اولین قسمت سریال حرفهای به کارگردانی مصطفی تقیزاده، چهارشنبه بیستویکم مهر ماه به صورت اختصاصی در شبکه نماوا منتشر شد. سیروان خسروی بهعنوان نقش اول در کنار زانیار خسروی، برادرش، در این سریال به ایفای نقش پرداخته.
اکثرا بین کسانی که در ابتدای راه پر پیچ و خم هنر قرار دارند، تردید ادامه راه در صنعت موسیقی و سینما -به طور خاص بازیگری- وجود دارد. دلایل زیادی برای این تردید میتوان یافت اما جدا از اصل هنر بهعنوان سکوی پرتابی به سمت بروز خود، این که هنر کامل در ابتدا ترکیبیست از انواع آن، میتواند دلیلی باشد برای عدم قطعیت و نبود مرزی آشکار در این میان.
اگر بحث موسیقی به عنوان هستهی جدایی ناپذیر ساختار سینمایی را که ارتباطی با موضوع مورد بحث ندارد کنار بگذاریم، در ابتدا این دغدغه یک زیرساخت اساسی دارد و آن فاکتور تخصص است. اگر بپرسیم چرا برخی از بازیگران به عرصه خوانندگی رو میآورند، طبیعتا در اینجا مسئله فرق دارد؛ چراکه سینما در قدم اول کاملا تخصصیتر از خوانندگیست و شامل چارچوبهایی میشود که نیاز به آموزش و تجربه دارد و اصولا با یک موزیک ویدئوی ساده متفاوت است؛ حال آنکه موسیقی -حداقل خوانندگی- میتواند هنری ذاتی باشد و تماما بسته به استعداد. در اینجا هدف به هیچ وجه کمارزش جلوهدادن هنر آهنگسازی نیست و صحبت از تفاوت در روششناسیهاست.
این اتفاق کاملا نو نیست و در سینمای کلاسیک جهان خوانندگانی بودهاند که به عنوان شخص خودشان در فیلمهایی ایفای نقش کردهاند. در میان بررسی علل پررنگتر شدن این «فرهنگ» در ایران با سوالاتی درهم آمیخته مواجه میشویم برای مثال: زمینه آن پروژه سینمایی یا تلوزیونی چیست، یعنی آیا اثر بر بستری از صنعت موسیقی ساخته میشود و نسبتش با آن رابطهای مستقیمتر از ساختار یک اثر سینمایی-تلوزیونی استاندارد را داراست؟ آیا اثر موزیکال است؟ هنرمند اهل موسیقی موردنظر، استعداد خاصی دارد یا اصلا این حالت صرفا بر جلوههای تبلیغاتی کار بنا شده؟
بگذارید اینطور بگوییم که هنر در مقام یک حرفه تخصصی مانند دیگر حرفهها شامل بحث اخلاق حرفهای میشود؛ اگر اخلاقیات را کنار بگذاریم، این دغدغه از همان ابتدا پوچ و بیارزش است. گرچه خلق زیبایی و به تصویر کشیدن آن باید آزادانه و بدون مرز صرفا با هدف تعالی هنر پیشروی کند، اما اعتدال و جابهجایی یکسری از چارچوبها ممکن است در نهایت کار را به نوعی مغالطه روانشناسانه بکشاند؛ ظاهر باکیفیت در دل بیکیفیتی. در نگاه اول فرهنگ عامه به بیننده اجازه نمیدهد که زوایای حقیقی چنین ساختارهای جدیدی دیده شوند اما از بحث انقاد بگذریم، پیداکردن درکی عمیق با مقایسههای آسان کار سختی نیست و موفقیت در این زمینه، مانند خیلی از دیگر زمینههای حرفهای به عملکرد شخص برمیگردد. اگر شخص ویژگیهای منحصر به فردی دارد -مثلا چهره یک فرد جدی- که باعث الهام گرفتن فیلمساز شده و منحصرا بهشکلی جدا نقشی را خاص او خلق کرده، بحثی باقی نمیماند اما ذهنیت خالق اثر همیشه آشکار نیست.
قسمت بزرگی از این مسئله مربوط میشود به مجموعه ایرانیانی که علاقهی شدیدی به بازیگری دارند. درصد بالایی از این افراد نسبت به این هنر، عمقِ عشقی چشمگیر تر از حد تصور دارند، از کودکی خون جگر میخورند تا فرصتی برای ایفای نقش پیدا کنند و در اولین نقششان پذیرفته شوند. سخت است فکر کنیم که همهی این افراد دارای تواناییهای کمی هستند یا حداقل استعدادی کمتر از استعداد کسانی دارند که در حال حاضر در دیگر زمینهها توانایی خود را ثابت کردهاند. بهنظر میرسد چرخه شروع فعالیت و ایجاد فرصت جدید در ایران حالتی ایستا به خود گرفته که انتظار و عادت مخاطب در این مسئله هم کماهمیت نیست.
این موضوع وقتی در ایران مطرح میشود به مراتب عجیب و بحثبرانگیزتر بهنظر میرسد چون زمینه به خودی خود کیفیت مطلوبی ندارد. البته منظور درست یا غلط بودن نیست چنانکه در بالاترین سطح از صنعت سینما و تلوزیون، در خارج از ایران هم این موارد روز به روز پررنگ تر و وسیع تر میشوند. مثالهای مختلفی از این نوع شرایط در هالیوود وجود دارد و اکثرا انتخاب چهرههای موسیقی به عنوان بازیگر در دسته فیلمهایی صورت میگیرد که واضحا ملاک کسب سود و پولسازی باشد. خلاف این تنها از جنبه ورود یک خواننده یا نوازنده به سینما، بهمنظور بازیگری در فیلمیست که اساس آن مستقیما با موسیقی سر و کار دارد و لازمه پیشبردن اثر، وجود شخصی با استعداد زیاد در زمینه نوازندگی یا خوانندگیست؛ آن هم در صورتیکه از نظر سازنده سایر انتخابها برای ایفای نقش در آن اثر، بنابه دلایلی نامناسب باشند و یا زمانیکه آنها قادر به یادگیری اصول ابتدایی نوازندگی نیستند.
بهعنوان مثال در فیلم «ستارهای متولد شدهاست» (A Star Is Born) بازی «لیدی گاگا» (Lady Gaga) در نقش «آلی»، به عنوان کسی که به صورت حرفهای در صنعت موسیقی فعالیت دارد، انتخاب بازیگری بود با دلیلی منطقی که اعتدال را از بین برد، مرزی را از میان برداشت و امکان حضور فردی دیگر در آن نقش را ناممکن کرد. حتی در چنین اثری هم توانایی و عملکرد بازیگر برای بازی در آن نقش نباید نادیده گرفته شود.
از این نکته هم نباید غافل شد که صنعت سینما و تلوزیون هرچقدر هم که در ایران ضعیف باشد، به اندازه صنعت موسیقی ضعف ندارد و تمایل اهالی موسیقی برای فعالیت در حوزه هنرهای نمایشی، با حفظ شهرت موجود، بیشتر شده. در طرف مقابل اما نیت فیلمساز یا خالق اثر به مراتب مبهم تر است چون اگر صادقانه به موضوع بنگریم، بحث میخواهد جنبه تبلیغاتی-مالی داشته باشد یا چیز دیگر، اما بر سر مولفههای انسان دوستانه نیست.
با نگاهی دیگر اگر مواجهی این دو عرصه را بینقص ببینیم، بدیهیست که چه بسا شاهد سرگردانی زیبا یا رقصی میان دو وادی هنری بشویم که در قدرت تصویرسازی فاصله کمی باهم دارند؛ یکی ذهنی و دیگری عینی. این تصور تا موقعی میتواند موجه بماند که از جنبه تخصصی، و نه تنها از طریق پشتوانه برخاسته از شهرت موجود، به عرصه عمل برسد. نقیض این حرف فقط میتواند عملکرد خوب و موفقیت بازیگر باشد که اکثرا شاهد چنین چیزی نمیشویم و این اتفاق کمتر مواقعی چنگی به دل میزند و ماندگار میشود.
به هرحال از سویی قدرت بازیگری باید در نقشهای سخت آزمایش شود، همه بهواسطه انسان بودن میتوانند نقش رفتار هر روزه انسانی را بازی کنند و از سویی گویا صرف وجود یک چهره از دنیای موسیقی خودآگاه یا ناخودآگاه تاثیرگذاری بیشتری بر تماشاگر دارد تا نوع عملکرد او. ریشهیابی این مسئله هم میتواند سخت باشد هم آسان؛ اما واقعیت بدون جهتگیری این است که برخی در این میان، فعالیت حرفهای جدیدی را آغاز میکنند که نمیتوان ایرادی به این تصمیمات وارد کرد یا قضاوتی انجام داد، باید نتیجه دنبال شود؛ برخی هم به صورت سفارشی یا تفریحی میآیند و میروند که همین مسائل کوچک و آزمون و خطاها در مقیاس بزرگ، نه تنها دستی از سینمای کم رمق ایران نمیگیرند بلکه ممکن است ضربههای جدیای به آن وارد کنند. در سینمای آمریکا یا اروپا، چون ریشههای صنعت جایگاه قویتری دارد اینگونه ایفای نقشهای امتحانی آثار بدی برجای نمیگذارند. اگرچه امروزه در آنسو هم این کار بهصورت افراطی انجاممیگیرد و ماهیت سینمایی اثر جالب از آب در نمیآید. درنهایت این مخاطب است که احساس را از بازیگر دریافت میکند، نوع تجربه اوست که مهم است و چگونگی ادامه این مسیر را شکل میدهد.
حال شما بگویید که بهنظرتان این اتفاق چه سرنوشتی را برای صنعت سینما و تلوزیون ایران رقم خواهد زد؟ آیا اصلا طرفدار چنین تجربههایی هستید؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید