سریال She-Hulk جدیدترین ساخته استودیو مارول (Marvel Studios) است که بالاخره پس از انتشار ۹ قسمت به اتمام رسید! اما آیا در این ۹ اپیزود منتشر شده، انتظاری که طرفداران از آن داشتند برآورده شد؟
حدودا دو سال است که استودیو مارول شروع به انتشار سریالهایی کرده که از نظر داستانی همگی با دنیای سینمایی مارول به صورت مستقیم در ارتباط هستند و حتی شخصیتهای معروف و بزرگی مانند لوکی (Loki) و واندا مکسیموف (Wanda Maximoff) نیز در آنها حضور پیدا میکنند. با این وجود نکته خاص درباره همه این سریالها آنجاست که در هرکدام از آنها، علاوه بر ادامه داستان ابرقهرمانان و شخصیتهای قدیمی مارول، شاهد معرفی کاراکترهای جدیدی هستیم؛ کاراکترهایی که حتی برخی از آنها مثل مون نایت (Moon Knight)، به کلی سریال خاص خود را دریافت میکنند و به همین واسطه نیز ریسک محبوبیت آنها نیز بالاتر میرود (یا مثل میس مارول).
با این حال هنگامی که صحبت از سریالی برای شخصیت شی هالک طی ماههای گذشته مطرح شده بود، طرفداران فکر میکردند که این سریال هم یک داستان از بیوگرافی این کاراکتر را ارائه خواهد داد که طی چند قسمت، نحوه گرفتن قدرتها و همچنین نحوه تبدیل شدن او به یک ابرقهرمان برازنده را به نمایش میگذارد. این در حالی است که نویسندگان سریال She-Hulk خود اعلام کرده بودند که نحوه شروع سریال را بارها تغییر دادهاند و از طرفی محصول نهایی چیزی است که فکر میکنند بهترین است!
با این حساب، چیزی که دیدیم قاعدتا باید بهترین داستانی باشد که درباره این شخصیت نوشته شده بود، اما آیا واقعا ما روایتی هیجانانگیز را دنبال کردیم که در آن طنز مارولی مثل همیشه رعایت شده و داستانی حماسی را به تصویر میکشد؟ هرگز!
سادهنویسی شاید برای درک داستان عالی باشد، اما این سبک واقعا برای بینندهای که به دنبال دلایل و عمق بیشتری برای یک اتفاق بزرگ است اصلا کافی نخواهد بود
در واقع همان ابتدای کار میبینیم که شی هالک خیلی راحت دیوار چهارم را میشکند و از همین جهت نشان میدهد که یکی از ویژگیهای نسخه کمیک بوکی خود را به همراه دارد؛ موردی که مثل هر المان دیگری باید به اندازه کافی مورد استفاده قرار بگیرد و در جهان سینمایی که هر اتفاق آن نیاز به دلیل دارد، این هم نیاز به توجیه خواهد داشت. سپس شخصیت جنیفر والترز (Jennifer Walters) خطاب به بینندگان میگوید که این یک سریال کاملا درباره وکالت و جلسههایی قضایی است که با توجه به کار جنیفر، منطقی به نظر میرسد.
با این حال نکته قابل توجه اینجاست که در این سریال، شخصیت هالک (Hulk) در همان قسمت اول حضور دارد و جنیفر نیز بسیار راحت موفق میشود تا پس از ریختن چند قطره خون روی زخمش، ناگهان به شی هالک تبدیل شود؛ همین! سادهنویسی شاید برای درک داستان عالی باشد، اما این سبک واقعا برای بینندهای که به دنبال دلایل و عمق بیشتری برای یک اتفاق بزرگ است اصلا کافی نخواهد بود. به نحوی که دقیقا یکی دیگر از دلایلی که سریال Ms. Marvel نتوانست موفق شود، همین بود که کامالا همان ابتدای کار فقط یک مچبند را بست و به همین راحتی ابرقهرمان شد.
ساخته و پرداخته بودن پیشینه شخصیت، داستانی که او را به یک ابرقهرمان تبدیل میکند، و در مجموع فداکاریهای آن هستند که باعث میشوند تا در این سبک، شاهد خلق شخصیتهای برجسته و درجه یک باشیم
پیشینه شخصیت، داستانی که او را به یک ابرقهرمان تبدیل میکند و در مجموع فداکاریهای آن هستند که باعث میشوند تا در این سبک، شاهد خلق شخصیتهای برجسته و درجه یکی مثل مرد آهنی (Iron Man) و کاپیتان آمریکا (Captain America) باشیم؛ ویژگیهایی که در دوره جدید استودیو مارول بیشتر به شکل یک جوک دیده میشوند و واضح است که کمیت به کیفیت ترجیح داده شده است. بخصوص جایی که شی هالک با ماشین هالک را (که روزگاری ارتش چیتاری را حریف بود) پرتاب میکند!
در واقع سریال شی هالک از قسمت اول متفاوت شروع میکند و ضمن داشتن جلوههای ویژه بسیار ضعیف، میبینیم که داستان با شکست دادن شخصیتی تحت عنوان تایتانیا (Titania) دنبال میشود. سپس منتظریم تا در قسمت دوم شاهد ادامه روایت به سبکی باشیم که این شخصیت درگیر باشد و از طرفی ببینیم که برنامه او برای شکست دادن شی هالک چیست؛ این در حالی است که برخلاف تمامی انتظارات، ناگهان میبینیم که اصلا قرار نیست تا در این داستان شاهد اکشن خاصی باشیم و بیشتر مشکلات و زندگی شخصی جنیفر والترز مد نظر است.
در سریال She-Hulk ما انواع اشارهها به سایر آثار مارول و کمیکهای مختلف را در هر قسمت میبینیم، اما استفاده خاصی هم از آنها نمیشود و از طرفی شکستن دیوار چهارم توسط شی هالک آنقدر ادامهدار میشود که هر بینندهای را به این سوال میاندازد که در جهان سینمایی مارول، او چطور این کار را انجام میدهد؟ دلیل چیست؟ شاید تا قسمت آخر منتظر مانده باشید تا این جواب را بگیرید و هر دفعه همه چیز بهم ریختهتر و عجیبتر از قبل شده باشد. برای مثال شاید یکی از عجیبترین داستانهایی که در دنیای سینمایی مارول دیده بودیم متعلق به سریال WandaVision بود که اپیزودهای اول آن دارای اکشن خاصی نبودند، اما سبک نمایش روایت واقعا بیننده را به شک میانداخت که آیا این اتفاقات در دنیای MCU رخ میدهد؟ دلیل رفتن به دوره سیتکامهای قدیمی و حرف زدن واندا با دوربین چیست؟ این در حالی بود که در آنجا همه چیز به بهترین شکل ممکن نشان داده شد و بعدها دیدیم که چطور واندا چنین کاری را انجام میداده است.
کارهایی که شی هالک انجام میدهد واقعا در دنیای سینمایی مارول جایگاه مشخصی ندارند و این به کلی ماهیت سریال She-Hulk در MCU را زیر سوال میبرد!
این یعنی کارهایی که شی هالک انجام میدهد واقعا در دنیای سینمایی مارول جایگاه مشخصی ندارند و این به کلی ماهیت سریال She-Hulk در دنیای سینمایی مارول را زیر سوال میبرد. ما در این سریال شخصیتپردازی مناسبی نمیبینیم، از هالک صرفا برای دادن قدرت و سپس رونمایی از پسرش استفاده میشود و کاراکتر منفی داستان به همین راحتی از روی صحنه پاک میشود! مثل این است که شما در حال پختن یک کیک باشید و پس از اضافه کردن تمامی مواد لازم و قرار دادن آن در فر، ناگهان آن را خاموش کرده و در سطل زباله بریزید! بدون اینکه در نظر بگیرید پختن کیک تازه نیاز به مواد جدیدی خواهد داشت که تامین نکردهاید.
تصمیمهای اتفاقی و تغییر جهتهای افتضاحی که اخیرا در فیلم و سریالهای دنیای سینمایی مارول رخ میدهد واقعا تمام مشکلی هستند که همه چیز را در داستان و شخصیتپردازی آنها نابود میکند. شاید برخی مواقع حتی بهتر باشد که بدانیم روایت به کدام سمت میرود و باز هم با پایان آن هیجانزده شویم. از طرفی هم اگر پیچیده بودن داستان مد نظر است، میتوان از سریالهایی مثل Moon Knight و WandaVision الگو گرفت که ابتدا چندین و چند پرسش را ایجاد میکنند و در قسمتهای بعد هرکدام از آنها را به روشی غیرمنتظره پاسخ میدهند. در مقایسه، سریال She-Hulk به صورت صد درصد اتفاقی هربار یک واقعه را به موردی دیگر ربط میدهد و داستان هر قسمت طوری نوشته شده که انگار قرار نیست موضوع خاصی را برای بیننده مشخص کند؛ بلکه صرفا تیم نویسنده تلاش کرده تا داستان ۹ قسمت را پر کند.
برای مثال، قسمت هشتم این سریال را یکبار دیگر تماشا کنید (دیدن قسمت نهم سریال She-Hulk به دلیل آسیب کلی که به دنیای سینمایی مارول اصلا پیشنهاد نمیشود). در این قسمت ما بالاخره شاهد ارتباط اتفاقات با دزدیدن خون جنیفر والترز هستیم؛ جایی که شخصیتی به نام هالکینگ (Hulking) قرار است تا در داستان حضور پیدا کند و نبردی حماسی را با شی هالک داشته باشد؛ اتفاقی که البته هرگز رخ نداد. سپس شخصیت محبوب دردویل (Daredevil) نشان داده میشود؛ کسی که از نیویورک راه بسیاری را طی کرده تا در یک دادگاه شرکت کند و به راحتی عاشق جنیفر شود؟! ابهت شخصیت دردویل در این قسمت رسما زیر رادیکال میرود! چیزی که در سریال Daredevil در نتفلیکس دیده بودیم اصلا شبیه به این کاراکتر نیست و از طرفی حتی ما را برای دیدن سریال اختصاصی او با نام Daredevil: Born Again به شدت نگران میکند.
به هر حال وقتی به قسمت آخر سریال She-Hulk میرسیم، عملا مفهوم «بی سر و ته» برای ما ادا میشود؛ جایی که میبینیم باز هم جلوههای ویژه با مشکل مواجه هستند و داستان یک تغییر جهت ۱۸۰ درجهای را دارد. همچنین ایده رفتن شی هالک از جهان سینمایی مارول به جایی که با رباتی به نام کوین – KEVIN (یا همان کوین فایگی مدیر استودیو مارول) ملاقات میکند، واقعا خط داستانی کلی MCU را با مشکل مواجه میکند و شکستن دیوار چهارم را هم نابود کرده است. اگر نمونه درست حسابی شکستن دیوار چهارم همراه با طنز را میخواهید، بهتر است دو فیلم Deadpool را مشاهده کنید؛ جایی که ددپول حتی به جهان دی سی هم اشاره میکند و مشکلی در خط داستانی و جایگاه فیلم به وجود نمیآورد!
مشکل سریال She-Hulk یک مورد ریشهای است که داستان، شخصیتپردازی و حتی طنز پیش پا افتاده آن را تخریب میکند. در این سریال شاید بتوان گفت که بیننده عادی با دیدن آن سرگرم میشود، اما طرفداران مارول هرگز رضایتی که باید و شاید را به دست نمیآورند. جلوههای ویژه ضعیف در برخی از قسمتها، مشکل بزرگ و دیگر این سریال است.
- سرگرمکننده
- ایده جالب قسمت آخر (ضمن نداشتن جایگاه خاص در MCU)
- داستان شلخته و اتفاقی
- شخصیتپردازی ضعیف
- جلوههای ویژه ضعیف
- طنز ضعیف
- شخصیت منفی یا آنتیهیرو در داستان تعریف نشده
- استفاده ناکارآمد از شخصیت هالک
- سریال هیچ جایگاه مناسبی بین اتفاقات دنیای سینمایی مارول ندارد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید