سریال Resident Evil: Infinite Darkness بالاخره پس از مدتها انتظار از شبکه نتفلیکس منتشر شد و باید گفت این سریال نیز مصداق بارزِ این جمله است که از بازیهای ویدیویی نمیتوان یک اثر قابل ستایش و بینقص در دنیای فیلم و سریال مشاهده کرد.
اولین ضدحالِ اصلی در این موضوع است که سریال رزیدنت اویل مدت زمان بسیار کوتاهی دارد. این سریال یا بهتر است بگوییم مینی سریال، تنها چهار اپیزود دارد که هر قسمت نیز تقریبا در قالب ۲۰ دقیقه قصه را به جلو هل میدهد. به عبارتی دیگر تصور کنید که یک فیلم ۹۰ دقیقهای پیشِ روی شماست که قرار است داستان هیجانانگیزی برایتان روایت شود. قهرمان و نقش اصلی سریال لئون اسکات کندی است که درگیر سلسله حوادث زنجیرواری میشود که طبق معمولِ همیشه، این شخصیت بختبرگشته و مفلوک باید از پسِ مشکلات و بحرانهای پیشروی خود بر بیاید.
داستان سریال رزیدنت اویل پس از حوادث بازی Resident Evil 4 رقم میخورد؛ با این حال قصه از دلِ داستانِ هیچ یک از بازیهای ویدیویی رزیدنت اویل بیرون نمیآید و اثری است اقتباسی که در همان تیتراژ نیز ذکر میشود که سلسله وقایع سریال، مطلقا وابسته به بازی ویدیویی خاصی نیست. اگر به داستان فرصت دهید، شما را درگیر خودش میکند و در حد بضاعتش در تلاش است تا هم هیجانزدهتان کند و هم حس کنجکاویتان را برانگیزد. با این اوصاف شیوهی روایت داستان شاید در ابتدا کمی اذیتکننده باشد اما هر چه داستان به جلوتر حرکت میکند، جذابیتش نیز بیشتر میشود. این سریال از جنبهی سرگرمی بینهایت تلاش میکند تا به هدفش برسد، اما زیر خرواری از مشکلات دفن میشود که در ادامه به برخی از مهمترین ایرادات اشاره میکنیم.
طرح داستانی کاملا قابل پیشبینی است و چه جزء هوادارهای دو آتشهی سری بازیهای رزیدنت اویل باشید و چه یک گیمرِ غریبه با این سری، به احتمال بسیار زیاد به زیر و بم داستان آگاهی پیدا میکند. سریال تلاش میکند تا حس کنجکاویتان را برانگیزد، اما جز یک تلاش مذبوحانه و ناامیدکننده چیز خاصی در چنته ندارد. کارگردانی سکانسها به نوبهی خود خوب است و از تماشای صحنههای اکشن به موازات شنیدن موسیقیهای پسزمینه لذت میبرید ولی آنچه که در این سریال میبینید، قطع به یقین کلیشهای است که در یک فیلم سینمایی زامبیمحور به کرات دیدهاید. اگر از هواداران بازی رزیدنت اویل هستید، به احتمال زیاد میخواهید دربارهی روحیات و خلقوخوی شخصیتهای این داستان بیشتر مطلع شوید، اما به جز چند دیالوگِ رد و بدل شده بین لئون و کلیر و صد البته اتفاقات پایانی سریال، چیزِ دندانگیری دستگیرتان نمیشود.
سریال رزیدنت اویل: تاریکی مطلق به جز چند رفرنس به بازی رزیدنت اویل ۴ علنا هیچ عنصر دیگری برای جلب رضایت خاطرخواهان بازی رو نمیکند
سریال رزیدنت اویل: تاریکی مطلق به جز چند رفرنس به بازی رزیدنت اویل ۴ علنا هیچ عنصر دیگری برای جلب رضایت خاطرخواهان بازی رو نمیکند. سریال علنا نه میتواند بیننده را برای حتی یک ثانیه بترساند، نه حس کنجکاویاش را تا پایان سریال تحریک کند و نه به روابط میان دو شخصیت اصلی یعنی لئون و کلیر عمق دهد. سوالی که پیش میآید اینجاست پس قرار است این سریالِ اقتباسی از یک ویدیو گیمِ مشهور، چه کارکردی به جز سرگرمی داشته باشد؟
شخصیت جیسون نیز میخواهد با آن مدل حرف زدن و ادای دیالوگهای به اصطلاح پرمغزش، یک کاراکتر پرابهت و خاص باشد اما از آنجایی که از گذشتهی جیسون اطلاعات مختصری داریم، این شخصیت نه به دلمان مینشیند و نه دلیلی پیدا میکنیم که با جیسون ارتباط برقرار کنیم. جیسون علنا شخصیتی است بلاتکلیف که در گیر و دارِ سیاستهای کپکام و نتفلیکس قربانی میشود. این کاراکتر گویا صرفا زاده شد تا لئون طبق معمول همیشه دنیا را از شر یک اتفاق هولناک نجات دهد. کما اینکه در پایان هر یک از بازیهای رزیدنت اویل چنین چیزی رخ میدهد و این وظیفهی قهرمان داستان است تا راه حلی بر یک بحران بسیار بزرگ پیدا کند. مهم نیست این بحران تا چه اندازه میتواند خطرناک و لاینحل باشد، قهرمان داستان به هر ترتیبی باشد موضوع را حل و فصل میکند. سیاستهای هالیوودی نتفلیکس موجب شده تا داستان غنی، اصیل و پرجزئیاتِ شرق آسیا قربانی قوانین احمقانهی دنیای غرب شود.
ظاهرا سریال رزیدنت اویل: تاریکی مطلق را ساختهاند تا فاصلهی بدونِ توجیهِ بین نسخهی چهارم و پنجم سری بازیهای رزیدنت اویل با داستانی هیجانانگیز روایت شود. به هر حال آنچه مسلم است این سریال اگر ادامهدار باشد، حوادثش باید به بازی رزیدنت اویل ۵ و ماجراهای کریس و آلبرت وسکر ختم شود. اگر سازندهها بتوانند به جای تدوینِ مضحک و پس و پیش کردن اتفاقات داستانی، یک روایت درست و حسابی با طرح داستانی غیرقابل پیشبینی تحویل بیننده دهند، قطعا این سریال به اثر قابل احترامتری تبدیل خواهد شد. بر اساس پایانبندی سریال، به احتمال زیاد حوادث پیشِ روی لئون و کلیر در دو مسیر متفاوت و مجزا در پیش گرفته میشود. البته باید صبر کرد تا ببینیم آیا سریال میخواهد تنها روی همین دو شخصیت به عنوان قهرمان تمرکز کند، یا فقط لئون. سوال جذابترِ دیگر اینجاست آیا در آینده با شخصیتهای ریز و درشت دیگری از جهان رزیدنت اویل آشنا خواهیم شد؟ رونمایی از آلبرت وسکر میتواند به جذابیت این سریال بیفزاید؛ هر چند یافتنِ یک توجیه مناسب برای قسر در رفتن لئون از اتفاقاتِ احتمالا شومِ وسکر، کار چندان راحتی نخواهد بود؛ چراکه میدانیم که لئون در رزیدنت اویل ۶ باید حضور داشته باشد و آلبرت وسکر قبلا در بازی رزیدنت اویل ۵ به پستِ کریس ردفیلد میخورد. البته بهتر و دقیقتر این است که بگوییم کریس به پستِ وسکر میخورد!
فصل اول سریال Resident Evil: Infinite Darkness برای مخاطبی که هوادار دو آتشهی این سری باشد شاید جذابیت داشته باشد، اما مجموعهای است بسیار کوتاه که داستانی ساده و به شدت قابل پیشبینی را به معمولیترین شکل ممکن روایت میکند. اگر از هواداران پر و پا قرص رزیدنت اویل نیستید، احتمالا از تماشای سریال مایوس خواهید شد.
- جلوههای ویژه
- سرگرمکننده
- کارگردانی صحنههای اکشن
- طرح داستانی قابل پیشبینی
- شخصیتپردازی بسیار بد و سطحی جیسون
- عمق نبخشیدن به رابطه میان لئون و کلیر
- اپیزودهای بسیار کم از جنبهی تعداد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید