فصل چهارم سریال rick and morty

بررسی فصل چهارم سریال Rick and Morty – ریک و مورتی

همچنان در اوج، ولی دارای فراز و نشیب

1%
  • 0/10
بررسی فصل چهارم سریال Rick and Morty – ریک و مورتی ۱ ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ بررسی (تلویزیون) کپی لینک

فصل چهارم سریال پرطرفدار Rick and Morty با تکامل بخشیدن به شخصیت‌پردازی‌های انجام شده در فصل‌های قبل و ارائه ایده‌هایی دیوانه‌وار، همچنان این سری را در اوج حفظ می‌کند.

چهارمین فصل «ریک و مورتی» پس از انتظاری دو ساله از راه رسید و نه تنها موفق شد بسیاری از بینندگان را راضی کند، بلکه نشان داد ذهن «جاستین رویلند» و تیم خلاق پشت این عنوان همچنان هم پر از ایده‌ها و ماجراجویی‌هایی است که بسیار ویژه و کمیاب هستند و نمونه‌شان کمتر دیده می‌شود. در این فصل هم شاهد هستیم که سریال بیش از هر چیزی به اگزیستانسیالیسم و وجود انسان می‌پردازد و با تغییر رویه‌ای عجیب اما هوشمندانه ذهنیت مخاطب را نسبت به «ریک» متحول می‌کند. دریچه‌ی ورود مخاطب به جهان این فصل نیز در همان قسمت اول، ابزاری به نام «کریستال مرگ» ظاهر می‌شود و با همان دید پوچ‌گرایانه‌‌ای که انتظار می‌رود، به این سؤال می‌رسیم که «آیا شیوه‌ی زندگیمان را تغییر می‌دهیم تا به شیوه‌ای که دوست داریم بمیریم؟»، اما مسئله‌ای که موجب می‌شود این سری و در کل این فصل جذاب‌تر به نظر بیاید، نبود یک نتیجه‌گیری سنتی (آن‌طور که دیگر آثار مدیوم سینما ما را به آن عادت داده‌اند) محسوب می‌شود.

فصل چهارم سریال Rick and Morty
«ریک» این بار متفاوت از آنچه که می‌شناختیم ظاهر می‌شود.

فصل چهارم ماهیتی مستقل پیدا کرده و سعی می‌کند داستان و ماجراجویی‌های خودش را تعریف کند و از آن‌ها بگذرد

رویکرد سازندگان این‌گونه نبوده که قصد داشته باشند به سؤالات به وجود آمده‌ی فصل قبل جواب بدهند یا بخواهند به تئوری‌های طرفداران بها دهند. در عوض شاهد هستیم که فصل چهارم از این نظر ماهیتی مستقل پیدا کرده و سعی می‌کند داستان و ماجراجویی‌های خودش را تعریف کند و از آن‌ها بگذرد. نخستین قسمت این فصل نیز دقیقا همین موضوع را یادآوری می‌کند و از زبان «مورتیِ فاشیست» به ما می‌فهماند که تنها با روایت‌هایی دیگر از این شخصیت‌ها همراه هستیم و قرار نیست با سلسله اتفاقات خاصی روبه‌رو شویم که خود این امر، تصمیمی شجاعانه و خلاقانه لقب می‌گیرد. در دنیایی که سریال‌های بزرگی همچون «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) به این علت که به تئوری‌ها بیش از حد اهمیت می‌دهند، از مسیر بنیادی خود خارج می‌شوند، این موضوع دلگرم‌کننده است که «رویلند» نخواسته با پیروی از این قوانینِ به نسبت تثبیت شده‌ی تلویزیونی، این عنوان را متفاوت سازد.

مهم‌ترین و برجسته‌ترین بخش فصل چهارم را می‌توان شخصیت‌پردازی «ریک» و تغییرات بنیادی و ریشه‌ای به‌وجودآمده در آن دانست. در سه فصل قبلی، «ریک» با دید پوچ‌گرایانه و علمی خودش به موضوعات نگاه انداخته و به اعضای خانواده خود کمک می‌کرد. البته ریک برخی مواقع به‌خاطر خواست شخصی خودش به آن‌ها صدمه می‌زد، اما همیشه اتفاقات ناگوار را به‌گونه‌ای حل می‌کرد و وضعیت را حداقل نزدیک به شرایط عادی نگه می‌داشت. در این فصل، شاهد به تصویر کشیده شدن تناقض‌هایی هستیم که موجب می‌شوند نه تنها ریک پیچیده‌تر به نظر آید، بلکه وجهه انسانی‌اش هم نمایان‌تر شود و بالاخره او در چشم مخاطب به عنوان انسانی ظاهر شود که با مشکلاتی انسانی و قابل‌ لمس‌تر دست‌وپنجه نرم می‌کند. موضوعی که به این امر کمک می‌کند، استفاده از دو خط زمانی همزمان (که پیش‌تر هم در سریال بارها استفاده شده) در قسمت‌هاست که باعث شده در کنار ماجرایی که بار معنایی مستقل و متفاوتی دارد، «ریک» و مشکلاتش را همراهی کنیم. با این‌که ریک در کارنامه‌ی اعمالش کارهای بد کمی ندارد، همچنان او را به عنوان یک پروتاگونیست همراهی می‌کردیم اما ریک در قسمت سوم رسما در نقش یک آنتاگونیست ظاهر می‌شود و به عنوان پدربزرگی سخت‌گیر، «مورتی» را از دنبال کردن رؤیاهایش باز می‌دارد. چنین تغییر رویه‌ای برای این‌که دید مخاطب نسبت به او عوض شد، خلاقانه و البته الزامی است. او حتی برای کسانی که به تازگی با آن‌ها ملاقات کرده و شناختی کلی از بدبختی‌های آن‌ها دارد نیز عزاداری می‌کند و مستقیم در برابر نتایج اعمال خودخواهانه‌ی خود قرار می‌گیرد. ریک در قسمت‌هایی به ما می‌گوید که نه تنها خودش قهرمان نیست و علاقه‌ای به قهرمان بودن هم ندارد، بلکه دیگران هم نباید سعی کنند قهرمان باشند و این تلاش بیهوده است.

فصل چهارم سریال Rick and Morty
تقابل «ریک» و «مورتی» در این فصل برجسته‌تر شده.

مورد دیگری که در این فصل به اوج هوشمندی خود می‌رسد، ارجاعات و انتقادهای تندی است که خالقان ریک و مورتی به دیگر فیلم‌ها و سریال‌ها حواله می‌کنند و هر کدام از انتقادهای ریک و مورتی، منظور خاصی دارند. در قسمت سوم شاهد این هستیم که پیچش‌ها و روند کلی فیلم‌های اکشن استودیویی مورد انتقاد قرار می‌گیرند و با تقلیدی مضحک از آن‌ها، سریال رسما تکراری بودن آن‌ها را نمایان می‌کند. در قسمت‌‌های بعدی نیز فیلم‌های علمی-تخیلی و فانتزی مورد انتقاد می‌گیرند و به بار جنسی آن‌ها در راستای جلب مخاطبان اشاره می‌شود. تمامی این اشارات فقط برای این‌که یک تقلید یا ارجاع ساده باشند، صورت نمی‌گیرند و در راستای شخصیت‌پردازی‌های کاراکترها پیش می‌روند. این امر، تنها دری است برای ورود به مسائلی که مد نظر سازندگان هستند و از آن‌ها استفاده می‌شود تا با لحنی آشنا، شاهد مسئله‌ای نه‌چندان آشنا باشیم؛ برای مثال «جری» شخصیتی است که سعی می‌کند جایگاه خود را در خانواده پیدا کند و از طریق همین اشارات است که به این مسئله و عواقبش پرداخته می‌شود.

لحن کمدی سریال همانند بهترین قسمت‌های فصل‌های گذشته است. جوک‌های عامه‌پسند و کمدی سیاه با هم ترکیب شده‌اند و با سرعت بالایی ارائه می‌شوند. سازندگان به حفظ دو عنصرِ «سرعتِ بالای تعریف جوک‌ها» و «اکشن ماجرا» که در DNA این سریال وجود دارد، بسیار وفادار بوده‌اند و در برخی قسمت‌ها حتی پا را فراتر گذاشته و با استفاده از همان تکنیکِ استفاده از دو خط زمانیِ همزمان، این رویکرد را از دو وجه ادامه می‌دهند تا مخاطب اگر یکی از این وجه‌ها را از دست داد، بتواند از بُعد دیگرِ داستان لذت ببرد. معضلی که از ابتدا تا انتهای فصل چهارم سریال Rick and Morty دیده می‌شود، این است که رفتار کاراکترها به‌گونه‌ای است که به طور ناخودآگاه حس می‌شود که نباید این مولتی‌ورس را چندان جدی گرفت. این موضوع را شاید بتوان به همان فقدان وجود سلسله‌ی خاصی میان ماجراهای این فصل و فصل‌های قبلی نسبت داد که موجب شده داستان‌های فصل چهارم را به طور کاملا جداگانه در نظر بگیریم. شاید بتوان این موضوع را به این نسبت داد که این فصل تغییر رویه‌ی زیادی داشته و اگر قرار باشد رویکرد کلی همین باشد، هضم این تغییر لحن داستان‌گویی ممکن است یک فصل دیگر زمان ببرد.

فصل چهارم سریال Rick and Morty همچنان جذاب، سرگرم‌کننده و نوآورانه است، اما تغییر لحنی را شاهد هستیم که موجب می‌شود نتوانیم آن را چندان جدی بگیریم یا به فصل‌های قبلی مرتبط بدانیم. امری که هم خوب ظاهر شده و هم در برخی از نقاط معین آزاردهنده می‌شود.


9 شاهکار
فصل چهارم سریال Rick and Morty همچنان جذاب، سرگرم‌کننده و نوآورانه است، اما تغییر لحنی را شاهد هستیم که موجب می‌شود نتوانیم آن را چندان جدی بگیریم یا به فصل‌های قبلی مرتبط بدانیم. امری که هم خوب ظاهر شده و هم در برخی از نقاط معین آزاردهنده می‌شود.
  • تکامل و تغییر رویه در شخصیت‌پردازی کاراکترها
  • بخشیدن چهره‌ای انسانی‌تر به «ریک»
  • ریتم تند و جذاب
  • جوک‌های به‌جا
  • تعادل میان کمدی سیاه و عامه‌پسند
  • صداپیشگی خوب پشت شخصیت‌ها
  • پرداختن به موضوعاتی قابل لمس
  • ناتوانی در جدی گرفتن این مولتی‌ورس به دلیل عدم سلسله‌وار بودن فصل‌ها

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

1 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments