سریال Solar Opposites که عنوان جدید «جاستین رویلند» است در گفتن مفاهیم مختلف فلسفی و اجتماعی به اندازه «ریک و مورتی» موفق عمل نمیکند ولی به دلیل ساختار کلی متفاوتش، موفق میشود مخاطب را به دنیایی ببرد که احتمالا هیچوقت نمیتوانستیم در «ریک و مورتی» ببینیم.
زمانی که «ریک و مورتی» معرفی شد، کسی فکرش را نمیکرد که این سریال، چند سال بعد به این میزان طرفدار پیدا کند و توانسته باشد دنیای جدیدی را وارد تلویزیون کند. با انتشار فصل چهارم، این سریال موفق شد ایدههای بسیار نوآورانهای را اجرایی کند و در همان قالب پیشین خود با کمی تفاوتهای کلی، ماجراهایی جذاب را تعریف کند، اما دیگر سازندگان و خالقان میدانستند که اگر بخواهند آزادانه و خلاقانهتر به کار خود ادامه دهند، باید در کنار این عنوان موفق خود، یک سری جدید را خلق کنند که ضمن داشتن شباهتهایی واضح، از تفاوتهایی بنیادی و مهم بهره ببرد؛ به همین دلیل خط داستانی «مخالفان خورشیدی» شکل گرفت و با چهار آدم فضایی همراه شدیم که به علت برخورد جرمی آسمانی به سیارهشان، مجبور به ترک آنجا شدهاند و از بخت بدشان روی زمین سقوط کردهاند.
در هر قسمت، معمولا از چندین وجه ماجراهای مختلفی را دنبال میکنیم که هر کدام هدف متفاوتی دارند
«مخالفان خورشیدی» سعی میکند تا حد ممکن انسانی باشد و به مسائلی بپردازد که در زندگی (بهخصوص در آمریکا) بیشتر با آنها روبهرو میشویم. ایدهی اصلی این است که از زاویه دید افرادی بیگانه به زندگی روزمره آمریکایی بنگریم و با مشکلاتی دست و پنجه نرم کنیم که در کشور خودمان نیز یافت میشوند؛ علاوه بر این مشکلات، مسائلی را ببینیم که مربوط به امر زیستن هستند و هر انسانی بالاخره در مرحلهای از زندگی خود آنها را تجربه خواهد کرد. معضلهایی همچون بردهی توجه بودن، دوستیابی و روابط اجتماعی، کنترل استرس و فشار روانی و… که قابل لمس هستند؛ به این مسائل بارها پرداخته شده و اگر «مخالفان خورشیدی» هم تصمیم داشت همانند دیگر آثار به آنها بپردازد، محکوم به فنا بود، اما دیدی که سریال دارد بسیار ویژه و به نسبت نو است. در نتیجه این عنوان در کنار داشتن فاکتور سرگرمکنندگی، موفق شده سبک داستانگویی خاصی را پرورش دهد.
در هر قسمت، معمولا از چندین وجه ماجراهای مختلفی را دنبال میکنیم که هر کدام هدف متفاوتی دارند. یک خط داستانی مربوط به چهار شخصیت اصلی یعنی «کوروُ»، «تری»، «یومیولَک» و «جسی» است که خود میتواند به دو بخش تقسیم شود؛ یعنی از یک طرف داستانهای «کوروُ» و «تری» را به عنوان افراد بالغ خانواده دنبال کنیم و از یک طرف داستان «یومیولَک» و «جسی» را به عنوان کودکان خانواده معمولا در مدرسه ببینیم. از طرفی حیوان خانگی آنها که «پیوپا» نام دارد نیز بهخاطر عناصر تصادف وارد ماجراهای مختلفی میشود که در بخشهای کوتاهی از هر قسمت نمایش داده میشوند. خط داستانی دیگر Solar Opposites به انسانهایی مربوط میشوند که دو کودک خانواده با ابزار فضایی خود آنها را کوچک کرده و در محفظههای خاصی نگه داری میکنند. در نگاه اول این بخش مخاطب را به یاد فیلم Escape from New York میاندازد و شخصیتها و محیط طراحی شده مدام این مسئله را به بیننده یادآوری میکنند. در اصل سازندگان ایده این خط داستانی را از The Wire گرفتهاند و نسخه بهبودیافته آن را در زمان و مکان درستی به مخاطب ارائه میدهند. بخش مهمی از نبوغ «مخالفان خورشیدی» نیز در همین امر است که انسجام تمام این داستانها را حفظ کند و به تعادل درستی در داستانگویی همزمان با این خردهپیرنگها برسد. امری که اگر سریال در آن ناموفق بود موجب گیج شدن بینندگان میشد و فاکتور سرگرمکنندگی نیز تحت تأثیر این امر قرار میگرفت.
«مخالفان خورشیدی» هم همچون «ریک و مورتی» برای کودکان مناسب نیست و برخلاف ظاهر فانتزی و کودکپسند خود، دارای محتواهای کلامی و حتی تصویری بزرگسالانهای است که در راستای رسیدن به مفاهیم مختلف اجتماعی مورد نیاز هستند. سبک طراحی کارتون نیز از همان زبان طراحی «جاستین رویلند» و شرکت Toon Boom Harmony سرچشمه گرفته و تفاوت چندانی با آن ندارد. شوخیهای بصری هنوز هم تند و تیز هستند و میتوانند برای سازندگان دردسرساز شوند، اما به اندازه «ریک و مورتی» عمیق نیستند. برای اثبات این امر یک مثال میآورم: در حالی که «تری» سعی داشت به «کوروُ» با یک «تفنگ احمقکننده» شلیک کند، بهاشتباه به یک کتاب علمی شلیک میکند و آن کتاب به کتاب مقدس تبدیل میشود. در بخشهایی از سریال به نئونازیها اشاره میشود که از مسائل مهم ایالات متحده محسوب میشوند و در قسمتی دیگر، به روند انتخابات و مناظرههای انتخاباتی انتقاد میشود که مردم را به بازی میگیرند. مسئله اینجاست که انتقادهای «مخالفان خورشیدی» تنها به یک اشاره ختم میشود و خبری از یک ماجراجویی عمیق در این مسائل نیست. معضلی که برای من آزاردهنده ظاهر شد و با توجه به سابقه «رویلند» انتظار رویکرد بیپرواتری را داشتم. صداگذاریها نیز چندلایه و بسیار پویا هستند و گاهی هم از قصد به صورت خندهدار طراحی شدهاند؛ به خصوص بیننده در صحنههای اکشن به یاد همان صداگذاریهای شلوغ «ریک و مورتی» میافتد و طرفداران بخش اکشن شوی معروفتر «رویلند»، از این عنوان هم لذت میبرند.
سریال Solar Opposites دقیقا همان محصول انقلابی و ویژهای نیست که «ریک و مورتی» تبدیل به آن شد و در عین حال با انیمیشن، صداپیشگان و نویسندگی بسیار خوب خود کاملا سرگرمکننده و راضیکننده ظاهر میشود.
- ایده و اجرای جذاب
- صداپیشگی و صداگذاری بسیار خوب
- انیمیشن و جلوههای بصری زیبا
- نویسندگی هوشمندانه
- انسجام داستان
- پرداختن به موضوعات اجتماعی و انسانی
- تنها اشارهای سطحی به بسیاری از مسائل
- مؤثر نبودن کمدی به اندازه «ریک و مورتی»
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید