سالها پیش وقتی «جاستین رویلند» و «دن هارمون» سریال Rick and Morty را خلق کردند، هیچگاه انتظار نمیرفت این عنوان به اندازهای که الان محبوب شده، پرطرفدار شود و بتوانیم آن را یکی از آثار ماندگار تاریخ تلویزیون بدانیم. با گذشت زمان و فصلهای سریال، خلاقانه نگه داشتن «ریک و مورتی» هم سختتر از پیش شد و دو خالق، نیاز به زمان بیشتری داشتند تا ایدهها و انتخابهای ساختاری خود را جمعبندی کنند و به مرحله اجرا برسانند. با اینکه هارمون و رویلند تمام تلاش خود را به کار گرفتند، فصل چهارم به دو نیم تقسیم شد و با فاصلهای زمانی، در دو نوبت پخش شد. از طرفی هر چه از عمر یک فرنچایز بگذرد، حفظ و ادامهی روند صعودی نوشتار و اجرا نیز مشکلتر شده و به همین دلیل است که تنها تعداد محدودی از فرنچایزها در طول زمان موفقیت خود را ادامه میدهند. این مسائل موجب شدند که چندین سال قبل، رویلند ایده یک سیتکام (کمدی موقعیت) را در ذهن خودش بپروراند که شباهت قابل توجهی به آثار کلاسیک تلویزیون هم دارد. پس از اینکه شبکه استریم Hulu این ایده را برای دو فصل حمایت کرد، سریالی به عنوان Solar Opposites یا «مخالفان خورشیدی» خلق شد.
مخالفان خورشیدی بیش از هر چیزی به سادگی و روان بودن همه چیز اعتماد کرده و سعی کرده دنیایی را خلق کند که در مقایسه با ریک و مورتی سادهتر به نظر میرسد. شباهتهایی میان دنیا و فضاسازی دو عنوان یافت میشوند که بیشتر آنها مربوط به مکانهای اجتماعی و معمول مانند مدرسه، ساختار شهر و پویایی دنیای اطراف هستند، اما در مخالفان خورشیدی خبری از کوانتوم و دنیاهای مختلفی که همراه آن در ریک و مورتی ظاهر شدند نیست. تا پایان فصل اول مخالفان خورشیدی، خبری از مولتیورس و چندگانه بودن خط داستانی اصلی نیست و پایههای فیلمنامه از نظر زمانی و فضایی سادهتر بنا نهاده شدهاند. دلیل این سادگی نیز نزدیکتر شدن به ساختاری سیتکام مانند و برقراری قوانین رایج آن آثار است. حتی سازندگان در میانهی قسمت به ساختار پخش تبلیغات در میان سیتکامها اشاره میکنند و با چنین جزئیاتی که در نگاه اول ساده و گذرا به نظر میرسند، در خلق اتمسفر هدفشان موفق عمل میکنند.
موضوعی که با نزدیک شدن به سیتکامها و بهرهگیری از المانهای این آثار به همراه داشته، به وجود آمدن تفاوت در جنس جوکهای ارائه شده است
موضوعی که نزدیک شدن به سیتکامها و بهرهگیری از المانهای این آثار به همراه داشته، به وجود آمدن تفاوت در جنس جوکهای ارائه شده است. جوکهای ریک و مورتی هر چقدر که سریع هستند، به همان میزان کوبنده و عمیق هستند؛ تماشای چند بارهی برخی قسمتهای آن توصیه نمیشوند، بلکه برای فهم کامل الزامی به نظر میرسد. ریک و مورتی در پرداختن به مسائل حساس چیزی کم نمیگذارد و خودش را سانسور نمیکند. نمیخواهم بگویم نویسندگان سریال Solar Opposites دچار خودسانسوری شدهاند، اما جوکها و بار طنزی که این عنوان در خود جای داده نه آنقدر عمیق است که در سطح ریک و مورتی جای بگیرد و نه آنقدر سطحی است که در سطح سیتکامهای پرطرفدار آمریکایی جا داشته باشد. مخالفان خورشیدی مقام مناسب خود را در میان این دو سطح میداند و تلاش نمیکند آن را به خطر بیندازد. اگر بگویم مخالفان خورشیدی جاهطلبی کمتری را در خود جای داده، در حقش بیانصافی میشود و اگر بگویم رویکردی عمیق و کارشناسانه دارد، در حق اثر دیگر رویلند بیانصافی کردهام. شوخیها در مخالفان خورشیدی بسیار گذرا و نزدیکتر به جنس طنز Family Guy هستند و حتی ممکن است تعداد زیادی از آنها شما را نخندانند. در ریک و مورتی نویسندگان به قطع شما را میخندانند؛ حتی با پرسپکتیوی پوچگرایانه و شوخیهای جنسی بسیار. سرعت بالای ارائهی جوکها در ریک و مورتی نه تنها یک راه فرار نیست، بلکه به بار طنز عنوان کمک هم کرده. در مخالفان خورشیدی اینگونه به نظر میرسد که سرعت بالای وقوع اتفاقات برای پوشاندن خندهدار نبودن جوکها بوده. به هر حال، چه مشکل از خود جوکها باشد و چه از ارائه آنها، این سریال به اندازه ریک و مورتی در این زمینه موفق عمل نمیکند.
با اینکه تعداد صداپیشگان سریال Solar Opposites بیشتر است و به طور کلی بهتر از ریک و مورتی به نظر میرسد، مشکلی که در طول فصل اول بیش از هر چیزی حس میشد، نبود شخصیتهای متفاوت و بهیادماندنی است. در مخالفان خورشیدی با پنج شخصیت اصلی و چندین شخصیت در دیوار اتاق کودکها همراه میشویم که هر کدام ویژگیهای متفاوتی دارند و شخصیتپردازی آنها هم به شیوهی مناسبی صورت میپذیرد، اما فقط و فقط با همین شخصیتها روبهرو هستیم. در طول قسمتهای مختلف، کاراکترهای دیگری هم معرفی میشوند، اما پردازش آنها از همان ابتدا بهگونهای طراحی نشده که قرار باشد ماندگار شوند. این شخصیتها وجود دارند تا باعث تشکیل پیرنگ یا ادامهی آن شوند و هدف دیگری را دنبال نمیکنند. در عوض طی تماشای ریک و مورتی، تنها چندین نسخه مختلف از این دو شخصیت اصلی را مشاهده میکنید که هر کدام هدفهای متفاوتی را دنبال میکنند و وظیفهی جلو بردن داستان را بر عهده میگیرند. هر کدام از این نسخهها در دنیای خودشان به حیات ادامه میدهند و پرداخت بسیار ظریفی دارند. از طرفی شخصیتهای به نسبت فرعی نیز هر کدام به شیوهی خودشان در روایت داستان تأثیر بهسزایی دارند. اینگونه نیست که تنها در شروع قسمت آنها را ببینیم و تا پایان قسمت فراموش شوند. اعمال آنها و برهمکنش شخصیتهای فرعی و اصلی در داستان پیامدی دارد و این پیامد ادامهی ماجرا را به شکل قابل لمسی تغییر میدهد. به دیگر سخن، حذف برخی از کاراکترهای فرعی از دنیای مخالفان خورشیدی تأثیری در ادامهی داستان ندارد، در حالی که اگر برخی از شخصیتهای فرعی را از ریک و مورتی بگیریم، روند آن به کلی دچار تغییر میشود.
مهمترین مزیت مخالفان خورشیدی نسبت به ریک و مورتی، پلات C آن است: دیواری از انسانهایی که دو عضو کوچکتر خانواده، آنها را کوچکتر کردهاند و آنها مجبورند برای بقا و ادامهی حیات ماجراهای خودشان را دنبال کنند. چندین تن از بهیادماندنیترین شخصیتهای تمام فصل نخست در آن جا گرفتهاند و با اشارات سینمایی مختلف، به راحتی میتوان آن را از بهترین وجههای سریال محسوب کرد. مهمترین نکته اینجاست که این بخش شامل شخصیتهای اصلی نمیشود و باز هم به اندازهای نویسندگی خوبی دارد و قوی عمل میکند که باعث میشود مخاطب برای دیدن ادامهی ماجرا مشتاق باقی بماند. بخش زیادی از انتقادهای اجتماعی در این پیرنگ جای گرفتهاند و سازندگان رسما در اجتماعی خیالی، یک جامعه خیالی دیگر را به بهترین شیوه خلق کردهاند. ریک و مورتی هرگز پیرنگی به این قدرت ندارد که شامل ریک یا مورتی نشود و به بهانهای پای آنها را وسط نکشد.
در پایان، باید بگویم با اینکه سریال Solar Opposites ساختار سادهتر و قابلفهمتری دارد و یادآور سیتکامهای مختلف است، همچنان به اندازهی Rick and Morty جذاب و خاص نیست. در مقایسه با دیگر آثار دنیای تلویزیون، مخالفان خورشیدی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و خلاقانهتر از بسیاری از عنوان عمل میکند، اما در مقایسه با برادر بزرگتر خود یعنی ریک و مورتی، عقبنشینی میکند. موضوع فقط این نیست که طنز Solar Opposites به اندازه رقیبش عمیق و کارشناسانه نیست، بلکه برتری ریک و مورتی به ساختار بینظیرش برمیگردد. ساختاری که وقتی برای اولین بار آن را دیدیم متوجه شدیم همانندش در دنیای تلویزیون وجود ندارد. شاید اگر مخالفان خورشیدی زودتر از ریک و مورتی عرضه میشد، مجموعهای بهتر به نظر میرسید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید