فصل دوم سریال Severance – از توضیح اپیزود پایانی تا مفهوم کلی این فصل
1%
  • 0/10

فصل دوم سریال Severance – از توضیح اپیزود پایانی تا مفهوم کلی این فصل

توضیح کولد هاربور، مضامین کلی و پایان‎‌بندی دیوانه‌وار

فصل دوم سریال Severance – از توضیح اپیزود پایانی تا مفهوم کلی این فصل ۰ ۰۹ فروردین ۱۴۰۴ مقالات جانبی (تلویزیون) کپی لینک

اگر از جمله افرادی هستید که در طول تماشای فصل دوم سریال Severance به ویژه پس از پایان‌بندی آن، از خود درباره مفهوم کلی این فصل سوال کرده‌اید با این مطلب همراه باشید.

هفته گذشته با پخش دهمین اپیزود، فصل دوم سریال Severance به پایان رسید با این حال شاید تعداد قابل توجهی از طرفداران و بینندگان این سریال به این مسئله اندیشیده باشند که “اینی” یا نسخه‌های درونی آن‌ها درست متوجه نشده که در کل این فصل درباره چه موضوعاتی بوده است. حوادث و اتفاقات این فصل بارها و بارها موجب شد تا بینندگان موهای سرشان را از شدت هیجان بکنند چرا که سریال در عین حفظ لحن اتمسفریک و عجیب و غریب خود، با ریتمی متعادل و هیجان‌انگیز به شیوه خاص خود به بسیاری از سوالات پاسخ می‌داد. در نتیجه برخی از مخاطبین در برقراری ارتباط یا تماشای کامل مجموع اپیزودها و یا دریافت ماحصل و دستاوردی که در پس روایت پرپیچ و خم آن وجود دارد با چالش مواجه شدند.

به راستی سریال Severance به سوال‌های بسیاری در فصل دوم پاسخ می‌دهد اما این جواب‌ها به شکلی واضح، آشکار و ساده ارائه نمی‌شوند تا مخاطب به سرعت بتواند جوانب مختلف را به یکدیگر مرتبط کند. پیش از این همزمان با پخش هر اپیزود و پرده‌برداری از هر کدام از معماهای مهم از جمله اپیزود چهارم، وضعیت شخصیت جما و نقش هارمونی کوبل به توضیح آن‌ها پرداختیم و اکنون سعی داریم تا فصل دوم سریال Severance از منظر مضامین کلی مورد محاسبه قرار دهیم که در نهایت به پایان‌بندی مسحورکننده آن ختم می‌شود.

اپیزود پایانی فصل دوم سریال Severance سرانجام معنای پرونده کولد هاربور را توضیح می‌دهد

فصل دوم سریال Severance به آرامی معمای مربوط به طبقه آزمایش را توضیح داد که در آن جما با هنرنمایی دیچن لچمن (Dichen Lachman) که تصور می‌شد در حادثه رانندگی کشته شده، در اصل زنده بوده و سوژه آزمایشات بی‌رحمانه لومن واقع شده است. در حقیقت جما در این طبقه وارد اتاق‌هایی با نام‌های مختلف شده و هر اتاق موجب فعال شدن یک شخصیت با حافظه جدید می‌شود و تستی تراماتیک به منظور تحمل تعبیه شده است. این آزمایشات طراحی شده تا آستانه تحمل تراشه تفکیک شدگی را ارزیابی کنند و بدین طریق از وجود چندین شخصیت متمایز تحت شرایط استرس شدید اطمینان حاصل کنند بدون آن که خاطرات‌ها در یکدیگر تداخل پیدا کنند. لومن به دنبال استفاده از این تکنولوژی ورای محیط کاری خود است. ناگفته نماند تیم پالایش کلان داده به رهبری مارک اسکات به طور مستقیم در حال پالایش اطلاعاتی بوده که منجر به ساخت هر کدام از این تجربه‌ها می‌شوند. از سوی دیگر شخصیت‌های مختلف به این موضوع اشاره داشته که در صورت تکمیل کولد هاربور، جما سرنوشت روشنی نخواهد داشت. در اپیزود پایان‌بندی فصل دوم سریال Severance مشخص می‌شود که کولد هاربور در اصل یک اتاق خالی بوده که درون آن تنها یک گهواره به همراه یک پیچ گوشتی قرار دارد. همین دو آیتم ساده اوج ظالمانه بودن لومن را به تصویر می‌کشد.

این اقلام نشان‌دهنده خاطره تلخ سقط جنین جما و مشکل ناباروری او بوده که در نهایت موجب شده بود به همراه مارک به مرکز درمان ناباروری لومن مراجعه نمایند. حضور این گهواره در اتاق کولد هاربور، یک اقدام حساب شده از سوی لومن به منظور تحریک عمیق‌ترین زخم احساسی جما است. هنگامی که جما وارد اتاق می‌شود به او دستور داده می‌شود تا اجزای گهواره را از یکدیگر باز کند. در حالت کلی، چنین عملی برای شخصی چون جما با خاطراتی که دارد غیرممکن و غیرقابل تحمل خواهد بود. حال آن که شخصیت جدید جما که توسط پرونده تیم پالایش کلان داده تکمیل و طراحی شده، بدون هیچ معطلی به انجام کارش مشغول شده و هیچ گونه بار روانی را احساس نمی‌کند.

این اتفاق تاثیر رعب‌آور تکنولوژی تفکیک‌ شدگی را اثبات می‌کند بدین شرح که اگر این تراشه بتواند عمیق‌ترین تراماها را سرکوب کرده و جلوی بروز آن‌ها را بگیرد، در نتیجه لومن روزی قادر خواهد بود ذهن و شخصیت افراد را به طور کامل از نو برنامه‌ریزی نماید و جنبه‌های اساسی شخصیتی آن‌ها را از هویت‌شان حذف کند. موفقیت این آزمایش تایید می‌کند که حتی دردناک‌ترین خاطرات نیز می‌توانند از حافظه محو شوند و بدین ترتیب، پرونده کولد هاربور به یک نقطه عطف در تحقیقات غیراخلاقی لومن تبدیل می‌شود.

اگرچه خود پرونده کولد هاربور شامل خشونتی نمی‌شود اما فصل دوم سریال Severance در اپیزود پایان‌بندی آن بیان می‌دارد که لومن، سوژه‌های آزمایشی خود را پس از آن که خدمت‌شان به اتمام رسید می‌کشد. این عمل به شکلی آئینی‌وار صورت گرفته و به باورهای فرقه‌ای-مانند لومن ارتباط دارد. مرگ هر سوژه آزمایشی با قربانی کردن یک بز که توسط بخش پرورش پستانداران رشد پیدا کرده صورت می‌گیرد، روندی که طی آن قرار است یک روح به سوی کی‌یر هدایت شود. آقای دروموند با بازی اولافور دری اولافسون (Ólafur Darri Ólafsson) بیان می‌دارد که این بز باید همراه جما دفن شود و این موضوع، تاکیدی بر رویکرد وسواس‌گونه لومن در پنهان‌کاری و تعهد بی قید و شرط به ایدئولوژی شرکتی‌اش است.

شخصیت لورن با بازی گوندولین کریستی (Gwendoline Christie) که متصدی بخش پرورش پستانداران است، از تعداد زیاد بزهای قربانی شده ابراز ناراحتی می‌کند، امری که بیان می‎‌دارد لومن تاکنون چندین سوژه آزمایش دیگر را تا قبل از جما به قتل رسانده است. این موضوع نشان از الگویی وحشتناک دارد: هر شخصی که آزمایش تفکیک شدگی خود را به پایان برساند، از بین می‌رود تا از نشر این دانش به خارج از محدوده لومن جلوگیری شود.

فصل دوم درباره چه مفاهیم و مضامینی بود؟

فصل اول این سریال جهان کلی آن از جمله شخصیت‌ها به ویژه مارک اسکات با بازی آدام اسکات (Adam Scott)، ابرکمپانی فرقه‌گونه لومن، تحقیقات انقلابی بیوتکنولوژیکی آن‌ها و مفهوم تفکیک شدگی و طبقه تفکیک‌شده را توضیح می‌دهد. ما با بخش پالایش کلان داده‌ها و اعضای آن آشنا شده و توضیحاتی در خصوص وجودیت شکسته شده آن‌ها دریافت می‌کنیم که چگونه یک شخصیت با نسخه اینی خود تنها در محیط کاری حضور داشته و شخصیت بیرونی معمول‌ یا همان “اوتی” آن‌ها در زندگی عادی حضور دارد و این موضوع، فضای سیاه معلق‌گونه‌ای که مملو از ابهامات و دروغ‌های مختلف است را برای شخصیت‌ها و بیننده به وجود می‌آورد.

در مقیاس کلی، داستان فصل اول سریال حول محور این پرسش می‌چرخید که آیا مفهومی جدید و مدرن در روان‌شناسی مانند “تفکیک ‌شدگی” در واقع چیزی جز یک شکل دیگر از خودفریبی است یا خیر. پایان‌بندی فصل اول سریال از طریق شخصیت هلی آر با هنرمایی بریت لووِر (Britt Lower) به عنوان سرکش‌ترین عضو تیم پالایش‌ کلان داده به نقطه‌ای می‌رسد که معلوم می‌شود این شخصیت در اصل، هلنا ایگان، دختر جیمز ایگان صاحب شرکت لومن و یکی از چهره‎های اصلی در زمینه طبقه تفکیک ‌شدگی و تحقیقات آن است.

این مسیر منسجم، پیچیده و هیجان‌انگیز تا یک تغییر اساسی پایانی در زوایه دید کمک کرد تا سریال Severance از طریق بازخوردها و تعریفات دهان به دهان محبوب شود و از سوی دیگر انتظارات بسیار فراوانی برای فصل دوم این سریال به وجود آمد مخصوصا آن که چیزی در حدود سه سال طول کشید تا فصل دوم سرانجام از راه برسد.

اگر بخواهیم به طور کلی و در چند جمله نتیجه‌گیری داشته باشیم، چنان‌چه فصل اول سریال Severance در خصوص مضمون خودفریبی بوده باشد، می‌توان اظهار داشت که فصل دوم سریال این ایده را به مضمون و مفهوم درگیری با خویشتن و چالش‌های درونی تکامل داده است.

پس از مشاهده پایان‌بندی فصل دوم سریال Severance اگر بخواهید باری دیگر به ابتدای فصل دوم سریال باز گردید از همان ابتدا مشخص است که سازندگان و شورانرهای سریال یعنی دن اریکسون (Dan Erickson) و بن استیلر (Ben Stiller) مجموعه‌ای از روابط بسیار پیچیده‌تر را برای محیط کاری طراحی و پایه‌گذاری کرده‌اند. در فصل یک عمدتا بیننده این احساس را دریافت می‌کرد که نسخه‌های اینی و اوتی یک کاراکتر، در وضعیت‌های تراماتیک زندگی نصفه و نیمه و دوگانه خود با یکدیگر متحد هستند. فصل دوم به سرعت این ایده را مطرح می‎‌کند که رابطه‌ای بسیار پیچیده‌تر وجود دارد.

 آدام اسکات در طول این فصل متوجه می‌شود که هم نسخه اینی و هم نسخه اوتی او، هر دو دارای زندگی و روابطی با دیگران (هلی آر برای نسخه اینی و جما برای نسخه اوتی) هستند که برای او دارای ارزش و اهمیت است و این‌ها، اهداف مشترکی نیستند بلکه چالشی بوده که هیچ کدام از دو نسخه مارک حاضر به پذیرش خطر “ادغام مجدد” به منظور یکپارچه‎‌سازی این دو شخصیت به یک کاراکتر نیستند. از این رو، پایان‌بندی دیوانه‌وار فصل دوم سریال در حالی به کار آن خاتمه می‌دهد که نسخه اینی مارک باید انتخاب کند که می‌خواهد کدام نسخه از او به هدف زندگی‌اش دست پیدا کند. پس از نجات جما از طبقه آزمایش و در مسیر هزارتوی طبقه تفکیک شده، پس از آن که جما از محدوده شرکت خارج می‌شود، نسخه اینی مارک ناگهان تصمیم می‌گیرد که همین نسخه او به هلی برسد. در حالی که تردیدی وجود ندارد هیچ آینده‌ای برای رابطه نسخه اینی مارک و هلی آر وجود ندارد، اما او باز هم تصمیم می‌گیرد تا ثانیه‌های آخر عمرش را در کنار همکار و معشوقه‌اش بگذراند.

این مفهوم درگیری درونی می‎‌تواند در تک‌تک قوس‌های شخصیتی هر کدام از کاراکترهای مهم فصل دوم مشاهده شود. دیلن جی با بازی زک چری (Zach Cherry) در عجیب‌ترین و معذب‌کننده‌ترین مثلث عاشقانه ممکن بین نسخه اینی، نسخه اوتی و همسرش گرچن با بازی مریت وِوِر (Merritt Wever) گرفتار می‌شود. شخصیت اروینگ با هنرنمایی جان تورتورو (John Turturro) در تلاش بود تا ماموریت نسخه اوتی خود به منظور افشاسازی لومن و پرده‌برداری از حقایق طبقه تفکیک شده را کنار بگذارد اما در نهایت نمی‌تواند ذات تحقیقاتی خود را نادیده بگیرد به طوری که نسخه اینی او در حقیقت کسی است که متوجه می‌شود هلنا ایگان خود را به جای هلی آر جا زده است و بالاترین هزینه ممکن را نیز برای این موضوع می‌پردازد. درگیری درونی هلی به توضیح چندانی نیاز ندارد زیرا به مرحله‌ای رسید که موجب بروز تنها دو سکانس پرهیجان عاشقانه سریال می‌شود و وقتی به آن‌ها فکر می‌کنید، ذهن‌تان را بسیار بیشتر از قبل درگیر می‌کنند.

حتی کاراکترهای فرعی نظیر ست میلچک با بازی ترامل تیلمن (Tramell Tillman)، هارمونی کوبل با هنرنمایی پاتریشیا آرکت (Patricia Arquette) و خانم هوانگ با بازی سارا باک (Sarah Bock)، در زیر چتر مفهومی درگیری درونی قرار می‌گیرند. میلچک شاید کم‌رنگ‌ترین و در عین حال تاثیرگذارترین خط داستانی ممکن را دارد جایی که تمامی مفاهیم و پیامدهای اجتماعی – سیاسی شخصیت پیچیده‌اش در یک نمایش تکان‌دهنده به تصویر کشیده می‌شود. میلچک همواره تلاش می‌کند تا همان “وجود برتری” باشد که لومن و شخص کی‌یر از او درخواست می‌کنند، اما در نهایت زمانی که در یک موقعیت دشوار گیر می‌کند، نشان می‌دهد که هنوز بخشی از همان ذات وحشی را در درون خود دارد.

هارمونی کوبل که فرعی‌ترین اما یکی از مهم‌ترین خطوط داستانی را در فصل دوم سریال دارد باید با وضعیت دوگانه خود مواجه شود و این موضوع را زیر سوال ببرد که آیا هنوز همان مدیر وفادار به آموزه‌های کی‌یر بوده یا سرانجام آماده است به شکلی مستقل از فردی که لومن استخدام کرد و سپس او را مورد بازیچه قرار داد، به زنی هوشمند و توانا تبدیل شود. حتی خانم هواهنگ بی‌چاره در نهایت درسی بی‌رحمانه را فرا می‌گیرد که طی آن باید به منظور دستیابی به موفقیت و پیشرفت، هویت کودکانه خود را نفی کند و این موضوع از طریق خرد کردن وسیله بازی‌اش به نمایش در می‌آید.

در مجموع فصل دوم سریال Severance با روایت آرام و عمیق‌تر خود سعی داشت تا به بررسی شخصیت‌های داستان در تمام ابعاد وجود به ویژه‌های چالش‌های درونی‌شان بپردازد. این روایت زمینه را برای پایان‌بندی مهیا کرد که در آن بسیاری، اگر نگوییم همه شخصیت‌ها در آستانه نوعی جنگ داخلی چه از منظر درونی و چه از منظر بیرونی در فصل سوم قرار بگیرند.

اکنون که جما به همراه دِوون با بازی جن تولاک (Jen Tullock) و هارمونی کوبل با بازی پاتریشیا آرکت (Patricia Arquette) در بیرون از محدوده لومن قرار دارند، از مزیت‌های قابل توجهی برخودار هستند. آن‌ها با جما، شاهدی در اختیار دارند که می‌تواند در خصوص آدم‌ربایی لومن، آزمایشات غیرقانونی انسانی و به طور کلی وضعیت اسفناک طبقه آزمایش شهادت بدهد. حال آن که این موضوع با هزینه دیگری همراه شده بدین شرح که اکنون مارک تصمیم درون لومن حضور دارد.

فصل سوم سریال هم‌چنین باید به عواقب دیگر آزادی جما بپردازد و در عین حال سرنوشت نسخه‌های اینی حاضر در طبقه آزمایش را توضیح دهد. این نسخه‌ها در اپیزود پایانی فصل دوم علیه لومن متحد شده بودند و بعید به نظر می‌‎رسد به سادگی بخواهند اجازه دهند که نسخه‌های اوتی آن‌ها دوباره کنترل را به دست بگیرد. بنابراین این فصل باید به جستجوی این مضمون بپردازد که چه اتفاقی می‌افتد وقتی طبقه تفکیک شده دیگر توسط قانون محیط کار اداره نشده و به جای توسط شخصیت‌های مستقلی اداره شود که برای آزادی خود می‎‌جنگند.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments