نگاهی به تلخ ترین مرگ در هر قسمت از فیلم های سری هری پاتر
هر مرتبه که جهان جادوگری ما را به سوگ عزیزان در آورده است!
فیلم های سری هری پاتر میزبان لحظات تلخ و شیرین زیادی هستند. در این مطلب قصد داریم به برخی از تلخترین لحظات این سری، مهمترین مرگ در هر قسمت از این هشت گانه سینمایی بپردازیم.
فیلم های سری هری پاتر ما را با مرگ اشخاص بی گناه زیادی به سوگ نشاندند. هر نسخه از این سری فانتزی دوست داشتنی شاهد مرگ دردناک و غمناک چندین شخصیت مختلف بود. اغلب قتلها و مرگهای رخ داده در این فیلمها به دست همان کسی که میدانید، یاران وفادار یا طمعکار او و البته مرگ خوارانی که قصد از بین بردن تمام ماگلها و جادوگران مخالف را داشتند رخ دادند. نسخههای ابتدایی این سری جذاب رنگ خون را کمتر به خود دیدند، اما افزایش قدرت ولدمورت (Voldemort) در نسخههای بعدی سبب افزایش قتلها در دنیای هری پاتر شد.
در دنیای هری پاتر، شخصیتهای دوست داشتنی زیادی، به خصوص در دوگانه هری پاتر و یادگاران مرگ در برابر چشمان ما از بین رفتند و همین موضوع باعث شده دو گانه هری پاتر و یادگاران مرگ در میان تلخترین فیلمهای سینمایی تاریخ از دید مخاطبین جای بگیرند. در کنار وداع ما با این شخصیتها، نحوه مرگ آنها به نحوی به تصویر کشیده شد که ما تا ماهها در سوگ آنها به زانو در آمدیم.
علاوه بر آن نباید فراموش کرد که برخی از تراژیکترین مرگها در دنیای هری پاتر به تصویر کشیده نشده و ما فقط خبر تلخ آنها را شنیدیم که مرگ این افراد را حتی دردناکتر کرد. موضوعی دیگر که مرگ شخصیتهای مختلف در این سری را برای ما حائز اهمیت کرده، سن افراد و تاثیر به سزای آنها بر داستان و شخص هری پاتر است. در ادامه نگاهی به تلخترین مرگها در فیلم های سری هری پاتر خواهیم داشت.
جیمز پاتر و لیلی پاتر در هری پاتر و سنگ جادوگر
بدون شک تاثیر گذارترین مرگها در دنیای هری پاتر که در حقیقت پیش از آغاز اولین نسخه از این سری صورت گرفته، مرگ پدر و مادر هری پاتر هستند. ولدمورت به منظور بازگرداندن رسالت گمشده (Lost Prophecy) قصد از بین بردن هری را در گهواره کرد. با این حال لیلی پاتر (Lily Potter)، مادر هری، خود را سپر هری کرد و کشته شد. اینگونه اولین سقوط ولدمورت آغاز و هری تبدیل به آخرین هورکراکس او شد. هری پاتر حتی اگر والدین او از حمله ولدمورت جان سالم به در میبردند به عنوان انتخاب شده (Chosen One) باقی میماند، با این حال مرگ والدین او اتفاقات را به شکلی کاملا متفاوت رقم زد.
مرگ جیمز و لیلی پاتر نه تنها داستان زندگی هری را به شکل کلی تغییر داد، بلکه باعث شد شخصیت هری نیز به شکلی متفاوت پرورش یابد. هری که توسط خاله و شوهر خاله خود در فضایی به شدت بد پرورش یافت، نقصهای بسیاری از نظر روحی، روانی و عاطفی در خود میدید. مرگ والدین هری لکه ننگی همیشگی در زندگی هری به جای گذاشت و مشکلات بسیاری در برابر او قرار داد. با این حال او در پایان توانست انتقام خود را بگیرد.
مایرتل در هری پاتر و تالار اسرار
در هری پاتر و تالار اسرار در حالی که رعب و وحشت توسط بازیلیسک (Basilisk) در هاگوارتز بیداد میکرد، مرگ به یادماندنی و دردناکی رخ نداد. با این حال ما در این بخش از داستان با مایرتل (Myrtle) روحی که پس از مرگ در سرویسهای بهداشتی هاگوارتز، آنها را تحت سلطه خود درآورده بود آشنا شدیم. نکته جالب توجه این بوده که ورود به تالا اسرار نیز از این نقطه در هاگوارتز امکان پذیر است. مرگ مایرتل گرچه در داستان تالار اسرار رخ نداد، به ما یاد داد که مایرتل اولین قربانی تام ریدل (Tom Riddle) در دوران حضور این دو در هاگوارتز در دهه ۱۹۴۰ میلادی بوده است.
مرگ مایرتل به خودی خود داستانی تراژیک بوده و زندگی پس از مرگ او نیز نه تنها غم انگیز، بلکه در روند پیشروی داستان به شدت با اهمیت است. مایرتل در دوران زندگی خود دختری تنها بوده که از سوی همه مورد آزار و اذیت قرار گرفته، طرد شده و در نهایت به دست تام ریدل به قتل رسیده است. مایرتل در زمان مرگ خود نفرین شده و به اجبار باید تا پایان جهان گریه و زاری کرده و توسط نسلهای جدید هاگوارتز نیز مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار بگیرد.
باک بیک در هری پاتر و زندانی آزکابان
مانند داستان تالار اسرار، داستان زندانی آزکابان نیز ما را با مرگ و میر زیادی همراه نمیکند. اما زمانی که حیوان دست آموز هاگرید (Hagrid) دوست داشتنی یعنی باک بیک (Buckbeak) متهم شناخته شده و محکوم به مرگ میشود، برای ما به شدت آزار دهده است. البته که مرگ او رخ نداده، با این حال ما در این بخش از داستان گمان داریم که باک بیک کشته میشود. باک بیک پس از حمله به دریکو ملفوی (Draco Malfoy) به اصرار پدر او لوسیوس (Lucius Malfoy) به مرگ محکوم میشود.
همه ما در لحظه متوجه میشویم که اتهام وارده به باک بیک بی معنی بوده و در حق او ظلم شده است. لحظه اجرای حکم باک بیک به تصویر کشیده نشده و صداگذاری آن نیز به شکلی صورت گرفت که هری، هرماینی (Hermione) و ران (Ron) تصور کردند باک بیک به قتل رسیده است. تماشای غم سه جادوگر محبوب ما لحظهای واقعا تلخ و دردناک است.
همانطور که اشاره شد ما در ادامه متوجه میشویم که باک بیک به قتل نرسیده است. ما این حقیقت را به لطف دستگاه جادویی زمان برگردان هرماینی متوجه میشویم. ما به لطف این دستگاه جادویی متوجه میشویم که باک بیک از صحنه فرار کرده و زنده مانده است. با این حال ما با وجود آگاهی از این حقیقت، از این رخداد ناراحت و غمگین میشویم.
سدریک دیگوری در هری پاتر و جام آتش
در مسابقات تراویزارد، شرکت کنندگان بارها فاصله بسیار نزدیکی با مرگ داشتند، اما فدایی این مبارزات هرگز تا زمانی که ولدمورت در پایان داستان به صحنه ورود کرد اتفاق نیفتاد. ورود ولدمورت به داستان به سرعت سبب مرگ سدریک دیگوری (Cedric Diggory) شد. سدریک که در این مسابقات نماینده هافلپاف (Hufflepuff) بود، در نهایت با زندگی خود پاداش خود را دریافت کرد! پس از آنکه او و هری موفق شدند جام ترایویزارد را لمس کنند، متوجه شدند که جام در حقیقت هورکراکسی بوده که آنها را به محل دفن والدین ولدمورت میبرد.
ولدمورت به سرعت دستور قتل اضافهها را به پیتر پتیگرو (Peter Pettigrew) داد و او با جادوی آوادا کداورا به سرعت سدریک را از پا در میآورد. در همین حین هری پاتر به سنگ قبری میخکوب بود و مرگ دوست خود را با حسرت و افسوس تماشا میکرد. پس از مبارزه با ولدمورت، هری موفق شد جنازه سدریک را به هاگوارتز باز گرداند.
پس از بازگشت هری و پیش از آنکه جمعیت از مرگ سدریک با خبر شوند، به شادی پرداختند. در این لحظه پدر سدریک وارد صحنه شده و به سوگ فرزند تازه از میان رفته خود مینشیند. سدریک شخصیتی به شدت دوست داشتنی بود و مرگ او در کمال بی گناهی ضربهای سنگین به مخاطبین زد. سدریک به معنای واقعی در بدترین لحظه، در بدترین مکان حضور یافت و بدون هیچگونه دلیلی کشته شد.
سیریوس بلک در هری پاتر و محفل ققنوس
در میان تمام مرگهای فیلم های سری هری پاتر، هیچکدام به اندازه مرگ سیریوس بلک (Sirius Black) دوست داشتنی برای هری پاتر خاص نیست. برای سالهایی طولانی همه گمان داشتند که سیریوس به دوستان خود خیانت کرده و آنها را به سوی مرگ کشانده است. همین موضوع سالها او را به زندان فرستاد. هری اما در نهایت حقیقت زندگی پدر خوانده خود را در داستان زندانی آزکابان فهمیده، با این حال سیریوس هنوز تحت تعقیب بوده و در نتیجه به خفا فرو میرود. گرچه این دو موفق به شناختن یکدیگر میشوند، هرگز زندگی کردن در کنار یکدیگر را تجربه نمیکنند.
طی نبرد دپارتمان جادو میان مرگ خواران و محفل ققنوس، سیریوس با عمو زاده خود بلاتریکس لسترانج (Bellatrix LeStrange) مبارزه میکند. بلاتریکس ناگهان با جادو سیریوس را به عقب رانده و به قتل میرساند. سیریوس پس از قاتل شناخته شدن به اشتباه و صرف دوازده سال در آزکابان و مدتها مخفی ماندن، به بدترین و ناعادلانهترین شکل ممکن به قتل رسید.
اثر منفی مرگ سیریوس را به سرعت میتوان در چهره هری تماشا کرد و آثار مخربی که این مرگ بر زندگی او گذاشته نیز در ادامه مشخص میشوند. همچنین بد نیست صحنه قطع شدن فریاد هری زمانی که توسط لوپین (Lupin) نگه داشته میشود را یادآور شویم. سیریوس و هری پتانسیل سالها زندگی پدر و پسری زیبا را در یک چشم بر هم زدن از دست دادند!
آلبوس دامبلدور در هری پاتر و شاهزاده دو رگه
مرگ آلبوس دامبلدور (Albus Dumbledore) شاید از ابتدای داستان شاهزاده دو رگه برنامه ریزی شده بود، اما چنین موضوعی به هیچ عنوان از قدرت ضربه وارده به ما نکاست. پس از آنکه ملفوی موفق به از بین بردن دامبلدور نشد، اسنیپ (Snape) که باید کار خود را با عهد غیر قابل شکستن (Unbreakable Vow) تمام میکرد، زندگی دامبلدور را در برابر چشمان هری به پایان رساند. این لحظه بسیار عجیب و ترسناک بود و ما تا آن لحظه تصور میکردیم که اسنیپ تنها به ظاهر در کنار ولدمورت حضور دارد.
البته که صحت این موضوع در آینده تایید شد و ما روی واقعی اسنیپ را دیدیم. دامبلدور میدانست که هورکراکس حلقه پورل او را محکوم به قتل کرده، در نتیجه شخص دامبلدور از اسنیپ خواست او را کشته و ملفوی را در به پایان رساندن کار خود ناکام کند. البته که هیچکدام از آنها تا زمان مرگ تلخ اسنیپ در قسمت دوم هری پاتر و یادگاران مرگ آشکار نشدند.
قتل عموم شخصیتهای خوب دنیای هری پاتر به دست دشمنان خونین صورت گرفت، اما مرگ دامبلدور به دست یاری دیرینه صورت گرفت که برای سالها او را شخصیتی به شدت منفی برای ما جای زد! از دست دادن دامبلدور نه تنها تمام دنیای جادوگری را تحت تاثیر قرار داد، بلکه زندگی هری و مخاطبین را نیز بیش از پیش سخت کرد. دامبلدور از مرگ خود آگاه بود و ما میدانیم که اسنیپ خیانت نکرد، با این حال تحمل وزن این رخداد برای هری و دیگر اعضای هاگوارتز قابل انجام نبود. مرگ دامبلدور یکی از تلخترین مرگهای دنیای هری پاتر است.
هدویگ در هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت اول
اولین قسمت از آخرین داستان سینمایی هری پاتر جان شخصیتهای زیادی را در برابر دیدگان ما گرفت. از جمله آنها میتوان به هدویگ (Hedwig)، مد آی مودی (Mad-Eye Moody) وزیر اسکریمجور (Minister Scrimgeour) و دابی (Dobby) اشاره داشت. تقریبا تمام شخصیتهایی که در این نسخه کشته شدند، در جبهه خوب قرار داشتند، اما مرگ هیچکدام به اندازه مرگ حیوان دست آموز هری ما را آزار نداد. طی نبردی در این قسمت، هاگرید مسئول رساندن هری از درسلیز به بارو بوده و طی مسیر هدویگ خود را برای حفاظت از هری سپر کرده و توسط مرگ خواران به قتل میرسد.
بسیاری باور دارند که مرگ هدویگ و دابی به یک اندازه دردناک بود. هری که بدون هیچگونه امیدی دابی را در آغوش گرفته بود، یکی از احساسیترین لحظات تاریخ هری پاتر را رقم زد. اما موضوعی که مرگ هدویگ را دردناکتر کرده، به دست نیاوردن زمانی برای سوگواری و دفن او بود. هدویگ در میانه آسمان به قتل رسید و هری نتوانست با جغد خود وداع کند.
هدویگ به عبارتی نزدیکترین همراه هری بود و او چیزی بیشتر از حیوانی دست آموز را از دست داد. مرگ هدویگ مانند پاک شدن تمام کودکی او بود و به معنای واقعی هدویگ بخشی از هری را با خود به دنیای مردگان برد.
مرگ فرد در هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت دوم
در قسمت دوم یادگاران مرگ، سلطه ولدمورت که سبب رخ دادن نبرد هاگوارتز شد، بیشترین کشته را داشت. آخرین فیلم از فیلم های سری هری پاتر گرچه بیشترین مرگها را نشان داد، ما را برای همه آنها غمگین نکرد. مرگ خواران زیادی از این نبرد جان سالم به در بردند، اما بزرگانی چون بلاتریکس لسترانج و ولدمورت از قربانیان این نبرد بودند.
البته که به ازای مرگ هر شخصیت منفی، تقریبا یک شخصیت مثبت نیز جان خود را از دست داد. از جمله آنها میتوان به لوندر براون (Lavender Brown) و کالین کریوی (Colin Creevy) اشاره داشت. نبرد اعضای محفل در صفی بلند بالا گرچه تلخ، اما بسیار حماسی و زیبا بود. اما مرگ هیچکس به اندازه فرد ویزلی (Fred Weasley) ما را آزار نداد.
در این قسمت هیچ چیز ما را به اندازه تماشای صورت ران و متوجه شدن مرگ تعداد زیادی از اعضای خانواده او آزار نداد. پس از آن ما شاهد هم آورد ویزلیها و تماشای مرگ فرد بودیم که نشان از نبرد قهرمانانه او در برابر جادوی تاریک بود. نکته دیگری که ما را حتی بیش از گذشته آزار داد، جدا شدن دو قلوهای ویزلی از یکدیگر بود. خانواده ویزلی به معنای واقعی از هم پاشیده شد.
فیلم های سری هری پاتر رولرکوستری از اتفاقات تلخ و شیرین بوده که آن را در میان مهمترین و جذابترین سری فیلمهای سینما جای داده است. شما با کدام قسمت از این سری و کدام لحظات تلخ و شیرین خاطره دارید؟ در انتظار نظرات و خاطرات شما هستیم.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید