در نهایت مشخص میشود که تمام مدت او در حال بازی کردن نقش خود و خواهرش بوده است. البته این به این معنا نیست که آلکسیا مرده است، بلکه فقط به خواب مصنوعی رفته است و به زودی بیدار خواهد شد.
۱۶. بازگشت جیل ولنتاین از مرگ
Resident Evil 5
پس از عرضهی نسخه چهارم رزیدنت اویل، انتظارها از نسخه پنجم به شدت بالا رفته بود. اما این عنوان نتوانست آن طور که انتظار میرفت توجه مخاطبان را جلب کند و با زیادهروی در بهرهگیری از عنصر اکشن، از ترس که مهمترین عنصر مجموعه رزیدنت اویل به شمار میرود، فاصله گرفت.
با وجود قابل پیشبینی بودن داستان از میانهی بازی، صحنهی رونمایی از جیل که از ابتدای بازی تصور میشد مرده است، برای طرفداران قدیمی این سری جذاب بود. با شروع بازی متوجه میشویم که هنگام رویارویی با وسکر، جیل خود و وسکر را به پایین دره پرتاب میکند تا کریس را نجات دهد. هر چند که کریس مرگ او را قبول نکرده و همزمان با دنبال کردن ردپای وسکر، به امید یافتن همکار قدیمیاش بود. در نهایت مشخص میشود که شخص ناشناسی که به وسکر کمک میکند جیل است که تحت کنترل ذهنی وسکر قرار دارد. صحنهی مبارزهی کریس و شوا با جیل و وسکر که هر دو به طرز فوقالعادهای سریع هستند، یکی از سختترین باس فایتهای این نسخه است.
۱۵. رونمایی از الکس وسکر (Alex Wesker)
Resident Evil Revelations 2
در طول فرنچایز رزیدنت اویل، آلبرت وسکر به عنوان نقش منفی اصلی، همواره دستی در اتفاقات وحشتناک داشته است. بنابراین هنگامی که بری بارتون و ناتالیا تصویری از او در نسخهی Revelations 2 پیدا میکنند، گمان میشود که وسکر باز هم توانسته است به طریقی زنده بماند و دوباره حقههای قدیمیاش را به کار گرفته است.
اما مشخص میشود که Overseer موجود مرموزی که کلیر و مویرا را به جزیره اورده است، الکس وسکر، محصول پروژهی W است و قصد دارد هوشیاری خود را به طریقی به ناتالیا منتقل کند. با وجود اینکه حضور کوتاه الکس وسکر در فرنچایز، او توانست به یکی از سورپرایزهای جذاب این نسخه تبدیل شود.
۱۴.تولدت مبارک!
Resident Evil 7
جک و مارگارت بیکر به نوبهی خود نشان دادند که تا چه اندازه در مبارزات شیطانی و بیرحم هستند اما پسرشان لوکاس کاملا فرق داشت. او تحت کنترل اِوِلین قرار نداشت و به جای مبارزهی رو در رو با ایتن، تنها به قرار دادن معما و تله در سر راهش کفایت کرد. تلههایی که بعضی اوقات به شدت روی اعصاب بودند. اتاق مهمانی به عنوان آخرین مرحله، در کنار عجیبوغریب بودن بسیار جذاب است و حسوحال یک اتاق فرار واقعی را به بازیکن میدهد. شما برای حل این معما تنها کاری که باید انجام دهید این است که شمع روشن را روی کیک قرار دهید. اما این کار آنقد که به نظر میرسد آسان نیست و در ابتدا شاید شما را گیج کند.
۱۳. رویارویی با نمسیس
Resident Evil 3: Nemesis – Remake
شیوع ویروس T در راکون سیتی و تبدیل کل شهر به زامبی به اندازهی کافی ترسناک بود و رویارویی با یک موجود عظیمالجثه به نام نمسیس که مدام اسم گروه Stars را صدا میزد و لحظهای دست از سرتان برنمیداشت همه چیز را ترسناکتر کرد! در اولین دیدار با این هیولا که تا قبل از ورود لیدی دیمیترسکو (lady dimitrescu) بلندقدترین شخصیت این سری به شمار میرفت، او برد (Brad) را به طرز فجیعی میکشد و سپس به سمت جیل حملهور میشود و او را له و لورده میکند! متاسفانه این فقط اولین برخورد از هزاران برخوردی است که در ادامهی بازی با او خواهید داشت.
ناگفته نماند که نحوهی رویارویی شما با نمسیس در نسخهی ریمیک کاملا متفاوت است و از هیجان بیشتری برخوردار است. هنوز صحبتتان با تلفن تمام نشده که نمسیس به طرز وحشیانهای دیوار را سوراخ میکند و با یک لگد جیل را به دیوار میکوبد. ضریهای که جیل به طرز عجیبی از آن جان سالم به در میبرد!
۱۲. مرگ ایدا
Resident Evil 2 Remake
داشتن همکار حیلهگری مثل ایدا وانگ زیاد آسان نیست. با این وجود لیان همچنان از او حمایت کرد و حتی حاضر شد به جای او گلوله بخورد. پس از آشکار شدن هویت ایدا، لیان و او شروع به بحث میکنند و روی هم اسلحه میکشند. اما درست در همین لحظه ایدا توسط Annette Birkin تیر میخورد و در اثر فروپاشی تاسیسات آمبرلا به پایین سقوط میکند. هر چند بعدا مشخص میشود که او از این حادثه جان سالم به در برده است، تماشای مرگ او برای بار دوم حتی غمانگیزتر از گذشته بود.
۱۱. مبارزه با میا
Resident Evil 7
مطمئنا پیدا کردن همسر گمشدهتان ده دقیقه پس از شروع در یک بازی رزیدنت اویل نشان میدهد که یک جای کار میلنگد. طولی نمیکشد که همسرتان غیب میشود و لحظاتی بعد به سمت شما حملهور میشود. او که از قضا بعد از هر بار مرگ دوباره به زندگی برمیگردد، اول با چاقو و در راند بعد با اره برقی به شما حمله میکند و در کمال ناباوری دستتان را قطع میکند! این مبارزههای پی در پی با همسرتان از صحنههایی است که بازیکنان را در شوک فرو برد و توانست به یکی از بهترین صحنههای این نسخه تبدیل شود.
۱۰. رویارویی با لیزا تِرِوِر (Lisa Trevor)
Resident Evil 1
در دنیای رزیدنت اویل از بین شخصیتهایی که سرگذشت غمانگیزی داشتهاند، میتوان گفت که لیزا ترور دردناکترین اتفاقات را پشت سر گذاشته است. او که برای مدتها مانند یک موش آزمایشگاهی توسط آمبرلا تحت آزمایشهای مختلف قرار گرفته بود، بالاخره موفق به فرار شد و در یک کلبه بیرون از عمارت پناه گرفت.
هنگامی که شما در جریان نسخهی اول وارد این کلبه میشوید، یک یادداشت در مورد اینکه او چگونه دلش برای مادرش تنگ شده است پیدا میکنید؛ درست قبل از اینکه که لیزا با یک ضربه شما را بیهوش کند. این تنها اولین برخورد از چندین برخوردی است که در ادامه با او خواهید داشت. در نهایت لیزا جسد مادرش را پیدا میکند و به این ترتیب سرگذشت او به یکی از غمانگیزترین داستانها در فرنچایز رزیدنت ایول تبدیل میشود.
۹.مرگ پییرس نیوانس (Piers Nivans)
Resident Evil 6
هر چند که مشکلات نسخهی ششم در حدی بود که صدای طرفداران این سری را در آورد، اما نمیتوان منکر مرگ دردناک پییرس، همکار کریس ردفیلد شد. بعد از قطع شدن دستش، او با تزریق ویروس C به خودش قدرتهای الکتریکی به دست آورد. هنگامی که این دو باید از تاسیسات زیر آب فرار میکردند، پییرس در کمال ناباوری کریس، او را در محفظه زندانی کرد و به حرفهای او که میگفت هنوز دیر نشده است توجهی نکرد. سپس هنگامی که موجود غولپیکر Haos تلاش کرد تا به کریس آسیب برساند، او با قدرت الکتریکی خود او را نابود کرد و بار دیگر جان همکار خود را نجات داد.
۸. خداحافظ نمسیس!
Resident Evil 3 Remake (2020)
این دیگر بار آخر است
این را جیل در حالی که از موش و گربه بازی با نمسیس و مبارزههای متعدد با او خسته شده فریاد میزند! از برتریهای که نسخهی ریمیک رزیدنت اویل 3 نسبت به نسخهی اورجینال آن داشت، باس فایت نهایی با نمسیس بود. مخصوصا جهش یافتن نمسیس و تبدیل شدنش به یک هیولای غولپیکرتر بسیار برای بازیکنان هیجانانگیز بود.
این بار قرار نیست با یک اسلحهی عادی به مبارزه با او بروید، بلکه از شانس خوب شما یک اسلحهی انرژی قدرتمند در دو قدمی شماست. البته یک شلیک برای کشتن این هیولا کافی نیست و شما بعد از هر شلیک باید انرژی از دست رفته اسلحه را به آن برگردانید. هر چند بازی با قرار دادن آیتمهای متعدد برای شما کمی از ترسی که آخرین مبارزه باید داشته باشد تا حدودی کاسته است.
۷. اولین مبارزه با جک بیکر
Resident Evil 7
یکی از ویژگیهای رزیدنت اویل 7 این بود که شما را درست در جایی که انتظارش را نداشتید غافلگیر میکرد. افسر اندرسون از بخت برگشته که به طرز فجیعی توسط جیک بیکر سلاخی شد را به خاطر دارید؟ جک پس از به قتل رساندن اندرسون به سمت شما حملهور میشود. رویارویی با او در گاراژ، اولین مبارزه از چندین مبارزهای است که در ادامهی بازی با او خواهید داشت. نکتهی جالب در مورد این مبارزه این است که جک با دیوانهبازی خودش، خودش را به کشتن میدهد و با این کار دیوانگی خود را به بازیکنان ثابت میکند! از شانس بد، تقریبا همهی صحنههای مبارزه تا حدودی کوچک هستند و جابهجایی را برای بازیکن سخت میکنند.
۶. Mr.x وارد میشود
Resident Evil 2 (2019)
باید اعتراف کنم که انتخاب تنها یک صحنهی به یاد ماندنی از ماجراهایی بیپایانی که با Mr.X در طول بازی دارید، بسیار سخت است. به هر حال ورود پر افتخار او در ریمیک این مجموعه در حالی که هلیکوپتر را مانند اسباب بازی از جایش بلند میکند و با قدمهای بلند میآید که یک مشت جانانه به صورتتان بزند، یکی از صحنههایی بود که مخصوصا نسبت به نسخهی اورجینال آن بسیار هیجانانگیزتر بود. به جرئت میتوان گفت که بازیکنان از صدای پای این تایرنت غولپیکر، بیشتر از ویلیام برکین وحشت داشتند. مخصوصا که در پایان بازی با لیان باید در یک آسانسور با نسخهی آتشین او معروف به سوپر تایرنت به مبارزه بپردازید!
۵. پایان حقیقی
Resident Evil 2 Remake
برای دیدن پایان حقیقی عنوان ریمیک رزیدنت اویل 2، باید بازی را با هر دو شخصیت لیان و کلیر ردفیلد به پایان برسانید. در این پایان، پس از رسیدن به قطار با شخصیتی که برای بار دوم انتخاب کردید، بازی علاوه بر اینکه پایان حقیقی را نشان میدهد یک باس فایت اضافه با ویلیام برکین هم دارد. پس از شکست ویلیام، لیان و کلیر را همراه با شری میبینیم که از انفجار تاسیسات آمبرلا جان سالم به در بردهاند. هر چند شری به عنوان دختر بچهای که مادر و پدرش که به شکل یک هیولا در آمده بود را از دست داده و خودش به ویروس G مبتلا شده بود، زیادی خوشحال به نظر میرسد.
۴. کشیش مندز
Resident Evil 4
وقتی صحبت از کشیشها در بازیهای ترسناک میشود، امکان ندارد که اسم پدر Martin Archimbaud در Outlast 2 و Bitores Mendez در Resident Evil 4 در ذهنتان نقش نبندد. شخصیتهایی که هر کدام دلهرهی زیادی را به بازیکنان وارد کردهاند.
بدون شک یکی از ترسناکترین مبارزهها در نسخهی 4 و کل فرنچایز، مبارزه با پدر مندز است. در حالی که قد و قامت بزرگش از قبل ترسناک است، او در نیمه مبارزه به یک هزارپای اسکلتی تبدیل می شود، در حالی که چنگالهای گوشتی از پشت او جوانه می زند، ستون فقراتش کشیده و از بدن جدا می شود. شکست دادن این موجود عجیبوغریب نیازمند واکنش سریع از جانب شماست. ناگفته نماند که کل این مبارزه در یک کلبهی در حال آتش اتفاق میافتد.
۳. چهرهی واقعی اِوِلین (Eveline)
Resident Evil 7
اِوِلین مانند لیزا ترور، از آن دسته شخصیتهای منفیای بود که هر چند قصد کشتتان را داشتند، اما هنگامی که از سرنوشت غمانگیزشان باخبر میشدید، حتی تا حدودی آنها را درک میکردید و دلتان برایشان میسوخت. پس از اینکه از خانهی بیکرها فرار میکنید و اینطور به نظر میرسد که دیگر همه چیز تمام شده، اِوِلین مانع رفتن شما میشود و شما در ادامه متوجه میشوید که او عامل تمام اتفاقاتی است که برای خانوادهی بیکر و میا افتاده و با یک انگل روانگردان کنترل ذهن افراد را به دست گرفته بود.
در نهایت ایتن پس از درست کردن ترکیبی که باعث نابودی اولین میشود، به خانهی بیکرها برمیگردد. پس از تزریق پادزهر به اولین، بازی با نشان دادن چهرهی واقعی او، بار دیگر شما را در بهت فرو میبرد. اولین در واقع همان پیرزنی است که در جاهای مختلف بازی به او برمیخوردید اما از آن جایی که به شما حملهور نمیشد، پس از مدتی نادیدهاش گرفتید.
۲. مبارزه با Nosferatu
Resident Evil: Code Veronica
شما با Nosferatu که در واقع همان الکساندر آشفورد است، برای اولین بار در نقش کلیر در پایگاه قطبی رو به رو میشوید. الکساندر آشفورد در واقع پدر دوقلوهای آشفورد است که آنها را از ترکیب دی ان ای ورونیکا با ژنهای مخصوص ایجاد کرده بود. دوقلوها که از این موضوع باخبر شده بودند برای انتقام از پدرشان با انجام آزمایشهای ویروس T، وی را به یک موجود جهشیافته تبدیل میکنند و زندانیاش میکنند. 15 سال بعد در نقش کلیر هنگامی که میبینید اوبه آهستگی به سمت شما میآید و باید در مه با او مبارزه کنید تا حدودی آزاردهنده و دلهرهآور است.
۱.مبارزه با El Gigante
Resident Evil 4
El Gigante که شکست دادنش نیازمند مهارت و تلاش است، یکی از غولپیکرترین دشمنانی است که در مقابل لیان قرار میگیرد. در حالی که هیچ نوار سلامتیای از او نشان داده نمیشود و مدام به سمت شما حملهور میشود، بازیکن مجبور است بیوقفه به او شلیک کند و دعا کند که تیرهایش به اتمام نرسد. خوشبختانه، اگر سگی که در طول بازی مشاهده میکنید را نجات دهید، او برای جبران کمکتان به یاری شما خواهد آمد و کمی زمان برایتان میخرد. البته اگر بتوانید آنقدر دوام بیاورید.
سری Resident Evil چندین نسل از علاقهمندان به بازیهای ویدیویی را سرگرم خود کرده و همواره از آن به عنوان یکی از بهترین فرنچایزهای سبک ترسناک و دلهرهآور یاد میشود. با این حال، این طور که از شواهد پیداست، شرکت ژاپنی کپکام قصد ندارد که حالا حالاها از این آیپی ارزشمند خود دل بکند.
هر چند سکانسهای جذاب و به یادماندنی در Resident Evil Village وجود داشت، اما به جهت تهیه این مقاله پیش از انتشار بازی، نتوانستیم بخشی از این بازی را در این مقاله به شما یادآوری کنیم. شاید سکانسهای آغازین بازی، یعنی جایی که کریس ردفیلد در قالب یک شخصیت کاملا منفی و منفور قرار میگیرد، یکی از بهیادماندنیترین سکانسهای این اثر باشد؛ البته نمیتوان از ساعات پایانی بازی غافل شد؛ جایی که صحبتهای مادر میراندا پرده از رازهای مهمی برمیدارد.
شاید هم برای خیلیها، خانهی مخوف، تاریک و فوقالعاده ترسناک و البته لوکس بنونتو به یادماندنیترین قسمت بازی Resident Evil 8 یا همان Village بوده باشد. به هر حال، شکی در این نیست که این بازی، بدون شک باید در لیست بهترین رزیدنت اویلهای تاریخ قرار بگیرد.
به نظر شما کدام سکانس بهیادماندنی دیگری در این فرنچایز وجود دارد که ما از آن غافل شدهایم؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید